تهران- ايرنا- روزنامه اطلاعات در گزارشي جايگاه ارزشيابي علمي استادان و دانشجويان در ارتقاي كيفيت مراكز آموزش عالي را بررسي كرد و نوشت: ارزشيابي علمي دانشجويان يا مدرسان، بخشي از آموزش عالي در هر كشور به شمار مي ‌رود.

در گزيده اي از اين مطلب مي خوانيم: اعضاي هيات علمي دانشگاه‌ها و دانشجويان بايد از اصول ارزشيابي و برنامه ‌ريزي ‌هاي درسي آگاهي داشته باشند و مدرسان آموزش عالي نيز در طراحي، رهبريِ برنامه ‌ريزي ‌هاي درسي و ارزشيابي آن‌ها مشاركت كنند و روايي و پايايي و استاندارد و عملي ‌بودن آزمون ‌ها را بسنجند و اگر بر پايه نظريه‌ هاي ارزشيابي علمي و هدف ‌هاي ارزشيابي با رويكردهاي تكويني و تراكمي استوار است، آن‌ها را به تاييد برسانند تا اشتباهات دانشجويان و مدرسان ويرايش شود.

محمدرضا كرمي‌پور استاد مديريت آموزشي در باره تدريس ‌هاي پيشرو مي ‌گويد: «نزديك به نيم سده، پديده كيفيت در واحدهاي آموزشي به ويژه در آموزش عالي، در پژوهش‌نامه‌ها و رسانه‎ها به زبان نوشتاري و گفتاري مطرح مي‌شود و مورد كنكاش و بررسي مدرسان و دانشجويان قرار مي‌گيرد».

«كيفيت(چونيت) واژه‌اي است كه آن را در برابر كميت(چنديت) قرار مي‌دهند. كميت از مقدار، زمان، ساعت معين و به هنگام در كلاس حاضرشدن و وقت‌شناس‌بودن حكايت دارد و كميت عاملي ايستاست كه در تمامي دانشگاه‌ها در وضعيتي ثابت و يكسان قرار دارد. كيفيت(چگونگي) عاملي پوياست كه از انديشه‌هاي تاثيرگذار بر گفتار و رفتار آدمي سرچشمه مي‌گيرد». ‏

«‏مكعب كيفيت در آموزش عالي و دانشگاه‌ها بر يادگيري‌ هاي فردي، اجتماعي و شايسته‌گرايي در مقايسه با دانشگاه‌ هاي معتبر جهاني تاكيد دارد. سازمان‌هاي آموزش عالي با رويكرد سنتي بر ارزشيابي دانشجويان از تدريس، مي‎پردازند. با فرم‌هاي ارزشيابي دانشجويي در حال حاضر كه تمامي ابعاد آن داراي سهم‌هاي مساوي‌ست، جنبه كمي دارد و كيفيت تدريس را اندازه‌گيري نمي‌كند، حال آن كه ارزشيابي كيفي از تدريس استادان، فراتر از ارزشيابي دانشجويان از تدريس است. در تحقيقاتي كه «دانشگاه ويسكانسين» آمريكا در اين مورد به عمل آورده است، فرآيند كنوني ارزشيابي از راه فرم‌هاي ارزشيابي از استاد، اطلاعات بسنده درباره اثربخشي روش‌هاي تدريس در اختيار قرار نمي‌دهد.‏»

‏«كيفيت تدريس، فرآيند پيچيده‌اي است كه نمي‌توان آن را فقط با فرم‌هاي ارزشيابي مشخص كرد. تدريس‌هاي اثربخش، وظيفه اساسي اعضاي هيأت علمي دانشگاه‌هاست و نياز به اصلاح و بازسازي دارد. ارزشيابي، ابزاري براي بهبود تدريس شناخته مي‌شود و هدف نهايي آن، يادگيري است. ارزشيابي اثربخش بايد جامع باشد و اعضاي هيات علمي در برنامه ريزي ‌هاي ساختار و فرآيند آن، مشاركت داشته باشند و از روش‌هاي گوناگون استفاده كنند».

«پژوهشگر ضمن تبيين مكعب كيفيت در آموزش عالي ارزشيابي جامع استادان بر پايه تدريس، عملكرد در كلاس و انواع آن را مورد تاكيد قرار مي‎دهد و سپس راهبردهايي را براي ارزشيابي اثربخش استادان در كلاس درس، پيشنهاد مي‌كند.»

