تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۴ - ۱۴:۵۰

تهران- ایرنا- روزنامه جام جم در صفحه «فرهنگ و هنر» خود به موضوع ورود آثار كلاسیك هنری به بازار هنر و شناخت، بازاریابی كامل و معرفی صحیح بازار برای این آثار، پرداخت.

در این گزارش كه در شماره روز پنجشنبه 23 مهر 1394 خورشیدی به قلم «سجاد روشنی» منتشر شد، می خوانیم: حدود یك دهه از آغاز ورود هنر معاصر ایران به فروشگاه‌های جهانی می‌گذرد. ماجرا به زمانی برمی گردد كه آثار مدرن هنر ایران پا به حراج‌های كریستیز و ساتبی‌ شعبه خاورمیانه گذاشت و توانست مشتریان پر و پا قرصی برای خود دست و پا كند.
از همان روزها بود كه آثار هنری معاصر ایران روز‌به‌روز ارزش و اعتباری بیشتر یافت و هنوز هم ركورد بالاترین فروش حراج كریستیز متعلق به پرویز تناولی، هنرمند كشورمان است. بعد از آن‌كه هنر ایران توانست در منطقه مطرح شود، آوازه‌اش به حراج‌های اروپایی هم كشیده شد و حالا جز حراج‌های شعب خاورمیانه، حراج‌هایی مانند بونامز لندن هم یكی از مشتریان آثار هنرمندان معاصر ایران است.
این تجربه‌ها باعث شد‌ كارشناسان و فعالان اقتصاد هنر به فكر راه‌اندازی حراج‌های داخلی باشند. نخستین تجربه را حراج تهران انجام داد. حراج تهران طی چهار دوره برگزاری توانست‌ بسیاری از نگاه‌ها را به خود خیره كند و چنان فروشی داشته باشد كه به عنوان رقیب حراج‌های بین‌المللی (حداقل در سطح منطقه) مطرح شود. جدا از تمام نقاط قوت و ضعف حراج تهران ـ كه در جای دیگری باید به آن پرداخت ـ این حراجی موفق شد بیش از پیش اعتبار هنر معاصر ایران را افزایش دهد.
با این تجربه، گروهی دیگر درصدد برآمدند كه حراج ملی را برپا كنند؛‌ حراجی كه هفته گذشته،‌ دومین دوره‌اش با فروش رقمی كمتر از 5 میلیارد تومان برگزار شد. حراج ملی هم جدای از نكات مثبت و منفی فراوانی كه داشت، حداقل تلاش كرد هنر كلاسیك كشور را هم مطرح كند. اگر حراج تهران با تمركز بر هنر مدرن به موفقیت‌هایی رسید، حراج ملی تلاش كرد بازاری برای هنر سنتی ایران فراهم كند.
**تكثر حراج‌ها
در رقابت حراج تهران و حراج ملی،‌ نخستین نكته‌ای كه باید مد نظر قرار گیرد، این است كه تكثر ماركت‌های داخلی می‌تواند زمینه فروش واقعی‌تر آثار هنری را فراهم آورد. جاوید رمضانی،‌ دكترای فلسفه هنر و كارشناس ارشد مرمت به خبرنگار ما می‌گوید: فلسفه حراج به این برمی‌گشته كه خارج از كشور فردی فوت می‌كرده و اموالش را حراج می‌كردند،‌ چون اموال قابل تقسیم بین وراث نبود.
به این ترتیب این امر سامان گرفته است، اما در اینجا حراج به‌عنوان ابزاری برای رونق‌بخشی به هنر مد نظر قرار گرفته است. بنابراین حراج‌ها در داخل كشور هرچه بیشتر تكثر داشته باشند، به نظر من در رونق اقتصاد هنر موثرترند.
**ترس از خرید آثار كلاسیك
با وجودی كه حراج ملی تلاش كرده طی دو دوره برگزاری، آثار هنری كلاسیك را هم به بازار هنر بكشاند، اما باید اذعان داشت هنوز خریداران آثار هنری و مجموعه داران برای خرید چنین آثاری با دست‌های لرزان وارد می‌شوند و دست به عصاتر خرید می‌كنند.
