تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۰

تهران- ايرنا- روزنامه ايران با گشتي در بازار شب عيد و نگاهي به سبد توليد ملي به ارايه گزارشي پرداخت و نوشت: تب خريد كالاي خارجي البته بحث امروز و ديروز يا يكي دو دهه پيش نيست. شايد بتوانيم بگوييم اين موضوع هم مثل خيلي از عادات ما ريشه تاريخي دارد. ناصرالدين شاه هم وقتي به فرنگ مي‌رفت، بوتيك‌ها و سمساري‌هاي پاريس جشن مي‌گرفتند.

در ادامه اين گزارش آمده است: پوشاك ترك، لوازم خانگي ژاپني يا آلماني، ماشين كره‌اي، تلفن همراه امريكايي، پتوي اسپانيايي، كريستال چك، ادويه هندي، كيف و كفش ايتاليايي، ادكلن فرانسوي، چوب روسي و... همه اينها از كالاهاي ايراني بهترند؟ چرا ايراني‌ها تمايل آنچناني براي خريدن كالاهاي وطني ندارند؟ چرا تب خريد كالاي خارجي در كشورمان آنقدر بالاست كه شركت‌هاي خارجي براي ورود به اين بازار دست و پا مي‌شكنند و از يكديگر پيشي مي‌گيرند؟

مراكز تجاري و پاساژهاي فروش برندهاي خارجي، يكي پس از ديگري مثل قارچ از خيابان ‌هاي تهران و بقيه شهرهاي بزرگ كشور بيرون مي‌زنند و تا دل‌تان بخواهد مشتري هم دارند. دراين مراكزكه از شير مرغ تا جان آدميزاد مي‌فروشند همگي فروش مي‌روند البته اگر خارجي باشند.

مركز آمار ايران مي‌گويد نزديك به 3 ميليون نفر در كشور بيكارند و اين درحالي است كه منابع غيررسمي از بيكاري 5 تا 7 ميليون نفر خبر مي‌دهد كه اغلب آنها جوان تحصيلكرده متولد دهه60 هستند. اگرچه تنها طي يك سال گذشته 700 هزار شغل ايجاد شده، يعني برابر با كل دوره 8 ساله دولت‌هاي نهم و دهم اما حجم بالاي بيكاري اين اعداد و ارقام را چنان در خود فرو مي‌برد كه انگار نه انگار كاري صورت گرفته است. همچنين در دوره 8 ساله دولت‌هاي نهم و دهم واحدهاي توليدي و كارخانه‌ها با كمتر از 40 درصد ظرفيت كار مي‌كردند و هزاران واحد نيز به ناچار تعطيل شدند كه با روند رو به رشد قاچاق كالا و واردات بي‌رويه كل اقتصاد كشور درمدار بحراني عميق قرار گرفت و ارزش پول ملي بشدت سقوط كرد.

مقايسه آماري و اينكه دولت يازدهم طي چند سال گذشته تا چه اندازه جلوي قاچاق را گرفته، چقدر واردات كم شده و تا چه اندازه صادرات غير نفتي رشد داشته، فرصت ديگري مي‌خواهد اما آنچه هست اينكه تورم كنترل شده ولي ركود نفسگير است. حالا نوبت ماست كه با خريد كالاي ايراني جلوي رشد بيكاري را بگيريم و بنيه اقتصاد ملي را تقويت كنيم.

حالا اما كار به جايي كشيده كه خيلي از كارخانه‌ داران بزرگ با سيلي صورت خود را سرخ نگه مي‌دارند. داستان كوچ برخي برندهاي ايراني به كشورهاي ديگر در سال‌هاي حضور دولت هاي نهم و دهم هم كه باز داستاني تكراري است.

چه كسي فكر مي‌كرد ارج 79 ساله كه با توليد صندلي‌هاي تاشو وارد ميدان توليد شد و سال‌ها بعد فعاليتش را در زمينه توليد لوازم خانگي گسترش داد و حتي كالاهايش را به كشورهاي ديگر صادر مي‌كرد براي هميشه به خاطرات بپيوندد! هنوز يخچال و لباسشويي ‌هايش در خيلي از خانه‌ها كار مي‌كند.

