به گزارش روز یكشنبه ایرنا، هادی غفاری سیاستمدار 66 ساله تبریزی دارای مدرك لیسانس حقوق اسلامی است.
پدر وی آیت آلله شهید حسین غفاری در مبارزات علیه نظام پهلوی، زیر شكنجه به شهادت رسد.
وی نماینده سه دوره اول مجلس شورای اسلامی است ولی در انتخابات مجلس چهارم، پنجم و هفتم رد صلاحیت شد. در انتخابات دوره ششم مجلس صلاحیتش تایید شد اما رای لازم را نیاورد.
وی در حال حاضر ریاست موسسه فرهنگی الهادی را بر عهده دارد.
گفت و گو با هادی غفاری حدود 4 ساعت طول كشید. از هر دری سخن رفت. انتخابات آتی ریاست جمهوری، دادگاه هویدا، دوستی با یاسرعرفات، درگیری با شورای اسلامی كارخانه استارلایت و غیره.
بخش هایی از گفت و گو در پی می آید:
** نامزد ما شخص روحانی است
ایرنا: ارزیابی تان از انتخابات ریاست جمهوری آتی چیست؟
غفاری: تجربه نشان داده ریاست جمهوری در ایران معمولا دو دوره است مگر اینكه مشكلی حاد به وجود آمده باشد.
یكی در مورد ابوالحسن بنی صدر كه به دلیل تخلفات متعدد در اداره كشور و همكاری با نیروهای معاند عزل شد بعد هم از كشور رفت، ولی ایكاش كه می ماند، مورد دوم هم شهید رجایی بود.
سال اول انتخاب آقای روحانی در گرگان سخنرانی كردم مبنی بر اینكه اصل اسلام قبل از هر چیز به آزادی مردم بازمی گردد.
بر اساس آنچه قرآن اشاره دارد وقتی حضرت ابراهیم(ع) مامور از نو ساختن كعبه شد پس از پایان ساخت؛ چند حاجت از خداوند خواست كه اولین آن داشتن حریت و امنیت برای جامعه، دوم اقتصاد سالم و سوم توفیق دینداری بود.
یعنی دینداری بعد از دو خواسته نخست مطرح شده است. مطلوبیت اول حكومت، دین دار كردن مردم نیست. این وظیفه مبلغان دین، مراجع تقلید و دستگاههای تبلیغاتی مذهبی است. اینها باید مردم را به سمت دین هدایت كنند.
وظیفه نخست حكومت، تامین امنیت و آزادی مردم است.
اما امروز مثل اینكه ماجرا برعكس شده است و انگار رئیس جمهور باید مواظب حجاب مردم باشد. رئیس جمهور مسئول حجاب مردم نیست بلكه مسئول تامین امنیت و آزادی مردم است. مسئول این است كه كسی شب گرسنه نخوابد و مردم به چه كنم چه كنم دچار نشوند.
من اصلاح طلب دنبال رئیس جمهوری هستم كه در طرز تلقی از حكومت و نوع رفتار؛ مدافع این سه اصل و با آن اولویتی كه گفتم باشد.
البته متاسفانه اشخاص زیادی هستند كه لیاقت اداره كشور را دارند ولی حضور آنها با موانع قانونی یا میلی روبه رو است.
با این تفاصیل و با وجود این محدودیت ها، به آقای حسن روحانی می رسیم.
ولی طبیعی است چك سفید امضا به هیچ كس نمی دهیم. افرادی كه مجری ما هستند باید در راستای خواسته های مردم كه در شعارهای اول انقلاب به صراحت ذكر شده است عمل كنند. استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی. خود این شعار از همین سخن حضرت ابراهیم(ع) گرفته شد و اسلامیت را بعد از استقلال، آزادی و جمهوریت آورده است.
البته این سرزمین اسلامی است و اقسام فرقه های آن اهل كعبه اند و قبله شان یكی است.
ما به آقای روحانی كه با انبوه مشكلاتی كه از قبل برایش باقی مانده بود مبارزه می كند به طور نسبی نمره قبولی می دهیم نه تجدیدی.
برای اینكه می دانیم دنیای كنونی در چه وضعیتی است. خود را هم فریب نمی دهیم. شعار هم نمی دهیم كه بروید كار فرهنگی كنید كار نظامی لازم نیست یا فقط باید قوای نظامی را تقویت كرد.
ما اقتدار را یك منشور چند وجهی می بینیم . باید هم موشك قوی داشت هم پول قوی.
از همه مهمتر پاكدستی دولت است. رده های اول، دوم و سوم دولت یعنی از رئیس جمهور گرفته تا فرمانداران باید كاملا پاكدست باشند.
هر نظامی هم برای پاكدستی باید به یك قیدی پایبند باشد و آن شفافیت است.
علی(ع) هم لیست اموال خود را منتشر كرد و به مردم گفت.
بعد از چهارده معصوم هم پرونده عصمت بسته شد.
حالا البته یك عده می گویند برخی افراد عصمت عملی دارند من نمی دانم این را دیگر از كجای معده شان درآورده اند!
من تقریبا در همه نشست های اصلاح طلبی درباره انتخابات آینده حضور دارم و عضو هستم به طور قطع كاندیدای ما تا به اینجا حسن روحانی است.
** بنی صدر كیش شخصیت داشت
ایرنا: شما به ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور معزول اشاره كردید و گفتید كاش وی در ایران باقی می ماند. سوالی پیش می آید مگر وی خائن نبود؟
غفاری: بنی صدر دو ویژگی داشت یكی اینكه به شدت خود محور بود. من معتقد نیستم وی در جنگ خیانت كرد. اگر هم با سپاه و ارتش مخالفت می كرد به خاطر این بود كه می خواست پیروزی در جنگ را به نام خود تمام كند.
بنی صدر كتابی نوشته است به نام' كیش شخصیت'؛ به قول آقای جلال الدین فارسی، انگار مقابل آیینه نشسته و این كتاب را نگاشته است.
ایشان كیش شخصیت داشت و خود را همه كاره مملكت می دانست.
بنی صدر با ما زاویه داشت اما تا پیش از اینكه به منافقین بپیوندد خائن نبود.
وی می توانست بعد از بركناری، در كشور بماند و شهردار و استاندار شود ولی كیش شخصیت، وی را وادار كرد از ایران برود.
ایرنا: برخی می گویند بنی صدر اگر می ماند اعدام می شد.
غفاری: قطعا اگر در كشور می ماند اعدام نمی شد. بنی صدر وقتی به منافقین پیوست خائن شد.
