پايگاه خبري زاگرونا در مطلبي با عنوان 'عاشوراي قديم گچساران چگونه بود' به قلم بهنام عكاشه به توصيف آيين هاي اين روز در دهه هاي گذشته اين شهرستان پرداخته است.

سال‌ها پيش از اينكه هيئت‌هاي قشقائي و باوي تشكيل شود، عشق نسل ما در دهه شصت، رفتن به مراسمات سينوس يك و سينوس دو (مراسم آباداني‌ها) بود و خيلي قبل‌تر از آن ولي آنوقت كه از امكانات امروزي چندان خبري نبود، در گچساران فقط چند هيئت فعال وجود داشت.
يكي از اين هيئت‌ها روبروي منزل مرحوم ارزوني پدر عبدالحسين(ادو) عبدالله‌نژاد بود كه در حال حاضر پاساژ طلافروش‌ها در آن جاي گرفته و اكثر قديمي‌هاي گچساران و ترك‌ها و بچه‌هاي محلات قديمي، محرم را در آنجا سپري مي‌كردند.
آن روز‌ها ولي مثل امروز عيب و عار نبود كه تركي به مراسم بهبهاني‌ها برود كه از مسجد صاحب الزمان تا هيئت فعلي باوي مراسم داشتند. همانطور كه خيلي از عزاداران گچساراني با ماشين‌هاي شخصي و گروه گروه به ديل، ليشتر، پشه كان، امامزاده جعفر، آبشيرين و روستاهاي ديگر رفته و آن‌ها را ياري مي‌كردند.
آن روز‌ها آدم‌هايي كه امروز آنها را نمي‌شناسيم و نقشي و اثري ندارند و يا منزوي هستند، سردمدار عزاداري در محرم و صفر بودند. شنيدن نام خيلي از آن‌ها، ما را به شگفتي و حتي تأسف وا مي‌دارد كه چه شد كه اينگونه شد؟!
اگر بگويم مرحوم حبيب نورالهي و خسرو بردارش و ادو عبدالله‌نژاد و موسي خاني و مرحوم حاجي مراد چراغي و مرحوم لطيف فرجي و شاكر حساميان در كنار احمد معماري و نوري اكبر سواره و جهانبخش اسماعيلي به پشت انبار كوكاكولا مي‌رفتند و روبروي منزل مرحوم ارزوني عزاداري مي‌كردند و در آنجا يحيي حيدري، محمود حسين‌پور، خلف شريفي و جهانشير رحيم‌زاده هم به آن‌ها مي‌پيوستند؟ كي آن روز‌ها را يادش هست؟ كي يادش هست كه جغتايي با چه زحمت و دردسري براي بچه‌هاي عزادار اسكافل و چتري مي‌بست؟
داربست و چادر هيئتي كه هيئت ابا عبدالله الحسين (ع) نام داشت و ابراهيم رحيم‌زاده(عموي شاهرخ) و اسماعيل صادقي و معنوي به آنجا مي‌رفتند و شاه غلام شيرازي مي‌خواند و پرويز اسدي بختياري بود و عباس اسماعيلي آباداني كارمند مستغلات پيش بچه‌ها بودند و نوحه مي‌خواندند و غلامعباس شريفي و مرحوم لال احمد احمدي هم هيئت را كمك مالي مي‌كردند و يكي چايي المنيس دو كيلويي مي‌خريد و ديگري پول مي‌داد و ديگري ماشين مي‌آورد و يكي هم يك گوني زغال. صداي يدالله بيستون(فرازمند) پدر بهمن و عبدالله هنوز هم گوش مردم قديم گچساران را نوازش مي‌كند و هم او بود كه با عباس اسماعيلي از پيرغلام‌هاي نوحه خوان‌هاي جوان گچساران شدند. عباس اسماعيلي كه آباداني بود و سال‌ها پيش از جنگ به گچساران آمد و ماندگار شد و همه جا خواند، از هيئت بهبهاني‌ها تا هيئت اباعبدالله تا سينوس يك و سينوس دو و هر جايي فكرش را كنيد او را و صدايش را شنيده‌اند.
حاج يدالله بيستون كه حالا به نوستالژي عاشورايي گچساراني‌ها تبديل شده و يارش مرحوم يدالله افشار بود پشت ماشين پپسي كولا با رانندگي ايمور قادرنيا مي‌نشست و مي‌خواند و واحسرتا كه چه آدمهايي، در چه روزهايي عزادار حسين(ع) و ابالفضل(س) بودند و حالا…
حاج يدالله آن روز‌ها بلندگو به دست مي‌گرفت و پشت ماشين همه گچساران را غرق اشك مي‌كرد و امروزي‌ها را بايد روي سر بنشاني و ميليون‌ها بدهي و احترام و هزار ادا و اطوار ديگر(با عذر خواهي از عزيزاني كه دچار اين مسائل نيستند).
