این جنگ، 19 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چند روز پس از آن اتفاق افتاد كه صدام، پیمان الجزایر را در برابر دوربینهای تلویزیون بغداد پاره كرد. او در نطقی با تأكید بر مالكیت مطلق كشورش بر اروند رود (كه وی آن را شط العرب نامید) و ادعای تعلق جزایر ایران به اعراب، جنگ را در زمین، هوا و دریا علیه ایران آغاز كرد.
این جنگ در حالی شروع شد كه مردم ایران دوران نقاهت پس از انقلاب را میگذراندند و طبعاً به بازسازی كشور و آرامش و سازندگی میاندیشیدند، نیروهای مسلح نیز به دلیل آن كه انتظار جنگ رانداشتند،ازآمادگی چندانی برای رویارویی در یك نبرد بزرگ برخوردار نبودند،نظامیان عراق هم به همین دلایل در ماه های اول پس از شروع حمله، موفق شدند چند شهر مرزی را در غرب و جنوب ایران تصرف كنند.
** دلایل آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران
گرچه صدام حسین در ساعات میانی 31 شهریور و پیش از صدور فرمان حمله به ایران، موضوع اختلافات مرزی را دلیل وقوع جنگ عنوان كرد، اما حتی خود او نیز میدانست این جنگ مرحله اجرایی نقشه برنامهریزی شده، هدفمند و فرامنطقهای است و دولت بغداد به دلیل اختلافات زمینی و دریایی خود با ایران، تنها داوطلب اجرای این نقشه شده است.
واقعیت پنهان كاراین بود كه انقلاب اسلامی تنها سبب از بین بردن «جزیره ثبات غرب» در منطقه نشده بود، بلكه تمام الگوها و هنجارهای مورد نظر غرب در خاورمیانه و خلیج فارس را بر هم زده بود وانقلاب اسلامی در برابر نظام های لائیكی مورد نظر غرب در منطقه با صراحت، احیاء مذهب را صلا میداد.
علاوه بر آن قدرت های بزرگ از این نگران بودند كه ثبات مورد نظر آنان در خاورمیانه و همچنین جریان آرام و مطلوب نفت از خلیج فارس با تثبیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به خطر افتد و به همین دلیل آمریكا و اتحاد جماهیر شوروی با وجود اختلافات برخاسته از فضای جنگ سرد در نارضایی از انقلاب اسلامی ایران موضع یكسانی داشتند.
جمهوری اسلامی ایران در طول یك سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلی با فشارهای برون مرزی متعددی روبرو شد كه از جمله آن جنگ تبلیغاتی، سیاسی روانی؛ محاصره اقتصادی؛ بلوكه كردن داراییهای ایران؛ تهدیدات نظامی (مداخله نظامی در طبس)؛ تحریف ماهیت انقلاب اسلامی در عرصه بینالمللی؛ دامن زدن به تروریسم و ناامنی داخلی و حمایت از آنان بود.
هدف از این اعمال، بدبین ساختن افكار عمومی جهان نسبت به انقلاب اسلامی، جلوگیری از شناسایی سیاسی جمهوری اسلامی و فراهم ساختن زمینه های جنگ علیه ایران بود و دیگرهدف آن، هرگونه برخورد با ایران در عرصه بینالمللی، اقدامی در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه و مطابق خواست جامعه جهانی جلوه شود و توجیه پذیر باشد.
صدام در حقیقت فریب توطئه خارجی را خورد و جاهطلبیاش محركی برای انتخاب عراق در اجرای این توطئه بود، البته در كنار این جاهطلبی، صدام انگیزههای جداگانهای نیز برای جنگ داشت؛ صدام از تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جمعیت 60 درصدی شیعیان عراق نگران بود؛ او همانگونه كه خود و دولتمردانش به دفعات اعلام كردند از پیمان الجزیره ناراضی هستند و در پی فرصتی برای لغو آن و حل یكسره اختلافات مرزی دو كشور مطابق میل خود بود؛ صدام بعدها كه از زبان سیاستمداران عراقی و غیر عراقی منتشر شد مایل بود در برنامه نابودی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران و از بین بردن خطر تفكر اسلامی برای استعمارگران در منطقه پیشقدم شود تا بتواند حمایت دولت هایی را كه با پیروزی انقلاب اسلامی منافعشان خطر افتاده بود، جلب كند و خود، رهبری جهان عرب را به دست گیرد.
به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران سیاسی، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را تهاجمی فرا منطقهای و برخاسته از اراده برون مرزی میشمارند.
حوادث بعدی نشان داد كه آمریكا و یارانش در تبیین واقعیتها، اشتباه كرده و دچار خوشبینی شده بودند، این موضوع ناشی از ماهیت رخدادهای سیاسی،اجتماعی و اطلاعات نادرست آمریكا بود و آمریكا با وجود نظام و سیستم اطلاعاتیاش، همچنین حضور طولانی مدت در جامعه ایران، فاقد اطلاعات واقعی بود و توان تبیین صحیح این اطلاعات را نیز نداشت.
