تهران - ايرنا - بخش مهمي از توليدات سال‌هاي اخير سينماي ايران را آثاري تشكيل مي‌دهند كه از يك موقعيت بحراني به عنوان بن مايه فيلمنامه بهره گرفته و قصه خود را بر اين اساس شكل مي‌دهند و فيلمنامه «خانه‌اي در خيابان چهل ويكم» ساخته حميدرضا قرباني يكي از نمونه‌هاي آن است.

در اين فيلم كه فيلمنامه آن را آزيتا ايرايي براساس طرحي از حميدرضا قرباني نوشته، تقريبا بدون هيچ پيش زمينه‌اي وارد درگيري و مشاجره لفظي دو برادر(مرتضي و محسن) در مغازه‌شان شده كه خيلي زود به درگيري فيزيكي و در نهايت قتل مرتضي به دست محسن ختم مي‌شود.
نويسنده در اين سكانس به شكل قطره چكاني در رابطه با اين دو برادر به مخاطبان اطلاعات داده و به سرعت سراغ حادثه محرك مي‌رود تا شوكي به آنها وارد كند.
موضوعي كه تا حدود زيادي هم در انجام آن موفق بوده و تنش فوق العاده‌اي را بر فضاي فيلم حاكم مي كند.
در ادامه، داستان تا نقطه عطف اول (ديدار مادر با محسن كه در نهايت به تسليم پليس شدنش منتهي مي‌شود) خوب پيش رفته و مخاطب را با قصه و سرنوشت آدم‌هايش درگير مي‌كند.
قرباني و ايرايي نويسنده و كارگردان اثر در اين بخش به درستي تمركز خود را روي مادري گذاشته‌اند كه از يك سو پسر جوانش را از دست داده و از طرف ديگر هم نمي‌خواهد پسر ديگرش را به خاطر قصاص نفس از دست دهد.
قضاوت مهمترين تم فيلم است كه از همان پرده نخست مطرح شده و مخاطب را بارها در اين مقام قرار مي‌دهد تا به قضاوت نهايي برسد.
در اين جا هم درست به مانند ساخته‌هاي اصغر فرهادي كه قرباني آشكارا تحت تاثير او قرار دارد، نسبيتي حاكم بوده كه از مخاطبان خود مي‌خواهد آن را در قضاوت خود لحاظ كنند.
موضوع مهمي كه پيش از اين هم در مجموعه تلويزيوني «زير تيغ» ساخته محمدرضا هنرمند به شكل استادانه طرح شده بود و حال قرباني در نخستين فيلم سينمايي خود آن را پيش كشيده و به شكل مستقيم و غير مستقيم بيان كرده است.
براي مثال مي‌توان به گفت‌ وگوي كوتاه حميده و فروغ (همسران مرتضي و محسن) در اين رابطه و اينكه ممكن بود اين اتفاق برعكس رخ دهد، اشاره كرد.
اما در پرده دوم و سوم فيلم، قرباني تمركزش را از روي شخصيت مادر برداشته و به سمت فروغ و حميده و بچه‌هايشان (سعيد و صنم) كشانده است.
به همين خاطر هم از اثرگذاري داستان تا حدود زيادي كاسته شده و وارد داستاني مي‌شويم كه بخشش و قصاص پايه آن را تشكيل مي‌دهند، بخصوص پس از آزادي محسن از زندان تا زمان به سن قانوني رسيدن سعيد كه تنش‌ها بيشتر شده و درگيري ميان دو خانواده را به اوج مي‌رساند.
نفروختن مغازه و خانه قديمي توسط مادر، بهانه‌اي سطحي و كليشه‌اي براي دعواي برادرهاست كه در طول فيلم چند باري از سوي فروغ تكرار مي‌شود اما مخاطب با توجه به داشته‌هاي مادر به نتيجه معقولي در اين باب نمي‌رسد.
مطلع شدن سعيد از آزادي عمويش آن هم هنگام اسباب كشي فروغ و پسرش و آمدن محسن به خانه به يك گره گشايي سطحي و دم دستي ختم شده كه يك پايان باز و بي‌رمق را رقم مي‌زند و مخاطب را بهت زده به سمت در خروجي سالن راهنمايي مي‌كند.
بخش مهمي از ضعف داستان و منتهي نشدن آن به يك درام قوي و تاثير گذار به شخصيت پردازي آن برمي گردد.
شخصيت‌هايي با لايه‌هاي اندك كه در يك موقعيت بحراني قرار گرفته و حال بايد براي حل يا تشديد آن اقدام كنند.
مرتضي كه در همان سكانس نخست حذف شده، بيش از هر چيز جوان بي‌خيال و بلند پروازي به نظر مي‌رسد كه روي اعتبار برادر بزرگترش چك كشيده و حال بحران مالي بزرگي را رقم زده است.
پس مخاطب براي همذات پنداري با اين شخصيت با توجه به داده‌هاي فيلمنامه نويس، كار دشواري دارد كه اين امر لطمات جبران ناپذيري هم به كليت كار وارد كرده است.
از محسن هم كه تصادفا مرتكب قتل شده جز نكاتي پراكنده از زبان ديگر شخصيت‌ها به خصوص حميده، چيز زيادي نمي‌دانيم.
حميده و فروغ هم تيپ - شخصيت‌هاي آشنايي هستند كه يك اتفاق زندگي‌شان را به آتش كشيده و در چنبره مشكل پيش آمده دست و پا مي‌زنند. اما هيچكدام براي نزديك شدن به مخاطب و برانگيختن همدلي حداكثري شان موفق نبوده و قادر به نشاندن بغضي در گلوي آنها نيستند.
در اين بين سعيد و صنم با توجه به شرايط سني شان وضعيت بهتري داشته و احساسات مخاطبان را تا حدودي تحريك مي‌كنند اما بدون شك مهمترين شخصيت فيلم، مادر است كه در قلب اين بحران قرار گرفته و براي تصميم گيري قاطع مشكلات عديده‌اي دارد كه براي مخاطب به شدت باورپذير به نظر مي‌رسد.
حميدرضا قرباني كه سابقه دستياري كارگردان مطرحي چون اصغر فرهادي را داشته، در اين فيلم تلاش كرده تا به سبك فيلمسازي فرهادي ملودرامي واقع گرا و متكي بر تم قضاوت بسازد.
كاري كه در انجامش موفق نبوده و فيلمش تنها به لحاظ فرم شباهت‌هايي با آثار اين كارگردان مطرح سينماي ايران دارد.
براي درك اين تفاوت كافيست به بازي‌هاي كم رمق و فاقد اثرگذاري مهناز افشار، علي مصفا و سارا بهرامي در اين فيلم در قياس با بازي‌هاي درخشان فيلم هاي «جدايي نادر از سيمين» يا «درباره الي» اشاره كرد.
همينطور پايان بازي كه در آن سعيد با ديدن عمويش دست به عقده گشايي زده و به شيوه بچگانه خود عمويش را كتك مي‌زند كه در نهايت دوربين با ترك خانه در نمايي متحرك به پلاك كوچه رسيده و به عنوان بندي پاياني ختم مي‌شود.
فيلم سينمايي «خانه‌اي در خيابان چهل ويكم» نخستين تجربه بلند سينمايي حميدرضا قرباني با بازي مهناز افشار، علي مصفا، سهيلا رضوي، سارا بهرامي و آرش مجيدي چند روزي است كه اكران خود را در سينماها آغاز كرده است.
از: عليرضا مرادي
فراهنگ** 9246 ** انتشار دهنده: اميد غياثوند