كي يادش هست كه مرحوم محمد شش بلوكي روزي در اين شهر به ياد حسين(ع) نوحه خوانده باشد. حالا كسي باور دارد كه مرحوم كل شير خان خصال و پسرانش كمال و اردشير و رحيم قدم خير(آپادانا) و محترمي‌ها و احترامي‌ها و شيوه‌اي‌ها و عباس شيرالي بهبهاني و ديگراني روزي صفحه گردان هيئت بهبهاني‌ها بوده‌اند؟

كسي مي‌داند حق رو، يحيي ذاكرزاده، حاج دبيري و حاج جابر نصريان در خيابان بلاديان نوحه مي‌خواندند و گچساراني‌ها به سر و سينه مي‌كوفتند؟ كي حاج يوسف جميله را يادش هست؟ عباس رحيمي و سيد قمصور كشاورز و نصرالله ميهن پرست و منوچهر كاظمي و بچه‌هاي خليفه كرمي و خودش و رمضان باشي مرد بزرگ هيئت‌ها و كل نصرالله باشي و مرحوم خرمي و حاج علي حسين ساجدي كجايند امروزه؟
كسي حتي يادش هست كه منزل مرحوم سي سرو(سيد صدرالدين پدر حاج محمد تقي توفيقي و بزرگ سادات گچساران) كه آخر خيابان مدرس شرقي فعلي و اول محله سادات بود، آنقدر شلوغ مي‌شد؟ حالا حاج محمدرضا با پسرانش مجتبي و مصطفي در پانصد، پشت انبار جهاد و ابراهيم توفيقي در كارمندا فلكه الله و رامين كه جاي پدر را گرفته و مانند او كار خير مي‌كند و خود مي‌گويد هيچ كس پدر نمي‌شود و راست هم مي‌گويد.
حاج يدالله نيك بين را كه همه مي‌شناسند. چند نفر مي‌دانند يكي از بزرگ‌ترين مراسمات مذهبي گچساران در خانه او كنار مخابرات قديم(مدرس غربي، خيابان آرايشگر‌ها) برگزار مي‌شد؟ ظريفي را بچه‌هاي كيامرثي و پل بردستاني و خيابان مهر همه مي‌شناسند و خاانه‌اش را بلدند. اطوبخاري او كنار كبابي سلجوقي بود و پشت دره منزلش بود و كنار منزل مرحوم نوراللهي روضه خانگي داشتند و چه شور و حالي بود.
قديمي‌ها يادشان هست وقتي نوراللهي‌ها تصميم گرفتند زمينشان را بالا بياورند، چند سال منتهي به انقلاب، در زيرزمين منزل مرحوم احمد‌زاده مراسمات برگزار مي‌شد و گل افروز كه مادر همه گچساراني‌ها از جمله راقم مي‌باشد، چه زحماتي در آن روز‌ها به همراه پسران و دختران و عروس و داماد‌هايش كشيد.
و او تنها زني نبود كه مراسم گردان بود، و سال‌ها پيش از او حاجيه خانوم رقيه مسيح نيز چنين مي‌كرد و بعد از او در دهه شصت ننه مصطفي همسر ولي خان فاتحي در سه راهي پازنان روضه پر شكوه زنانه برگزار مي‌كرد و همسر و خانواده آقاي روداني كه آباداني بودند نيز در محله‌هاي آباداني روضه‌هايي به يادماندني برپا كردند تا زنان گچساراني نيز هم چون مردان ولي در پشت ديوار‌ها به سر و پايشان بكوبند.

در واقع مراسمات مذهبي در خانه‌ها هنوز هم برگزار مي‌شود و هر چند چشم و هم چشمي در مراسمات مذهبي هم رسوخ كرده ولي هستند خانواده‌هايي كه علاقه‌مند به سوگواري در چهار چوب خانه‌شان هستند و كسي نامي از آن‌ها نمي‌داند و نمي‌برد.
از اين دست مي‌توان به مرحوم حاج صادق نوراللهي كه نجف آبادي بود و حالا بچه‌هايش گچساراني شده‌اند و در جلسات خانگي‌اش، شيخ جواد مي‌خواند و جزايري، نام برد. منزل آن‌ها پشت رستوان قدم شيرازي حاج ماشاءالله بود و حمام اناري كه حالا مبلمان رضوي جاي گرفته است.