** اجماع اصولگرایان سر یك نامزد مشترك
ایرنا: برخی اصولگرایان از جمله آقای باهنر، معتقدند عدم شركت احمدی نژاد؛ احتمال اجماع این جریان سر یك نامزد مشترك را زیاد می كند. ارزیابی تان چیست؟
غفاری: اصولگرایان قطعا روی یك گزینه به وحدت می رسند. اگر احمدی نژاد می ماند دوقطبی به وجود می آمد و آنها نمی توانستند روی یك نفر اجماع كنند. حتی آقای مصباح یزدی هم با احمدی نژاد زاویه پیدا كرده است. همچنین خیلی از اصولگرایان محترم معتقد به ارزش های اصیل انقلاب نیز كه افراد سالمی هستند( هر چند با روش كار و نظرات آنها موافق نیستم) نیز با احمدی نژاد مشكل دارند.
نیامدن احمدی نژاد، آرای روحانی را كاهش می دهد. اگر وی نامزد می شد حتی جناح مخالف روحانی هم از ترس روی كار آمدن دار و دسته احمدی نژاد، به روحانی رای می دادند.
چرا كه در انتخابات 92، مبارزه ای معتدل را شاهد بودیم و نامزدها با حیا بودند و مراعات یكدیگر را می كردند و حرفهای فریبكارانه نمی زدند و بگم بگم در نمی آوردند. اگر چه در برخی جاها مثل آن جایی كه قالیباف بحث دانشگاه را مطرح كرد بین نامزد ها تنش ایجاد شد. كه البته به نفع روحانی هم تمام شد چرا كه قالیباف توپ را به جای زمین حریف، به زمین خودش شوت كرد.
اگر احمدی نژاد در این انتخابات هم می آمد چون روشش پوپولیستی و تهاجمی است طرف مقابل نیز مصمم تر می شد و رای احمدی نژاد به شدت كاهش پیدا می كرد و این به طرفداران وی ضربه می زد.
البته بگویم كه این تحلیل را كه احمدی نژاد قبلا آدم مفیدی بود و بعد به یك آدم مضر تبدیل شد را آبكی می دانم. احمدی نژاد از همان انتخابات 84 شخصیت خودش را نشان داده بود. در هر صورت نیامدن وی، اصولگرایان را از یك شكست حتمی و تشتت آرا نجات داد.
**اصولگرایان دنبال چهره های سوخته نمی روند
ایرنا: نامزد این دوره اصولگرایان را چه شخصی می دانید؟
غفاری: احساس من این است كه اصولگرایان دنبال كسی می گردند كه مهره سوخته نباشد مثل ضرغامی. آنها دنبال نسوخته ها می گردند نه سوخته ها.
ایرنا: یعنی این گزینه آقای قالیباف نمی تواند باشد؟
غفاری: خیر. اصولگرایان دیگر به قالیباف مراجعه نمی كنند.
ایرنا: چرا؟
غفاری: چون قالیباف برای خودش عددی است. آنها دنبال عدد نمی گردند. پی كسی هستند كه بتوانند راحت از وی سواری بگیرند نه شخصی كه بر آنها مسلط شود.
اصولگرایان دنبال موج سواری هستند. قالیباف موجی نیست كه بتوانند سوار آن شوند.
چون آموزش چریكی دیده ایم این را می گویم كه حتی افراد ورزیده نیز همه موج ها را نمی توانند سوار شوند. برخی آنقدر قوی اند كه آدم را با خود می برند. ولی موج هایی هستند كه می توان سوار آن شد. ما كه آموزش چریكی دیده ایم موج ها را می شناسیم.
روزگاری فكر می كردند از احمدی نژاد هم می توانند سواری بگیرند اما دیدند نشد و او مقابل رهبری هم ایستاد.
البته رهبری در موضع اخیرشان بسیار عاقلانه رفتار كردند و به ایشان نگفتند كه نیاید بلكه صرفا بیان كردند كه آمدن شما را به مصلحت شما و كشور نمی دانم. یعنی رهبری نخواستند قانون شكنی كنند.
ایرنا: در مجلس سوم ظاهرا اختلافاتی با برخی نمایندگان جناح راست داشته اید. گفته بودید تا می آمدم صحبت از شكم بارگان كنم عده ای به طعنه می گفتند ' استارلایت' چه شد. جریان چه بود؟
كارخانه جوراب استارلایت بعد از انقلاب ورشكسته شده بود. آقای میرحسین موسوی چند نفر را برای سرپرستی آن به احمد آقا پیشنهاد كرده بودند كه من را برای این كار انتخاب كردند. كارخانه 9 میلیون تومان زیان انباشته و مالیات عقب افتاده داشت. طوری كه من به شوخی گفتم احمد آقا و میرحسین سر من كلاه گذاشتند! كمتر از 3 سال آن زیان را پرداخت كردیم و حتی 50 درصد سهام آن را از بنیاد مستضفعان خریدیم. اما همین دستاویز رقبای ما شده بود. تا می آمدم در مجلس انتقادی كنم آقای احمد توكلی بلند می شد و می گفت استارلایت چه شد؟
این جریان مربوط به سالهای اول رهبری آیه الله خامنه ای بود. من هم روزی از این حرفها و تهمت ها به ستوه درآمدم و پیش رهبری رفتم و گفتم دیگر این كارخانه را نمی خواهم. ایشان دلیلش را پرسیدند. پاسخ دادم: به خاطر این كارخانه، همه چیز ما را زیر سوال می برند. ایشان گفتند: چه كسانی؟ گفتم: همین احمد توكلی یار و رفیق شما. رهبری گفتند من با شما رفیق ترم تا با آقای توكلی.
خلاصه مدیریت كارخانه را تحویل دادم و رفتم.
** دستور امام برای ممنوعیت نماز جماعت در كارخانه ها در زمان جنگ
ایرنا: مخالفان شما چه می گفتند؟
غفاری: نمی دانم. بگذارید مثالی بزنم. فردی دركارخانه بود كه 40 سانتی متر ریش گذاشته بود و هیچ كاری نمی كرد. از او پرسیدم بابت چه حقوق می گیری؟ گفت: بابت عضویت در شورای اسلامی كارخانه.
سوال كردم: عضو شورای اسلامی یعنی چه؟! من آخوند هستم ولی بابت مدیریت كارخانه حقوق می گیرم نه كار فرهنگی! در شورای اسلامی چه كار می كنی؟
گفت: عضو شورایم دیگر!
گفتم: از فردا می روی قسمت نخ ریسی یا رنگرزی یا تعمیرات ماشین های كارخانه. ساعت كار اینجا هم 8 تا 14 است. یك ساعت آن هم به نهار و نماز می گذرد و در واقع شما 5 ساعت كار می كنید. اگر بعد از ساعت 14 كارهای شورا را انجام دادی من بابت آن اضافه كار به تو می دهم و لاغیر.
من این را تا به حال جایی نگفته بودم ولی اكنون می گویم.ایشان دائما در مجلس بود و نمایندگان را علیه من تحریك می كرد یا از من به دادگاه ویژه روحانیت شكایت می كرد.
