اسدآباد - ايرنا - در حاليكه مشاجره بر سر مليت بيدارگر مشرق زمين بين كشورهاي مختلف ادامه دارد يك محقق اسدآبادي به دفاع از هويت سيد جمال برخواسته و اسناد محكمي را در اثبات هويت ايراني سيدجمال الدين حسيني اسدآبادي گرد آورده است.

به گزارش روز چهارشنبه ايرنا، سيد رضا ابوالقاسمي در ابتداي كتاب خود، سيدجمال را اسلام وطن ناميده و مي نويسد: 'همه كشورهاي تحت ستم را وطن خود مي دانست و بخاطر رفع و دفع ظلم هيچ سرزمين خاصي را به صراحت وطن خود معرفي نكرد. گاه رومي، گاه ايراني، گاه افغاني و مصري و گاه اسلامبولي . همه شرق را وطن خود مي دانست و اسلام وطني شعارش بود.'
** نامه هاي اسدآبادي ها به سيدجمال
ابوالقاسمي در كتاب خود به نام 'هويت تاريخي سيد جمال الدين اسدآبادي'براي اثبات هويت ايراني و به ويژه اسدآبادي بودن سيد به انبوهي از نامه هاي دريافتي و ارسالي سيد اشاره مي كند، نامه هايي با تمبر و مهر پستخانه اسدآباد و همدان . سيد در اين نامه ها از اقوام خود مي خواسته وضعيت علماي اسدآباد و حاكمان، جنگ هاي طايفه اي محله سيدان را برايش شرح دهند سيد از خلاصه بودن نامه ها گله كرده و با اظهار علاقه خواستار بيشتر دانستن جريان و شرح حال همشهري هاي خود شده است. نامه هايي با مضمون پيري و ناتواني پدر سيدجمال، مرگ برادرش مسيح الله، احوال عموزاده ها و ...
** ارسال عروه الوثقي به اسدآباد
اين محقق اسدآبادي ضمن اشاره به موضوع برخي از نامه هاي رد و بدل شده بين سيد جمال و اقوام و دوستانش با استناد به آنها جاي شك و شبهه اي در اسدآبادي بودن سيد باقي نمي گذارد.
'در سال 1301 كه سيدجمال در پاريس روزنامه عروه الوثقي را منتشر مي كرد مكاتبه ميان سيدجمال الدين و فاميل و اقوامش در اسدآباد با فرستادن هرماه سه شماره از روزنامه آغاز شد. لذا وقتي نزديكان سيد از محل اقامت او و آدرس با خبر شدند سوز و درد اشتياق ديدار را با ارسال چند نامه و جواب انها از طرف سيد به يكديگر نمايان كردند اين نامه ها را سيد از خود دور نمي كرد و در كيفي همراه خود همچون برگ زرنگار داشته و با خود شهر به شهر و ديار به ديار مي گردانده است.'
'پس از سفر سيد به تهران و تبعيدش از سوي ناصرالدين شاه اين كيف ربوده و نزد شاه برده مي شود و شاه نامه ها را به امين الضرب داده تا به سيد برساند كه قسمت نمي شود تا سال 1342 استاد محيط طباطبايي اين نامه ها را از نوه امين ضرب كشف نموده نامه هايي كه بهترين دليل بر اسدآبادي بودن سيدجمال است .
اين نامه ها از سوي دو خواهرزاده سيدجمال ميرزا شريف و ميرزا لطف الله مستوفي و سيدهادي روح القدس پسر عمه سيدجمال است و اكنون در كتابخانه هاي مجلس شوراي اسلامي و دانشگاه تهران نگهداري مي شود.'
** يعقوب زمان مشتاق خبري از وطن
ابوالقاسمي سپس با اشاره به طرح برخي مسائل خانوادگي و فاميلي در نامه ها نتيجه مي گيرد:
'براستي سيدجمال چه نيازي به دانستن اين موضوعات داشته؟ به چه كارش مي آمد كي با كي جنگيده ، فرزند كي مرد و فلاني زن گرفت و يا فلانكس به باكو رفت و اين مسائل شخصي و خانوادگي چه ارزشي براي سيد جمال داشته؟ جز اينكه به طور قطع و يقين سيدجمال از تنهايي و بي كسي و اينكه سالها در سرزمين هاي مختلف به سر برده و از زادگاه و پدر و مادر و اقوامش نداشته . بي ترديد شنيدن خبر هركدام از آنها آبي خنك و گواراست براي رفع عطش بي اطلاعي او از بستگان و زادگاهش و هر سطر اين نامه ها بوي پيراهن يوسفي است كه به يعقوب زمان سيدجمال مي رسيد . او كه جا و مكان نداشت و استعمار نمي گذاشت مسكن ثابتي داشته باشد و دائم در تبعيد بود و در اين دنياي گرفتاري و بي كسي چنان به اين نوشته ها وابسته و علاقمند بوده كه آنها را از خود جدا نكرده و مثل جواهري ارزشمنددر كيف خود به اقطار و اكناف دنيا برده است.'
**همساني صفات سيدجمال با سادات اسدآباد
نويسنده كتاب'هويت تاريخي سيد جمال الدين اسدآبادي' كه براي گردآوري اسناد و مدارك به افغانستان نيز سفر كرده در جاي ديگري از كتابش وجود شهري به نام اسدآباد را در افغانستان رد كرده و مي گويد:
'از ديگر دلايل موجه بر ايراني بودن سيدجمال همساني ژن سادات محله سيدان با سيدجمال و صفات و خصائل مشترك آنها مانند شجاعت شهامت علم و حلم و سخاوت است . گرچه سيد هدفي كلي داشت اما اين سادات خميره اتحاد و كمك به همنوع براي حفظ كيان و ناموس دارند.'
**شجره نامه سيدجمال موجود است
شجره نامه سيدجمال كه به ادعاي نويسنده موجود است از ديگر اسنادي است كه ابوالقاسمي براي اثبات هويت سيد از آن نام برده است.
'شجره نامه و سلسله انساب و سيد و بستگان او از اسدآباد همدان در دسترس محققان و نويسندگان زندگي نامه سيد قرار گرفته نه از افغانستان و اين شجره نامه را كه به خط سيد شفيع امام جمعه اول اسدآباد بود و در اختيار نوه خواهر سيد به نام ميرزا صفات الله جمالي قرار گرفت.'
استاد ابوالقاسمي سالهاي زيادي از عمر خود را براي تحقيق و پژوهش هاي ميداني از سيدجمال صرف كرد و يك سال و نيم براي تاليف اين كتاب 400 صفحه اي وقت گذاشته است.
اين نويسنده اسدآبادي، ويراستاري و صفحه آرايي ضعيف كتابش را قبول داشته و دليل آن را نبود تمكن مالي براي سپردن ويراستاري و چاپ آن به ناشرين حرفه اي مي داند و اميد وار است با حمايت مسئولان در چاپ بعدي كتاب اين نواقص را برطرف نمايد.
7527/6993
خبرنگار: زهرا زارعي** انتشار:اكبر بهاروند