مجموعه این مسایل، آمریكا و هم پیمانانش را به چالشی با جامعه ایران كشاند كه هنوز بعد از گذشت نزدیك به سه دهه به پایان نرسیده است. گرچه در این مدت تحولات زیادی رخ داد، اما به طور قطع ، آنچه آمریكاییها از آن هراس داشتند اتفاق افتاد؛ انقلاب اسلامی ایران در برگرفتن غبار از چهره اسلام و خارج ساختن آن از كنج راكد عبادتگاه ها به صحنه سیاسی جوامع بشری موفق بود.
**تمهیدات صدام برای جنگ تحمیلی
صدام كه اساساً با نیت مبارزه با جمهوری اسلامی ایران در 25 تیر 1358 با كودتا در عراق به قدرت رسیده بود ، اقداماتی مقدماتی را انجام داد كه اخراج هزاران ایرانی از عراق در نیمه دوم 1358 ، توزیع اسلحه بین عوامل ضد انقلاب حمایت از بمبگذاران و طراحی انفجارهای مكرر در خطوط راهآهن و تأسیسات نفتی ازجمله این اقدامات بود.
پناه دادن به ژنرال های فراری حكومت پهلوی؛ انتخاب اسامی مجعول برای شهرهای ایران در نقشهها و كتاب های درسی (عراق اهواز را «الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجیه» و بالاخره خوزستان را «عربستان») ، الحاق خیالی این شهرها به قلمرو جغرافیائی عراق؛ تحریكات و تجاوزات مكرر مرزی ،انعقاد قراردادهای خرید هواپیماهای میراژ، میگ وتوپولف ، تقویت بدون دلیل نیروهای عراقی در مرز مشترك دو كشور و ایجاد موانع از قبیل سنگرهای بتونی، سیمهای خاردار از اقدامات مقدماتی صدام برای فراهم آوردن زمینه یك تهاجم گسترده نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران به شمار آمد.
دولتمردان عراقی از همان ابتدای تجاوزشان تمامی توان سیاسی، نظامی و تبلیغی خود را برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی ایران به كار بستند،همچنین در جبهه سیاسی هیأت های بسیاری را روانه كشورهای اروپایی، آفریقایی و آسیایی كردند و در این مأموریتها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی ایران را نزد جهانیان توجیه كنند.
در نیمه اول دهه 1360 روزنامهها و رسانههای ارتباط جمعی آمریكا و اروپا مملو از مقالات و گزارش هایی بود كه در آنها، به اهداف و نقشههای مقامات عراقی در به راه انداختن جنگ و علت حمایت كشورهای غرب و شرق از آنها اشاره شده بود كه در این مقالات در توصیف اهداف جنگ به سركوب بنیادگرایی در منطقه، توقف صدور انقلاب اسلامی، كاستن از خطر بالقوه برای حكومت صهیونیستی، رفع نگرانی دولتهای عرب خلیج فارس از قدرت ایران اشاره شده بود.
عراقیها در خلال جنگ، تمام قوانین ومقررات بینالمللی را زیر پا گذاشتند،پیمان الجزایر، پیمان منع كاربرد سلاح های شیمیایی، پیمان منع حمله به اماكن مسكونی، پیمان مربوط به ضرورت رفتار انسانی با اسیران جنگی، پیمان مربوط به ضرورت امنیت هوانوردی، پیمان مربوط به امنیت دریاها و دهها و صدها نمونه دیگر از پیمان ها، مقررات و قوانین معتبر بینالمللی در خلال جنگ تحمیلی از سوی عراقیها زیر پا گذاشته شد.
بغداد در خلال جنگ تحمیلی از شبكههای بمب گذار در داخل كشور و در رأس آنها از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حمایت كرد، منافقین كه در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سكوت یا حمایت دولتهای میزبان، بسیاری از اقدامات تروریستی علیه مسئولان و افراد عادی كوچه و بازار ایران را در خلال جنگ تحمیلی هدایت كردند.
ترور مردم عامی و مسئولان نظام در پاریس و بغداد، طراحی و برنامهریزی میشد و در شهرهای مختلف ایران به اجرا در میآمد چراكه درهفتم تیر و شهادت آیتالله بهشتی و 72 مسؤول، هشتم شهریور و شهادت رئیس جمهور ، رجایی و نخستوزیر، باهنر، شهادت امامان جمعه، ترور مستمر مردم عادی از قبیل كاسب، دانشآموز و روحانی از جمله اقدامات تروریستهای داخلی تحت الحمایه دولت عراق در خلال هشت سال جنگ تحمیلی بود.
