در اين گزارش كه در شماره روز دوشنبه بيست و هشتم ارديبهشت 1394 خورشيدي به قلم شيرين مهاجري انتشار يافته، مي خوانيم: خليجي كه نامش فارس است و هويتش هم بند است به آب پاك و زلالش، به مرجانهاي بينظير و اكوسيستم منحصر به فردش. به ساحلهاي افسانهاياش. افسانهاي پر از رنگهاي درهم و برهم غروب، پر از تصوير قايقها و ماهيگيراني كه روي نوار مسي رنگ آفتاب تورها را از آب ميگيرند و به سوي ساحل پارو ميزنند. افسانهاي پر از آواز ماهيگيران با لهجههاي جنوبيشان، پر از صدفهايي كه دريا در هر ديد و بازديد براي ساحلش به ارمغان ميآورد تا دست خالي نباشد در اين ديدارهاي عاشقانه. اما اين لكههاي سياه چيست كه بر پيكر اين افسانه نشسته؟ «اين آب روزي آنقدر زلال بود، از اشك چشم هم پاكتر.» پيرمرد ماهيگير بهتر از هركس خليجفارس را ميشناسد و دل در گرو آن دارد. بهترين رفيقش از همان كودكي آب بوده و آبي دريا. دستهاي آفتاب سوختهاش را روي لكههاي سياه ساحل ميكشد و با افسوس از گذشتهها ميگويد. از افسانهاي پر از رنگهاي دلربا كه حالا قطرههاي نفت رويش جا خوش كردهاند. خليج فارس نامش خليج فارس باقي ماند و ميماند اما هويتش؟ گويي ديگر دلش به آب پاك و مرجان هايش قرص نيست. خليج فارس رفته رفته ميرود كه تبديل شود به گورستان مرجانها. حالا وقتش رسيده كه كمپينها دوباره تشكيل شوند و مبارزه را از سر گيرند. دوباره بتازند و آغوش حمايت خودشان را از خليج فارس دريغ نكنند. اين بار نه براي نامش. اينبار براي مرجانهايش، براي آب همچون اشك چشمش. اين بار براي حفظ هويتش. هويت خليج فارس.
پيرمرد ماهيگير، تورش را از قايق بيرون ميكشد. آهسته و با طمأنينه. هيچ عجلهاي در كارش نيست. دستهاي سيهچرده و استخوانياش روي تور ميخرامد. به همان اندازه كه آرام كار ميكند، آرام صحبت ميكند. صحبت ميكند از مرجانها كه روزي حكمراني ميكردند بر اين پهنه لاجوردي. از توتياها يا همان خارپشتهاي دريايي كه به جان مرجانها افتادند و ديگر رمقي برايشان باقي نگذاشتند.
پيرمرد جاي نيش خارپشتها را روي پايش نشان ميدهد. چند باري پايش را زدهاند. ميگويد درد بدي دارد. وقتي نيش ميزنند حالت شوك به آدم دست ميدهد و از حال ميرود. قبلاً تعدادشان اينقدر زياد نبود اما هرچه ميگذرد بيشتر ميشوند. با لهجه جنوبياش ميگويد:« مو كه نميدونم ربطي داره يا نه ولي اَ وقتي اينا اومِدن و هي زياد شدن مرجانا هي دارن كمتر ميشن.» پيرمرد اشاره ميكند به لكههاي روي ماسهها كه مثل قير بر دامن ساحل چسبيدهاند. دستش را ميكشد رويشان:« لكههاي نفته، مثه قير به بعضي جاهاي ساحل چسبيده». ساحلي سه هزار كيلومتري كه يكهزار و 722 كيلومترش جزئي از خاك ايران است. پيرمرد زياد كويت ميرود و ميآيد. ميگويد آنجا هم مثل اينجاست و اين لكههاي قير مانند را آنجا هم ديده. ميگويد خب اينكه چيز عجيبي نيست. وقتي اين همه سكوي نفتي ميخ شده به دل دريا و اين همه نفتكش هر روز ميروند و ميآيند خب معلوم است اين قيرها از كجا آمده.
پير مرد تعداد دقيقش را نميداند. دقيقش ميشود 70 سكوي نفتي و 40 هزار شناور كه سالانه 90 درصد صادرات نفتي دنيا را از خليجفارس و تنگه هرمز عبور ميدهند. نتيجهاش ميشود نشت سالانه يك و نيم ميليون بشكه نفت به خليج فارس و هشدار سازمان دريانوردي در سال 2007 كه خليج فارس را منطقه ويژه دريانوردي اعلام كرد. اين را دكتر ابراهيم آقامحمدي، يكي از اعضاي هيأت علمي دانشگاه اراك نيز در همايش خليج فارس عنوان ميكند و از نشت سالانه يك ونيم ميليون بشكه نفت در آبهاي خليج فارس سخن ميگويد.