رمضانی در این‌باره می‌گوید: برای این كه آثار كلاسیك رونق یابد، باید زیر ساخت‌های فرهنگی و مطالعاتی داشت. مثلا شهرداری دو سال قبل مجموعه كمال‌الملك را راه‌اندازی كرد. با این عمل ما برای اولین بار موزه تخصصی یك دوره تاریخ هنر را داریم. این اتفاق مهمی است كه از سوی ارگان‌هایی كه می‌توانند اطلاع‌رسانی كنند، صورت می‌گیرد و تبعات متعددی در رشد فرهنگی دارند. طبعا این بسترهای فرهنگی باید شكل بگیرد تا بسترهای اقتصادی پدید بیاید. تصور می‌كنم درگیر نوعی تاخیر فاز در شكل گیری فرم‌های اقتصادی و حراج‌ها با زیرساخت‌های فرهنگی هستیم.
اینها موازی شكل می‌گیرد و ما شتابزدگی زمانی در آنها را می‌بینیم. باید تصدیگری و تمركز داشته باشیم تا زمینه‌های فكری و فرهنگی فراهم شود. به عبارتی موزه‌ها و گالری‌ها ابتدا باید سراغ آثار سنتی و كلاسیك بروند و بعد در حراج‌ها این آثار را وارد فضای ماركت كنند. با این حال،‌ تلاش‌هایی در حراج‌ها صورت گرفته است. مثلا حراج تهران در دوره چهارم سعی كرد در حوزه كلاسیك،‌ كمال‌الملكی‌ها را وارد كند. از آن طرف،‌ حراج ملی سعی می‌كند علاوه‌بر پرداختن به هنر كلاسیك، آثار مدرن را وارد حراجش كند تا از نظر مالی خود را بالانس كند، ‌چون آثار كلاسیك سخت مشتری می‌یابند.
**محدودیت‌های بازار آثار سنتی
یكی از مهم‌ترین چالش‌های خرید و فروش آثار هنری سنتی و كلاسیك، محدودیت‌های عرضه این آثار در فضای بین‌المللی است. طبعا آثار هنری كلاسیك كشور‌ جزو میراث فرهنگی كشور محسوب می‌شود كه اجازه خروج از كشور را ندارد. جدا از مسائل حقوقی در این باب، خریداران آثار هنری ترجیح می‌دهند آثاری بخرند كه بتوانند بازار بین‌المللی برای آن بیابند؛ اتفاقی كه در باره آثار كلاسیك نمی‌تواند محقق شود.
رمضانی كه خود به‌عنوان كارشناس ارشد مرمت فعالیت می‌كند، توضیح می‌دهد: حجم عظیمی از آثار ما بیرون از ایران موجود است و در دوره‌ای كه قوانین حضور فعالی نداشته‌، از كشور خارج شده‌اند. قوانین فعلی درست تدوین شده‌است. ما در حوزه میراث فرهنگی نیازمند یك بدنه كارشناسی بسیار قوی هستیم كه در حال حاضر ضعیف است و نمی‌تواند درست كارشناسی كند.
این بدنه كارشناسی باید پیگیر بسیاری از آثاری كه بیرون كشور است، باشد تا آنها را به كشور برگرداند. مثلا از هنرمندی مثل میرعماد آثار درجه یك داریم. اینها می‌تواند در موزه‌ای گرد هم بیاید و درجه‌بندی شود.
بنابراین كارشناسانی باید بیایند كه متخصص باشند و میرعماد را بشناسند و از آثار او طبقه بندی ارائه دهند. این امر در كشورهای دیگر رخ داده، اما اینجا هنوز شكل نگرفته است. چون این اتفاق نیفتاده، ساز و كار اقتصادی آن هم تعریف نشده است.
ما نیاز به كارشناس مطالعات و طبقه بندی داریم كه بگوید باید چه كنیم و چه اثری باید به كشور برگردد،‌ اما در فقدان چنین كارشناسانی در میراث فرهنگی، فعلا قانون این است كه اثر 300 سال قبل در كشور بماند و اگر چنین قانونی هم نبود،‌ ضایعات جدی به وجود می‌آمد.
یكی دیگر از موضوعات مهم درباره حراج‌های داخلی، واقعی بودن قیمت آثار است. رمضانی كه مدرس دانشگاه شهید رجایی است،‌ با بیان این كه در قیمت‌گذاری آثار عوامل بسیاری نقش دارد، عنوان می‌كند: حراج‌های ما در حال تجربه هستند. اگر این تجربه‌ها در جهتی باشد كه تعادلش را از دست ندهد و برای سوددهی مطلق نباشد، خوب است، اما اگر صرفا به سوددهی فكر كند،‌ تبعاتی به بار می‌آورد.
**جلوگیری از رشد كاذب حراج‌ها
عین‌الدین صادق‌زاده، از جمله هنرمندانی است كه آثارش هم در حراج تهران و هم در حراج ملی چكش خورده است. او به خبرنگار ما می‌گوید: زمانی كه تنها یك حراج فعالیت می‌كند، انگار تمامیتی در آن وجود دارد كه همه ناچارند با آن كار كنند و آن حراج تعیین‌كننده بازار می‌شود.
