چه تلخ است ترور و چه حزن انگیزتر، دیدن لذتی كه تروریست ها از عملشان می برند. اما از این تلخ تر، تمایل به نمایشِ عملِ ترور است. مرگ هر انسان، روح انسان های دیگر را جریحه دار می كند اما كشته شدن، تحمل این درد را دوچندان دشوار می سازد. ترور، به این دلیل كه كشته شدن یك انسان به دست انسانی دیگر است، تحمل رنج ناشی از مرگ را برای انسان سنگین تر می كند و این پرسش را پیش می آورد كه چرا؟
هر شخص یا گروهی برای اقدام به كشتن دیگری به طور معمول دلیلی دارد، اما همواره این پرسش مطرح بوده كه هدف از نسل كشی چیست و چرا گروهی به این مرحله می رسد كه خود را برتر از دیگران می شمارد و در مقام خدایی، حكم مرگ دیگران را صادر می كند و خود نیز آن را به اجرا در می آورد.
اما این همه ی ماجرا نیست. رنج انسانی ناشی از ترور، فقط به كشتن انسان ختم نمی شود. كشتن تاریخ نیز می تواند به همان اندازه ی كشتن انسان، حزن انگیز، تلخ و دردناك باشد و چه بسا كه درد آن از درد كشتن انسان عمیق تر است و پیامدهای بلندمدت تری دارد.
تاریخ بسیار شاهد نسل كشی و ترور انسان ها به بهانه های مختلف بوده است كه خطرناك ترین و وحشیانه ترین این نسل كشی ها به تلاش برای برتری دادن به اندیشه یی جزم گرا توسط مبلغان آن بر می گردد؛ كشته شدن هزاران نفر در جنگ های مذهبی گرفته تا كشته شدن میلیون ها تن به دست حاملان ایدئولوژی های مدرن چپ و راست، همگی شاهدان مثالی از رنج انسان در تاریخ است.
اما با وجود این، تاریخ كمتر به خود دیده است كه آثار تمدنی بشر زیر چكمه های جزم اندیشان دینی و ایدئولوژیك خُرد شود.
وحشی گری های بسیاری در طول جنگ های مختلف در تاریخ بشر رخ داده است، اما كمتر حمله یی به تخریب آثار تمدنی بشر انجامیده است و هر قوم و گروهی كه به چنین عملی دست زده، تاریخ قضاوت سنگینی علیه آن ها داشته است؛ حمله ی «اسكندر مقدونی» به تخت جمشید و وحشی گری های مغول از نمونه های چنین قضاوت تاریخی است.
گاهی سخن گفتن از درد انسان، از رنج بشر و از مصیبت هایی كه از وحشی گری های جزم اندیشان بر قلب انسان حادث می شود بسیار دشوار است. در چنین مواردی است كه قلم از نوشتن باز می ماند و انسان درد را بر سینه خود احساس می كند.
گویی رنج انسان را پایانی نیست و پیشرفت های تمدنی نیز نه تنها از رنج انسان كم نكرده بلكه ابزارهایی كه تمدن مدرن كنونی در اختیار برخی گروه های جزم اندیش قرار می دهد عمق و شدت رنج انسان را تشدید كرده است.
خاورمیانه اكنون یكی از سیاه ترین دوران تاریخی خود را سپری می كند. ظهور گروه تروریستی «داعش» در سوریه و عراق و جنایت هایی كه این گروه هر روز مرتكب می شود چنان قلب انسان را به درد می آورد كه زبان از وصف آن قاصر است. انگار كه كشتن انسان به لذتی برای این گروه تبدیل شده است كه آن ها به شیوه های ابتكاری برای لذت بردن از این كشتن ها روی آورده اند. آخرین نمونه ی چنین ابتكاراتی!، سوزاندن مخالفان به خشن ترین شكل ممكن است.
اما انگار جنایات داعش پایانی ندارد. با وجودی كه كشتن هر روزه ی انسان ها به وسیله ی این گروه دل هر دردمندی را به درد می آورد، اقدام این گروه در تخریب آثار تمدنی عراق بار این درد را 2 چندان و تحمل آن را از حد هر انسانی خارج كرده است.
منطقه یی را كه عراق و سوریه ی كنونی در آن واقع شده اند، مهد تمدن بشری می دانند و با ارزش ترین یادگارهای تمدنی بشر در این منطقه قرار دارد. حال بخش هایی از غنی ترین قسمت های این منطقه در دست وحشی ترین گروهی افتاده است كه تاریخ پس از مغول به خود دیده است.
