رشد بیكاری و تامین هزینههای زندگی از دیگر عواملی هستند كه بی میلی و بی رغبتی جوانان به تشكیل خانواده را سبب می شوند . این مهم علاوه بر بروز مشكلات عدیده فرهنگی و اجتماعی در جامعه، رشد پدیده «زندگی مجردی» را در میان گروههای مختلفی از دختران و پسران سبب شده است .
بنابراین ما با مسئله ای به نام« تجرد گرایی » رو برو هستیم . هدف از این گفت وگو كه در ادامه مطالعه خواهید كرد، آن است كه به سؤالاتی با رویكرد تأثیر تجرد گرایی بر ساختار جامعه و علل بی رغبتی جوانان به ازدواج پاسخ داده شود .
ایرنا در گفت و گویی با دكتر امید علی احمدی جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی به تحلیل و واكاوی مسئله تجردگرایی ، رویكرد تجرد گرایی بر ساختار جامعه و علل بی رغبتی جوانان به ازدواج پرداخت و دیدگاه های وی را جویا شد . آنچه در ادامه می خوانید ماحصل این گفت وگو است :
**س : به نظر شما چه دلایلی باعث می شود كه جوانان ایرانی به زندگی مجردی و تجرد گرایی قطعی روی آورند؟
- پدیده تجردگرایی یك پدیده ای پیچیده ای است و نمی توان دلایل قطعی برای آن برشمرد، در شرایط متعارفی كه جوانان می پذیرند ازدواج كنند به این صورت است كه وقتی فردی به شرایط سنی مناسبی می رسد و حداقل ها را برای تشكیل زندگی دارد، با توجه به هنجارهای موجوددرجامعه این فرد به امر ازدواج سوق داده می شود ، فرد مناسب را انتخاب می كند و مراسم ازدواج او براساس شیوه های فرهنگی پذیرفته شده كه سالیان دراز به تدریج شكل گرفته است انجام می شود.
از این رو در این شرایط، كه طی قرن ها به تدریج فراهم و در اصطلاح جامعه شناسی فرهنگیده شده است نیاز فیزیولوژیكی و طبیعی با راهكارهای اجتماعی و فرهنگی، در مسیرمناسب قرار گرفته و به ازدواج منجر می شود.
در نظام خویشاوندی و در یك جامعه روستایی از كودكی برای هر فردی، زوج او را در نظر می گرفتند به این ترتیب هر فردی به تدریج می دانست كه با چه كسی باید ازدواج كند وبعد از این كه او ازدواج می كرد از طرف همه اعضای خانواده و خویشاوندان مورد حمایت قرار می گرفت .به عبارت دیگر جوانان به طور قطع در همان جامعه روستایی هم برای این كه بتوانند از عهده مسائل یك زندگی خانوادگی برآیند و تشكیل خانواده دهند توانایی نداشتند ولی جامعه به خانواده آنان كمك می كرد و مراسم ازدواج را برگزار می كردند .
در برخی ازمناطق ایران آنچنان كه هنوزهم مرسوم هست هدیه های نقدی در مراسم ازدواج به زوجین داده می شود تا بتوانند گام اول را در تشكیل خانواده بردارند و بعد از آن هم با متولد شدن كودك آنان خانواده به آنان كمك و شرایط را برای تامین هزینه ها فراهم می كند .
به این ترتیب اگر مرد به لحاظ شغلی دچار مشكل باشد خانواده با نظام خویشاوندی حل می كند و همه شرایط به تدریج فراهم می شود تا این زندگی خانوادگی شكل گیرد و بعد خوداین جوانان به یك جزء مستحكمی از خانواده و نظام خویشاوندی تبدیل می شوند كه به شكل زاینده ای و تجدید شونده ای خانواده های دیگری را در متن خودش پرورش می دهند .
در گذشته این ساختار نظام خویشاوندی در جامعه شهری نیز به صورت خاندان بود یعنی همین خاندان شهری برای اینكه جوانان بتوانند یك زندگی خانوادگی تشكیل دهند كمك می كردند . یكی از مهم ترین شرایطی كه در جامعه برای ازدواج فراهم می شد، اعتمادی بود كه مردم به یكدیگر پیدا می كردند یعنی از طریق آشنایی و روابط پنهان و آشكاری كه مردم داشتند افراد به راحتی می توانستند در هنگام ازدواج تشخیص دهند كه چه كسانی برای هم مناسب اند.اما این نظم كهن كه سالها در جامعه ما وجود داشت به یكباره بهم می خورد و ما شاهد یك بهم ریختگی در قواعد ازدواج می شویم .