بالاخره یك روز به ایشان گفتم شما دیگر از فردا به این كارخانه نیایید.
بعد از چند روز نامه ای از یكی از بزرگان كه من برای ایشان احترام بسیار زیادی قائل بوده و هستم آورد تا وی را به كار بازگردانم.
اما من نامه را از او گرفتم و امضایش را با آب پاك و نامه را از وسط پاره كردم. گفتم این نامه را ببر و بگو غفاری نامه ات را پاره كرد.
چند روز بعد آن آقای بزرگوار مرا خواست و گفت چرا این كار را كردی؟
گفتم برای اینكه چرخ كارخانه باید بچرخد.
گفت: كار خوبی كردی. ایشان یك نسبت دور فامیلی با من داشت. از طریق خانمش با همسر من صحبت كرده و من هم به اصرار خانمم، نامه را برای شما نوشتم وگرنه اصلا مایل به چنین كاری نبودم. دیدم امضای مرا آب زده و خراب كرده ای. آن را آورد و نشانم داد. حالا همین نامه پاره را ببر و در راهروی ورودی كارخانه نصب كن و بنویس این نامه فلان مقام محترم است ولی چون این كارخانه باید بر اصول حرفه ای بچرخد نه روابط خانوادگی؛ من آن را پاره كردم.
من ابتدا این كار را قبول نكردم ولی با اصرار آن مقام محترم به این كار راضی شدم.
یكی از كارهای دیگری كه در استارلایت كردیم ممنوع كردن نماز جماعت در ساعت اداری بود. نماز جماعت برای عده ای شده بود بهانه ای برای كار نكردن. یك ساعت قبل از اذان آستین ها بالا می رفت برای وضو گرفتن. تعداد دستشویی هم محدود بود و تا این جمعیت وضو بگیرند حداقل نیم ساعت طول می كشید. بعد از نماز هم روضه خوانی و مداحی های چهل و پنج دقیقه ای به مناسبت های مختلف انجام می شد.
بعضی افرادی هم كه نمازخوان نبودند برای فرار از كار به نماز جماعت می آمدند. البته من مسئول نماز خواندن یا نخواندن كسی نبودم و حتی یك سخنرانی هم برای نماز در آن كارخانه نگذاشتم. معتقد بودم بهترین روش دعوت مردم به نماز، عمل افراد نمازخوان است.
در كارخانه یك سالن وسیع را تبدیل به نماز خانه كرده بودند و یكی از آقایان كه به هیچ عنوان كار نمی كرد شده بود امام جماعت.
من شورای اسلامی كارخانه را منحل و نماز جماعت را هم ممنوع كردم.
به امام هم موضوع را گفتم. ایشان به میرحسین گفت نماز جماعت را از كارخانه ها بردارید و این كار انجام شد.
ایرنا: این اقدامات برای شما تبعاتی نداشت؟
غفاری: چرا. می گفتند شما شورای اسلامی را منحل كرده اید و مدام به من انگ می زدند. یك روز حتی یك پیرمردی كه پدر شهید هم بود فریاد زد من می خواهم نماز جماعت بخوانم و شما مخالفید. پاسخ دادم بله مخالفم. ساعت 14 كه كار تمام شد نیم ساعت سرویس اتوبوس را نگه می دارم نماز جماعت برپا شود. بابت آن نیم ساعت هم به هر كس نماز بخواند اضافه كاری می دهم.
همین كار را هم كردم ولی فكر می كنید چه اتفاقی افتاد. تعداد افرادی كه برای نماز جماعت بعد از ساعت كاری توقف كردند به 10 نفر هم نرسید.
مخالفت ها با من زیاد بود.
ایرنا: امام مخالف این رویه بودند؟
غفاری: بسیار زیاد. ایشان دستور دادند نماز جماعت در كارخانه ها تعطیل شود چرا كه تولید به بهانه نماز، خوابیده بود.
به خاطر همین مخالفت ها، طوری شده بود كه حتی وقتی می رفتیم علیه آمریكا در جمعی صحبت كنیم می گفتند آقا جوراب استارلایت چه شد. البته كسانی غیر از احمد توكلی هم در مجلس این حرفها را می زدند ولی شاخص آنها توكلی بود.
** از هاید پارك لندن تا مجلس تهران
ایرنا: شما قبل از انقلاب در هاید پارك لندن، سخنرانی هایی علیه نظام پهلوی داشتید. این پارك از نمادهای آزادی نسبی بیان در غرب است كه در آن افراد با هر تفكری می توانند حرفهای خود را بزنند. اما آیا بعد از سرنگونی شاه، همین آزادی را برای مخالفان و منتقدان خود قائل بوده اید؟
غفاری: خیر
ایرنا: چرا؟
غفاری: به دلایل متعدد از جمله كم ظرفیتی ما ایرانی ها. در هاید پارك هر كه هر چه می خواهد می گوید ولی وقتی از آنجا بیرون می آید نظم اجتماعی را محترم می شمرد و اعتراضات خود را در قالب حزب، روزنامه، شب نامه یا راهپیمایی پیگیری می كند.
ولی اول انقلاب این طور نبود. مخالفان می خواستند با ما مسلحانه گفت و گو! كنند. در راهپیمایی چریك های فدایی خلق در سال 58 كه خود بنده آن را بر هم زدم؛ تظاهر كنندگان با در دست داشتن اسلحه شعار' نان، مسكن، آزادی' سر می دادند. مگر می شود با فشنگ دنبال نان و آزادی بود؟
اگر آنها دنبال اعتراض غیر مسلحانه بودند ما به آنها اجازه می دادیم؛ اما راه پیمایی با اسلحه را هیچ حكومتی در هیچ جای دنیا اجازه نمی دهد.
ایرنا: افرادی هم بودند كه مجوز اعتراض های غیرمسلحانه بخواهند؟
غفاری: من هیچ برخورد شخصی با این اشخاص نكردم.
ایرنا: مثلا ملی مذهبی ها؟
غفاری: نهضت آزادی از تریبون مجلس حرف می زد.
ایرنا: شما پای همان تریبون آقای معین فر را كتك زدید.
غفاری: دروغ محض است. آن آقایی كه این كار را كرد علی اكبر غفاری قره باغ نماینده ارومیه بود كه پیرمرد مسنی هم بود. عمامه اش هم سیاه بود نه سفید. اما چون من هم غفاری ام، مطبوعات به اشتباه اسم مرا زدند.
ایرنا: ایشان به صباغیان نماینده مجلس سیلی زد؟
غفاری: من سیلی زدن ایشان را ندیدم.
ایرنا: اما معین فر گفته غفاری با كفش توی صورتم می زد.
