تهران - ايرنا- سايت خبري الف نوشت: وقوع اتفاقاتي نظير جنبش وال استريت و تبعيض هاي فراوان نژادي كه هنوز بعد از قرن ها به عنوان معضلي لاينحل در آمريكا باقي مانده نشان دهنده عدم توانايي ليبرال دموكراسي در پاسخ گويي به نيازهاي اساسي بشر است. به عبارتي بهتر الگويي كه در خود آمريكا رفاه و خوشبختي تبعيض آميز بوجود آورده چگونه داعيه جهاني دارد؟

اين گزارش در ادامه مي افزايد: مارتين لوتركينگ، رهبر جنبش مدني سياهپوستان آمريكا در تاريخ 28 اوت 1963 در برابر بناي يادبود لينكلن در واشنگتن فرياد مي زد« هنوز سياهپوستان آزاد نيستند. پس از يكصد سال، با تاسف بايد اذعان كنيم كه زندگي سياهپوستان هنوز هم اسير بند و زنجيرهاي تبعيض و جدايي نژادي است. پس از يكصد سال، در پهنه‌ي بيكران درياي رفاه مادي آمريكا، هنوز سياهپوستان در جزيره‌ دورافتاده‌ي فقر به سر مي‌برند. پس از يكصد سال، سياهپوستان در گوشه و كنار جامعه‌ي آمريكا، زار و نزار، خود را تبعيدياني در كشورشان مي‌يابند.»

لوتركينگ كه درپي بازداشت رزا پاركس، زن سياهپوستي كه با بلند نشدن از روي صندلي يك اتوبوس عمومي براي يك سفيدپوست زنداني شد، رهبري جنبش تحريم سياهپوستان را برعهده گرفت، 5 سال پس از اين سخنراني در 4 آوريل 1968 در شهر ممفيس ايالت تنسي ترور شد. مبارزات او اگر چه تاثير عميقي در تغيير قوانين تبعيض‌آميز نژادي برجاي گذاشت اما آمريكا پس از گذشت چند دهه همچنان گرفتار تبعيض شديد نژادي در بطن زندگي روزمره است و انگار نابرابري با ذات اين جامعه عجين شده است.

با انتخاب باراك اوباما به عنوان اولين رئيس جمهور سياه پوست آمريكا در سال 2008 ، بسياري از تحليلگران سياسي و اجتماعي عنوان كردند كه دوران تبعيض نژادي در اين كشور به پايان رسيده و سياهان آمريكا به حقوق برابر خود دست مي‌يابند. اما اينگونه نشد و ناآرامي‌هاي شهر فرگوسن آمريكا كه در پي كشته شدن مايكل براون، جوان سياه‌پوست به ضرب گلوله افسري سفيدپوست روي داد و همچنين آمارهاي موجود نشان‌دهنده اين هستند كه اين موضوع رويايي بيش نبوده است.

به گزارش دويچه وله، شمار فقراي آمريكا در ميان سياه‌پوستان اين كشور بسيار بيشتر از سفيدپوستان آن است. در سال 1974 هشت درصد سفيدپوستان و 30 درصد سياه‌پوستان آمريكا فقير بودند. امروز اين نسبت به 10 درصد در ميان سفيدپوستان و 28 درصد در ميان سياه‌پوستان رسيده است. شمار بيكاران سياه‌پوست آمريكا از 50 سال پيش تاكنون دوبرابر شمار بيكاران سفيدپوست اين كشور بوده است. يا نسبت درآمد خانواده‌هاي سياه‌پوست آمريكا به خانواده‌هاي سفيد پوست اين كشور تفاوتي فاحش را نشان مي‌دهد. در سال 1964 ميلادي درآمد يك خانواده سياه‌پوست حدود 55 درصد يك خانواده سفيدپوست بود. اين آمار در حال حاضر نيز در همين حد باقي مانده است. همچنين احتمال اين كه يك سياه‌پوست در آمريكا به زندان بيفتد شش‌بار بيشتر از يك سفيدپوست آمريكايي است.

