در مظلوميت امام هفتم بعد از 12 قرن همين يك نكته كافي است كه بعضي از گردشگران خارجي در مراسم افتتاحيه مشهد پايتخت فرهنگي جهان اسلام در كنار حرم رضوي بدنبال قبر قاتل موسي بن جعفر(ع) بودند.
برخي مترجم هايي كه در مراسم افتتاحيه «مشهد؛ پايتخت فرهنگي جهان اسلام» در پنجم بهمن سال گذشته حضور داشتند از درخواست بعضي ميهمانان خارجي تعجب كردند كه اين گردشگران و ميهمانان، قبر هارون الرشيد خليفه عباسي و نواده منصور دوانيقي را جست وجو مي كردند.
البته شايد اين درخواست به دنبال اظهارات خانم امينه الحجري نماينده آيسسكو در مراسم افتتاحيه صورت گرفت كه جذبه معنوي مشهد را وجود مقبره امام رضا (ع)، هارون الرشيد خليفه عباسي و ابوحامد غزالي دانست.
روزنامه جمهوري اسلامي در همان زمان با انتشار يادداشتي آرزو كرد كه اي كاش در همان مجلس لااقل كسي بلند ميشد و به اين خانم تذكر ميداد كه هارون الرشيد خليفه عباسي دشمن اهل بيت(ع) بود كه دستش به خون امام كاظم(ع) و هزاران انسان بي گناه آلوده شد و مردم ايران، نه تنها او را باعث معنويت مشهد نميدانند، بلكه بغض او را در دل دارند.
امروز سوم ارديبهشت و 25 ماه رجب مصادف با سالروز شهادت مظلومانه حضرت موسي بن جعفر(ع)، فرصتي شد تا به اين فراز از زيارت جامعه كبيره اشاره كنيم و بگوييم همانگونه كه «موال لكم و لاوليائكم» دوستدار امام هفتم و دوستداران آن حضرت هستيم، «مبغض لاعدائكم» با دشمنان آن حضرت نيز دشمن هستيم و شعار زندگي مان «سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم» است.
زندان هاي هارون در تاريخ خلفاي عباسي معروف است كه چگونه اين خليفه ظالم، امام هفتم را سال ها به بند كشيد و كمر به قتل آن حضرت بست و بسياري از شيعيان را از دم تيغ گذراند.
بسياري معتقدند هارون الرشيد يك فرد چند شخصيتي بود كه نمونه هاي آن در تاريخ فراوان است و حجت الاسلام مهدي پيشوايي در كتاب سيره پيشوايان از هارون به عنوان شخصيتي ياد مي كند كه نمونه كاملي از دوگانگي و تضاد شخصيت را نمودار ساخت.
وي مي نويسد: هارون خصوصيات عجيب و متضادي داشت كه در كمتر كسي به چشم مي خورد. ظلم و عدل، رحم و خشونت، ايمان و كفر و همچنين سازگاري و سختگيري به شكلي عجيب در وجود او به هم آميخته بود. او از يك سو از ظلم و ستم باك نداشت و خون هاي پاك افراد بي گناه، مخصوصا فرزندان پيامبر را بي باكانه مي ريخت و از سوي ديگر هنگامي كه پاي وعظ علما و صاحبدلان مي نشست و به ياد روز رستاخيز مي افتاد، سخت مي گريست.
البته هارون الرشيد نماز هم مي خواند ولي به ميگساري و عيش و طرب هم مي پرداخت. هنگام شنيدن نصايح دانشمندان، از همه زاهدتر و با ايمانتر جلوه مي كرد اما وقتي كه بر تخت خلافت مي نشست و به رتق و فتق امور كشور مي پرداخت از «نرون» و «چنگيز» كمتر نبود.
