تهران- ایرنا- رؤیایی رهنماگر موجب می ‌شود كه ناصرِ خسرو قبادیانی در میانه عمر راه سفری هفت ساله در پیش گیرد كه نتیجه آن جدا از تغییر مسیر زندگانی وی، پدید آمدن «سفرنامه» ای است كه آیینه زندگی مردمان سرزمین‌های گوناگون اسلامی در حدود هزار سال پیش است.

«در ربیعُ‌الآخر سنه [= سال] سبعَ و ثلاثین و اربعَمائَه [= 437 هجری قمری] كه امیر خراسان ابوسلیمان چغری بیك داوود بن میكالِ بن سلجوق بود، از مَرو برفتم به شغل دیوانی؛ و به پنج دیهِ مروُ الرّود [= شهری كه بر سر راه مرو به بلخ بوده] فرود آمدم [= وارد شدم]... . پس از آنجا به جُوزجانان [= نام قدیم منطقه ای وسیع در غرب بلخ ] شدم [= رفتم] و قریب یك ماه ببودم و شراب پیوسته خوردمی [= می‌خوردم]؛ پیغمبر (ص) می‌فرماید كه: 'قولوا الحق وَلَو علی انفسكُم' [= حق را بگویید، هرچند به زیانتان باشد].
شبی در خواب دیدم كه یكی مرا گفت: 'چند خواهی خوردن از این شراب كه خِرَد را از مردم زایل كند؛ اگر بِهوش باشی، بهتر'. من جواب گفتم كه: 'حُكما جز این چیزی نتوانستند ساخت كه اندوهِ دنیا كم كند'. جواب داد: 'در بیخودی و بیهوشی راحتی [= آرامش] نباشد؛ حكیم نتوان گفت كسی را كه مردم را به بیهوشی رهنمون [= راهنما] باشد، بلكه چیزی باید طلبید كه خِرَد و هوش را بیفزاید'. گفتم كه: من، این از كجا آرَم؟' گفت: 'جوینده، یابنده باشد' و پس [= سپس] سوی قبله اشارت كرد و دیگر سخن نگفت».
این خواب، تحولِ بنیادین یكی از بزرگ ‌ترین شخصیت‌های فرهنگی ایران زمین و یكی از برجسته‌ترین شاعرانِ اندیشمند زبان و ادبیات فارسی، یعنی استاد «ناصرِ خسرو قبادیانی» (زاده 394 و وفات‌ یافته 481 هجری قمری) را رقم زده است. خوابی كه موجب می‌ شود شاعرِ دربارِ خراسان رخت سفر بربندد و راهی سفری هفت ساله شود، سفری كه در آغاز سیری است در آفاق، اما در پیِ خود، سیر در انفس را نیز برای مسافرش به همراه می‌آورد؛ «سفر از خود و بازگشت به خویشتن». این ماجرا را ناصر خسرو در سرآغاز كتاب «سفرنامه» ی خویش شرح داده است.

** بیداری از خواب چهل ساله و سفری كه شش سال و هفت ماه و 22 روز طول كشید

ناصر خسرو اثرگذاری این رؤیای شگرف بر زندگانی خویش را این‌طور بازگو كرده است: «چون از خواب بیدار شدم، آن حال تمام بر یادم بود، بر من كار كرد [= اثر گذاشت]. با خود گفتم كه: 'از خوابِ دوشین بیدار شدم، اكنون باید كه از خواب چهل ساله نیز بیدار شوم'. اندیشیدم كه تا همه افعال و اعمال خود بَدَل نكنم [= تغییر ندهم]، فرج نیابم». (سفرنامه ناصر خسرو، به تصحیح دكتر محمد دبیرسیاقی، صفحه 2)
بدین ترتیب ناصر خسرو كه تا چهل و دو سالگی با وجود فراگیری دانش‌ها و حكمت‌های گوناگون، عمر خود را به منصب‌های درباری و مدحِ این و آن و به غفلت و شادخواری گذرانده بود، راهی سفر می ‌شود تا خود را باز یابد؛ سفری كه به اشاره رؤیای یاد شده به قصد زیارت خانه خدا از تاریخ بیست و سوم شعبان 437 و از شهر مرو آغاز می‌شود و شش سال و هفت ماه و بیست و دو روز بعد در روز سه‌شنبه بیست و ششم جمادی الآخر سال 444 هجری در شهر بلخ پایان می‌یابد.
اتفاق مهمی كه در این سفر چند ساله برای او رقم می‌خورد، رفتنش به مصر و آشنایی بیشتر با خلفای فاطمی مصر است. این دیدارها و دیده‌ها و گفتگوهای وی در مصر سبب می‌شود كه ناصر خسرو پس از پایان سفر دور و دراز خود، دلِ خود یك‌دِله كند و باقی عمر را در تبلیغ آیین اسماعیلی و اندیشه‌های فاطمیان صرف كند و كتاب‌هایی بنویسد چون «زادالمسافرین» و «وجه دین» در حكمت الهی و شرح اصول مذهب اسماعیلیه؛ و قصیده‌هایی بگوید برای تبلیغ و تأیید اندیشه اسماعیلی.
او مقامِ درخورِ «حجت جزیره خراسان» را كه چهارمین مرتبه از مراتب هفت‌گانه دعوت در آیین اسماعیلیان به‌ شمار می‌رود، به دست آورد اما در خراسانِ آن روز كه تحت سلطه حاكمان متعصبِ مخالف شیعه بود، جایی برای ناصر خسرو شیعه آن هم از نوع اسماعیلی‌اش نبود و همین موجب شد كه وی ناگزیر به یَمگان، دره‌یی در بدخشان پناه ببرد و تا آخر عمر (481 هجری قمری) زندگی را در تبعید سپری كند و در همان جا نیز چشم بر جهانِ فانی بربندد.