علاوه بر این ابعاد جنگ فقط در مرزها و یا در داخل شهرها به صورت ترورهای روزمره خلاصه نمیشد، بلكه خانههای مسكونی مردم و مدارس كودكان بیدفاع در بسیاری از شهرهای ایران آماج حملات موشكی عراقیها بود و تلفات هزاران تن از هموطنان جنگ ناشی از همین گونه حملات بود.
**حمایت های جهانی ازجنایات صدام
عراق در خلال جنگ تحمیلی از حمایت بیدریغ تسلیحاتی، مالی و سیاسی بینالمللی برخوردار بود، فرانسه، شوروی، انگلستان و چین درصدر صادركنندگان اسلحه مورد نیاز عراق قرار داشتند، آلمان تأمین كننده عمده جنگ افزارهای شیمیایی عراق بود و دولتهای عرب حوزه خلیج فارس تأمین كننده عمده نیازهای نفتی، مالی و ترابری عراق بودند.
دولت عراق در 1358حدود 12 میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات كرد و توانست در خرید جنگافزار از عربستان سعودی سبقت گیرد.
عراق درسال 1361، 40 درصد درآمدهای داخلی خود را صرف خرید جنگافزار از آمریكا، انگلیس، فرانسه و روسیه كرد و همچنین هزینهای كه عراق در دهه 1360صرف خرید سلاح از آمریكا و اروپا كرد از هزینه تسلیحاتی كشورهای صنعتی اروپای غربی در همین دهه بیشتر بود ودر این دهه عراق، 2 برابر آلمان غربی بودجه نظامی داشت.
بسیاری از این سلاح ها در شرایطی به عراق سرازیر میشد كه این كشور پولی برای خرید آنها نداشت و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض میساخت و بسیاری از واردات نظامی نیز با صادرات نفتی پاسخ داده میشد.
آمارهای رسمی نشان میدهد كه شوروی، فرانسه و چین ـ سه عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل ـ به ترتیب درصدر كشورهای صادركننده سلاح به عراق در دهه 1360 شمسی بودهاند.
در طول این دهه، 53 درصد واردات نظامی عراق به ارزش تقریبی 13 میلیارد و 400 میلیون دلار از شوروی تأمین میشد و فرانسویها نیز با فروش بیش از پنج میلیارد دلار سلاح به عراق در دهه 1360 مجموعاً 20 درصد ، واردات نظامی عراق را به خود اختصاص دادند كه این رقم در مورد چین نیز به هفت درصد یعنی به بیش از یك میلیارد و 600 میلیون دلار بالغ میشد.
این روند باعث شد كه حكومت بعث نه تنها به پیشرفتهترین تجهیزات نظامی در زمینههای جنگ هوایی و زمینی دست یابد، كه كارخانجات جنگ افزار سازی متعددی با همكاری كشورهای مختلف به صورت آشكار و نهان برپا ساخت، به طوری كه عراق طبق گزارش مؤسسات بینالمللی در پایان جنگ، پنجمین قدرت نظامی جهان شد.
آمریكاییها نیز در این جنگ ، سهم خود را در یاری رساندن به ماشین جنگی صدام و دشمنی با جمهوری اسلامی ایران ایفا كردند كه در اسفند 1360، نام عراق از فهرست كشورهایی كه واشنگتن از آنها به عنوان «طرفداران تروریسم» یاد میكرد خارج شد و در آذر 1363، آمریكا به تحریم سیاسی عراق خاتمه داد و روابط سیاسی با این كشور را برقرار كرد.
آمریكاییها در موارد متعددی هماهنگ با صدام و به طور مستقیم وارد جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران شدند،حمله به پایانهها و چاههای نفتی ایران در خلیج فارس و ساقط كردن هواپیمای مسافری ایرباس ایران بر فراز این منطقه و كشتار 300 مسافر و خدمه آن، 2 نمونه از این حملات بود.
این حوادث در حالی رخ میداد كه ایران مورد تحریم تسلیحاتی قرار داشت و این تحریم با شدت اعمال میشد.
شورای همكاری خلیج فارس كه در 1359 به بهانه همكاریهای اقتصادی، سیاسی و نظامی 6 كشور امارات متحده عربی، بحرین، قطر، كویت، عربستان سعودی و عمان به وجود آمد و عملاً كانونی برای گردآوری دلارهای نفتی منطقه و انتقال آن به بغداد برای تقویت بنیه نظامی عراق شده بود.
هنگامی كه جنگ به پایان رسید، تنها مطالبات نقدی 6 كشور عضو این شورا از عراق از مرز 80 میلیارد دلار گذشته بود كه این غیر از میلیاردها دلار نفتی بود كه دولت های منطقه به ویژه كویت و عربستان از پالایشگاه ها و پایانههای خود به حساب عراق به شركت ها و كمپانیهای نفتی غرب فروخته بودند.