او گاهي از ترس خدا گريه مي كرد و حتي بيهوش مي شد ولي دو هزار كنيز داشت كه 300 نفر از آنان مخصوص آواز و رقص بودند و احمد امين نويسنده معروف مصري درباره شخصيت هارون مي نويسد: او هنگام شنيدن وعظ، سخت متاثر مي شد و صدا به گريه بلند مي كرد و هنگام شنيدن موسيقي، چنان به طرب مي آمد كه سر از پا نمي شناخت.
به همين دليل جاي تعجب نبود كه او يك فرد ديندار جلوه كند و فراوان نماز بخواند ولي روزي هم خشمگين شود و بدون كوچكترين مجوزي،خون بي گناهان را بريزد و بر همين اساس حجت الاسلام پيشوايي مي نويسد: بعضي از مورخان در بررسي روحيه و طرز رفتار و حكومت هارون حقايق را كتمان مي كنند و فقط نيمرخ به اصطلاح روشن چهره او را ترسيم مي كنند اما نيمرخ ديگر او را وارونه نشان مي دهند.
با توجه به رفتار خلفاي عباسي براي تظاهر به دينداري و جلب عواطف مذهبي مردم مي توان گفت كمتر كسي در ميان عباسيان همچون هارون تظاهر به دينداري مي كرد و حتي اصرار عجيبي داشت كه به تمام اعمال و رفتارش رنگ ديني بدهد و بر روي جنايت ها و عياشي هاي خود سرپوش بگذارد.
البته هارون الرشيد با استخدام و خريدن برخي از قضات و فقهاي دنياپرست راه را براي توجيه جنايت هاي خود باز مي كرد كه تشكيل شوراي قضايي براي قتل يحيي بن عبدالله نواده امام حسن مجتبي(ع) از آن جمله است.
هارون نقشه خود را براي به شهادت رساندن امام هفتم(ع) اجرا كرد و آن حضرت را در زندان بغداد با دستور او مسموم كردند، ولي هارون الرشيد همواره سعي مي كرد تا جنايت خود را مخفي نگه دارد كه سرانجام اين جنايت فاش شد و موجب نفرت مردم از اين خليفه عباسي شد.
شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا مي نويسد: يحيي بن خالد برمكي از كارگزاران خليفه عباسي پس از شهادت موسي بن جعفر(ع) به هارون گفت كه امام رضا(ع) را زير نظر بگيرد و هارون اينگونه پاسخ داد كه «آنچه با پدرش كرديم، كافي نيست؟ مي خواهي يكباره شمشير بردارم و همه علويان را بكشم؟»
البته امام رضا(ع) در زمان هارون به صورت علني اظهار امامت مي كرد و در اين مورد برخلاف پدر بزرگوارش تقيه نداشت تا آنجا كه بعضي از دوستان و شيعيان، آن حضرت را از اين كار برحذر مي داشتند ولي امام رضا(ع) به آنان اطمينان مي دادند كه هيچ آسيبي از سوي هارون به آن حضرت نخواهد رسيد.
ولادت امام موسي كاظم (ع) در هفتم صفر سال 128 هجري قمري در منزلي ميان مكه و مدينه بود.
عمر شريف امام هفتم 55 سال بود كه در 20 سالگي به امامت رسيد و 35 سال مدت امامت آن حضرت بود و قول مشهور آن است كه امام هفتم (ع) در 25 رجب سال 183 هجري قمري در بغداد به دستور هارون الرشيد و در زندان سندي بن شاهك به شهادت رسيدند و بدن مطهرش را در جنوب بغداد به نام مقابر قريش به خاك سپردند كه امروز به كاظمين معروف است و زيارتگاه دوستداران و ارادتمندان آن حضرت است.
فراهنگ ** 1003 ** گزارش: محمدرضا جعفر ملك * انتشار: اميد غياثوند
تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۸
تهران - ايرنا - حضرت موسي بن جعفر(ع) فقط در زمان حياتشان غريب و مظلوم نبودند و امروز نيز غربت و مصيبتشان به شكلي ديگر ديده مي شود.