چيزي به عيد نمانده و وضعيت بازار بهتر از سال پيش است. البته اين را بازاري‌ها مي‌گويند. خيابان‌ها شلوغ است؛ شلوغ به خاطر خريد شب عيد. ساعت 7 شب ترافيك خيابان و عابراني كه از اين مغازه به آن مغازه سرك مي‌كشند، در چهارراه استانبول به هم گره خورده‌ است. جاي پلاسكو خالي است ولي از تعداد مشتري‌هايش كم نشده. گويي مردم از خريد خسته نمي‌شوند. روي بعضي از مغازه‌ها نوشته ‌شده «حراج لباس‌هاي ترك». وارد يكي از همين مغازه‌ها مي‌شوم.

كيپ تا كيپ آدم است. روي شيشه زده تخفيف 50 درصدي. لباس ‌ها همين ‌طور از رگال ‌ها بيرون كشيده مي‌شود و بعضي ‌هاي ‌شان مي‌رود توي كيسه خريد. نگاهي كارشناسانه به‌لباس‌ها مي‌اندازم. روي مارك ‌هاي ‌شان اسمي از تركيه ندارند. بيشترشان چيني است. از يكي از فروشنده‌ ها مي‌پرسم كه كجاي اين پيراهني كه زده‌ايد 70 هزار تومان، ترك است. انگار كه سؤال نامربوطي پرسيده‌ باشم، سگرمه‌هايش توي هم مي‌رود و با عصبانيت مي‌گويد: «آن لباسي كه برداشتي چيني است اما سفارش تركيه است. تركيه كه نمي‌تواند خودش همه لباس‌ها را توليد كند. پارچه و مدل را مي‌فرستد چين، چيني‌ها هم مي‌‌دوزند. اين پيراهن هم پارچه و مدلش تركيه‌ اي است ولي دوخت چين است.»

بحث بيشتر با فروشنده، شايد جواب ناخوشايندي داشته ‌باشد! برخلاف اينجا، مغازه ديگري كه كت و شلوار و پيراهن مردانه مي ‌فروشد، سرش خلوت‌تر است. حتي با تخفيف‌هاي قرمز رنگي كه روي شيشه زده. پيراهن ‌ها توي جعبه ‌ها حكم قاب ‌هاي عكسي را دارند كه چهره‌ام را در آنها مي‌بينم. قابي كه طرح چهارخانه‌هاي‌ريزي دارد چشمم را مي‌گيرد. قيمتش 60 هزار تومان است.

از فروشنده سؤالي را كه قرار است امشب بارها تكرار كنم، مي‌پرسم. مي‌گويد: «پارچه كره‌اي است ولي دوخت وطني.» بعد يكي از پيراهن ‌ها را باز مي‌كند و دوخت و قواره لباس را نشان مي‌دهد: «آقا دقت كن ببين چه دوخت تميزي داره، الگوي برش هم حرف ندارد. فيت فيت تن. من اين را با 20 درصد سود گذاشتم 60 هزار و توي اين 15 روزه شايد 20 تا نفروخته‌ام. كساني كه لباس چيني را به اسم تركيه‌اي مي‌ريزند توي بازار هم صددرصد سود مي‌برند و هم وضع ‌شان از كسي مثل من خيلي بهتر است. من هم مي‌توانم مثل خيلي‌ها مارك‌ تركيه‌اي بخرم و بدهم به توليدي پشت يقه بدوزند ولي نمي‌توانم نان حرام ببرم خانه.»

مغازه‌ دار دل پردردي از بازار و هم‌ صنفي‌‌‌‌‌‌ هايش دارد. او از كساني مي‌گويد كه خواسته يا ناخواسته به او و توليدي‌ هاي پوشاك ضرر مي‌زنند: «براي بعضي از بنكدارها و مغازه‌ دارها نمي ‌صرفد كه لباس با كيفيت ايراني بفروشند. چون دنبال سود زياد هستند. مي‌روند و لباس چيني بدون كيفيت مي‌خرند و به مشتري قالب مي‌كنند. مثل يكي از همين كاسب‌ها كه سال پيش هزار دست كت و شلوار چيني خريد و با دوختن مارك تركيه‌اي به سر آستين‌ها كلي سود به جيب زد. كت و شلواري كه دستي 50 هزار خريده بود 500 هزارتومان فروخت.»