«‏در يونان(زمان سقراط) شاگردان پس از تدريس استاد در باره سواد، بيان، روش پرسش و پاسخ و اخلاق و حتي مقياس‎هاي آكادمي‎ها به ابراز ديدگاه‌هاي خود درباره استادان‌شان مي‎پرداختند؛ به گونه‌اي كه يكي از وجوه تمايز استادان آكادمي‎هاي آن زمان، استقلال آنان در روش تدريس و روش بيان درس‌ها بود كه سبب رقابت‌شان مي‎شد. هم اكنون همكاري اعضاي هيات علمي دانشگاه‌ها برقرار است.‏»
«از سده 13 ميلادي كه دانشگاه‌ها در فرانسه و ديگر كشورهاي غربي، كم‌كم به نام سازمان‌هاي رسمي آموزش عالي پا به ميدان كُنشگري گذاشتند، رسالت‌شان آموزش، پژوهش، خدمات، انتشارات و رشد حرفه ‌اي بوده است.»

** نظام ارزشيابي در دانشگاه‌ ها
ارزشيابي از سده سيزده ميلادي (زادروز مسيح) در دانشگاه‌هاي نامدار جهان و سپس در ايران، برپايه هدف‌هاي پيشرو شكل گرفت كه نخست بيشتر بر «آموزش» تاكيد داشت و نقش استاد بيشتر بر كيفيت تدريس استوار بود، سپس ديگر هدف‌ها(پژوهش، خدمات، فرهنگ مكتوب و رشد حرفه‌اي دانشجويان) به زير سايه «آموزش»(كه رسالت بزرگي براي استادان و دانشگاه‌ها بود)رفت. چه بسا استاداني كه با امتياز حلقه تدريس خود شناخته مي‌شدند.

كرمي‌پور در اين باره مي‌گويد: «كم‌كم با استقرار نظام آموزشي دانشگاهي در جهان و در ايران(بنيانگذاري دارالفنون به سال 1328 خورشيدي از سوي اميركبير، صدراعظم دولت قاجار) ارزشيابي به گونه مجموعه‌اي از معيارهاي دروني و بيروني شكل پذيرفت و در صحنه دانشگاهي و آموزش عالي ايران، نمود يافت و سنجه‌هايي مانند ارزشيابي‌هاي محتوايي، فرآيندي، عملكردي، رفاهي، مالي و كالبدي لحاظ شد».

‏«اينك از اين سنجه‌ها براي تعيين ميزان پيشرفت دانشجويان، عملكرد استادان، پژوهش، خدمات، فرهنگ مكتوب و رشد حرفه‎اي، تغييرات و نوآوري در علوم و فنون و حتي پيش‎بيني روند كار در آينده دانشگاه‌ها استفاده مي‎شود.»‏

** اثربخشي تدريس كارآمد ‏
اثربخشي تدريس بيشتر بر «كيفيت تدريس» استوار است و مدرس در كلاس درس(يا هر ايستگاه يادگيري ديگر)، بسترهاي آموزش، پژوهش و يا خدمت‌رساني را براي دانشجويان فراهم كند. ‏

از زبان كرمي‌پور بخوانيد: «استاد در چنين فضايي مي‌كوشد با طراحيِ آموزشي و برنامه‌ريزي درسي، روش‌هاي آشكار و پنهان تدريس را بكار گيرد و متن‌هاي درسي را با استفاده از تكنولوژي آموزشي(مواد و منابع آموزشي مناسب) در خور درك دانش ‍‌پژوهان ارايه دهد و با علم و هنر آموزش، محيط ايستا را به كانون پويا دگرديس سازد. ‏»
‏«كارشناسان» مكعب كيفيت را در آموزش عالي، به فردگرايي، جامعه ‌گرايي و شايسته ‌گرايي تقسيم كرده‌اند». ‏

‏« ‏فردگرايي به يادگيري دانش‌پژوه از تدريس تاكيد دارد، چرا كه رشد و يادگيري دانشجويان و استادان را نمي‌توان از هم جدا كرد. يك استاد توانا و كارا، دانشجويان فرهيخته و با سواد تربيت مي‌كند.»