در واقع سياهان و سفيدان آمريكا زندگي متفاوتي دارند و برداشت‌شان از واقعيت‌هاي موجود در آمريكا نيز باهم متفاوت است. سياه پوستان آمريكا فكر مي‌كنند كه در عرصه‌هاي مختلف اجتماعي تبعيض نژادي در موردشان اعمال مي‌شود؛ عرصه‌هايي چون برخورد با پليس، برخورد با آنها در دادگاه، در محل كار، در فروشگاه يا رستوران.

مرگ فردي گري، جوان سياه‌پوست آمريكايي، در 12 آوريل بار ديگر سؤالات و انتقادات زيادي را نسبت به رفتار تبعيض آميز و نژادپرستانه پليس آمريكا به وجود آورد. گري وقتي توسط افسران پليس بازداشت شد سوار يك دستگاه خودرو ون شد و در طول مسير اتفاقاتي افتاد كه باعث شد اين افسران كمك پزشكي درخواست كنند. او يك هفته پس از بستري در بيمارستان، مرد.

در پي اين اتفاق، بزرگترين تظاهرات اعتراض آميز نسبت به رفتار ناعادلانه پليس آمريكا در شهر بالتيمور برگزار شد. چندين هزار نفر از ساكنان اين شهر در تظاهرات گسترده‌اي شركت كردند و خواستار رفتار عادلانه پليس با همه شهروندان آمريكايي شدند. هزاران نفر از مردم آمريكا نيز با برپايي تظاهرات در نيويورك، واشنگتن و بوستون همبستگي خود را در مخالفت با رفتارهاي نژادپرستانه پليس اعلام كردند.

ناآرامي ها در شهر بالتيمور در ايالت مريلند آمريكا جديدترين نمونه از تنش هاي ديرينه بين آمريكايي هاي آفريقايي تبار و نيروهاي پليس است و يكي از مهم ترين مشكلات اجتماعي را در بسياري از شهرهاي آمريكا برجسته مي سازد. بر اساس آمارهاي منتشر شده، در اين كشور به طور متوسط هر 36 ساعت يك سياه پوست به دست پليس كشته مي‌شود. تبعيض‌هاي نژادي در ايالات متحده آمريكا كه با نظام برده‌داري در سده 17 آغاز شد، تا به امروز ادامه يافته ‌است. با گذشت سال‌ها از سخنراني معروف مارتين لوتر كينگ با عنوان «رويايي دارم»، سياهپوستان آمريكا همچنان به دليل سياست‌هاي نژادپرستانه دولت اين كشور، در محدوديت و محروميت به سر مي‌برند.

تبعيض در طي سال‌هاي متوالي در جامعه آمريكا نهادينه شده است. البته تبعيض نژادي بخشي از نابرابري ها است و تبعيض هاي ديگري نظير تبعيض در قبال اقليت‌ها( به عنوان مثال رفتار در قبال سرخپوستان)، تبعيض اقتصادي –اجتماعي( كه منجر به شكل گيري جنبش وال استريت شد) و تبعيض جنسيتي و... نيز وجود دارد.

نكته غم انگيز اين است كه به عقيده برخي انديشمندان، تمدن كنوني غرب در شكل و محتواي ليبرال دموكراسي، آخرين مرحله تكامل بشري است و در آخرين پله توسعه، دموكراسي ليبرال در همه كره زمين محقق مي شود و در نهايت تاريخ انديشه در عرصه حكومت داري به پايان برسد؛ پاياني كه صورتي پيشرفته تر، كاراتر و مفيدتر از ليبرال دموكراسي در پس آن وجود ندارد.

اما وقوع اتفاقاتي نظير جنبش وال استريت و تبعيض هاي فراوان نژادي كه هنوز بعد از قرن ها به عنوان معضلي لاينحل در آمريكا باقي مانده نشان دهنده عدم توانايي ليبرال دموكراسي در پاسخ گويي به نيازهاي اساسي بشر و ناكارآمدي آن است. به عبارتي بهتر الگويي كه در خود آمريكا رفاه و خوشبختي تبعيض آميز بوجود آورده چگونه داعيه جهاني دارد؟

* منبع: سايت خبري الف

** الف/ 1337