تهران - ايرنا - سايت عصر ايران نوشت: هر چند هيات رييسه مجلس شوراي اسلامي با استيضاح وزير آموزش و پرورش مخالف است اما 60 امضا را مي توان به اين معني دانست كه استيضاح علي اصغر فاني اصطلاحا كليد خورده است.

هر چند نويسنده اين سطور مانند بسياري ديگر كه از دور يا نزديك دستي در اين عرصه دارند نظام موجود آموزشي را ناكارآمد مي داند و از شما چه پنهان، مفهوم اين همه تحميل محفوظات را به كودكان و نوجوانان درنمي يابد اما در اين استيضاح نيز نه رگه اي از آن نگراني ها، كه دغدغه هاي هميشگي سياسي را مي بيند و از اين رو مي توان به اين نكات اشاره كرد:

1. علي اصغر فاني نه اولين وزير آموزش و پرورش است كه استيضاح مي شود و نه آخرين. هر وزيري كه سكان پُر پرسنل ترين وزارتخانه را در دست مي گيرد با اين احتمال بيش از ديگران روبه روست. دليل آن هم پيچيده نيست. به رغم ظاهر غير سياسي اتفاقا خيلي هم سياسي است!

كما اين كه در تاريخ جمهوري اسلامي دو وزير آموزش و پرورش به نخست وزيري رسيدند و يكي به رياست جمهوري و چند وزير ديگر كانديداهاي بالقوه رياست جمهوري بودند و اتفاقا علي اصغر فاني از هر گزينه ديگري با ماهيت آموزش و پرورش متناسب تر است اما هم او نيز وقتي در معرض اين پرسش قرار گرفت كه سياسي هستيد يا نه؟ صادقانه پاسخ داد: مگر مي شود وزير مملكت اهل سياست نباشد؟ بله سياسي ام اما سياسي كار نيستم. او پيشاپيش اين اتهام را رد كرد زيرا مي دانست روزي به اين بهانه بايد توضيح دهد.

2. مناصب اداري در اين وزارتخانه پرشمار است و مانند وزارت كشور كه بر سر فرمانداران و بخشداران با نمايندگان چالش دارد و هر نماينده اي دوست دارد فرماندار و بخشدار به او نزديك باشد تا قدرت اجرايي بيابد در آموزش و پرورش هم چنين تنوعي هست و از اين رو فارغ از اين كه در مجلس كدام جناح اكثريت دارد اين انتظار وجود دارد ؛ از اين حيث چه وزير هاشمي باشي چه خاتمي و چه احمدي نژاد و حالا روحاني با اين چالش رو به رويي!

جالب اين كه از ابتداي جمهوري اسلامي آموزش و پرورش به مركز صدور نيروهاي ارزشي و پاكدست به ديگر دستگاه ها بدل شده اما هر وزير را كه مي خواهند استيضاح كنند به انتصاب مديران ناكارآمد متهم مي شود. اختلاف اما بر سر چينش و گرايش مديران است و جالب اين كه هر گاه انتخاباتي نزديك است انتظار از آموزش و پرورش فزوني مي گيرد.

3. بخش قابل توجه و شايد نزديك به 90 درصد بودجه اين وزارتخانه صرف هزينه هاي جاري و حقوق معلمان مي شود و همه ايده ها و ادعاها و شعارها قرار است با آن 10 درصد تحقق يابد كه شدني نيست. اما وجه تناقض آميز ماجرا اين است كه يكي از محورهاي استيضاح هر وزير – در اين يا آن دولت - اين است كه چرا حجم بيشتري استخدام نكرده يعني آن 10 درصد را به 8 درصد تقليل نداده است؟! كما اين كه در محور دوم استيضاح آورده اند: عدم اجراي قانون استخدام مربيان پيش دبستاني و مربيان نهضت سواد آموزي.

4. از برگشت به كار نيروهاي بازنشسته نيز در حالي انتقاد شده كه شمار آنان بسيار معدود و حسب اظهار مقامات، كيفي بوده است. اين در حالي است كه برخي از اين افراد به دلايل سياسي و توسط دولت قبل بازنشسته شده بودند و بازگشت آنان عجيب نبوده است.

نكات پيش گفته اما هرگز به اين معني نيست كه عملكرد آموزش و پرورش مطلوب است؛ معلوم است كه نيست. به جاري مهارت، مشتي محفوظات را تحميل مي كنند يا بدون هيچ توجيهي بچه ها مدام با هم مقايسه مي شوند. در حالي كه يكي در نوشتن استعداد دارد ديگري در نقاشي و سومي در موسيقي. اما از همه خواسته مي شود همه چيز دان باشند حال آن كه مربيان شان خود هرگز چنين نيستند.

اين نظام آموزشي استعداد كُش است و خلاقيتي را نمي پروراند. با اين كه سال ها در آن زبان انگليسي تدريس مي شود اما بچه ها در كانون زبان و موسسات ديگر بايد زبان ياد بگيرند و قس علي هذا. اما اينها ربطي به وزير ندارد و اين وزير باشد و آن وزير، آش، همان آش است و كاسه، همان و تفاوت در گرايش سياسي مديران است و شدت و ضعف سخت گيري بر اطفال و نوجوانان كه احساس نمي كنند خلاقيت آنان در حال شكوفايي است.

اگر استيضاح كنندگان به تنبيه هاي بدني در برخي مدارس اشاره مي كردند هر چند بروز اين اتفاق در چند مدرسه را نبايد به 105 هزار واحد آموزشي تسري داد اما باز از يك دغدغه قابل احترام حكايت مي كرد.

اگر استيضاح كنندگان به در حاشيه ماندن تشكل هاي صنفي معلمان مي پرداختند و از وزير مي خواستند به وعده رييس جمهوري براي احياي تشكل ها عمل كند يا آمادگي خود را براي اصلاح تغييرات تحميلي و تبديل دوره ابتدايي به 6 پايه اعلام مي كردند يا از فسادي سخن مي گفتند قابل فهم بود و الا اين استيضاح نه مي تواند حقوق و دستمزد معلمان را افزايش دهد نه آموزش و پرورش را چابك كند و نه خلاقيت فرزندان اين كشور را تقويت نمايد.

با اين اوصاف گزاف نيست اگر بگوييم استيضاح به نام معلمان است و به كام ديگران.

*مهرداد خدير

*عصر ايران

اول**