‏«مفهوم «شايسته گرايي» اين است كه دانشگاه به استانداردهاي بالاي علمي توجه كند و با درك ميدان رقابتي در ميان دانشگاه‌هاي جهان به لحاظ سنجه‌هاي آموزشي و پژوهشي، براي سازمان آموزش عالي خود، جايگاهي درخور را فراهم سازد. تركيبي از اين سه ديدگاه، «مكعب كيفيت» را در آموزش عالي تحقق مي‌بخشد.»‏

** مكعب كيفيت ‏
دسته‌اي از استادان آموزش عالي، تدريس كارآمد را در دستيابي به هدف‌هاي آموزشي و پژوهشي انسان‎ها و نيز «كمال‎گرايي» در آموزش عالي مي‌دانند.‏

ديدگاه كرمي‌پور: «گروهي ديگر اما ويژگي‎هاي كارا مانند كمال گرايي، استاندارد بودن معلومات، دسترسي به دانش، تامين رضايت و توليد دانش را مطرح مي‌كنند و دانش آموزان را مصرف‌‌كننده دانش مي‌نامند. به هر رو در ارزشيابي‌ها، اثربخشيِ استفاده از الگوي مديريت كيفيت جامع(‏T.Q.M‏) با هدف خوشنودي و موفقيت دانشجويان در راستاي هدف‌هاي آموزش‎عالي ضروري است.»

** ارزشيابي استاد از سوي دانشجويان ‏
كرمي‌پور در اين باره باور دارد: «‌اگر مدرسان در طول ترم تحصيلي در طراحي آن مشاركت كنند و دانشجويان با برخورداري از فرصت‌هاي مناسب، به پاسخگويي بپردازند، برآيند آن بهتر خواهد بود. در اين راستا همچنين بهتر است نمرات جواب‎ها، به ترتيب اهميت يكسان نباشد، بلكه متفاوت باشد و نيز بر تسلط مدرسان و تدريس واضح، عدالت استادان و رفتار شايسته و عملكرد دانشجويان، بيشتر تاكيد شود».

البته در تحقيقي كه در سال 1375 در يكي از دانشكده‌هاي پزشكي از سوي دانشجويان انجام شد، بيشتر استادان موافق ارزشيابي بودند و فقط يك پنجم آنان به ميزان درستيِ ارزشيابي استاد از سوي دانشجويان راي مثبت دادند و بيشتر دانشجويان بر اين باور بودند كه دانشجويان، احساسات شخصي را در ارزشيابي‌ها دخالت مي‌دهند. سرانجام يك سوم استادان گفته‌اند كه نمره ارزشيابي آنان، بر روش تدريس‌شان اثر مي‌گذارد و نيز بيانگر روش تدريس آنان است. بي‌گمان نمره ارزشيابي از دانشجويان، به كيفيت بهتر تدريس مي‌انجامد.‏»

‏«در پژوهش ديگري، داده‌ها نشانگر اين بود كه بيشترين استادان باور دارند كه ارزشيابي در دانشگاه مهم است و نيمي نيز معتقدند كه دانشگاه در اجراي ارزشيابي‌ها موفق بوده است و كمتر از يك‌سوم استادان با ارزشيابي از سوي دانشجويان موافق بوده‌اند. اما بيش از نيمي از آنان گفته‌اند كه ارزشيابي استاد از سوي دانشجويان، به ارتباط درست استادان و دانشجويان آسيب مي‎رساند».‏
‏« ‏از اين داده‌ها بر مي‌آيد كه در طول 3 سال در يك مركز آموزشي، نگرش استادان و دانشجويان به ارزشيابي، مثبت ‌تر شده است.»

** اصول ارزشيابي
كرمي‌پور: «آنچه از سرشت ارزشيابي‌ها بر مي‌آيد، اين است كه «آموزش» مهمترين وظيفه عضو هيات علمي است كه فرآيند آن، مستلزم بهينه‌سازي،تجديدنظر و ويرايش است. همچنين ارزشيابي فرآيندي است براي دستيابي به هدف‎هاي دانشگاه كه از آن مي‌توان آموزش، پژوهش و فرهنگ را نام برد. در ارزشيابي از تدريس، لازم است كه به كيفيت و كميت(هر دو) توجه شود. اعضاي هيات علمي دانشگاه‌ها بايد در طراحي و برنامه ريزي‌هاي درسي مشاركت كنند. دانشجويان بهتر است فرصت پاسخگويي به فرم‌هاي ارزشيابي را داشته باشند و خود به آن‌ها پاسخ دهند نه اين كه كاربران اينترنت به جاي آنان(و باشتاب) نشانگذاري كنند. اين شيوه، بي‌گمان حجم كارهاي اعضاي هيات علمي دانشگاه‌ها و مديران گروه ‌ها را كم مي‌كند و فرصت ايجاد رويكردهاي بهتر در ارزشيابي را به آنان ارزاني مي‌بخشد.‏»

‏«بهتر است هر يك از موارد ارزشيابي فرم‌ هاي دانشجويي، تعريف شود و به ترتيب اهميت، نمرات متفاوتي داشته باشند. گماني نيست كه ساختار يك ارزشيابي كارآمد، بر پايه نگره‌هاي آموزشي و علمي تهيه مي‌شود و فرم‌هاي دانشجويي بر پايه همه الگوهاي تدريس فراهم مي‌آيد و نه فقط سخنراني و تشريح.»

