تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۱

تهران - ایرنا - سال هاست دادگاه های خانواده پر رفت و آمد تر از گذشته هستند، جوان هایی كه به آنجا رفت و آمد می كنند آمده اند تا مهرشان را ببخشند و مهر طلاق را بگیرند و آنرا هرچه سریعتر بر صفحه ای از صفحات شناسنامه اشان حك كنند.

گویا این تنها كاری است كه برای رفع مشكل خود می توانند انجام دهند. جدایی. اما در این بین عجله در رسیدن به مقصود در چهره بسیاری از آنها دیده می شود . آنها تمام تلاششان را می كنند تا به قول خودشان، خودشان را هرچه سریعتر آزاد كنند و باز به قول خودشان نفسی عمیق بكشند و زین پس از زندگی مجردی خود لذت ببرند و گاها در كمتر از یك هفته به هدف خود می رسند، اما اگر این تلاش را برای بهبود كیفیت زندگی متاهلی خود می كردند نتیجه بهتر و مطلوب تری می گرفتند. اما چرا این احساس در مدت كمی از شروع زندگی در آنها پدیدار شده است و چرا جوان های ما به آسانی تن به طلاق می دهند و طلاق را مایه آرامش و آسایش می دانند ؟
این وضعیت مطلوب جامعه ما نیست. جامعه ای پایبند به اصول خانواده و متعصب در روابط زن و شوهر اما با آماری فضایی از جدایی زوج ها. جدایی هایی كه ریشه در مشكلات معیشتی دارد و یا خیانت را پشت خود پنهان كرده است تا جایی كه مسوولین دیگر آماری اعلام نخواهند كرد.
گفتگوی خبرنگار ایرنا را با كارشناسان این حوزه درباره چرایی افزایش آمار طلاق و سست شدن پایه های زندگی در پی می خوانید:

**بی اعتمادی شغلی، دغدغه معیشت و بلوغ فكری
دكتر محمد پیروی خامنه روانشناس و مشاور خانواده عوامل و موانع متعددی را در طلاق عنوان می كند و می گوید: زمانی كه معیاری برای ازدواج در خانواده و جامعه وجود نداشته باشد باید منتظر طلاق بود یعنی تا زمانی كه جوان ها ندانند برای چه ازدواج می كنند خطر طلاق در كمین آن زندگی خواهد بود. به اینگونه ازدواج ها ازدواج های بی اساس می گویند كه نتیجه ای جز طلاق در انتظار آن نیست.
وی با اشاره به اینكه مفهوم و كاركردهای خانواده از بین رفته است و جوانان كمتر به ازدواج فكر می كنند اضافه می كند: آن تعدادی هم كه تصمیم به ازدواج می گیرند باید هوشیار باشند و تا زمانی كه به بلوغ فكری نرسیده اند برای این امر اقدام نكنند.
این مشاور خانواده با تاكید براینكه همه مشكلات به جوان ها برنمی گردد و نباید از نقش جامعه وخانواده در این موضوع غافل شد ادامه می دهد: یكی از موضوعات بسیار مهم در امر ازدواج جوانان شناخت دوطرف است. زندگی بدون شناخت همانند همان هندوانه دربسته خریدن است. جوان ها باید بدانند كه معیارهایشان برای ازدواج چیست و آیا آن معیارها را در زوجی كه برای خود انتخاب كرده اند می یابند و یا خیر.
خامنه در ادامه به مقوله نقش آموزش در پیشگیری از طلاق اشاره می كند و می گوید: یك جوان باید مهارت كافی حل مسائل و مشكلات را داشته باشد. او باید بداند به چه منظور قصد ازدواج و تشكیل خانواده را دارد و اگر در این مسیر با مشكلاتی روبرو شد عاقلانه ترین راه برای رفع مشكل چیست. اینجاست كه مجددا بلوغ فكری جوانان قبل از ازدواج مطرح می شود و نقش آموزش های لازم در مواقع بحران در زندگی پررنگ تر.
این مشاور با تاكید بر بی اعتمادی جوان ها از وضعیت آینده شغلی و كم بودن فرصت های شغلی دائمی، آن را یكی از دلایل تاخیر در ازدواج اعلام می كند و اضافه می كند: همیشه نگرانی از وضعیت اقتصادی و میزان درآمد یكی از دغدغه های جوان ها بوده است. در این حین جوانی كه دل به دریا می زند و در چنین شرایطی اقدام به ازدواج می كند در اصل مشكلات خود را از مجردی به متاهلی انتقال می دهد و در چنین شرایطی اتفاقی كه می افتد همان بحران در زندگی و در نهایت در بسیاری از موارد طلاق است.
وی درصد طلاق در گذشته را كمتر از امروز اعلام می كند و ادامه می دهد: در گذشته تغییرات به خصوص تغییرات اقتصادی در جامعه بسیار كم بوده است و زندگی از نوسان كمتری برخوردار بوده است به عبارتی طی ده سال شاهد تغییرات كمی در عرصه های مختلف جامعه بودیم اما اكنون همه تغییرات چه اقتصادی و چه از نوع اجتماعی در لحظه اتفاق می افتد و این تغییرات فرصت برنامه ریزی مناسب را سلب می كند و این یكی دیگر از دلایل سست شدن پایه های زندگی مشترك محسوب می شود.
خامنه بحث خیانت را مطرح می كند و با اشاره به افزایش آن در بین زوج ها اضافه می كند: عواملی همچون قوانین اجتماعی، نوع ارتباطات، برنامه ریزی های ضروری مسوولین، حمایت های دولت و تربیت صحیح می تواند نقش بسزایی در كاهش خیانت در خانواده ها داشته باشد.

