به گزارش ايرنا، اين فرمانده روحاني در سال 1337 در كاشان متولد و پس از طي دوران مدرسه به حوزه علميه وارد شد و به تحصيل معارف اسلامي پرداخت.
در سال 1361 براي اولين بار به جبهه عزيمت كرد و روح وي چنان تحت تاثير فضاي ملكوتي جبهه قرار گرفت كه گفت: «تا زنده ام در جبهه خواهم بود» و بر سر پيمان خود ماند تا در جبهه شربت شهادت نوشيد.
اخلاق پسنديده از صفات بارز اين سرباز امام زمان (ع) بود كه باعث جذب رزمندگان به سوي او شد، مسووليت هاي سنگيني چون فرماندهي واحد تخريب، واحد آموزش، عمليات و يگان دريايي لشكر 8 نجف اشرف از جمله مسووليت هاي اين شهيد بزرگوار است.
يكي از همرزمانش مي گويد: اگر چه حسين صنعتكار حوزه و درس را رها كرد و به جبهه آمده بود ولي به هيچ دليل نمي شد كه در جبهه درس را رها كند، چون او فردي بسيار منظم و منضبط بود با اينكه مسووليت هاي فراوان و كارهاي زيادي بر عهده اش بود.
اين شهيد با نظم و ترتيبي كه داشت فرصتي نيز براي مطالعه و ادامه درس خود منظور مي كرد و بسيار مقيد بود كه حتما در ساعت مطالعه به كار مطالعه مشغول باشد.
چند مرتبه زير آتش سنگين و بمباران دشمن ديدم كه خيلي آرام و خونسرد در گوشه سنگر مشغول مطالعه است. فقط گاه گاهي سرش را بلند و نگاهي به اطراف مي كرد.
يك روز در يك جابه جايي كه قرار بود مدتي در جايي مستقر شويم، وسايل مورد نياز را آماده مي كرديم. متوجه شدم صنعتكار چند صندوق مهمات را جزو وسايل داده است. گفتم: قرار نيست با دشمن درگير شويم كه اين همه مهمات را آورده اي.
در حالي كه در يكي از آنها را باز مي كرد كه من نيز داخلش را ببينيم خنديد و گفت: اينها مهمات نيست كتاب است، براي من مهمات است.
سردار شهيد حاج حسين صنعتكار فرمانده اطلاعات لشكر هشت زرهي نجف اشرف سرانجام در 28 مرداد سال 1365 درحالي كه جهت شناسايي منطقه عملياتي جديد در باختران وارد ميدان مين شده بود در اثر انفجار مين به وصال حق شتافت.
يكي از همرزمان شهيد صنعتكار نقل مي كند: در يكي از عمليات ها كه فقط لشكر 8 شركت داشت، بعد از عمليات نيز دستور عقب نشيني صادر شد، تعدادي از شهدا، مجروحان و نيز نيروها در منطقه عملياتي جا ماندند، يا نتوانستند برگردند يا به خاطر اينكه به دست اشرار گرفتار نشوند خود را مخفي كرده يا گم شده بودند.
ما يك گروه چهار نفره بوديم و صنعتكار مسوول ما بود، ما را بر فراز قله اي مستقر كرد تا تسلط خود را حفظ كنيم و خود او هر شب يك گوني پر از قوطي كمپوت كرده به تنهايي وارد منطقه عملياتي مي شد و آنها را در منطقه پخش مي كرد، همچنين اجساد مطهر شهدايي را كه پيدا مي كرد در گوشه اي لا به لاي درختان مخفي مي نمود.
اين كار شهيد صنعتكار 15 شبانه روز طول كشيد و در اين مدت تعداد زيادي از گمشدگان عمليات، خود را به نيروهاي خودي رساندند، يك شب نيز چند نفر را همراه خود برد و اجساد شهدا را به عقب منتقل كرد تا به دست دشمن نيفتد.
همرزم ديگرش مي گويد: مجروحان را سريعا به عقب انتقال مي داديم تا به سرعت مداوا و اعزام شوند و خداي نكرده صدمات بيشتري نخورند، چون امكانات تخليه كم و مجروح زياد بود، براساس وخامت حال و شدت جراحات اولويت بندي مي كرديم.
وقتي تقريبا همه مجروحان تخليه شدند، ناله مجروحي به گوشم خورد، متعجب شده به طرف صدا رفتم، ديدم مجروحي كه از فرط جراحت به جسد آغشته در خون بيشتر شبيه است زير ليفتراك افتاده است.
با خود گفتم: اگر جلوي چشم بود حتما تخليه شده بود خوب است زنده است و شهيد نشده او را بر گرداندم تا از زير ليفتراك خارج كنم. چشمم به چهره اش خورد، صنعتكار بود.
گفتم: اي واي! چرا شما را به بيمارستان منتقل نكرده اند؟ شما علاوه بر اينكه فرمانده هستيد از نظر وخامت حال نيز اولويت اول بوده ايد.
در حالي كه از شدت درد به خود مي پيچيد با صداي ضعيفي گفت: خودم را مخفي كردم كه بچه هاي مجروح را زودتر تخليه كنند و من شرمنده آنها نشوم.
فرازي از وصيت نامه سردار شهيد صنعتكار:
«بدون شك يكي از ارزشهاي انساني در اسلام عبادت است كه ذكر خداست ولي همين عبادت با صدق و اخلاص و حسن نيت قبلي همراه باشد و گرنه بي نتيجه است. امام امت مجسمه تقوي و عدالت و اخلاق نبوي است، سخنش و فكرش ، موضع سياسي اش، جهت گيري اش در برابر قدرت هاي شرق و غرب همه درس معرفت و سرمشق معنويت و آزادگي است، نجات و رستگاري تو و من مشروط به طي مراحل است كه اين عارف سبكبال (حضرت امام) طي كرده است».
7429/545/ 684
تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۹
كاشان - ايرنا- روحاني شهيد «حاج حسين صنعتكار» هميشه چند صندوق از كتاب هاي حوزه را در جبهه همراه داشت و زماني كه همه خسته از كار و فعاليت ، استراحت مي كردند، كتابي برداشته در گوشه اي به مطالعه مي پرداخت.