در جامعه امروزی این گونه ساختاردیگر به شكل گذشته وجود ندارد وبا توجه به تنوع سلایق مردم ملاك های متفاوتی برای ازدواج ایجاد شده است لذاامكان این كه دو نفر همدیگر را كامل بپذیرند و بتوانند به همدیگر اعتماد و ازدواج كنند بسیار كم شده است . به واقع در گذشته همه مردم در جامعه سنتی به آینده امیدوار بودند چون به ساختارهای اجتماعی اعتماد داشتند و نظام های اعتقادی به آنان اطمینان می داد كه همه چیز به خوبی پیش می رود، در نتیجه آرامش به جوانان منتقل می شد .
اما امروزه این شرایط وجود ندارد وحتی سازمان هایی كه بتوانند در امر ازدواج نقش آفرینی كنند تا یك جوان اطمینان كافی نسبت به آینده پیدا كند وجود ندارد . جوانان در حال حاضر وقتی به سن ازدواج می رسند متوجه می شوند كه آن حداقل هایی كه برای تشكیل یك زندگی ساده لازم است ندارند و همچنین به دلیل آن كه نظام امنیت شغلی در جامعه ما بسیار پایین است و به دلیل نبود حمایت از جوانان امر ازدواج آنان به تعویق می افتد .
وقتی جوانی می بیند كه پدر مادرش دچار مشكلات فراوان بوده وهنوز مستاجراند و نمی توانند به فرزندان خود كمك كنند آن نگاه سنتی به ازدواج هم تغییر پیدا می كند و آن تقدسی كه برای تشكیل خانواده وجودداشت به تدریج كمرنگ می شود .
در حقیقت ازدواج به شكل یك معامله ی این جهانی درآمده ، سكولار و عرفی شده است و در این شرایط بحرانی فرد گرایی خودخواهانه به شدت افزایش پیدا كرده است . مردم دائم از خودشان می پرسند پس من چی؟ برای من چی ؟ كی برای من؟ چی برای من ؟ و آن فداكاری هایی كه هر فردی برای خانواده اش می كرد دیگر در جامعه ای كه فرد گرایی رشد می كند و مدرن می شود به تدریج رنگ می بازد .
به هر حال خانواده و جامعه باید یك جوان را به امر ازدواج سوق دهد ولی وقتی فرد احساس می كند این حمایت ها نیست آنجا است كه دیگر تصمیم می گیرد دیرتر ازدواج كند یا اصلا ازدواج نكند.
**س : برخی از جامعه شناسان معتقدند تجرد گرایی به ساختار جامعه آسیب وارد می آورد نظر شما چیست؟
- حداقل آسیبی كه این تجرد گرایی ایجاد می كند این است كه به لحاظ جمعیتی ، نرخ تجدید نسل پایین می آید و یا امكان این كه جامعه بتواند خود را از لحاظ امنیتی حفظ كند كاهش پیدا می كند یعنی دستكم تعداد بچه ای كه باید در هر خانواده متولد شود دو یا سه بچه است كه جامعه جمعیت ثابتی داشته باشد اما با بالارفتن سن ازدواج امكان این كه تعداد بچه ها به اندازه كافی باشد كم می شود لذا هر خانواده یا یك بچه خواهند داشت یا اصلا بچه دار نمی شوند.
آسیبی كه تجرد گرایی از لحاظ اجتماعی به ساختار جامعه وارد می كند این است كه به هر حال جامعه نیاز دارد كه یك نسل جدیدی را پرورش دهد كه این نسل جدید بتواند از همه نظر جامعه پذیر باشد و بتدریج جایگزین نسل پیشین شود اما اگر تعداد آنان كم باشد یا اگر هم نباشد آسیب جدی به ساختار جامعه وارد می شود .
در حال حاضر بسیاری از خانواده ها با این كه تمكن ، شعور و توانایی لازم را برای پرورش بچه دارند اما زیر بار نمی روند كه صاحب فرزند شوند و از طرف دیگر خانواده هایی كه هم فقیربوده و دانش اندكی دارند ، صاحب فرزندان زیاد هستند و این مسئله به ساختار جامعه لطمه می زند.
یكی دیگر از آسیب های اجتماعی كه در نتیجه تجردگرایی اتفاق می افتد ، زمانی است كه جامعه ای نتواند نیازهای جنسی اعضای خود را در چارچوب ازدواج و خانواده پاسخ دهد لذا شیوه های دیگری فراهم می شود و خانواده های موقتی تشكیل وهم باشی ها تشدید می شود كه این مسئله به نفع جامعه نیست .