هيئت اصفهاني‌ها هم جايگاه خاص خود را داشت و بيت العباس كه بعد‌ها به مكاني براي عرض اندام مذهبيون اصفهاني بدل شد، قبل از انقلاب زميني خالي بود. مرحوم حاج رمضان منصوري، حاج ابراهيم شريعتي و محمد زيد بهبهاني بود و حاج عباس مختاري هم روحانيون را در خانه پنهان مي‌كرد و يكي از روحانيون آيت الله شرعي بود كه بعد‌ها نماينده امام(ره) شد و كسان ديگر مرحوم حاج حمزه برازنده و سلطاني پارچه فروش گرداننده‌ها بودند وحاج جعفر ميرباقري، رحيم دادگر، آقاجان رضائي، حاج جعفر قلي سلطاني، حاج فريدون مختاري‌زاده، خانواده شهيد بشارت، حاج حيدر مختاري، حسن يونسي، حاج علي هاشمي، حاج احمد برمكي، شهداي انقلاب بلاديان، پرويزي، اميني، منصوري هم گرد آنها مي‌گشتند و ياري مي‌كردند.

كاظم و ناصر و قدرت و حاج احمد جعفري بودند و حاج حميد روزبهاني، حاج يداله محمد طاهري و سيد نصراله و سيدمحمود و سيدرحمان و مرحوم سيدمهدي موسوي و رمضانعلي زماني هم آن‌ها كه بعد‌ها بيت العباس را درست كردند قبلاً در مسير حمام روغني تا فلكه كيوسك(ساعت) و از آنجا تا فلكه امام خميني به عزاداري مي‌پرداختند و ترك‌ها را همسايگي مي‌كردند.
ترك‌ها كه قبل‌تر سيف الله دره شوري داماد حاج سلجوقي بود و بعد‌ها كه خسرو طاهري ترك‌ها را آماده حضور فعال در عرصه اجتماعي گچساران مي‌كرد، حاج داريوش فولادي و حاج اردشير كاوياني و قدرالله صالحي و يوسف برازجاني و علي فولادي شيشه بر و منصور فولادي كه جلوي سينما محفل زنجيرزني به راه انداختند و هيئت مديره‌شان كه حالا مصطفي بهمني و هدايت دهقان و علي فرهمنديان و فخرالدين عباسي و مرحوم محمد ششبلوكي زمين سلجوقي را نيز خريداري نمودند و حالا اين هيئت با همكاري خيلي از ترك‌ها مانند محمدحسين چهارده چريكي و… با صداي حسين شهبازي هر سال گرم و گرم‌تر مي‌شود.
ولي ترك‌ها به همين بسنده نكردند و شاهرخ حيم‌زاده با همراهي بچه‌هاي محله لبنان سالهاي سال است در سربالايي لبنان مراسم برپا مي‌كنند. حالا گچساراني‌ها سال هاست عاشوراهاي گرم و پر حرارتي دارند.

كوچه اول سه راهي روضه مرحوم توفيقي بود كه حالا پسرانش آن را اداره مي كنند و به امور خير مي پردازد و حاج متقي كاشاني روضه قديمي و حزن انگيزش را مي‌خواند، كوچه سوم سه راهي حاج رحيم پادو پسرانش، كوچه چهارم خانواده منصف، آباداني‌ها آمده‌اند كوچه ثبت قديم، بختياري‌ها و عليمراد كاظم‌پور با بچه‌هاي مدرس و لبنان و پرويزي بعد از اينكه وسط هيئت شان حوض زده شد، آخر كيامرثي را براي عزاداري انتخاب كرده‌اند، مراسم خانواده شهيد كشاورز اول بلوار وسط، نيمدوري‌ها هم كه با بچه‌هاي محله سادات در حسينه مسلم بن عقيل هستند و منزل ياري محمدي حالا محفل بچه‌هاي هيئت باوي شده كه سال‌ها پيش در جواب به هيئت قشقائي‌ها درست شد و حالا جهان محمدي پسر ياري و مازيار قشقائي كه رئيس كانون مداحان گچساران و باشت شده آنجا را اداره مي‌كنند و انگار سيد نعمت حجازي ديگر مثل گذشته در آنجا فعاليت ندارد و جاي مرحوم مندني وفائي همه جا خالي است و حاج نورالله قاضي فر و پسرانش به همراه بچه‌هاي محله، هيئت رادك را همچنان سال‌هاي پيش با صداي زيباي ذوالفقار اداره مي‌كنند.