غفاری: اگر گفته دروغ محض است. شاید من در دعوا بوده باشم ولی وی را نزدم. خدا رحمت كند آقای دكتر یدالله سحابی را، همان موقع در مجلس به من گفت آقای غفاری همین را می خواستید؟
پاسخ دادم: ما كه نزدیم ولی آقای معین فر چه كار به نظام دارد كه می آید این حرفها را از تریبون مجلس علیه آن می زند.
ایرنا: از زبان شما آن روز چه اتفاقی در مجلس افتاد؟
غفاری: آقای هاشم صباغیان نماینده مجلس از گروه نهضت آزادی برای نطق پای تریبون رفت. دو روز قبل آقای رفسنجانی حدود 25 نماینده از جمله من، صادق خلخالی، مرتضی الویری، علی محمد بشارتی را جمع كرده و گفته بود آقای صباغیان می خواهد پس فردا حرفهای تندی در مجلس بزند اگر امام و من را دوست دارید خواهش می كنم وارد این تشنج ها نشوید و نگذارید مجلس شلوغ شود. امام نمی خواهد از او دفاع كنید بگذارید هر چه آقای صباغیان می خواهد بگوید و كاری به كارش نداشته باشید.
روز حادثه، آقای صباغیان پشت تریبون رفت و شروع كرد به حرف زدن و هر چه خواست گفت.
آقای علی محمد بشارتی كه بعدا وزیر كشور شد خطاب به هاشمی گفت ایشان همه انقلاب را زیر سوال بردند باز هم شما می گویید سكوت كنیم كه هاشمی پاسخ داد بله و باز هم می گویم سكوت كنید. لطفا ساكت باشید.
10 دقیقه وقت كه تمام شد آقای هاشمی زنگ زد ولی صباغیان پایین نیامد و 10 دقیقه دیگر هم صحبت كرد. بعد از پایان ده دقیقه دوم؛ آقای هاشمی از وی خواست نطقش را پایان دهد ولی ایشان این كار را نكرد. هاشمی گفت آقای صباغیان شما می خواهید مشكل آفرینی كنید ولی دوستان ما وارد این بازی نمی شوند. صباغیان 10 دقیقه دیگر هم حرف زد یك مرتبه آقای غفاری قره باغ بلند شد و به سمت تریبون رفت.
ایرنا: صباغیان طی آن 30 دقیقه چه گفت؟
غفاری: همه چیز را زیر سوال برد. هر چه ما به عنوان خط امامی می گفتیم را رد كرد. آن موقع مسائل كشور خیلی پیچیده بود. مساله نفاق بود، ناآرامی های كردستان بود و غیره.
غفاری قره باغ گفت: آقای هاشمی اگر شما عرضه اداره مجلس را ندارید ما خودمان این كار را می كنیم.
الان خاطرم نیست بین قره باغ و صباغیان چه حرفهایی رد و بدل شد و دروغ هم نمی توانم بگویم. ابتدای كار دعوا هم نشد. ولی وقتی صباغیان داشت از تریبون پایین می آمد ناخواسته دستش به عمامه قره باغ خورد و عمامه افتاد زیر پای نمایندگان.
وقتی عمامه سید اولاد پیامبر(ص) زیر پا افتاد خون نمایندگان خط امام به جوش آمد و جنگ آغاز شد. مقصر هم به نظر من قطعا صباغیان بود.
** دعوا بر سر یك عكس در صحن مجلس
ایرنا: عكسی هم از آقای هاشمی وجود دارد كه در حال زدن لبخند در موقع این درگیری است.
غفاری: قبل از اینكه به این موضوع بپردازم باید خاطره ای تعریف كنم. من در طول نمایندگی ام در مجلس فرد پركاری بودم. حتی نامه های مردم را هم در ساعت كاری مجلس جواب نمی دادم. حتی با رسانه ها مصاحبه نمی كردم چرا كه آنرا در وقت اداری حرام می دانستم. سیگار هم نمی كشیدم در حالی كه خیلی از نماینده ها سیگاری بودند و به لابی می آمدند و سیگار می كشیدند. از تلفن مجلس هم كه 10 خط داشت استفاده نمی كردم.
یك روز بعد از 2 ساعت نشستن روی صندلی مجلس و نطق كردن و نطق شنیدن و غیره، یك لحظه عمامه ام را برداشتم تا سرم را بخارانم؛ خمیازه ای هم كشیدم. یكمرتبه دیدم یك آقای خبرنگار دوربین را سمت من گرفت و از این حركتم یك عكس گرفت. به سرعت از روی صندلی بلند شده و به سوی او رفتم و دوربین را از دستش گرفتم. خبرنگارها دورم جمع شدند. به او گفتم من دو ساعت اینجا نشسته بودم و كار می كردم یك عكس نگرفتی تا خمیازه كشیدم این كار را كردی؟!
جواب داد: خبرنگار جماعت دنبال سوژه است.
من هم پاسخی به وی دادم و آمدم در دوربین را باز كنم تا فیلم هایش بسوزد ولی از من خواهش كرد این كار را نكنم. گفتم این كار را می كنم تا همه خبرنگاران بدانند با غفاری نمی توان شوخی كرد.
دیگر خبرنگاران كه آنجا بودند گفتند آقای غفاری این كار را نكن. ما اخیرا در دیداری كه با آقای خامنه ای( تازه یك هفته بود ایشان رهبر شده بودند) داشتیم عكس های دسته جمعی با ایشان گرفته ایم و یادگاری است. من هم گفتم باشد به اتاق ظهور عكس مجلس می رویم من عكس خودم را قیچی می كنم و بقیه اش را به شما باز می گردانم. همین كار را هم كردم.
در مورد صحبتی كه شما كردید من هم این حرف را شنیده ام كه علیه آقای هاشمی گفته می شود. چرا می گوئید آقای هاشمی داشته به آن دعوا می خندیده است؟ شاید در آن لحظه كسی حرفی زده باشد كه وی خنده اش گرفته باشد. یا شاید نماینده ای پایش به چیزی گیر كرده و زمین خورده باشد و امثالهم. عكاس هم همان لحظه عكسی از آقای هاشمی در نمای بسته گرفته كه نمایندگان دارند همدیگر را می زنند و ایشان لبخند بر لب دارد. اینكه این عكس را بگیری و بین این لبخند و كتك كاری با صباغیان رابطه و نسبت برقرار كنی از مروت و انصاف نیست.
ایرنا: شما قبل از انقلاب یك كلت كمری داشتید؟
غفاری: بله و با آن نجوا و دردل می كردم. با آن به دنبال آزادی مردم می گشتم و تضمین كننده همه آزادی هایی می دانستم كه بیش از هزار سال بود كه از ما گرفته بودند.