پيرمرد چيزي از اين حرفها نميداند اما دغدغه مرجانها را دارد و آبي كه روز به روز زلال بودنش را از دست ميدهد. نفت و توتيا را مقصر اصلي فاجعه ميداند.
پيوست زيست محيطي كجاست
خليج فارس جوان در مسير تخريب و حتي نابودي است. اين را مهندس احسان عابدي رئيس مركز اقيانوس شناسي خليج فارس در بوشهر و عضو هيأت علمي پژوهشگاه ملي اقيانوس شناسي و علوم جوي در گفتوگو با «ايران» ميگويد:«خليج فارس تنوع اعجابانگيزي از اكوسيستمها را درون خود دارد اما بالاترين سطح استخراج نفت و رعايت نكردن مسائل زيست محيطي آن را به سمت نابودي پيش ميبرد.»
نابودي خليج فارس حرفي نيست كه بشود به آساني از كنارش گذشت، پس سازمانهاي مربوطه چه ميكنند؟
رئيس مركز اقيانوس شناسي خليج فارس براي اين موضوع تنها يك راه حل ميشناسد و آن هم پيوست زيستمحيطي به همه طرحها از جمله طرحهاي نفتي است:« ما در مركز اقيانوسشناسي خليج فارس و سازمان محيط زيست، مدام آلودگيها را پايش ميكنيم و با اعلام آن در تلاش هستيم گوشزد كنيم و بگوييم در كنار بهرهبرداري اقتصادي بايد مسائل زيستمحيطي در نظر گرفته شود اما متأسفانه معناي توسعه پايدار ناشناخته است.
توسعه پايدار يعني هم از منابعي كه در اختيار داريم به بهترين شكل بهرهبرداري كنيم و هم به حفظشان بينديشيم تا هميشه برايمان باقي بمانند اما اين مفهوم نزد برخي از مسئولان چندان ارج و قربي ندارد درحالي كه رهبر معظم انقلاب در اين زمينه بسيار تأكيد دارند. ايشان چندي پيش در سخنان خود بر اين مسأله تأكيد داشتند كه همه طرحها بايد پيوست زيستمحيطي داشته باشد. پس چرا مسئولان به اين سخنان توجهي نميكنند و خليج فارس كه از هر نظر موقعيتي استراتژيك و حياتي دارد، بدون ملاحظات زيستمحيطي رو به نابودي ميرود؟
اين را هم بايد بدانيم كه محيطزيست دريايي اهميت بيشتري دارد چراكه دو سوم كره زمين را آب گرفته و صحيح آن است كه بگوييم كره آبي نه كره خاكي. انسانها چون خودشان بر اين كره تسلط دارند و روي خاك زندگي ميكنند نامش را كره خاكي و كره زمين گذاشتهاند و اگر آبزيان مسلط بودند نامش بيشك كره آب بود كه البته معقول تر هم هست بنابراين ما در كرهاي آبي زندگي ميكنيم و بايد براي حفظ و ادامه حيات خودمان به حفظ آب بينديشيم.»
خليج فارس در زمره آلودهترين آبها
خليج فارس در زمره آلودهترين آبها قرار گرفته و عوامل زيادي هست براي آلودگي آب خليج فارس. «خليج فارس طي سالهاي اخير به عنوان مدفن آلايندهها از سوي كشورهاي حاشيه آن از جمله ايران مورد استفاده قرار گرفته و بر اساس آخرين آمارهاي ارائه شده در گزارشهاي جهاني، يكي از آلودهترين مناطق دريايي جهان است» اين را عباسعلي دهقاني ميگويد؛ استاد دانشگاه خليج فارس بوشهر و كارشناس ارشد شيلات. به گفته او، وجود تأسيسات توليد برق و آب شيرين كنها و فاضلاب شهرها از آلايندههاي خليج فارس به حساب ميآيند: «هر نيروگاه به طور متوسط 175 هزار متر مكعب در ساعت پساب از طريق پالايشگاه به سمت دريا تخليه ميكند و پسابهاي شهري كه غالبا فاقد سيستم جمع آوري و انتقال تصفيه فاضلاب شهري هستند روزانه 70هزار متر مكعب آلودگي وارد خليج فارس ميكنند.»
