تاریخ انتشار: ۷ آبان ۱۳۹۴ - ۲۰:۱۵

تهران- ایرنا- قیصر امین پور، تصنیف سرا و ترانه سرای چیره دست و بی ادعایی است كه شماری از مهم ترین، ماندگارترین و محبوب ترین تصنیف ها و ترانه های روزگارِ معاصر موسیقی ایرانی را سروده است.

خبرنگار موسیقی ایرنا می نویسد: صبحِ هشتم آبان 1386، می خواستم وارد كلاس شوم كه یكی از بچه ها گفت، صبح كه به دانشگاه می آمده در راه از رادیوی تاكسی شنیده كه .... دنیا بر سرم خراب شد؛ استاد وارد كلاس شده بود، رفتم به كلاس و تا پایان ساعت كلاس صبر كردم در حیرت نبودنِ او. كلاس كه به پایان رسید، روی تخته نوشتم: «از اوج آسمان ها یك شب مرا صدا كن ...؛‌ شاعر نیلوفرانه ها آسمانی شد». دانشكده ادبیات، افسرد از رفتن قیصر.
هشتم آبانِ امسال، هفتمین سالی است كه قیصر امین پور سرزمینِ خاكیِ درد را رها كرده و ساكن دیار سراسر نور و رحمت آسمان ها شده است و می دانیم كه حالش خوب است، بسیار خوب. ما گرفتاران زمین هم اگر سرِ سوزن ذوقی داشته باشیم، هرگاه كه شعری از او می خوانیم یا تصنیف و ترانه یی را كه او سروده، با صدای خواننده ای گوش می دهیم، حالمان خوب می شود، حتی اگر ندانیم شاعر آن شعر یا تصنیف و ترانه، قیصر است؛ آقای امین پور. مانند این دو بیت كه محمد اصفهانی در مقدمه آهنگ طلب، از آلبوم بركت، خوانده است:
ای ساحل آرامشم / سوی تو پر می كشم
از دوریت در آتشم/ در آتشم یارا.
در كالبد رنجور از درد قیصر امین پور، چند شخصیتِ متفاوت، هم زمان با هم می زیستند و می بالیدند: یكی، دكتر قیصر امین پور،‌ استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بود، پژوهشگری توانا كه كتاب ارجمند سنت و نوآوری در شعر معاصر را پدید آورد. دیگری، آقای قیصر امین پور بود كه برای كودكان و نوجوانان شعر می گفت و شعرش را در كتاب های فارسی مدرسه چاپ می كردند، هم او كه مثل چشمه، مثل رود را سرود. آن دیگری، قیصر بود؛ شاعری ارزشمند كه شعر جان دار و پر از حرف و دردش دل از عام و خاص می ربود، به گونه یی كه یكی از بزرگ ترین ادیبان و شاعرانِ عصر حاضر، استاد مظاهر مصفا، در غم رفتنِ او گفته: قیصر نور چشم من بود. قیصر امین پور، شاعر جوانمرد؛ گوینده اهل درد؛ مرد غم های سنگین؛ جوانمرد روزگار غم و شادی؛ ستایشگر حرّیت و آزادی. او را چنان كه بود، من نشناختم. دیگران آن گوهر گرانسنگ؛ آن گوینده مروت آهنگ را چگونه شناخته اند؟
اما شخصیت دیگری كه در وجود این مرد می جوشید، قیصر امین پور بود؛ تصنیف سرا و ترانه سرای چیره دست و بی ادعایی كه شماری از مهم ترین و ماندگارترین و محبوب ترین تصنیف ها و ترانه های روزگارِ معاصر موسیقی ایرانی را سروده است و بی شك بالانشینِ همه تصنیف ها و ترانه هایش، نیلوفرانه ها یی است كه او برای صدای پر احساس علیرضا افتخاری سرود؛ یارا یارا گاهی، دل ما را، به چراغ نگاهی روشن كن....
عباس خوشدل آهنگساز نامدار موسیقی ایرانی، سال های پیش از انقلاب آهنگ هایی ساخته بود كه با صدای تعدادی از خوانندگان، ضبط و پخش شده بود و از جمله آن تصنیف ها، می توان از آهنگ زیبای نوای كاروان با صدای نادر گلچین نام برد. شعر این تصنیف را كه روانشاد ابراهیم صفایی سروده است، این گونه آغاز می شود:
نوای كاروان امشب زند آتش به جانم / خدایا برملا شد، بر ملا راز نهانم
مران محمل مران ای كاروان آهسته تر رو / كه من دل خسته یی وامانده از این كاروانم....