هيئت باوي را حالا مهران ابراهيمي، جان محمد محمدي، مهران ابراهيمي، حبيب قلندري، سيد غلام كاظمي، غلام شهرياري، مهران احمدزاده، ايمان و سعيد بازي، مهرداد عليپور، فرهنگ لدني، سيد نعمت قادري، اميد قنبري، و اردوان غلام‌پور و محمدرضا باشتي و احمد و وحيد محمدي و ايمان حسيني و مهرداد اميري و كيهان بهرامي وحسين صفائي و ايمان بلوطي و موسي بوستاني و شهرام اسدالهي و كرم گشتاسبي و سيامك قشقايي ياري مي‌رسانند و همراهي مي‌كنند و هر ساله ياد مرحوم وفائي و مرحوم صالحي و شهداي ايل باوي را گرامي مي‌دارند.
قديمي‌ترين محله گچساران هم هنوز صداي ذولفقار دهقان را مي‌شناسد و به ياد مي‌آورد، ولي كسي نمي‌تواند نقش عزيز تن آسان، حميد حميدي‌پور، يونس صفري و خانواده‌اش و برادران كشكولي(خسرو، افراسياب و مرحوم منوچهر) را ناديده بگيرد.
و آن‌ها هم مثل بچه‌هاي آبادان نقش بي‌بدليل در اشاعه فرهنگ عاشورايي در گچساران داشته‌اند. آباداني‌ها كه بعد از جنگ به گچساران كوچ كرده بودند شايد محبوب‌ترين هيئت‌هاي سينه زني در گچساران دهه شصت را در سينوس يك و سينوس دو راه انداختند و عيسي صائب در سينوس دو، مرحوم غلامحسين جوزاري در سينوس دو و بعد‌ها در سينوس يك نوحه مي‌خواندند.

كاري كه عباس اسماعيلي نيز انجام داد و عباس هم براي همه آباداني‌ها مي‌خواند. شيخ احمد قشقائي(شاهي لوزاده) ‌، اسفنديار حيدري، عزيز منصورآبادي، احمد ايوبي و علي‌پور فرهي سينوس دو را راه انداخته بودند و خليل روداني، مختار قائدي، يوسف تيرانداز، سعيد استكي، فضل الله كشكولي، عباس اسماعيلي، بهمن صمغاني‌زاده سينوس يك را اداره مي‌كردند.
حالا و بعد از اينكه آباداني هاعزم وطن كرده‌اند، آنهايي كه ماندند و گچساران را موطن خود برگزيدند، با كمك ديگر بچه‌هاي گچساران كنار پارك دوستي در كوچه ثبت هيئت حضرت قاسم(س) را راه انداخته‌اند و ماشاء الله قائدي و مسعود شريف حالا عباس اسماعيلي را ياري مي‌كنند و پسر مرحوم شاهي لوزاده هم گرد آنان مي‌گردد.
حالا خيلي از هيئت داران و نوحه خوان‌ها هم ديگر در بين ما نيستند. از حاج توفيقي و پدرش و صادق شجاعي تا قربون تركي و مندني وفائي و مرحوم مومني، و برخي هم گرد پيري بر رويشان نشسته است مانند شيخ حسين ديلي كه الان نزديك به 80 سال سن دارد و كربلائي جواد محسني كه بيش از 70 سال عمر كرده و در بيت العباس عزاداري مي‌كرد.
و شايد عمر خيلي‌ها به زمان گچساران قديم قد ندهد كه مرحوم زائر حاجي شريفيان مي‌خواند و مرحوم كل حيدر و مرحوم حمزه شريفيان كه كاروانسرا(دوگنبدان امروزي) را به روايتي، صاحب اولين هيئت‌هاي عزاداري در استان و منطقه كرده بودند.
همانجا كه بنيانگذاران گچساران امروز و شركت نفت آن در آنجا ساكن بودند و بعد‌ها شركت نفتي‌ها به تبع آن هيئت، روضه‌هاي خانگي را راه انداختند كه اقدامي پدر پيمان و كيوان فقط يكي از آن‌ها بود و حاج پرهون و فرزندانش هم همين طور.

به اين ترتيب گچساراني‌ها همواره با تكيه بر فرهنگ بومي خود به عزاداري مي‌پرداختند و كمتر پيش آمده است كه مانند هيئت ديلي‌ها كه امسال با مديريت الله كرم‌پور و حكمتي، شخصي مانند ميرشكاري و… را از بيرون گچساران آوردند، هيئت ديگري چنين اقدامي را انجام دهد. در اين بين شايد فقط پدر حسين فخري استثناء باشد كه در دهه شصت يكبار به دعوت بچه‌هاي آباداني به گچساران آمد.