مهندس احسان عابدي هم از ديگر عوامل به «ايران» ميگويد كه خليج فارس را تهديد ميكند و تيشه بر ريشه اش ميزند؛ عواملي همچون نشت نفت از بستر دريا، تانكرهاي نفتكش، حفاري و استخراج از چاههاي نفت و آلايندههاي نفتي كشورهاي حاشيه خليج فارس كه هر كدام سهم بسزايي در اين آلودگي دارند و چنانچه ملاحظات زيست محيطي انجام ميگرفت به حداقل ميرسيد:
«جا به جاييهاي نفتي يكي از مؤثرترين عوامل در اين زمينه هستند. نفتكشها براي آنكه توازن خود را حفظ كنند بعد از تخليه، تانكرها را با آب پر ميكنند بعد هم آن آب را به داخل دريا ميريزند. تمام كشورهاي حاشيه خليج فارس در اين ميان نقش دارند و هر كدام به سهم خود آلودگي زيادي براي خليج فارس به وجود آوردهاند اما بايد توجه داشت كه ايران بيشترين ساحل و بيشترين تأسيسات نفتي خليج فارس را دارد و طبيعتاً سهم بيشتري از اين آلودگيها به ايران ميرسد.
تأسيسات عظيم نفتي كه از خوزستان گرفته تا بندر شهيد رجايي و خارك و پارس جنوبي و و... گسترده شدهاند و فلورها يا همان شعلههايي كه در هركدام از اين تأسيسات ميسوزد بر شدت آلودگيها ميافزايد. به دليل رطوبت هوا، گازهاي متصاعد شده از اين شعلهها به ذرات بخار آب معلق در هوا ميچسبند و چون بخار آب را سنگين ميكنند به دريا ميريزند.»
توتيا يا قوم مغول؟
پيرمرد از توتيا ميگفت و اينكه نميداند زياد شدنشان ربطي به اين آلودگيها دارد يا نه؟ رئيس مركز اقيانوس شناسي خليج فارس هم از توتياها سخن ميگويد و اينكه علت زياد شدنشان همين آلودگيهاي زيست محيطي خليج فارس است: «آنها در حد معقول آسيبي به اكو سيستم محيط وارد نميكنند اما الان مثل قوم مغول حمله كردهاند و چون علفخوار هستند جلبكها و مرجانها را از بين ميبرند. اين روند آنقدر پيش رفته كه حالا جزيره مرجاني خارك در تسخير توتياهاست. »
اين آلودگيها بر تمام جنبههاي حيات زيست محيطي خليج فارس تأثير گذاشته و علاوه بر از بين بردن زيبايي محيط زيست، چرخه غذايي اين محدوده را دچار مشكل كرده است. اين چرخه معيوب از فيتوپلانكتونها آغاز ميشود وعلاوه بر اينكه موجودات دريايي را با مشكلات غذايي مواجه ميكند، سرانجام به خود انسان باز ميگردد و انواع و اقسام بيماريها را از جمله سرطان برايش به ارمغان ميآورد و آنطور كه عابدي ميگويد، آلودگيهاي دريا به بدن آبزيان و ماهيها منتقل ميشود و بعد انسانها با خوردن اين آبزيان، تمام اين آلودگيهاي خطرناك را به بدن خود منتقل ميكنند.
كسادي بازار صيادان
حدود 150 نوع موجود دريايي منحصر بهفرد در خليج فارس در معرض خطر نابودي قرار دارند. علاوه بر آن بسياري از آبزيان در سالهاي اخير به خارج از منطقه مهاجرت كردهاند. خليج فارس با كاهش شديد تنوع زيستي و تغيير رفتار موجودات مواجه است.
عباسعلي دهقاني، استاد دانشگاه خليج فارس بوشهر و كارشناس ارشد شيلات، وجود آلايندههاي شيميايي و صنعتي را مسبب از بين رفتن تخم و لارو ماهيها ميداند و همين امر هم روي صيد و صيادي ساكنان خليج فارس اثري نامطلوب داشته:« طبق آمارها ميزان صيد در خليج فارس كاهش زيادي يافته به گونهاي كه ماهيان تني و ماهيان تهاجي و گوشتي در خليج فارس كاهش غيرقابل تصوري داشتهاند.»
پيرمرد ماهيگير هم غصه كسب و كارش را ميخورد. حسرت آن روزها را به دل دارد كه دريا با او مهربانتر بود. بيشتر هوايش را داشت. دستش را خالي نميگذاشت. اما بيشتر از كسب و كار و تور ماهيگيرياش حسرت آب زلال را به دل دارد. حسرت آن روزها كه همه چيز سر جايش بود. آن روزها كه خليج فارس، آبي داشت به زلالي اشك چشم.
*منبع :روزنامه ايران*
**پژوهش**9128**9131
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۱
تهران- ايرنا- روزنامه ايران در صفحه ي گزارش نوشت: چندي بر سر نامش جنجال تصنعي به راه انداختند. زمان زيادي نميگذرد از آن روزها كه موج هاي عظيم مردم دست به كار شدند و كمپينهاي مبارزه با جعل نام خليجفارس را به راه انداختند. همه يكدل و يكصدا آنقدر مقاومت كردند و تاختند تا آنهايي كه دست روي نام خليج هميشه فارس گذاشته بودند، عقب نشستند. نام خليجفارس بيهيچ تغييري خليج «فارس» است و به همين شكل ميماند.