**افزایش سن امید به زندگی، افزایش توقع و نقش آنها در طلاق
دكتر شهلا كاظمی پور جامعه شناس می گوید: بر اساس مطالعات صورت گرفته سن امید به زندگی در افراد افزایش یافته است و به مرز 74 سال رسیده است این درحالی است كه در گذشته 40 سال بوده است هرچند كه این میانگین در كشورهای در حال توسعه بیشتر است.
این عضو هیات علمی دانشگاه به نقش میزان سن امید به زندگی در پایداری زندگی متاهلی اشاره می كند و ادامه می دهد: در گذشته و با درنظر گرفتن سن امید به زندگی و همچنین سن پایین ازدواج یك زن و شوهر به طورمیانگین حدود 20 سال با هم زندگی می كردند و درحال حاضر این رقم به 42 سال افزایش یافته است. بنابراین هرچقدر زن و شوهر سال های بیشتری را در كنار هم باشند مشكلات بیشتر خواهد شد و اصطكاك بیشتری بین آنها ایجاد می شود.
وی به قیاس زندگی مشترك در گذشته و حال ادامه می دهد و اضافه می كند: در گذشته دلایلی از جمله تعداد بالای فرزندان، خانه دار بودن زن ها، مصرفی نبودن جامعه و تنوع كم كالاها و محصولات نقش بسزایی در پایداری زندگی مشترك داشته اند. چرا كه تاثیر همه این موارد در مجموع و حتی به صورت مجزا سبب ایجاد زندگی سنتی و ساده و بالطبع پایین آوردن سطح توقع زنان و مردان از یكدیگر می شد.
كاظمی پور در ادامه این مقایسه می گوید: در دنیای امروز تعداد فرزندان كم شده است، زنان شاغل شده اند و كمتر خود را درگیر كارهای خانه می كنند وبه دلیل تنوع كالاها و محصولات، مصرف گرایی در جامعه افزایش پیدا كرده است و همه این موارد در مجموع باعث بالابردن سطح توقع زنان و مردان از یكدیگر می شود.
این كارشناس با اشاره به اینكه ساختار جامعه نیز تغییر پیدا كرده است ادامه می دهد: ورود وسایل ارتباط جمعی به درون خانواده یكی دیگر از عواملی است كه تاثیر مهمی در ایجاد این تغییرات در گذشته و حال داشته است. اولین تاثیر ورود این تجهیزات به جامعه علاقمندی خانواده ها به تحصیل و آموزش بیشتر فرزندانشان است و اولین پیامد این تاثیر افزایش سن ازدواج است هرچند كه تحصیلات معیار تضعیف خانواده نیست چرا كه اگر هوشیار نیز باشند می توانند سنجیده در انتخاب همسر مناسب اقدام كنند.

**چاره چیست
برهیچ كس پوشیده نیست كه حفظ تحكیم خانواده و تلاش برای كاهش آمار طلاق به نفع جوان ها و جامعه است .هرچند كه علت های ساختاری و غیرساختاری زیادی در وقوع این پدیده در جامعه نقش دارد اما نباید از عوامل فرهنگی و رسانه ای نیز غافل شد. بنابراین به منظور افزایش استحكام زندگی زناشویی باید عوامل طلاق را شناسایی كرد و با برنامه ریزی مناسب و متناسب با فرهنگ جامعه برای حذف آن عوامل برنامه ریزی كرد. در چنین صورتی می توان نسخه ای مناسب برای این معضل اجتماعی پیچید.
اجتمام** 9397**1569