‏« ‏ارزشيابي از «تدريس با كارايي بالا» پيش‎نيازش چيرگي استادان بر دانش، نگرش و مهارت‌هاي رهبري برنامه‌ريزي‌هاي درسي و الگوهاي شايسته عمومي تدريس و محتواي تخصصي رشته آنان است كه بايد بر پايه يافته‌ هاي علمي و استانداردهاي آموزش و پرورش جهاني، استوار باشد».

‏«دانشجويان و اعضاي هيات ‌هاي علمي دانشگاه‌ ها مي‌توانند از 2 گونه ارزشيابي تكويني و تراكمي سود برند. از ارزشيابي تكويني بيشتر براي پيشرفت آموزشي دانشجويان و رفع كاستي‌هاي آموزشي در دوران تحصيلي مي‌توان بهره گرفت. ارزشيابي تراكمي، زماني به كار مي‌رود كه هدفِ تصميم‌گيري براي پيشرفت و دگرديسيِ وضعيت مدرسان در دانشگاه ‌ها باشد. ‏»

‏«اگر چه بعضي بر اين باورند كه با يك برنامه، مي‌توان هدف بالا را اندازه گرفت و يا هر دو را با هم هماهنگ كرد، اما يك پژوهشگر ديگر غربي(نيل 1988) باور دارد كه كه ارزشيابي تكويني و تراكمي 2 هدف جداگانه را پي مي‌گيرند و بايد در 2 نوبت برنامه‌ريزي و اجرا شود. همان گونه كه مي‌بينيد تدريس پيشرفته و كارآمد، داراي بنياني است كه بايد آن‌ها را بكار گرفت تا كميت و كيفيت تدريس اندازه‌گيري شود. با افسوس بايد گفت كه در اين سال ‌ها به اندازه‌اي هدف‌هاي آموزشي دانشگاه، به زير سايه هدف‌هاي پژوهشي و انتشار فرهنگ مكتوب قرار گرفته است كه تدريس روشن، كه زماني از هدف‌ هاي مهم دانشگاهي شناخته مي‌شد و نماد استقلال استادان در حلقه‎هاي تدريس يا خانه ‌هاي علم و آكادمي‌ها بود، بسيار كمرنگ شده است.»‏

** سامانه ارزيابي مناسب
فرخ اعتمادي آستانه‌اي‌كارشناس علوم اجتماعي و مدرس دانشگاه، موردهايي را كه اعتبارسنجي امروز با آن رو در رو است، از برخي جنبه‌ها نوپديد مي‌داند: «براي نمونه پرسش‌هاي زيادي درباره‎ ‎چگونگي ارزيابي و استانداردهاي علمي سازمان‌هايي كه با روش‌هاي الكترونيكي و برخط به دانشجويان خدمات مي‌دهند وجود دارد؛ همه اين چالش‌ها و رويكردها (و پژوهش‌هايي كه در پي مي‌آورد) نو است و بي‌گمان در پي خود هم دگرديسي و هم بحران‌ براي نمايندگي‌‌هاي اعتبارسنجي به همراه دارد. »

‏«‎‏در دهه 1960 ميلادي اين پيش‌بيني همواره به گوش مي‌رسيد كه ارزيابي‌هاي تحصيلي شكل‌يافته، در حقيقت يك هوس گذرا است، ولي امروز نادرست ‌بودن اين پيش‌بيني به خوبي روشن شده است، براي همين سامانه‌هاي ارزيابي، بخش مهمي از برنامه‌هاي راه‌اندازي، كنش‌گري و پيشرفت يك دانشگاه يا آموزشگاه محسوب مي‌شود. »

«با يك سامانه ارزيابي مناسب مي‌توان دريافت كه آيا هدف‌هاي راه‌اندازي يك دانشگاه يا سازمان و پروژه، به دست آمده است يا نه. افزون بر اين هدف (كه بيشتر ماهيت درون‌ سازماني دارد)، سامانه ‌هاي ارزيابي با هدف برون‌سازماني نيز طراحي مي‌شود تا كساني كه خواهان بهره‌گيري از گونه ويژه ‌اي از خدمات هستند، بتوانند از ميان‎ ‎سازمانها و نهادهاي خدماتي، برترين را برگزينند.»‏

*منبع: روزنامه اطلاعات، 1396.4.3
**گروه اطلاع رساني**9117**2002**انتشار دهنده: فاطمه قنادقرصي