یك شب به تفنگم گفتم اگر من كشته شدم تو شهادت بده كه من برای گرفتن حقوق مردم تو را به دست گرفتم. آن اسحه را بعد از انقلاب تحویل دادم.
ایرنا: یك خودكار نیز از یاسرعرفات هدیه گرفته بودید كه از فاصله یكی دومتری با هدف، می توانست شلیك كند و آدم بكشد با عرفات رفیق بودید؟
غفاری: فراوان. عرفات آن موقع غیر از عرفات سالهای پایانی عمر بود. قبل از انقلاب در اردوگاهش زندگی می كردیم. یك چریك محض بود. حتی تا این اواخر ازدواج نكرد و می گفت من با فلسطین ازدواج كرده ام و فلسطین كه آزاد شد جشن دامادی من است.
بسیار شبها تا صبح با یكدیگر حرف می زدیم و او مدام از آرزوها و آرمانهایش برای آزادی فلسطین صحبت می كرد.
مدام می گفت آزادی را با تفنگ می گیریم و آزادی از خان اسلحه رد می شود.
** ابوعمار! آرمانهایت كجا رفت؟
ایرنا: خاطره خاصی هم از او دارید؟
بله. سال بعد از اینكه ایشان از لبنان بیرون رفت و با اسرائیل و آمریكا بست و خود را خلع سلاح كرد او را هنگام طواف كعبه دیدم. در محافظت شدید بادیگاردها و پلیس سعودی. خواستم پیشش بروم ماموران نگذاشتند فریاد زدم: ابوعمار! ابوعمار! مرا دید و به معاونش گفت بگذارید بیاید.
رفتم و پیشش و گفتم خجالت نكشیدی؟ این طور می خواستی آزادی را اسلحه بگیری؟ آرمانهایت كجا رفت؟ از ترس موش فرار كردی؟!
گفت: چاره ای نداشتم. همه ما را تنها گذاشته بودند.
گفتم: مگر در انقلاب ما، همه امام و یارانش را تنها نگذاشته بودند پس چرا ما تسلیم نشدیم. تو خانواده مرا می شناسی. مگر پدر پیرم زیر شكنجه شهید نشد! مادر 80 ساله ام شكنجه روحی نشد! خواهرم به اعدام محكوم نشد و خودم زندان نرفتم و چند سال از دست ساواك آواره نبودم!؟
عرفات كم آورد و گفت الان در طواف هستیم و با من جدال نكن. شب به اردوگاه بیا با هم صحبت كنیم.
به اردوگاه مجهزی كه برای او در مكه برپا شده بود رفتم و حدود 4 ساعت با هم حرف زدیم. شام آوردند گفتم نمی خورم. ناراحت شد و گفت چرا؟ پاسخ دادم: شما به آرمان فلسطین خیانت كردی و من شام تو را نمی خورم.
ایرنا: بعد از آن عرفات را ندیدید؟
چرا. مكرر او را دیدم از جمله در آلمان و لبنان. رفاقتمان اصلا از بین نرفت اما انتقاداتم به وی پابرجا بود.
ایرنا: به نظر شما اسرائیل او را به قتل رساند؟
غفاری: بعید می دانم. چرا بكشد؟ عرفات دیگر ضرری برای آنها نداشت. یك عنصر بی ضرر را چرا بكشند؟! من حتی به مرگ صدام حسین مشكوكم و قتل اسامه بن لادن را اصلا باور نمی كنم.
ایرنا: چرا؟
غفاری: برای اینكه سیاست بی پدر و مادر است. می دانید این دیالوگ مال كیست؟
ایرنا: خیر.
غفاری: مال هارون الرشید است پدر مامون.' الملك عقیم' یعنی حكومت پدر و مادر نمی شناسد.
** هیچ كس نمی داند هویدا را چه كسی كشت
ایرنا: ظاهرا دعوایی با آیت الله محمد یزدی در مجلس هم داشتید.
غفاری: بحث داشتیم نه دعوا. من آقای یزدی را همین الان هم قبول دارم. ایشان به من خیلی كمك كرده و در چند دوره كه صلاحیت من توسط شورای نگهبان رد شده یك تنه وارد عمل شده و تمام تلاش خود را كرده تا صلاحیتم مجددا تایید شد. من با نظرات آیه الله یزدی كه یك اصولگرای مطلق است موافق نیستم ولی ایشان را خیلی دوست دارم.
آدم بسیار سالمی است و همه اتهامات مالی هم كه به ایشان می زنند دروغ است. می گفتند لاستیك دنا مال ایشان است به همان اندازه كه كمیته امداد متعلق به آقای عسگر اولادی بود لاستیك دنا هم مال آقای یزدی است.
ایشان را به سلامت قبول دارم. برای انقلاب رنج بسیاری كشیده و تبعید شده است. جزو روحانیون شاخص ضد شاه بود. بعد از انقلاب هم جزو مدیران امام بود. وقتی هم مسئول قوه قضائیه بود هر ایرادی كه به دستگاه قضایی داشتیم پیش او می رفتیم و می گفتیم و خودشان به طور مستقیم وارد عمل می شد و جلوی تخلفات را می گرفت.
ایرنا: شما در دادگاه هویدا نیز كنار وی نشسته بودید؟
غفاری: فقط در یكی از دادگاهایش بودم. یك كلمه هم صحبت نكردم.
ایرنا: در كتاب معمای هویدا ادعا می شود كه شما هویدا را قبل از اعدام با كلت كمری كشته اید؟
غفاری: هیچ كس جز خلخالی، هویدا و خدا نمی داند چه كسی او را كشت. هر كس بگوید غفاری یا هر كس دیگری این كار را كرد صددرصد دروغ می گوید. خلخالی بعد از پایان دادگاه همه را از سالن بیرون كرد و خودش ماند و هویدا.
ایرنا: صدای تیر هم نشنیدید؟
غفاری: من نشنیدم. حتی آن روز بحث نشد كه هویدا كشته شده است. خبر آن چند روز بعد منتشر شد.
ایرنا: هیچ وقت حتی به طور خصوصی از آقای خلخالی نپرسیدید چه كسی هویدا را اعدام كرد؟
غفاری: هیچ وقت. چون اینقدر جو آلوده بود اگر حرفی می زدیم حالت دفاع از هویدا پیدا می كرد. اما راجع به نویسنده كتاب معمای هویدا یعنی عباس میلانی باید بگویم كه وی آدم بسیار كم شرفی است. كتابش را از ابتدا تا انتها خوانده ام. ایشان هیچ اطلاعی از داخل كشور نداشته و صرفا داستان سرایی كرده است. خود من آن موقع در بطن تمام حوادث كشور بوده ام.