اما سال های میانی دهه 70 استاد خوشدل تصمیم می گیرد تعدادی از آهنگ های پیش تر ساخته خود را با شعرها و صدایی تازه، با اركستراسیونی دوباره، ضبط كند. پس به همت مؤسسه فرهنگی و هنری مشكات، كارهایی ضبط می شود كه در شمار ماندگارترین اثرهای موسیقی ایرانی جای می گیرند. آهنگ هایی كه با صدای زیبای علیرضا افتخاری و شعرهای از دل برآمده قیصر امین پور، آلبوم نیلوفرانه را پدید می آوردند؛ پر فروش ترین آلبوم موسیقی ایرانی.
در این آلبوم 6 تصنیف و دو آواز وجود دارد كه شعر همه تصنیف ها را قیصر امین پور گفته است. از جمله این 6 تصنیف، یكی هم تصنیف نیلوفرانه است با مطلع:
خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا كن / ز غم های دگر غیر از غم عشقت رها كن....
این تصنیف با همان ملودیِ نوای كاروان و در مایه دشتی كار شده و از زمان پیدایش تاكنون، همواره جزو محبوب ترین تصنیف های موسیقی ایرانی بوده است. در این تصنیف، قیصر امین پور هنرمندانه بنیان كار را بر اساس حدیث قدسی انا عند منكسرۀ قلوبهم (من در دل های شكسته ی بندگانم جای دارم) گذاشته است و در آغاز تصنیف خطاب به حق تعالی می گوید:
تو خود گفتی كه در قلب شكسته خانه داری / شكسته قلب من، جانا به عهد خود وفا كن...؛ و با بهره گیری از تصویر گل نیلوفر و ساقه هایش، اظهار نیاز بنده یی دل شكسته را با سوز دل به درگاه یگانه ی عالم ابراز می كند كه چنگ می زند به ریسمان فضل و رحمت خداوندی. الحق كه علیرضا افتخاری نیز با درك درست خویش از شعر، همه احساس خود را در سوز صدایش ریخته و جانِ كلامِ شعر قیصر امین پور را بیان كرده است.
این خواننده توانای موسیقی ایرانی از قیصر امین پور و روزهایی كه نیلوفرانه های سروده قیصر را در استودیو می خوانده، این طور گفته است: قیصر امین پور را نمی شد دوست نداشت. در استودیوی تختی، شعرهایش را می دادند دست من تا بخوانم و ضبط كنیم، اما من نمی توانستم. ارتباطم با بالا وصل نمی شد و می گفتم تا خود قیصر نباشد، نمی توانم بخوانم. آقای شهبازیان و استاد خوشدل هم بودند و هنگامی كه ما ضبط داشتیم، قیصر امین پور در دانشگاه بود. بعد، آن همه راه از دانشگاه می آمد و با آن سیمای باشكوه در استودیو می نشست و من تازه شروع می كردم به خواندن، می خواندم و سرمست می شدم.
همكاری مثلث هنری علیرضا افتخاری، عباس خوشدل و قیصر امین پور در آلبوم های نیلوفرانه 2 و شبان عاشق نیز ادامه یافت. افزون بر این ها، علیرضا افتخاری در آلبوم های دیگری چون زیباترین و تنها تو می مانی نیز شعرهایی را از قیصر به تصنیف و آواز خوانده است، از جمله اینكه در همین آلبوم آخری كه سالی پس از مرگ قیصر منتشر شد، دو تصنیف از شعرهای قیصر را خواند: خسته ام از این كویر و تنها تو می مانی. در بخشی از خسته ام از این كویر كه در دشتی اجرا شده، می شنویم:
ای مسافر غریب، در دیار خویشتن / با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر
از كویر سوت و كور، تا مرا صدا زدی / دیدمت ولی چه دور، دیدمت ولی چه دیر
دست خسته ی مرا مثل كودكی بگیر / با خودت مرا ببر، خسته ام از این كویر؛
و این زبان حال همه آدمیان را در همه دوران ها، قیصر چه زیبا سروده است در خرداد 69؛ 17 سال پیش از آنكه دستش را بگیرند و راهی دیار جاویدانش كنند.
