بسیاری از مردم فكر می كنند ما خبرنگاران وضعمان خوب است؛ شغلی محكم و بادوام داریم، درآمدمان بالا است و چون در جامعه ، كمابیش از ارج و قربی برخورداریم، اوضاع زندگی مان رو به راه است و همه چیز ردیف و خوب اما شاید باورتان نشود اگر بگویم هیچكدام از این برداشتها درست نیست و اكثریت جماعت ما فقط با سیلی صورتشان را سرخ نگه داشته اند.
بعضی وقتها با خود می اندیشم وقتی نمی توانم حق خود و هم صنفی هایم را بستانم، چگونه می توانم ادعا كنم كه می توانم از حقوق دیگران دفاع كنم؟!.
شاید عده ای گمان كنند خبرنگاران وقتی بیكار می شوند كه روزنامه آنها توقیف یا تعطیل شود یا چرخ رسانه ای كه در آن كار می كنند، به هر دلیل از حركت بیفتد اما این همه واقعیت ماجرا نیست.
باور كنید بسیاری از خبرنگاران حتی در مجموعه های پرآوازه، روزگار دشواری را سپری می كنند. بسیاری از آنها نه تنها درآمد چندانی ندارند بلكه حتی از حقوق اولیه یك فرد شاغل یعنی حق بیمه هم برخوردار نیستند. بیشتر ماها سالها در رشته های مرتبط با حرفه اطلاع رسانی در دانشگاهها یعنی ارتباطات ، روزنامه نگاری و خبرنگاری تحصیل كرده ایم و سالهای طولانی نیز قلم در دست، به كار نوشتن در رسانه ها مشغول بوده ایم بی آنكه هیچگاه رسمی شویم و بدتر از آن، دورنمای روشنی برای آینده شغلی خود داشته باشیم.
هر روز از مشكلات مردم می گوییم، دیدگاههای مسئولان را منعكس می كنیم، از دردهای جامعه می نویسیم ، به همه امید می دهیم و می كوشیم تا كاستی ها و نارساییها كمتر شود اما گاهی كه فشارهای زندگی به شكلی خردكننده ما را تحت فشار می گذارد، از خود می پرسم چرا هیچكس نیست در این بازار آشفته از ما بپرسد خرت به چند؟؛ حتی مسئولان رسانه ها هم در روز خبرنگار كمتر حاضرند مشكلات و سختی های كاركنان خود را بشنوند، چون شاید می دانند درد كجاست و در بسیاری از موارد، كاری از دستشان ساخته نیست. مسئولان دیگر نهادها هم در روز خبرنگار در باره همه مسائل عالم و آدم صحبت می كنند، اما از خبرنگاران نمی پرسند راستی، آیا شما مشكلی ندارید،؟! و یا چه كاری می توانیم برای بهبود وضعیت شما انجام دهیم؟!
با خود فكر می كنم سالها قلم زده ام و روی دستگاه تایپ كرده ام؛ چه بسیار جوهرهایی كه روی انگشتانم از بس خبر نوشتم باقی مانده؛ چقدر بارها انگشتانم به دلیل نوشتن بسیار، تاول زده.
بارها پیش آمده به خاطر خطری كه در حوزه كاری ام وجود دارد، احساس ترس و وحشت كنم اما در این میان كسی نبوده است كه از من به عنوان خبرنگار دفاع كند.
بارها پیش آمده كه با درد مردم بگریم و با شادی آنها احساس شادمانی كنم؛ اما گویی درد من خبرنگار برای كسی مهم نیست.
بارها پیش آمده كه خواسته ام حرف هایم و درد دلهایم را با مسوولان درمیان بگذارم؛ اما هر بار بیشتر از قبل منصرف شده ام.
می خواهم به همه بگویم اگر خبرنگاری در رسانه ای با كمترین حقوق و با بدترین وضعیت كار می كند دلیل بر رضایتش نیست؛ سكوت او دردهایی با خود دارد كه قابل بیان نیست.
در این شرایط، اگر خبرنگاری با توجه به همه مشقات به كار كردن ادامه می دهد، فقط به دلیل اشتیاق و عشق او به حرفه مقدس خبرنگاری و اطلاع رسانی است نه چیز دیگر؛ عشقی جانكاه كه باعث شده است عمر ما نسبت به بسیاری از اقشار جامعه كوتاهتر شود بی آنكه حتی قانون سخت و زیان آور بودن حرفه خبرنگاری در مورد بسیاری از ما به اجرا درآید.
مطالبی كه می نگارم درد دل خبرنگاران بسیاری است كه جز تحمل كردن چاره ای ندارند؛ خصوصا خبرنگاران زن كه از نظر من، وضعیت آنها بسیار بسیار بدتر است.
با وجود همه این رنجها و مشكلات، باز هم می خواهم روز خبرنگار را به همه همكاران و دوستانم صمیمانه تبریك بگویم و امیدوارم روزی برسد كه با حمایت مسئولان، قلم های ما با شوق بیشتر، هر روز بهتر و زیباتر از روز قبل بنگارد و هیچگاه مشكلات باعث نشود از عشقی كه به این حرفه داریم و تعهدی كه به مردم سپرده ایم، سر باز بزنیم.
ما اصحاب رسانه به تقدس كار خبری ایمان داریم چرا كه معتقدیم ابلاغ پیام رسالت پیامبران است و چه حرفه ای از این زیباتر و مقدس تر.
* لیلا اسماعیل نژاد / خبرنگار ایرنا
اجتمام** 9317 ** 1551
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۹:۵۴
تهران - ایرنا - من خبرنگارم. سالیان سال است درد دل همه را به گوش مسوولان می رسانم و تا آنجا كه بتوانم برای احقاق حقوق مردم و رفع كاستی ها و كژی ها در جامعه تلاش می كنم اما گاهی اوقات فكر می كنم در این میان ، تنها چیزی كه به آن توجه نمی شود، حق خودم است.