رای همین اگر كسی راجع به آن دوران اظهار نظر كند سریع می فهم راست می گوید یا اوت می زند. میلانی هر چه نوشته دروغ و خیالپردازی است معلوم است اصلا در صحنه ایران نبوده است. من تمام آدمهای آن موقع كه دست به قلم بودند را می شناختم. میلانی در كار نبود.
این اتهامات را افرادی سر زبان ها انداخته اند كه قصد انتقام گیری از بچه های انقلاب را دارند.
آقای هویدا فرد قابل دفاعی نبود. 5 اداره مهم زیر نظر مستقیم نخست وزیری شاه اداره می شد كه یكی از آنها اوقاف بود. پول حرم امام رضا(ع) را می گرفت و كارش پرورش آخوندهای مزدور طرفدار شاه بود. می خواست از طریق پولهای اوقاف آخوندها را بخرد و از آنها جاسوسی كند.
دومین اداره ای كه مستقیم زیر نظر هویدا بود ساواك بود. دست ایشان در تمام قتل هایی كه به دست ساواك انجام شد به خون آلوده است.
استفعای 18 شهریور هویدا هم یك حركت عوام فریبانه بود كه به دستور شاه صورت گرفت. شاه می خواست دست به اصلاحات صوری بزند تا انقلاب را بخواباند. شاه كه تیمور بختیار اولین رئیس ساواك را كشته بود ابایی از قربانی كردن دیگر عواملش نداشت.
حتی برادر كوچكتر خود علی پهلوی را نیز به زندان انداخت. شما علی پهلوی را ندیده بودید. بسیار انسان شریفی بود از پدر و مادرهم با شاه یكی و برادر تنی وی بود. بعد از شهریور 20 به همراه سپهبد قرنی می خواست علیه شاه كودتا كند كه ناموفق ماند.
وی فردی مسلمان و متدین بود و حتی فامیل خود را از پهلوی به اسلامی تغییر داده و با نام علی اسلامی شناخته می شد.
** هویدا از رو به رو تیرخورده بود نه از پشت سر
ایرنا: پای صحبت های علی پهلوی نشسته بودید. مخالفتش با شاه چه بود؟
غفاری: شاه را یك موجود كثیف و عیاش می دانست و می گفت وی هیچ اراده ای برای اداره مملكت ندارد و افسارش دست خارجی هاست.
ضمن اینكه او را دیكتاتور محض می دانست. می گفت محمد رضا هیچ كس جز خودش را قبول ندارد و این باعث بدبختی اش می شود. می گفت شاه حاضر نمی شود هیچ كس بر امور مالی دربار و دستگاه سلطنت نظارت كند. می گفت اشرف كشور را اداره می كند. می گفت پس از روی كارآمدن دولت مصدق، نخست وزیر چند روز قبل از كودتای 28 مرداد به شاه اخطار داده بود كه اشرف باید ظرف 3 روز ایران را ترك كند.
میلانی دروغ اندر دروغ گفته است. گفته است من از پشت با شلیك دو گلوله هویدا را كشتم. من جنازه هویدا را دیده ام تیرهایی كه به بدن وی خورده از روبروست نه از پشت سر.
ایرنا: بهتر نبود هویدا در دادگاهی با حضور وكیل مدافع محاكمه می شد؟ با توجه به قوانین جاری، به احتمال بسیار قوی، باز حكم اعدام برای وی صادر می شد چرا كه حتی بر اساس قانون اساسی مشروطه، حتی وزرا نیز باید از انجام هر دستور غیرقانونی شاه امتناع یا استفعا كنند. یا اینكه به وی اجازه داده می شد تا خاطرات 13 سال صدارت یا به قول خودش، خاطراتش از شهریور 20 تا 57 را به رشته تحریر درآورد و بعد مجازات شود؟ این طور وجهه كار بهتر نبود؟
غفاری: چون در جریان قطعی داستان هستم بگذارید چیزی را صریحا به شما بگویم. نمی دانم داستان فرودگاه انتبه را شنیده اید یا خیر؟ یك سری از نیروهای یاسر عرفات عده ای از سران اسرائیلی را در آنجا گروگان گرفتند. همان موقع عده ای به عرفات گفتند اینها را زودتر بكشید وگرنه آمریكایی ها نجاتش می دهند. اما عرفات گفت نه نگهشان می داریم برای معامله با اسرائیل خوبند. فردای آنروز دهها هلی كوپتر و جنگنده به آن فرودگاه حمله كردند و تمامی گروگانگیرها را كشتند و گروگان ها را آزاد كردند.
این جریان مال قبل از انقلاب اسلامی است اما خاطره آن در گوش یاران انقلاب اسلامی از جمله من و خلخالی و صدها انقلابی دیگر مانده بود.
در همان دادگاه خلخالی گفت هویدا به من گفته اگر اعدام مرا تنها دو ماه عقب بیندازی 20 میلیون تومان پول به تو می دهم. آن موقع با 600 هزار تومان پول می شد یك آپارتمان سه طبقه شیك در یك منطقه خوب تهران خرید.
وضع ما هم اینقدر خراب بود كه پول نهار بچه هایی كه دادگاه را تشكیل داده بودند را نداشتیم چرا كه بودجه دست دولت موقت بود و تا به ما پول بدهد طول می كشید. ضمن اینكه جهت دولت موقت با ما متفاوت بود.
با این تفاصیل چه تضمینی وجود داشت كه آنچه در فرودگاه انتبه اتفاق افتاده بود در مورد هویدا رخ ندهد؟ شواهد نشان می داد كه وی از طریق آدمهای بیرون زندان، تلاش زیادی را برای آزادی خود انجام می داد.
ضمن اینكه نگرانی هایی از كودتای سلطنت طلبان هم وجود داشت. سران ارتش شاه هنوز زنده بودند. از طرفی همه در دادگاه موافق اعدام وی بودند. پدر برادران رضایی كه از بنیانگذاران اولیه سازمان مجاهدین خلق بودند و توسط ساواك اعدام شده بودند در همان دادگاه بلند شد و به شدت از اعدام هویدا دفاع كرد.
ایرنا: پس چپ ها هم موافق بودند؟
غفاری: راست ها هم موافق بودند.
ایرنا: فقط دولت موقت مخالف بود؟
غفاری: مخالف نبودند ولی می گفتند در این كار عجله نكنید. ضمن اینكه هویدا آدم فرهنگی نبود. فردوست یك آدم فرهنگی بود كه از 5 سالگی با شاه بزرگ شده بود و خاطرات بسیاری از وی داشت. پدرش باغبان رضا خان بود. فردوست چیزهای بسیاری درباره نظام پهلوی نوشته كه بسیاری از آنها هنوز هم محرمانه است و در مركز اسناد وزارت اطلاعات نگه داری می شود.
** دفن هویدا در اسرائیل
ایرنا: هویدا كجا دفن شد؟
غفاری: تا جایی كه من در جریانم، خواهرش آمده بود پیش خلخالی و جنازه را خواسته بود.
