بندرعباس - ايرنا- نيروهاي تخريب واطلاعات لشكر ثارالله براي دومين بار وپس از 26سال از دفاع مقدس پنجشنبه شب در بندرعباس گرد هم آمدند.

دراين مراسم معنوي كه شماري ازخانواده هاي شهداي تخريب واطلاعات هرمزگان وهمرزمان اين شهدا حضور داشتند، يكبار ديگر خاطره دوران جنگ را با همديگر مرور كردند.

خواندن دكلمه، شعربه زبان محلي ،ديدار ياران قديمي وهمرزمان ازاستانهاي هرمزگان وكرمان روبوسي وگرفتن شماره تلفن ، عكس وآدرس ازيكديگراز جلوه هاي اين گردهمايي بود.

مرتضي حاج باقري فرمانده گروه تخريب لشكر ثارالله دوران دفاع مقدس كه تك تك نيروهاي گروه اعم از شهدا و جانبازان ورزمندگان مي شناخت گفت: بچه هاي اين استان سهم زيادي در دوران دفاع مقدس داشتند وهمواره در تيپ ولشكرها نقش آفريني مي كردند.

وي افزود: همه رزمندگان گروه تخريب لشكرثارالله از روحيه بالا برخوردار بودند وقبل از عمليات زمينه را براي اجراي اين كار فراهم مي كردند وبرخي مثل شهيد اسحق اسطحي از غواصان خوب بود وما ايشان را براي عمليات هاي بزرگ بكارمي گرفتيم و درعمليات والفجر هشت جز نيروهاي ويژه بود.



الهي آخرين نفر اردوگاه اسراي ايراني در عراق

مرتضي حاج باقري فرمانده گروه تخريب لشكر ثارالله جانباز بالاي 70درصد كه به عنوان مدعو دراين مراسم شركت كرده بود خاطراتي كوتاه هم از دوران اسارت و بعد از آن بيان كرد.

وي گفت:چهارسال مانده به پايان جنگ اسير شدم و تا لحظه اعلام تبادل اسرا نام من درليست صليب سرخ نبود ولي در روز آخر همراه سايراسرا ، آزاد شدم.

وي افزود: دردوران اسارت با فردي بنام الهي دوست شدم كه انسان عجيبي بود وحرف وبرخورد ايشان درواقع براي انسان روحيه مي داد.

وي ادامه داد: اين دوست من قبل از شروع جنگ در آمريكا به مدت 14سال كارخانه صابون سازي داشت ، در زمان جنگ به ايران آمده وبواسطه رفع مشكل اش نذركرده بود به جبهه برود وآرپي زن شود و اتفاقا درجنگ آمده وآرپي جي زن بود.

به گفته وي خود اين فرد مي گفت: وقتي اسير شدم يك موشك آرپي جي داشتم وهمواره حيف مي خورد كه چرا آن موشك باقي مانده شليك نكرده واسير شدم.

وي ياد آورشد: روزي كه مي خواستيم به ايران برگرديم در يك صف طولاني براي نام نويسي كنارهم ايستاده بوديم و تا چند نفر رسيده كه نوبت نوشتن نام نويسي مي شد دوباره برمي گشت عقب صف و مي گفت اين فرصت ها در عمرمان گير نمي آيد .

وي تصريح كرد: چون اتوبوس 40نفر ظرفيت داشت تا پر مي شد بايد منتظر مي ماندي تا اتوبوس ديگري بيايد ومي گفت بايد دراين هواي اسارت نفس بكشيد كه درعمرمان چنين فرصتي گير نمي آيد ومي گفت بعثي ها مرا با كتك وارد اردوگاه كردند مي خواهم با كتك من را از اردوگاه بيرون كنند.

وي بيان داشت:من چون دوست ايشان بودم همراهي مي كردم ودرحاليكه' الهي' چند بار از صف اسم نويسي خارج شده بود ونوبت خود را به ديگران داده بود وبه عنوان آخرين نفراردوگاه سواراتوبوس شد تا داخل خودرو سربازان عراقي اين انسان آزاده را كتك زدند.

اين فرمانده دوران هشت سال دفاع مقدس با وجود اينكه نزديك به سه دهه از دفاع مقدس گذشته نام تمام نيروهاي رزمنده و شهيد تحت فرماندهي خود را به يادداشت ومرتب به زبان مي آورد و مي گفت: ازتك تك اين عزيزان خاطره دارم .

مواظب دستت هستي

حاج باقري خاطره ديگري دربعد از جنگ دوران دفاع مقدس از سردار كاظمي بيان كرد وگفت: دريكي از روزها برحسب اتفاق در فرودگاه تهران ايشان را ديدم وبه من گفت مواظب دستت هستي يا نه ومن گفتم بله دست مصنوعي گذاشته ام ولي برخي مواقع عصب هاي آن درد مي كند وايشان درجواب منظورم اينها نبود.

وي ادامه داد: اين شهيد والامقام افزود: منظور هنوز آنكه دستت را نفروختي و با كسي وچيزي ،پستي ، مقامي معامله نكردي ومن تازه فهميدم كه منظورايشان چه بود.

وي كه از مراسم سردار الله دادي برگشته بود ضمن خاطره كوتاه ازاين شهيد كه چند وقت پيش در سوريه باهم بودند

ياد آور شد: ما در هشت سال دفاع مقدس ازجهاد اكبر براي جهاد اصغر كمك مي گرفتيم واگر كسي يك ربع مانده به اذان صبح بيدار نشده بود كه نماز شب بخواند حجالت مي كشيد لذا امروز اگر شهيد نشويم به خودمان ظلم كرده ايم.

علي رضايي سردره ،عبدالله مسيحي ، حسن دانشمند، غلام آبسينه، سيد عبدالحسين عمراني،عبدالمجيد قنبري ، اسحاق اسطحي ، محمد بنوبند رضايي، ابراهيم تنيده ، بهرام نجفي ، حسين دهقاني ، عباس رضايي ، علي اكرامي ، محمد دژله ، غلامعباس آتش دهقان، حسين مريدي ، ابراهيم دبيري ، حسن غلامي ، رضا خوشبخت ، عبدالله انصاريان ، علي دهقاني ، محمد نيكار ، محمد باقر احمدي ، يعقوب دبيري نژاد ، اصغر قاسمي ، حسن گرگي بندري ، شهريار برومند ، عبدالله عسكري ، مسعود ترابي زاده ، هادي رضواني ، حسن شكورو معين الدين ظهيري از شهداي قهرمان اطلاعات وتخريب استان هرمزگان هستند.ك/3

6048