جنگ در سوریه بخش بزرگی از آثار تمدنی این كشور را تاكنون نابود كرده است و همین خود ضایعه یی بزرگ برای تمدن بشری به حساب می آید. اما تخریب عمدی و برنامه ریزی شده ی آثار تمدنی عراق به وسیله ی داعش بسیار غم انگیزتر می نماید.
آتش زدن كتابخانه ی شهر موصل كه دربرگیرنده ی صدها نسخه ی خطی تاریخی بود و تخریب موزه ی مركزی این شهر كه آثاری چند هزار ساله از تمدن های بین النهرین را در خود جای داده بود، از نمونه های تازه ی اقدام های جنایت كارانه این گروه تروریستی علیه میراث تاریخی بشریت است كه نشان از تفكر تاریك و ضد بشری این گروه می دهد.
پیش از این نیز این گروه اقدام به حراج گسترده ی آثار باستانی عراق در بازارهای سیاه و تخریب دیوار تاریخی شهر نینوا كرده بود؛ امری كه دیگر قابل جبران نخواهد بود و بشریت را با ضایعه ی «فقر تاریخی» روبرو می كند.
این گروه تروریستی به بهانه ی این كه این آثار تاریخی نمادی از بت پرستی است و با این توجیه كه پیامبر اسلام نیز بت های كعبه را شكست، دست به تخریب جمعی ِ آثار تمدنی عراق كه متعلق به همه ی بشریت است زده است. پیشینه ی چنین اقدامی به طالبان افغانستان باز می گردد كه در اقدامی مرتجعانه در دوره ی سیاه حكومتشان بر افغانستان، یكی از بزرگ ترین مجسمه های تاریخی بودا را به بهانه ی مبارزه با كفر نابود كرد.
اقدام داعش در تخریب آثار تمدنی عراق با این توجیه كه این ها نمادی از كفر و بت پرستی به شمار می آیند، این پرسش را در ذهن تداعی می كند كه اگر چنین توجیهی به واقع درست باشد چرا در تاریخ هزار و چهارصد ساله ی اسلام هیچ گروه اسلامی تاكنون با آثار تمدنی سرزمین های تحت سلطه ی خود چنین برخورد نكرد؟ و چگونه است كه حتی مسلمانان صدر اسلام كه سرزمین های اسلامی كنونی را به تصرف درآوردند نیز به چنین اقدامات وحشیانه یی دست نزدند؟
چنین تفكرات جزم اندیشانه یی نه تنها آزادی و اختیار انسانی را نادیده می گیرند - حقی كه خداوند به عنوان بزرگ ترین موهبت به انسان داده است - حتی كوچك ترین مخالفتی را نیز به شدیدترین شكل ممكن پاسخ می دهد. اوج حقارت انسان در این تفكر را در تخریب آثار تمدنی مشاهده می كنیم.
شاید بتوان گفت كه این شدیدترین نوع نقض آزادی انسانی باشد كه تلاش می شود نمادهای تمدنی را نیز از بین برده و بشریت را از حافظه ی تاریخی محروم كند.
داعش نشان داده است كه برای اقدام های وحشیانه ی خود نه تنها به هیچ گروه یا نهادی پاسخ گو نیست، بلكه هیچ گروه یا نهادی غیر از خود را نیز قبول ندارد. جامعه ی جهانی نیز هر روز با نوع تازه یی از جنایت علیه بشریت از سوی این گروه روبرو می شود.
پس باید دست به اقدامی بنیادین زد و نه تنها این گروه را از بین برد و مناطق زیر كنترل آن را باز پس گرفت، بلكه باید ریشه های جزم اندیشی را خشكاند و مانع از شكل گیری چنین گروه هایی در مكان ها و زمان های دیگر شد.
از این جاست كه جامعه ی جهانی و دولت ها فارغ از هر گونه منفعت طلبی و سودجویی باید دست به كار شوند و در اقدامی عملی (نه نمایشی)، یكبار برای همیشه با ساز و كاری نهادین ریشه ی داعش و داعشی گری را بخشكانند و بخشی از رنج بشری را تسكین دهند.
*از: مهدی جوكار (گروه پژوهش و تحلیل خبری)
پژوهشم**9347**2054
تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۱
تهران -ایرنا - وقتی پتك داعشیان بر سر مجسمه های تاریخی فرود می آمد و آنها را در چشم برهم زدنی از بین می برد، یاد این جمله «آلبركامو» افتادم: «كسانی كه مدعی اند همه چیز را می دانند و همه چیز را می توانند درست كنند، سرانجام به این نتیجه می رسند كه همه را باید كُشت!»؛ آری افراط گرایان تنها به كشتن آدم ها بسنده نمی كنند آنها تاریخ را نیز سر می برند.