به جز علیرضا افتخاری، خواننده خوش صدای دیگری كه شماری از ترانه های قیصر را خوانده و اثرهایی ماندگار برای موسیقی ایران به یادگار نهاده، محمد اصفهانی است. در كارنامه موسیقایی محمد اصفهانی، آهنگ هایی به چشم می خورد كه مهم ترین ویژگی آن ها، آرامش بخشی فراوانشان است؛ تصنیف ها و ترانه هایی كه همواره جزو محبوب ترین آهنگ های شنوندگان بوده، اما شاید كم تر كسی بداند كه شاعر آن ها قیصر امین پور است. یكی از این آهنگ ها، تصنیف زیبایی است از آلبوم نون و دلقك به نام بوی باران:
ای كه بوی باران شكفته در هوایت / یاد از آن بهاران كه شد خزان به پایت
شد خزان به پایت بهار باور من / سایه بان مهرت نمانده بر سر من....
قیصر امین پور با جادوی كلام و احساس خویش، به قدری این شعر را زنده و تصویری سروده كه با شنیدنِ آن، بوی سرمست كننده نم باران در مشام جان آدمی زنده می شود و دلش می گیرد از دوری چشم انتظاری. آهنگساز این تصنیف ماندگار، مرحوم استاد همایون خرم است و بهروز صفاریان آن را بازسازی كرده و در سال 1381 منتشر شده است.
دیگر ترانه زیبایی كه باز هم از همكاری محمد اصفهانی و قیصر امین پور پدید آمده، آفتاب مهربانی است:
آفتاب مهربانی، سایه ی تو بر سر من / ای كه در پای تو پیچید، ساقه ی نیلوفر من....
آرامشی در این ترانه موج می زند كه در كم تر اثری می توان همانندش را سراغ گرفت. این ترانه جزو كارهای نخستین محمد اصفهانی است كه در آلبوم حسرت و با آهنگسازی شهرام حسن زاده و تنظیم سید فؤاد حجازی منتشر شده است.
و این همه آنچه قیصر با صدای اصفهانی برای ما به یادگار گذاشته، نیست. به یادت (به یادت داغ بر دل می نشانم...) از آلبوم فاصله؛ و فریاد، از آلبوم تنها ماندم، از دیگر قطعه هایی است كه محمد اصفهانی، شعرهای قیصر را خوانده است.
در كنار این قطعه هایی كه از آن ها نام برده شد، تصنیف ها و ترانه های دیگری هم در این سال ها پدید آمده كه بر مبنای شعرهای قیصر امین پور ساخته و نواخته شده اند؛ قطعه هایی با صدای صدیق تعریف (از آلبوم مهتاب)، حسام الدین سراج (آلبوم مسیحا)، امیر رفعتی (آلبوم روزهای خوب)، شهرام ملك زاده (آلبوم خواب شاعر)، هژیر مهرافروز (آلبوم آیان)، رضا یزدانی (آلبوم خاطرات مبهم) و حسین علیشاپور (آلبوم نامِ تو).
افزون بر این ها در سال 1390، شاهین شهبازی آلبوم آبروی آب را برای صدای بامداد (مرتضی) فلاحتی آهنگسازی كرد كه همه ی تصنیف های آن، از شعرهای قیصر امین پور انتخاب شده است.
به هر روی چند سالی است كه خودمان را واقعیت تلخِ نبودن قیصر عادت داده ایم و نبودن مردی را داریم باور می كنیم، كه اگر نگوییم برترین، بی شك یكی از سه شاعر برتر ایران پس از انقلاب اسلامی است و نیز یكی از مهم ترین و اثرگذارترین تصنیف گویان و ترانه سرایان تاریخ ترانه گویی موسیقی ایرانی به شمار می رود.
مرد دردآشنایی كه اگرچه ما را ترك كرده و در سایه سار سلامت و سعادت ابدی، خوش نشسته است، اما میراث گرانبهای شعرهای نابش را برای موسیقی ایرانی به یادگار گذاشته است؛ میراثی كه برای بهره مندی از آن، باید درد را شناخت و دردمند بود، ازیرا كه قیصر پیش از هرچیز، شاعر «درد» بود؛ كه خود گفته است:
دفتر مرا / دستِ درد می زند ورق / شعر تازه ی مرا / درد گفته است / درد هم شنفته است / پس در این میانه من / از چه حرف می زنم؟
درد، حرف نیست / درد، نام دیگر من است / من چگونه خویش را صدا كنم؟
و چه سخت است مرد درد باشی و از درد بگویی، اما دردت را نفهمند و نبینند و نشنوند؛ و مهرداد اوستا چه پر درد گفته است:
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن / با مردم بی درد ندانی كه چه دردی است....
* نقل قول دكتر مظاهر مصفا و علیرضا افتخاری، از كتاب رسم شقایق (انتشارات سروش) برگرفته شده است.
از: امیرحسین دولتشاهی
فراهنگ**3067**1027