آن موقع مردم می ریختند و قبر روسای ساواك را آتش می زدند. امكان چنین كاری برای جنازه هویدا هم وجود داشت.
خلخالی به من گفت با احمد آقا تماس بگیر ببین نظر امام چیست؟
تماس گرفتم و منتظر جواب شدم. احمد آقا یك ربع بعد زنگ زد و گفت امام می گویند جسد را هر جا می خواهند می توانند ببرند ولی هزینه انتقالش با خودشان است.
چونكه حمل جسد با هواپیما نیاز به پول داشت.
ایرنا: این اتفاق مربوط به چند روز پس از اعدام هویداست؟
غفاری: كمتر از یك هفته. یك روز كه به پزشكی قانونی رفته بودم خواهرش پیش من آمد و گفت می خواهیم جسد را به آنكارا ببریم.
پرسیدم بعد از آن؟
گفت: اگر بگویم نمی گذارید ببریم.
گفتم: نه، امام گفته اند مشكلی ندارد.
گفت: شهر عكای اسرائیل.
جسد را به همان جا بردند و نزدیك قبر پدرش خاك كردند.
ایرنا: اما آیت الله خلخالی در خاطرات خود می گوید سه ماه بعد از اعدام هویدا، جسد وی توسط ابراهیم یزدی و غیره از سردخانه ربوده شد.
غفاری: شاید تا آن موقع جسد را هنوز نبرده بودند.
ایرنا: شما فرمودید در همان هفته های اول بردند؟!
غفاری: خاطرات آقای خلخالی در اواخر عمر ایشان نوشته شده است. البته شاید هم 3 ماه بعد برده باشند چون آن روز من فقط پرسیدم كجا می برید و خواهرش گفت به اسرائیل.
ایرنا: هویدا بهایی بود؟
غفاری: بله.
ایرنا: چرا در كیفرخواستش، اتهام بهایی گری ذكر نشده بود؟
غفاری: چرا هست. آقای خلخالی خودش در دادگاه گفت.
ایرنا: اما متن كیفرخواستش اینجا مقابل من است. چنین اتهامی وجود ندارد.
غفاری: به كیفرخواست كاری ندارم. بهایی بودن آن موقع اتهام نبود.
ایرنا: ظاهرا در دادگاه با هویدا شوخی هم كرده اید؟
غفاری: بله. هویدا در لبنان درس خوانده ولی عربی را خوب بلد نبود. به من گفت توكُلت علی الله.
هر آدمی می داند توكَلت علی الله است. به او گفتم نترس نیم ساعت دیگر كُلت علی الله هستی! گفت آقای خلخالی غفاری مرا تهدید می كند.
ایرنا: شما می دانستید قرار است اعدام شود؟
غفاری: پس توقع داشتید به هویدا مدال افتخار بدهیم!
** خبرنگاران سرشناس دادگاه هویدا
غفاری: خلخالی جواب داد آقای هویدا اینهمه آدم كشته ای عیب نداشته حالا یكی تهدیدت می كند عیب دارد؟
ایرنا: چند خبرنگار در دادگاه هویدا بودند كه بعدا به چهره هایی سرشناس تبدیل شدند. آقای علی لاریجانی كه اكنون رئیس مجلس است. غلامعلی حداد عادل كه دستیار فیلمبردار بود و اكنون رئیس فرهنگستان ادب فارسی است. برادرش مجید حدادعادل كه فیلمبردار دادگاه بود و بعدها شهید شد. رسول صدر عاملی كه خبرنگار روزنامه اطلاعات بود و بعدها كارگردان سینما شد.
غفاری: این را در جریان نبودم.
ایرنا: آقای علی مطهری نایب رئیس فعلی مجلس می گوید شهید مطهری از همان روزهای اول انقلاب وقتی می شنید برخی جوانها می گویند حیف گلوله كه خرج این ایادی شاه بكنیم و همه شان باید اعدام شوند به آنها اعتراض می كرد و می گفت در اسلام حتی حقوق مجرم هم محفوظ است. رویكرد شهید مطهری نسبت به وقایع اول انقلاب چه بود؟
غفاری: شهید مطهری بسیار رئوف و مهربان بود ولی می گفت كسانی كه واقعا دستشان به خون مردم آلوده است باید اعدام شوند.
من نوجوان بودم و پیش ایشان درس طلبگی می خواندم. زیست بسیار ساده ای داشتند. حتی رنگ موكت خانه شان جلوی چشمم است: كبریتی روشن. در ایستگاه قنات یا خیابان دولت فعلی زندگی می كرد. كف خانه اش به طور كامل پوشیده از موكت بود و فرش نداشت. قفسه های آهنی آبی رنگ كه لبریز از كتاب بود در خانه عرض اندام می كرد.
ایشان نظرش با امثال آیت الله خلخالی متفاوت بود. برخی مجتهدین از جمله آقای خلخالی می گفت علم قاضی برای محكومیت یك متهم حجت است و قاضی می تواند بر مبنای آن عمل كند. به طور مثال وقتی قاضی دیده فردی قتل كرده بدون نیاز به هیچ ادله و شاهد دیگری می تواند حكم قصاص وی را صادر كند.
اما آقای مطهری نظر دیگری داشت. ایشان می گفت قاضی حق ندارد به علم خود استناد كند بلكه بر اساس روایتی معروف از معصوم(ع) بایست با ادله و قسم جرم متهم را ثابت یا وی را تبرئه كند.
قطعا آقای خلخالی مجتهدی مسلم بود. این را بدون بروبرگرد می گویم. علمش كف دستش بود و فقه را خوب می دانست و برخلاف آنچه می گویند بسیار آدم رئوف و مهربانی هم بود. امروز كه من این حرفها را می زنم دفاع از خلخالی نه نان دارد نه آب، بلكه نان ما را آجر نیز می كند ولی نباید چون دست ایشان از دنیا كوتاه است هر نسبتی را می خواهیم به او بدهیم.
بعد از انقلاب خلخالی سر برخی موضوعات كه اكثر آنها هم نزاع های سیاسی بود تخریب شد.
حتی شایعه كرده بودند او معتادان مواد مخدر را اعدام می كند در حالیكه این دروغ محض بود. ایشان حتی یك معتاد را اعدام نكرده است. فقط قاچاقچی ها اعدام می شدند. من و شما شب اول قبر باید جواب دهیم.
مطهری معتقد بود محاكمات انقلابی حتما باید مشروع و قانونی باشد. برای همین شورای انقلاب را موظف كرد برای دادگاههای انقلاب قانون بنویسند. در حكم خود من برای دادگاههای انقلاب نوشته بودند باید بر اساس قوانینی كه به تصویب شورای انقلاب رسیده است عمل كنم.