شیخ نشین های عرب منطقه به مدت یك دهه به مثابه دولت های دست نشانده بغداد عمل میكردند؛عراقی ها دائماً از آنها متوقع بودند و برای جنگ و اقدامات نظامی خود بر سر آنان منت میگذاشتند و رژیم های عرب نیز سپاسگزار بعثی ها، دلارهای نفتیشان را برای حاكمان بغداد ارسال میكردند.
صدام ، هنگامی كه در تابستان 1369 صدام، طرح حمله گسترده به كویت را آماده میكرد، كمترین بهایی برای واكنش احتمالی عربستان و سایر شیوخ شورای همكاری قائل نبود و دولت های عرب حوزه خلیج فارس در آن سال در حقیقت پاداش سیاست 10 ساله خود را در دفاع یكجانبه از صدام دریافت كردند.
** ناكامی صدام در دستیابی به اهدافش
ایمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ایران به حقانیت انقلاب اسلامی و موج عظیم مردمی كه در قالب «بسیج» برای دفاع از كیان نظام جمهوری اسلامی ایران طی هشت سال ، دایماً حضور خود را در جبهه حفظ كردند، بزرگ ترین سرمایه انقلاب و نظام بود و مهم ترین نقش را در توقف ماشین جنگی عراق بر عهده داشت.
در بررسی عوامل شكست عراق در دستیابی به اهداف اعلام شدهاش، علاوه بر ایمان و اعتقاد رزمندگان ایرانی، عوامل دیگر از قبیل ناامیدی حامیان صدام از سقوط جمهوری اسلامی ، مردمی شدن جنگ و سرانجام پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران نیز بی تأثیر نبود كه نتیجه آن شد عراقی ها ، هشت سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اولیه آغاز قرار داشتند.
خاویر پرزدكوئهیار، دبیر كل وقت سازمان ملل نیز در خاتمه جنگ با انتشار بیانیهای رسماً از عراق به عنوان «شروع كننده جنگ» نام برد كه این بیانیه نیز سندی از مجموعه اسناد حقانیت جمهوری اسلامی ایران درجنگ بود.
در خلال این جنگ هیأت های متعدد صلح از سوی سازمان ملل، سازمان كنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و جنبش عدم تعهد برای میانجیگیری به تهران و بغداد سفر كردند كه غالباً داوری آنها به دلیل آن كه فاقد اصل بی طرفی و گاهی عاری از عدالت و صداقت بود به نتیجهای نرسید. قطعنامههای منتشره از سوی شورای امنیت سازمان ملل نیز به استثنای قطعنامه هفتم ، قطعنامه598 كه در تیر 1366 به تصویب رسید، غالباً جانب انصاف و عدالت را رعایت نكرده بود.
قطعنامه 598 نیز عاری از اشكال نبود اما نسبت به سایر قطعنامههای منتشره، مواضع بی طرفانهتری داشت و جمهوری اسلامی ایران با وجود بیمیلی اولیه، سرانجام در تیر 1367 آن را رسماً پذیرفت و روز 29 مرداد 1367 از سوی سازمان ملل آتش بس اعلام شد و به تدریج آتش جنگ در جبههها خاموش شد .
قسمتی از پیام امام خمینی(ره) راجع به قطعنامه 598 و شرایط سیاسی آن روز چنین است :من با توجه به نظر تمام كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور كه به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع كنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم و خدا میداند كه اگر نبود انگیزهای كه همهما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود.
خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههای معظم شهدا و بدا به حال من كه هنوز ماندهام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سركشیدهام و در برابر عظمت و فداكاری این ملت بزرگ احساس شرمساری میكنم و بدا به حال آنان كه در این قافله نبودند، بدا به حال آنهائی كه از كنار این معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساكت، بی تفاوت و یا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند.
به این ترتیب جنگی كه در 31 شهریور 1359 توسط همه ظالمان جهان و به دست صدام بعثی به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد، بدون دستیابی آنان به اهدافشان در تابستان 1367 به پایان رسید كه این هشت سال دفاع مقدس آزمونی برای سنجش ایمان، اعتقاد، مردانگی، ایثار ، شهادت وشجاعت جوانان و رزمندگان جان بركف این سرزمین پرگوهر بود تا برای همیشه در تاریخ بشریت و اسلام ثبت شد.
اجتمام(5)**1996**1776
خبرنگار: احسان صادقی**انتشار دهنده: لیلا خطیب زاده
تاریخ انتشار: ۳۱ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۹
تهران - ایرنا - جنگ هشت ساله حكومت صدام حسین علیه ایران در تاریخ 31شهریور 1359 با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران، آغاز شد.