روزنامه امروز خراسان جنوبي چاپ بيرجند روز دوشنبه 17 خرداد 1395 يادداشتي با عنوان « انحصارطلبي علمي غرب راهي براي تسلط اقتصادي و سياسي » را در شماره 3079 خود منتشر كرد.

ادامه مطلب به اين شرح است: آغاز بيداري اروپائيان و آشنا شدنشان با علم و دانش شرق به جنگ هاي صليبي بر مي گردد.
جنگ هايي كه با ظاهري مذهبي و اهدافي دنيوي، چشمان اروپا را به روي پيشرفت و تمدن گشود.
تا پيش از اين دوران جهان اسلام در اوج شكوفايي علمي خود بود، اما برخورد اروپا با مظاهر توسعه مسلمانان، باعث شد تا آنها به دنبال تسلط و سيطره بر دنياي توسعه يافته اسلام باشند.
در اين ميان رنسانس قرون 16 و 17، نقطه عطف حركت اروپا به سوي تسلط بر جهان شناخته مي شود.
در اين زمان بود كه اولين نشانه هاي استعمار غرب توسط كشورهاي پرتغال و اسپانيا خود را نشان داد و پس از آن اروپايي ها دريافتند مي توانند با توسعه بيش از پيش تجهيزات كشتيراني و داد و ستد دريايي كه از اواخر قرون وسطي شروع شده بود، خود را به سرزمين هاي ثروتمند آفريقا، آمريكاي جنوبي و آسيا برسانند.
همچنين گسترش قدرت نظامي اروپائيان با اختراع توپخانه و تركيب آن با ناوگان نيرومند كشتيراني اقيانوس‌پيما، به آنان قدرت غارت بسياري از سواحل آفريقا و اقيانوس هند را داد.
در نتيجه سرازير شدن ثروت هاي انبوه اين مناطق به اروپا، شيوه زندگي در شهرهاي اين قاره متحول شد و در كنار پيشرفت مظاهر تمدني، قدرت تحركات اروپا در عرصه تجاري و نظامي نيز افزايش يافت.
به همين جهت، بي دليل نيست امروزه غرب و به ويژه آمريكا در كنار اقتصاد به عنوان يكي از ابزارهاي قدرت، بر افزايش توانمندي هاي نظامي و تسليحاتي تاكيد دارد.
بر اين اساس غرب تلاش كرد مانع قدرت يابي نظامي كشورهاي تحت استعمار خود شود.
فرقه گرايي، تفرقه افكني، جنگ هاي مذهبي و جلوگيري از انباشت ثروت در دست حكومت هاي محلي از جمله سياست هاي غرب براي ممانعت از اتحاد مردم ساير مناطق و ايجاد ارتش هاي ملي بود.
در پروسه چهارصدساله استعمار غرب كه در ابتدا تنها در اروپا خلاصه مي شد و سپس آمريكا نيز بدان پيوست، استراتژي اصلي، درگير كردن ساير كشورها به دست يابي به نيازهاي اوليه خلاصه مي شد.
تبديل كردن كشورها به اقتصادهايي تك محصولي يكي از ابزارهاي اجرايي شدن اين استراتژي بود.
از اين رو شاهد هستيم كشورهاي آمريكاي لاتين، آفريقا و خاورميانه امروز تبديل به دولت - ملت هاي ضعيفي شده اند كه با اندكي نوسان در قيمت ماده خامي كه صادر مي كنند، دچار عدم تعادل اقتصادي مي شوند.
به همين دليل اين وضعيت رهبران اين كشورها را مجبور مي كند تا بدون درافتادن با تعيين كنندگان قيمت مواد خام صادراتي، با سياست هاي آنها همسو باشند.
بر اين اساس غرب در نظر دارد اين وابستگي كماكان ادامه يابد تا قدرت مانور از اين كشورها گرفته شود و انباشت ثروت و قدرت در غرب تداوم يابد، قدرتي كه امروزه از حوزه نظامي فراتر رفته و عرصه توليد علم و فناوري را در بر گرفته است.
زيرا غربي ها مي دانند تنها راه رهايي از اقتصاد تك محصولي، مقابله با قدرت نمايي نظامي خارجي، اتحاد مردم يك كشور و فراتر رفتن از نگاه هاي قومي - مذهبي، توليد علم و افزايش مراكز توليد دانش است.
كشورهاي غربي تلاش مي كنند با اجراي سياست هايي مانع ايجاد كانون هاي توليد دانش در اين كشورها شوند.