مغازه‌ دار گلايه مي‌كند و از كار برخي از هم‌صنفي‌هايش پرده برمي‌دارد. گلايه‌ها زماني پايان مي‌گيرد كه مشتري مي‌آيد. مرد جواني مي‌خواهد پيراهن بخرد. نگاهي به پيراهن مي‌اندازد و پيش از اينكه جنسش را لمس كند و به قواره نگاهي بيندازد، مي‌پرسد كجايي است؟ بعد از اينكه مي‌شنود ايراني است سري تكان مي‌دهد و با تشكر خشك و خالي از مغازه بيرون مي‌رود.

با مشتري همراه مي‌شوم و از او مي‌پرسم چرا وقتي فهميد پيراهن ايراني است، بدون اينكه بپوشد يا به جنسش دست بزند، بي‌خيال خريد شد؟ مي‌گويد: «لباس ايراني كيفيت خوبي ندارد. بيشتر پارچه‌ها چيني است، دوخت هم كه تعريفي ندارد. سال پيش 2 تا پيراهن و يك شلوار ايراني خريدم ولي به يك ماه نكشيد كه يكي رنگش رفت آن يكي از درزش پاره شد و شلوار هم آب رفت. خدا بركت بده به جنس خارجي. واقعاً وقتي مي‌گويند بشور و بپوش درسته.»

مردي كه جلوي لباس فروشي ‌اش ايستاده و سيگاري روشن كرده سوژه بعدي است. او درباره اينكه چرا مردم لباس ايراني نمي‌خرند، مي‌گويد: «بايد رو راست چيزي بگويم كه درد است. ما عادت داريم سر همديگر را كلاه بگذاريم. پارچه فروش پارچه بي‌كيفيت دست توليدي مي‌دهد. توليدي به جاي 2 متر پارچه، يك متر و 80 سانت پارچه مصرف مي‌كند. بنكدار سود بيشتري مي‌گيرد و اين زنجيره ادامه داره تا لباس يا هر چيزي كه به دست خريدار برسد؛ خب خريدار وقتي لباس را استفاده مي‌كند و از آن رضايت پيدا نكند سري بعد ديگر لباس ايراني نمي‌خرد. البته من نمي‌گويم همه اينجوري هستند ولي بعضي از ماها اين كارها را مي‌كنيم، چاره‌اي نداريم. اين مجتمع تجاري كه برند خارجي مي‌فروشد بازارمان را كساد كرده و ما هم چاره‌اي نداريم لباس‌ها را به اسم تركيه‌اي بفروشيم. چرا؟ چون مردم شنيده‌اند جنس تركيه‌اي خوب است.»

از چهارراه استانبول تا تير دوقلو راه زيادي نيست ولي ترافيك راه را دراز مي‌كند. مردم يا براي خريد جهيزيه آمده‌اند يا براي خريد لوازم خانگي جديد. بهتر است بگويم تابلوي همه فروشگاه‌‌ها به اسم برندهاي خارجي است. مارك ‌هاي كره‌اي و ژاپني. تك و توك هم تابلوي ايراني! ويترين فروشگاه لوازم خانگي خارجي است، خبري از ايراني‌ها نيست اگر هم باشد جايي دور از چشم.

آدم جا مي‌خورد چرا كالاي ايراني در بازار داخلي اين همه غريب است؟ در اين ميان ميوه و مواد غذايي ايراني است كه هنوز هم مصرف مي‌شود؛ شايد اگر اين محصولات هم از طرف مشتري ايراني حمايت نشوند جاي‌شان را به خارجي‌ها بدهند؛ شير و ماست و پنير چيني و ميوه آسياي جنوب شرقي و گوشت برزيل و از كجا معلوم لواش تركيه!

*منبع: روزنامه ايران، 1395.12.23
**گروه اطلاع رساني**9117**2002** انتشاردهنده: فاطمه قنادقرصي