تعزيه نيز از قديم در گچساران رونق فراواني داشت و شهيد رمضان اسماعيلي، مرحوم رحمان دلاوري، مرحوم خنداني و كل نصرالله باشي و اين آخر‌ها يوسف منصف از تعزيه گردان‌هاي گچساران بودند و برخي نيز نقش شمر را بازي مي‌كردند.
سالهاي چندي است كه از هيئت‌هاي مذهبي استفاده‌هاي سياسي مي‌شود و حتي برخي موارد وجود هيئت‌هايي خاص مديون اراده جريانات و افراد سياسي شده است و تزريق پول و امكانات و تبعيض در ارائه خدمات دولتي فقط بخشي از روش‌هاي نفوذ سياسيون در اين دسته‌ها مي‌باشد و اين آن چيزي است كه با بررسي‌هاي من و دريافت برخي خاطرات از مراسمات مذهبي قبل از انقلاب اسلامي، كمتر شاهد آن بوده‌ام.

روايات فراواني مبني بر شركت سياسيون و حتي جريانات چپ در هيئت ها بر سر زبانهاست و برخي شركت حاج بهرام تاجگردون، حاج متقي كاشاني، مرحوم نبي‌زاده و شهيد بشارت از انقلابيون بنام گچساران را تائيد مي‌كنند ولي هيچ قرينه‌اي مبني بر استفاده انقلابيون ازهيئت‌ها به دستم نرسيد.
هيئت بهبهاني‌ها محفل مذهبيون گچساران بود و هيئت روبروي منزل عبدالله‌نژاد هم همه بچه‌هاي قديمي را گرد آورده بود كه بيشتر فعالان سياسي در آن بودند، ولي هيچ يك از قديمي‌ها به جز خاطرات غير تأثيرگذار و گذرا، اشاره‌اي به نقش مراسمات عاشورا در جريانات سياسي و انقلاب پرشكوه اسلامي در گچساران نداشته‌اند. اگرچه اعتراف مي‌كنم در اين زمينه بررسي كاملي نداشته‌ام و ممكن است كساني آن را رد نمايند.
فريدون قشقائي، ولي الله جمشيدي، غم شايد(بچه بندر عباس)، عليمردان غريبي، كورش احمدي، خادمي بهره عنا، اميد كشاورز، محمدرضا محمودي، احمد شعباني، مصطفي مرادي، ‌قراچه، عين الله رضائي، احسان برومند، سيامك اديب، حسين بهرامي، اسماعيل عليزاده، مصطفي شجاعي و خيلي نوحه خوانان و عزاداران و هيئت‌ها كه حتماً از قلم افتاده‌اند و نه از ياد، چه براي عقيده جنگيدن نه براي نان است و نه براي نام(از همه عذر مي‌خواهم).
گذشته‌ها گذشته و نسل نوي سينه زنان و زنجير زنان و هيئت داران و روضه خوانان و تعزيه گردانان و… آغاز شده است. حالا قديمي‌ها مثل رمضان خاتونيان، جاي خود را به جوانان سپرده و رفته اند و برخي هم هنوز مي‌خوانند. هنوز هم برخي رسم و رسوم كهن از جمله گرد زني(دايره زني) در فرهنگ گچساراني‌ها مانند اكثر جنوبي‌ها زنده است ولي حالا شيوه‌هايي نيز تغيير كرده‌اند. پذيرايي‌ها و رنگ و بو‌ها عوض شده است.
آن وقت‌ها عده‌اي در هيئت دور زده و بر سر و روي نوحه خوانان و سينه زنان و ناظران كاه و خاك مي‌ريختند و امروزه با شير و خرما پذيرايي مي‌شوند. هيچ مي‌دانيد گذشته‌ها مثل امروز طبلي نبود و طبالي و سنجي و دمامي؟ با پوست بز طبل درست مي‌كردند و مي زدند و مي زدند و مردم عزادار را به خيابان ها مي كشاندند.
ديروز‌ها در خيابان‌هاي شل شلي و زير باران مي‌خواندند و امروز آسفالت مي‌شوند و استيج مي‌بندند و هزار جور ديگر.
اما آنچه عوض نشده انگار اين است كه هنوز عاشورا و حسين و ابوالفضل و زينب در اين مردم و در اين مملكت و در اين گچساران ميرايي ندارد و هنوز همه عاشق آنهايند.
انتشار دهنده: سيد ولي موسوي نژاد
6110