انتشار بخش جديدي از اسناد مربوط به نقش امريكايي‌ها در كودتاي 28 مرداد درست در روزهايي رخ مي‌دهد كه وزير خارجه اين كشور يك بار ديگر ايران را به دخالت براي تغيير نظام سياسي تهديد كرده است.

كودتاي 28 مرداد هيچ گاه نتوانست دموكراسي را به ايران هديه دهد بلكه ما را وارد يك دوره استبدادي سخت‌تر هم كرد. اما آيا اين موضوع براي طيف تندروي امريكايي و خصوصاً جمهوريخواهان، چه در آن دوره و چه اكنون اهميت دارد؟ به نظر مي‌رسد جواب سؤال كاملاً منفي باشد. در همان روزهاي بعد از كودتاي 28 مرداد امريكايي‌ها به شكل‌هاي مختلف و با تعابيري متفاوت خود را مبرا از دخالت در اين اتفاق مي‌دانستند.
آنها اول مي‌گفتند رخداد 28 مرداد نه كودتا، بلكه قيام مردم عليه ديكتاتوري مصدق بوده است. بعد از مدتي امريكايي‌ها همكاري با انگليس را در اين كودتا پذيرفتند و به مرور زمان مشخص شد آنها نه يك همكار معمولي، بلكه مجري اين كودتا بودند. در واقع رخداد 28 مرداد توسط انگليس طراحي و توسط امريكا اجرا شد.
ابتدا در زمان وزارت خارجه خانم آلبرايت بخشي از اسناد اين كودتا توسط امريكا منتشر شد و سپس نزديك به يك و نيم دهه بعد در زمان خانم كلينتون، وي نقش امريكا را در اين كودتا پذيرفت و از «اشتباه» اين كشور سخن گفت. هر چند در دوران اوباما تلويحاً در مقاطعي در اين زمينه صحبت‌هايي در مي‌گرفت اما شروع دوران ترامپ و اعلام سياست‌هاي رسمي او نشان داد كه سياست امريكا در اين دوره همان است كه در 28 مرداد بود.
به عبارتي اين سياست جمهوريخواهان است كه تغيير در كشورها را از زاويه دخالت مستقيم نگاه مي‌كنند و به آن معتقد هستند. در روزگار 28 مرداد اگر دوران رياست جمهوري ترومن ادامه پيدا مي‌كرد يا اگر آيزنهاور جمهوريخواه بر
سر كار نمي‌آمد، بسيار محتمل بود كه برخورد دولت اين كشور با موضوع ملي شدن صنعت نفت و تحولات ايران كاملاً متفاوت باشد و منتهي به كودتاي 28 مرداد نشود. اين اتفاق در حالي رخ داده بود كه آيزنهاور به عنوان يك جمهوريخواه هم در قياس با ترامپ كه اكنون زمام حكومت امريكا را در دست دارد، فردي بسيار سياست‌شناس‌تر بود و هم منطقي‌تر. تازه بايد به ياد بياوريم كه در سال 32 ما در شرايطي قرار داشتيم كه دولت مستقر ايران، يعني دولت دكتر مصدق نه عليه امريكايي‌ها صحبت زيادي مي‌كرد و نه مواضعي خصمانه عليه آنها داشت. وضعيت ما اكنون از اين جنبه بسيار متفاوت است.
سياست جمهوريخواهان در تاريخ امريكا همواره خشن‌تر و بي‌پرواتر از دموكرات‌ها بوده و به نوعي خود را عصاره امپرياليسم نشان داده‌اند. اين وضعيت امروز براي ما چه اهميتي دارد؟ انتشار اسناد كودتاي 28 مرداد بازگويي قسمتي از تاريخ است كه شايد بخشي از سياستمداران امريكايي از آن قدري خجل باشند، اما قطعاً جمهوريخواهان و خصوصاً دولت ترامپ در اين بخش حضور ندارند.