از جمله اين سياست ها مي توان به عدم تفويض مشاغل و پست هاي مديريتي به تحصيلكرده هاي جهان سوم در پروژه هاي مشتركي كه براي توسعه زيرساخت هاي اين كشورها در نظر گرفته شده، اشاره كرد.
همچنين غرب با دامن زدن به فرهنگ مصرف گرايي، كشورهاي جهان سوم را بازار كالاهاي صنعتي مي كند تا ضمن افزايش سودآوري چرخه اقتصاد خود، مردم اين كشورها را درگير ظواهر زندگي كند و مانع به وجود آمدن نياز به تفكر شود.
پديده فرار مغزها نيز كه در چند سال اخير روند رو به رشدي در كشورهاي توسعه نيافته و جهان سوم به خود گرفته، ترفند ديگر اروپا و آمريكا براي استفاده از ثروت هاي انساني ساير كشورها در راستاي ارتقاي قدرت علمي خود است.
در اين روش، غرب مانع تحقق ايده هاي نخبگان جهان سوم در كشورهاي توسعه نيافته مي شود و از طرفي، نتيجه و ثمره ي هزينه يك جامعه براي آموزش تحصليكرده هاي آن كشور را از آن خود مي كند.
اين در حالي است كه غرب به رغم ارائه بورس هاي تحصيلي به دانشجويان كشورهاي توسعه نيافته، تمايل چنداني به حضور آنها در رشته هاي حساسي همچون فناوري نانو، دانش موشكي و هسته اي، حوزه سلول هاي بنيادي و بيوتكنولوژي ندارد.
آنها اين مساله را با عدم اجراي بندي در قرارداد ان پي تي كه امكان دستيابي همه كشورها به فناوري صلح آميز هسته اي را باز گذاشته بود، به بهانه هاي سياسي نشان دادند.
در واقع غرب تمايل نداشت تكنولوژي و دانش اين دستاورد عظيم همگاني شود.
نمونه آن هم مقابله ده ساله غرب با جمهوري اسلامي ايران بر سر توان دستيابي تهران به فناوري صلح آميز هسته اي بود.
از اين رو اگر در قرون قبل توانايي لشكركشي هاي نظامي و تملك معادن ساير كشورها شاخصه قدرت و ثروت محسوب مي شد، در شرايط كنوني رتبه علمي يك كشور گوياي جايگاه آن در هرم قدرت جهاني است.
بر اين اساس هر كشوري كه در قرن بيست و يك در حوزه دانش و فناوري حرفي جديد براي گفتن داشته باشد، مي تواند امپراتوري استعماري غرب را به لرزه درآورد.
اگر امروز شاهد اعلام استراتژي « كوچ شرقي » اوباما و توجه ويژه ايالات متحده به فعاليت هاي چين در عرصه بين المللي هستيم، به دليل جايگاه قابل توجه اين كشور در توليد علم است.
علاوه بر موارد مذكور، تداوم جنگ قدرت در درون كشورهاي آفريقايي، به وجود آمدن گروهك هاي تروريستي، درگيري نظامي ميان كشورهاي همسايه و به راه انداختن مسابقه هاي تسليحاتي نيز از ديگر تاكتيك هايي هستند كه غرب براي حفظ انحصارگرايي خود در زمينه علم بدان دست زده است.
اما تاريخ نشان داد جريان دانش در مرزها محصور نمي ماند و تاكتيك هاي غرب راه به جايي نخواهد برد.
چنانكه علي رغم تحريم هاي اقتصادي براي فلج كردن اقتصاد جمهوري اسلامي ايران و تحريم هاي نظامي براي محدود كردن قدرت دفاعي اين كشور، سهم توليد علم ايران از سال 2000 تا 2011 به طور مرتب افزايش يافت و از سيزده صدم درصد به يك و نيم درصد رسيد.
در اين شرايط بود كه آمريكا و كشورهاي اروپاي غربي در اقدامي بي سابقه و در راستاي انحصارطلبي دانش، در سال 2013ايران را تحريم علمي كردند!
در واقع غرب تلاش كرد با محدود كردن دسترسي نخبگان داخلي كشور به منابع علمي جهان، سرچشمه اصلي قدرت و ثروت را به روي ملتي در حال توسعه مسدود كند.
با وجود اقدام اخير غرب در حفظ استيلاي علمي خود بر جهان، پايگاه اطلاعاتي اسكوپوس اعلام كرد رتبه علمي ايران از آغاز قرن بيست و يك تا سال 2014 با سي دو پله كاهش به رتبه شانزدهم رسيده است.
2047/3215/