اگر یك خانواده موقتی را با یك خانواده دائمی مقایسه كنیم متوجه می شویم خانواده دائمی چقدر جدی و آن دیگری چقدر سهل انگار است در خانواده دائمی ، مردان و زنان ، احساس امیدواری وشوق سرمایه گذاری برای آینده دارند در حالی كه افراد مجرد همیشه احساس خستگی ، ناكامی و ناامیدی در آنان است یعنی نمی دانند كه به چه امیدی باید كار كنند و برای چه چیزی سرمایه گذاری كنند دائم از همه ناراضی اند و فكر می كنند كه همه در این شرایطی كه برای آنان رقم خورده است مقصر اند .
ثبات در یك جامعه از طریق خانواده های با ثبات ایجاد می شود جوانانی كه ازدواج نكرده اند و مجرد هستند پایبندی آنان به كار و فعالیت اقتصادی بسیار كم است یعنی همه امور زندگی برای فردی كه مجرد است كم اهمیت تر و غیر جدی تر است در حالی كه آن برای یك فرد متاهل جدی تر است . بنابر این تجرد زیستی آسیب جدی به ساختار جامعه وارد می كند .
**س: برخی آسیب شناسان اجتماعی بر این باورند كه بی میلی به ازدواج در جوانان به علت نبود نشاط و شادی در جامعه و بروز غم افزایی است دیدگاه شما در مورد این مولفه چیست؟
- نه من باورم بر این است كه مجرد بودن باعث غمگین بودن و بی نشاط شدن جامعه می شود یعنی جوانان وقتی نشاط دارند كه ازدواج نمی كنند در واقع تصور می كنند كه وضعیت آنان خوب است چرا باید ازدواج كنند موضوع مهم جایگاه خانواده و اهمیت آن در جامعه است یعنی زمانی كه مفهوم خانواده تعریف مشخصی داشته باشد جوانان در این شرایط متعارف تشكیل خانواده می دهند و صاحب فرزند می شوند .
شادمانی چیزی غیر از تنظیم اوقات فراغت و اقتصاد نیست یك فرد زمانی شادمان است كه كارو امور زندگی و فراغت او منظم و تعریف شده باشد در حالی كه فراغت وكار برای یك فرد مجرد به اندازه یك فرد متاهل تعریف شده نیست ، بنابراین معتقدم كه تجرد زیستی خود غم افزا و بحرانی است .
البته به علت نبود توازن شغلی در جامعه و اینكه یك فرد متأهل برای گذران زندگی مجبور است دوشیفت كاركند در این شرایط ، هماهنگی بین خانواده و شغل در جامعه ما به قدر كافی وجود ندارد، به عبارت دیگر از یك سو جوانان را تشویق به ازدواج می كنیم اما هیچ حمایتی از آنان نمی شود .بنابر این تعریف زندگی خانوادگی در جامعه باید تغییر كند و آن به عنوان زندگی بهترتبیین شود و فردی كه می خواهد ازدواج كند مورد حمایت ساختار مند و سازمان یافته قرارگیرد و مشكلات او را جامعه بفهمد. اگر این شرایط آرمانی برای مجرد ها مهیا گردد در این صورت است كه آنان به ازدواج ترغیب می شوند و نشاط بیشتری می یابند.
**س : برای مواجهه با بحران بی رغبتی یا بی انگیزگی در ازدواج جوانان چه راهكارهایی را برای ایجاد انگیزه ی لازم در جوانان پیشنهاد می كنید؟
- جامعه باید نشان دهد كه فرد متاهل بی پناه نیست چنانكه یك زمان نظام خویشاوندی شرایط حمایت از جوانان را زمان ازدواج و بعد ازآن فراهم می كرد در حال حاضر هم باید نظام های حمایتی قوی برای ازدواج جوانان ایجاد شود . به عنوان مثال مشكل مسكن باید در جامعه حل شود وتا زمانی كه مشكل مسكن جوانان وجود دارد شوق ازدواج نخواهد بود ، به جوان باید این اطمینان داده شود كه اگر شغل خود را در كوتاه مدت ازدست داد بیمه كاری به او داده می شود و اگر دچار بیماری شد از اوحمایت می شود یعنی جامعه باید بتواند احساس حمایت وامید را در جوانان ایجاد كند و ترس آنان را از آینده كاهش دهد.
م . خ ** 1601**
تاریخ انتشار: ۱۲ تیر ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۳
تهران - ایرنا - جوانان ایرانی در آستانه سن ازدواج، نوعی ترس را در ذهن خود میپرورانند. از محدود شدن فعالیتهایی كه در دوران تجرد داشته تا فرزند دار شدن و هزینههای سرسام آور آن در كنار مشكلاتی چون تهیه مسكن و هزینههای ازدواج همه و همه در ترسیم ترس از ازدواج نقش دارند.