اتفاقاً آنها متعلق به ديدگاهي هستند كه همچنان از كودتاي 28 مرداد حمايت مي‌كنند؛ ديدگاهي كه در امريكا معتقد است اگر اين كودتا عليه دولت دكتر مصدق رخ نمي‌داد، كمونيسم در آن زمان امكان توسعه و نفوذ بيشتري در منطقه خاورميانه پيدا مي‌كرد و امروز سرنوشت بلوك شرق سابق و در ابعاد وسيع‌ترهمه دنيا چيز ديگري بود. اين طيف در امريكا همچنان به كودتايي كه در سال 32 انجام دادند افتخار مي‌كنند.
ما در ايران، در شرايطي كه وزيرخارجه امريكا عملاً و علناً كشور ما را به دخالت براي تغيير نظام تهديد كرده، بايد متوجه باشيم كه دولت مستقر واشنگتن در كدام سوي اين طيف‌بندي‌ها قرار دارد. به عبارت ديگر دولتي كه در آن كودتاي 28 مرداد «اشتباه» خوانده شد، دولتي ديگر و متعلق به خاستگاه فكري و سياسي متفاوتي بود. درك اين تفاوت‌ها در جامعه و سياست امريكا، امروز كه ما از يك سو مواضع تيلرسون و از سوي ديگر افشاي ابعاد جديدتر كودتاي 28 مرداد را مي‌بينيم بسيار ضروري است.
دركي كه سياست خارجي ايران نياز دارد اين است كه نظام و طيف‌هاي سياسي امريكا را يك شكل و يك جنس نبيند. خصوصاً جمهوريخواهان كه تاريخ زمامداري آنها در امريكا پر از رويدادهايي نظير 28 مرداد، حتي با ابعاد بزرگتر و منطق سياسي ضعيف‌تر است. متأخرترين نمونه قابل بحث، حمله امريكايي‌ها به عراق و افغانستان در خاورميانه به بهانه‌هايي است كه خيلي زود معلوم شد بي پايه بودند.
اما بي پايه بودن اين بهانه‌ها چه نتيجه‌اي داشت؟ عملاً هيچ. امريكا عراق را به توسعه سلاح‌هاي كشتار جمعي متهم كرده بود، به اين كشور حمله كرد و بعد معلوم شد اين بهانه دروغ بوده است.
چيزي كه اما در عمل رخ داد، حضور چندين ساله امريكا در عراق و ويراني اين كشور بود. امروز نياز داريم تا در يك سياست عملي به اين سؤالات بينديشيم كه آيا روشن شدن دروغ‌هاي امريكا براي حمله به عراق توانست تأثيري به نفع عراق يا ضرر امريكا بگذارد؟ آيا مانعي شد براي جلوگيري از اين حمله؟ آيا عاملي براي پاسخگويي بعدي امريكا و طرفداران جنگ در اين كشور بود؟ آيا باعث شد تا عراق بتواند حق ضايع شده خود را در اين جنگ و اشغال طولاني بگيرد؟
امروز در امريكا سياستمداراني بر سر كار هستند كه نه تنها در قياس با آيزنهاور سال 1332، بلكه در قياس با جرج بوش پسر هم شناخت كمتري از سياست دارند و خوي تندتري در برخوردهاي خارجي. خصوصاً روياي ترامپ براي بازسازي آنچه امپراتوري امريكا مي‌داند بر خطرات اين موقعيت مي‌افزايد. چيزي كه در اين ميان مهم است، اين نكته است كه ما در اين سوي ميدان، لزوماً امريكا و سياست امريكا را موجوديتي يكدست ندانيم و بر تفاوت‌ها و اختلافات داخل آن اشراف داشته باشيم.
بزنگاه‌هاي تاريخي همچون كودتاي 28 مرداد هر چند گواهي بر اين هستند كه دخالت خارجي در كشورها به بهبود وضعيت منجر نخواهد شد، اما يك روي ديگر هم دارند و آن اينكه طيف‌هاي تندرو، مانند دولت فعلي امريكا هيچ درسي از اين عبرت‌هاي تاريخي نمي‌گيرند و خوانشي متفاوت از آن دارند.
*جامعه‌شناس و تاريخ‌نگار
منبع: روزنامه ايران 1396/3/27
پژوهشم**1197**