تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۵

همدان-ایرنا- حرفهایش مانند رعد و برق در آسمان می درخشید و چشم ها را خیره می كرد، از آزادی و عدالت سخن می گفت و از همبستگی مسلمان ها، از علم و صنعت و اقتصاد جدید و چگونگی رسیدن به آنها و از چراغ اسلام كه پیامبر بر سر راه بشر افروخته بود.

به گزارش ایرنا، آوازه جهانگرد انقلابی همه جا پیچیده بود، برای رسیدن به اهداف انقلابی اش همرنگ و همزبان جماعت می‌شد تا بهتر بتواند به دور از تعصب های قومی و دینی به مسلمانان آگاهی بخشد زیرا مسلمانان در آتش اختلاف و چند دستگی می سوختند.
سیدجمال تنها مرد سیاست نبود بلكه صاحب اندیشه و تفكر بود با هوشی سرشار و استعدادی درخشان، دیدگاه فلسفی و فرهنگی غرب را به خوبی می شناخت و آنها را به نقد می كشید، در عالم اخلاق، عرفان و دیانت نیز استخوان ریز كرده بود از صفت های ناپسند اخلاقی به دور بود و از دروغ و دورویی بیزار .
قرن نوزدهم رو به پایان بود و سیدجمال در این قرن می زیست اما اندیشه هایش متعلق به قرن آینده بود، سلاحش قلم و اندیشه بود، خوب می دانست در میان آن همه نادانی و خرافات از اسلحه كاری برنمی آید.
انتشار روزنامه، آرزوی سیدجمال بود كه محقق شد، هر شماره از عروة الوثقی و ضیاء الخافقین گویی پرتاب سنگی بود در آرامش مرداب فساد و تباهی، بسیاری از مسلمانان با خواندن روزنامه های ضد استعماری سیدجمال از خواب غفلت بیدار شدند و بسیاری از حاكمان خوابشان آشفته شد.
او توانسته بود دین را در خدمت تحول جامعه قرار دهد چرا كه دین را تنها مربوط به آخرت نمی دانست و بر این باور بود كه مسلمانان می توانند با نواندیشی و خودیابی به بهروزی و خوشبختی برسند.
اینك دیگر تنها نبود ، هزاران نفر از سراسر دنیا با سیدجمال همراه بودند اما تن و جانش رنجور و خسته از بی مهری، تبعید و آوارگی ، حالا یك مرد ایرانی شصت ساله بود كه كودكی هایش را در كوچه باغ های محله سیدان اسدآباد به جا گذاشته بود، بزرگ سالی اش را در آغوش جاده ها و دریاها سپری كرده بود و اكنون دیگر هیچ جاده ای به روی او آغوش نمی گشود، مگر جاده یكطرفه مرگ.
مرگی ناجوانمردانه درحالی كه یك عمر برای پاس داشتن مردانگی جنگیده بود.
چهار سال، تنها چهارسال كافی بود كه سیدجمال زنده بماند و به بار نشستن نهال آرزو هایش را ببیند، نهالی هرچند كوچك و شكننده كه با امضای فرمان مشروطیت به دست شاه پا گرفت اما تقدیر چنین بود كه او با مرگی مرموز از دنیا برود.
جسم سیدجمال در خاك جای گرفت و دشمنانش آرام و قرار، بی خبر از آنكه تنها جسم او مرده است نه روحش، روح و اندیشه بلندش همچنان زنده وهمراه مردم است.
شهادت سیدجمال اگرچه غم انگیز بود اما شور و هیاهویی در جهان انداخت، عمرش كوتاه بود اما آنچنان اثربخش كه سرنوشت بسیاری از كشورهای اسلامی را تغییر داد.
مرد جاده ها به پایان سفر خود رسیده بود، مردی با صدایی شورآفرین كه در عالم طنین انداز ماند و جسمی كه در یكی از خاموش ترین گورستان های استانبول پای یك درخت سرو آرام گرفت سروی همچون خود او آزاده و رها!