در مورد دادگاه هویدا هم من اعتراضی از ایشان نشنیدم چرا كه هویدا قانونی محاكمه شد.
البته باید توجه داشت این اتفاقات سال 58 اتفاق افتاد كه كمتر از 7 ماه از 17 شهریور گذشته بود.
** هم بند دكتر شریعتی
ایرنا: شما با دكتر شریعتی هم هم بند بوده اید؟ ظاهرا به ایشان علاقه دارید.
غفاری: 40 روز با ایشان در یك بند بودم. من بعد از امام و پدرم ایشان را قبول دارم. آدم روشنفكر و بسیار متدینی بود. نمازش را هم اول وقت می خواند. فردی متدین و متعبد بود ولی اهل خنگوله بازی هم نبود. واقعا او به سفر حج نرفته بود بلكه پرواز كرده بود.
ایرنا: اعتقاد دارید ایشان را هم ساواك كشته باشد؟
غفاری: مرگ دكتر مشكوك است. همین طور مرگ حاج اقا مصطفی خمینی.
ایرنا: چطور؟
غفاری: آقا مصطفی سالم سالم بود و هیچ مشكلی نداشت.
ایرنا: تقاضای كالبد شكافی ایشان را نكردید؟
غفاری: نه امام نگذاشتند.
ایرنا: چرا؟
غفاری: گفتند مرگ حق است.
ایرنا: پزشكی قانونی دلیل مرگ را چه می دانست؟
غفاری: سكته قلبی.
** مصطفی خمینی آدم دانشمندی بود
ایرنا: اگر واقعا ایشان و شریعتی را به شهادت رسانده باشند انگیزه شان چه بوده است؟
غفاری: خفه كردن نهضت و خاموش كردن امام.
اگر مصطفی می ماند یقینا جای پدرش را می گرفت. سوادش كمتر از امام نیز نبود. حدود 40 جلد كتاب نوشته بود. فردی علمی، جدی و در عین حال شوخ طبع تر از امام بود. فردی كاریزما بود. صدای بمی هم داشت و به شوخی می گفتیم آقا مصطفی بلندگو قورت داده است.
یادم هست نوجوان كه بودم به همراه پدرم سر درس امام رفتیم. امام شروع به درس دادن كرد اما آقا مصطفی اشكالی را به درس ایشان گرفت. امام توضیح داد اما آقا مصطفی دوباره اشكال دیگری به همان مبحث گرفت. دوباره امام توضیح داد اما آقا مصطفی سه باره اشكال دیگری را مطرح كرد.
امام گفت صبر كن خانه كه رفتیم با هم می نشینیم درباره این موضوع بحث می كنیم.
** خلع لباس روحانی نماها
ایرنا: شما مدتی هم قاضی دادگاه انقلاب در شمال كشور بوده اید. ظاهرا بیش از ده فرد معمم و روحانی نما را خلع لباس كرده اید.
غفاری: بله. مدتی هم رئیس بسیج كل كشور بودم. در طول جنگ هم نماینده آقای هاشمی در امور رسیدگی به مجروحین جنگ بودم. آقای هاشمی آن موقع در واقع فرمانده كل قوا بود.
جالب است بدانید من بابت این مسئولیت هایم بعد از انقلاب دیناری حقوق نگرفته ام.
بله. من 16 آخوند را خلع لباس كرده ام . یكی از آنها در تنكابن قاچاقچی تریاك بود. آن موقع هروئین در ایران نبود و تریاك زیاد معامله می شد.
ایرنا: از آخوندهای درباری بود؟
غفاری: نه. فردی مفت خور بود. عمده فروش تریاك بود كه كاخی را از محل همین درآمد در بالای كوهی در تنكابن برای خود ساخته بود. من این كاخ را مصادره كردم و او را نیز وادار به ترك آن شهر كردم. یك روز رئیس ژاندارمری تنكابن با یك دسته گل پیش من آمد. گفت آقای غفاری من شاید نمازم را هم درست نخوانم ولی ارادتی به آقای خمینی دارم؛ امام هم نمی گفت؛ در رژیم اعلیحضرت هم بزرگ شده ام ولی شما اقتدار مرا در منطقه زنده كردید.
گفتم چطور؟
گفت: این آخوندی كه شما او را خلع لباس كرده اید هر وقت می آمدیم به خاطر مواد فروشی بازداشتش كنیم سریع عبا و عمامه اش را زمین می زد و روستائیان را علیه ژاندارمری می شوراند. برای همین جرات برخورد با وی را نداشتیم اما شما این كار را كردید.
آخوند دیگری بود كه خیلی ابراز تمایل می كرد كه عضو كمیته های انقلاب شود. من از قبل انقلاب او را می شناختم. هر موقع راه پیمایی به نفع شاه بود در صف جلو می ایستاد و عكسی بزرگ از رضا خان را در دست می گرفت و به نفع شاه شعار می داد.
آخوند دیگر فردی قرتی بود كه برای دختر خانم ها كلاس درس می گذاشت و هر چند وقت یكبار دختری پیش من می آمد و می گفت توسط او مورد آزار و اذیت قرار گرفته است.
آخوند دیگری هم بود كه یك روز عبا، عمامه، شلوار، كفش زرد می پوشید فردا روز با رنگ قرمز اینها را ست می كرد. از او پرسیدم آخر كجای روحانیت شیعه گفته اند آخوند باید عمامه قرمز سرش كند؟! گفت: با این كار می خواهم در دل جوانها نفوذ كنم و آنها را جذب دین كنم.
آخوند دیگری بود كه می خواست بعد از انقلاب نماینده مجلس شود. معلم تعلیمات دینی بود اما عكسی هم در جمع دخترهای بسیار بدپوشش داشت آنهم در روز به اصطلاح' آزاد مردان و آزاد زنان' تقویم شاهنشاهی یعنی روز صدور فرمان كشف حجاب توسط رضا خان.
از او پرسیدم پیامبر چند سال عمر كرد گفت: 43 سال! گفتم حضرت امیر گفت:52 سال. گفتم چند تا از جنگ های پیامبر را نام ببر گفت: غزوه جمل!
كاملا تعطیل بود.
همه شان را خلع لباس كردم.
سیام ** 3081 ** 1446 ** خبرنگار: ناصر غضنفری ** انتشار
دهنده : حمیدی
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۲
تهران- ایرنا- عضو مجمع نیروهای خط امام در گفت و گو با ایرنا از هر دری سخن می گوید، از انتخابات آتی ریاست جمهوری و نامزدهای احتمالی آن تا سالهای آغازین انقلاب و خاطرات آن زمان،از كارخانه جوراب استارلایت می گوید كه مدتها سرپرستی آن را بر عهده داشت تا خاطرات دوران نمایندگی مجلس و گفتنی های دیگر.