در این صورت رقابتی به وجود نمی‌آید،‌ اما زمانی هست كه یك حراج به اندازه حراج قبلی حرفه‌ای عمل می‌كند و وزن دارد. در این صورت وجود دو یا سه حراج به هنر كمك می‌كند و باعث پر‌رنگ‌شدن هنر ایران می‌شود.
درباره تكثر حراج‌ها باید به این نكته هم توجه داشت كه اگر تعداد آنها خیلی تكثر داشته باشد و مثل گالری‌ها قارچ گونه رشد كند، هنر را لوث می‌كند و ارزش و اعتبار حراج را از بین می‌برد. شما در حراج‌های دنیا هم می‌ببینید كه تعداد آنها محدود است و همه حرفه‌ای هستند. به نظر من نبود یك حراج ضعیف، بهتر از وجود آن است.
او در پاسخ این پرسش كه حراج‌های ایران تاكنون چقدر حرفه‌ای عمل كرده‌اند، پاسخ می‌دهد: حراج تهران خیلی خوب عمل می‌كند. البته ضعف‌هایی هم وجود دارد، اما تقریبا حرفه‌ای عمل می‌كند و استاندارد است. حراج ملی ضعیف‌تر است، اما آینده روشنی را پیش‌رویش می‌بینم. به هر حال این حراج‌ها نیاز دارند كه در اتاق فكر خود،‌ افراد كارشناس و مطلع از فضای هنر داشته باشند.
بحث قیمت‌گذاری آثار هنری در حراج‌های داخلی را با صادق‌زاده هم مطرح می‌كنیم. او بیان می‌دارد: قاعده حراج این است كه قیمت‌ها از استاندارد یك هنرمند پایین‌تر باشد. در حراج‌ها متاسفانه كارشناسی واقعی صورت نمی‌گیرد. مثلا كاری را كه در گالری 50 میلیون می‌فروشیم،‌ در حراج باید 20 میلیون قیمت پایه بگذارند. این به آن معنا نیست كه كار من 20 میلیون ارزش دارد، بلكه به این معنی است كه قیمت را از پایین شروع می‌كنند تا خریداران، خودشان قیمت اثر را بالا ببرند.
تجربه حراج‌های داخلی نشان داده ‌ گاهی توقف اكشنر (كسی كه در حراج چكش می‌زند) روی برخی آثار بیشتر است. به بیان دیگر، برخی آثار به‌زور فروش می‌رود. صادق‌زاده در این باره توضیح می‌دهد: زمانی هست كه بانیان حراج برای آثار قیمت می‌گذارند. در برخی موارد هم كسانی كه صاحب اثر هستند و اثر را در اختیار حراج گذاشته‌اند، اصرار دارند رقم را تعیین كنند. این خودش یك تناقض است و ایجاد مشكل می‌كند و باعث می‌شود ارزش اثر به زور به قیمت پایه برسد. اگر آثار در حراجی‌ها به قیمت واقعی عرضه نشود،‌ دو اتفاق می‌افتد: یا حتی به قیمت پایه هم فروش نمی‌رود یا بعد از حراج ناچارند بگویند خریدار برای آن پیدا شده كه هیچ یك از این حالت‌ها خوشایند نیست. ضربه به فروشگاه می‌زند و این تصور شكل می‌گیرد كه همه آثار این‌طور بوده‌است.
**فراهم نشدن بستر فروش آثار كلاسیك در كشور
عین‌الدین صادق‌زاده، هنرمند خوشنویس و نقاشی‌خط: باید فهم و شعور درك آثار هنر كلاسیك فراهم شود و جامعه به این شناخت برسد كه آثار كلاسیك از ارزش بالاتری برخوردار ‌بوده كه متاسفانه این مهم محقق نشده است.
وظیفه دولت و متصدیان فرهنگی است كه روی چهره‌های برجسته هنر سنتی ایران مانور دهند كه این اتفاق نیفتاده است. بنابراین حراج ملی وقتی تصمیم دارد آثار كلاسیك وارد كند، باید قبل از آن حداقل روی مجموعه‌ای از آثار كلاسیك كار كند تا بتواند ارزش واقعی كار را نشان دهد. جامعه چون شناخت فرهنگی كمتری دارد،‌ بیشتر سراغ كارهای دكوراتیو می‌رود و كمتر سراغ آثار با عیار هنری بالاتر را می‌گیرد.
پژوهشم**9128**2054