در آخرین روزهای زندگی اندوه و تنهایی سیدجمال آنقدر بزرگ می شود كه دست به قلم برده و غم انگیزترین نامه زندگی اش را خطاب به فرزندان ایران زمین می نویسد:'دوست عزیز! من در موقعی این نامه را به دوست عزیز خود می نویسم كه در محبس محبوس و از ملاقات دوستان خود محرومم نه انتظار نجات دارم و نه امید حیات، نه از گرفتاری متالم و نه از كشته شدن متوحش.
خوشم بر این حبس و خوشم بر این كشته شدن. حبسم برای آزادی نوع، كشته می شوم برای زندگی قوم.
ولی افسوس می خورم از این كه كشته های خود را ندرویدم، به آرزویی كه داشتم كاملا نائل نگردیدم. شمشیر شقاوت نگذاشت بیداری ملل مشرق را ببینم، دست جهالت فرصت نداد صدای آزادی را از حلقوم امم مشرق بشنوم.
ای كاش من تمام تخم افكار خود را در مزرعه ی مستعد افكار ملت كاشته بودم، چه خوش بود تخم های بارور و مفید خود را در زمین شوره زار سلطنت فاسد نمی نمودم، آنچه در آن مزرعه كاشتم، به نمو رسید.
هر چه در این زمین كویر غرس نمودم فاسد گردید، در این مدت هیچ یك از تكالیف خیرخواهانه من، به گوش سلاطین مشرق فرو نرفت، امیدواری ها به ایرانم بود، اجر زحماتم را به فراش غضب حواله كردند، با هزاران وعده و وعید به تركیه احضارم كردند، این نوع مغلول و مقهورم نمودند.
غافل از این كه انعدام صاحب نیت، اسباب انعدام نیت نمی شود، صفحه روزگار، حرف حق را ضبط می كند، باری، من از دوست گرامی خود، خواهشمندم این آخرین نامه را به نظر دوستان عزیز و هم مسلك های ایرانی من برسانید و زبانی به آن ها بگویید: شما كه میوه رسیده ایران هستید و برای بیداری ایرانی دامن همت به كمر زده اید، از حبس و قتال نترسید، از جهالت ایرانی خسته نشوید، از حركات مذبوحانه سلاطین متوحش نگردید، با نهایت سرعت بكوشید با كمال چالاكی كوشش كنید، طبیعت با شما یار است و خالق طبیعت، مددكار. سیل تجدد، به سرعت به طرف مشرق جاری است.
بنیاد حكومت مطلقه منعدم شدنی است. شماها تا می توانید در خرابی اساس حكومت مطلقه بكوشید، نه به قلع و قمع اشخاص. شما تا قوه دارید در نسخ عاداتی كه میانه سعادت و ایرانی سد سدید گردیده، كوشش نمایید، نه از نیستی صاحبان عادات.
هر گاه بخواهید اشخاص را مانع شوید، وقت شما تلف می گردد، اگر بخواهید به صاحب عادت سعی كنید، باز آن عادت، دیگران را بر خود جلب می كند، سعی كنید موانعی را كه میانه الفت شما و سایر ملل واقع شده رفع نمایید. گول عوام فریبان را نخورید.'
امسال با تدبیر استاندار همدان و با هدف تجلیل از مفاخر و مشاهیر همدان به نام سیدجمال الدین اسدآبادی نامگذاری شده است و در این راستا همایش ملی نكوداشت سید جمال امروز (سه شنبه) با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از محققان برجسته كشوری در اسدآباد زادگاه این فیلسوف بزرگ جهان اسلام برگزار و از تندیس سیدجمال الدین اسدآبادی رونمایی شد.
18 اسفند سالروز شهادت سیدجمال الدین اسدآبادی است كه در تقویم به نام روز بیداری اسلامی ثبت شده است.
شهرستان اسدآباد با 110 هزار جمعیت در 45 كیلومتری همدان واقع شده است.
7527/1352
خبرنگار: زهرا زارعی** انتشار دهنده :نوشین مطلبی خواه