** سفری كه از مسیر 12 كشور دنیای امروز گذشته است

ناصر خسرو آن‌چنان كه خود گفته، برای این‌كه بتواند سفر خود را آغاز كند، پس از دیدنِ آن خواب به مرو [امروزه جزو خاك تركمنستان است] بازمی‌گردد و از شغلِ دیوانی خود استعفا می‌كند و با جمع كردن اندك توشه‌ ای برای سفر بیست و سوم شعبان 437 به قصد رفتن به مكه از مرو بیرون می‌آید و نخست به سرخس می‌رود و از آنجا عازم نیشابور می‌شود. در ادامه راه از بسطام و سمنان و ری و قزوین می‌ گذرد و از راه خرزویل و خندان [= نواحی در حدود خرزان و هرزویل امروزی در قزوین و منجیل گیلان]، دژِ شَمیران طارم را زیر پا می‌گذارد و از آنجا به سراب و سپس به تبریز می‌رود و از مرند و خوی می‌گذرد؛ كه همه این شهرها در جغرافیای سیاسی ایرانِ امروز قرار دارد.
اگر بخواهیم بر اساس مرزبندی‌های جهانِ امروز سفر ناصر خسرو را پی بگیریم، می‌بینیم كه شاعرِ دنیاگرد پس از شهرهای مرند و خوی از شهرهایی گذر می‌كند كه در تركیه امروزی واقع شده است؛ بِركری، وان، اَخلاط، بطلیس [= بِتلیسِ امروزی]، مَیّافارقین [= سیلوانِ امروزی]، دیاربكر، حرّان و سَروج از جمله شهرهایی است كه امروزه در كشور تركیه واقع شده و ناصرخسرو در مسیر سفر خود از آن‌ها گذر كرده است.
شهر مَنبِج كه امروزه در استان حلبِ كشور سوریه واقع شده، نخستین شهری است از بلاد شام كه ناصرخسرو بدان وارد شده است. حلب، جُندِ قِنِّسرین ، معره النّعمان، سَرمین (هر دو در استان ادلب سوریه )و حمات (حماه) نیز از دیگر شهرهای سوریه امروزی است كه در سفرنامه نام و یاد آن‌ها آمده است.
مسیر سفر ناصرخسرو پس از سوریه امروزی از راه طرابلس می‌گذرد، كه در لبنانِ كنونی واقع شده است. مسیر این سفر با گذر از القَلمون، جُبیل، بیروت، صیدا، صور و عكا یا عكار كه همه جزو شهرهای لبنان است ادامه می‌یابد و به شهر حیفا می‌رسید كه در تقسیمات جهانِ امروز جزو فلسطین اشغالی امروز است. قیساریه، كَفر سابا، رَمله، قریه العنب و بیت المقدس نیز دیگر شهرهای یادشده در سفرنامه است كه امروز در فلسطین اشغالی قرار دارد.
ناصر خسرو در پنجم رمضان‌المبارك سال 438 هجری به بیت المقدس وارد می‌شود و نیمه ذی‌القعده همان سال به قصد زیارت مكه با جمعی پیاده راهی حجاز می‌شود و پس از زیارت خانه خدا و حضوری بسیار كوتاه مدت در مكه، دوباره راهی بیت المقدس می‌شود و پس از گذر از رمله، به عسقلان و طینه می‌رود و از آنجا با كشتی به جزیره تِنّیس و از آنجا به صالحیه و قاهره مصر وارد می‌ شود و سپس به بندر اسكندریه مصر می‌رود و از آنجا به قیروان، شهری از تونس امروزی، می‌رود و دوباره از آنجا به قاهره و از این شهر به بندر قُلزم كه در مصر قدیم بوده می‌آید تا با كشتی به مدینه و سپس مكه درآید.
ناصر خسرو از مكه دوباره به مصر می‌رود و باز برای باری دیگر به قصد زیارت خانه خدا از قلزم سوار كشتی می شود و به مكه می‌رود و دوباره به مصر باز می‌گردد.
ناصر خسرو پس از چندی كه در مصر می‌ماند، از قاهره راهی اَسیوطِ و اخمیم و قوص (قوصیه) مصر می‌شود و پس از بیست روز اقامت در این شهر، در حالی‌كه مردد بوده كه از راه دریا برود یا خشكی راه دریا را برمی‌گزیند و با كشتی به اَسوان یا آسوان وارد می‌شود؛ شهری بر ساحل رود نیل.
ادیبِ مسافر فارسی زبان سپس به شهر عَیذابِ سودان می‌رود و از راه دریای سرخ به جدّه و مكه وارد می‌شود. وی این بار شش ماه در مجاورت خانه خدا می‌ماند و پس از گذر از قریه‌های گوناگون، به یمامه و لحسا (ولایتی كهن كه شهر هفوف عربستان در آن واقع شده) و بصره می‌رسد. وی سپس با گذر از شهر قدیمی اُبُّله در نزدیكی بصره از راه اروندرود به عبّادان (آبادان) می‌آید و سپس به بندر مهروبان (مهرویان) می‌رسد و با گذر از ارّجان (در حدود بهبهان) و لردگان و خان‌ لنجان به اصفهان بزرگ می‌رسد.
ناصر خسرو پس از اصفهان به نایین می‌رود و از آنجا با گذر از طبس و تون و قاین به سرخس وارد می‌شود و از راه رباط جعفری و رباط عمروی و رباط نعمتی به مرو الّرود می‌رسد و از آنجا به باریاب (فاریاب) و سمنگان می‌رود و سرانجام در بیست و ششم جمادی الآخر 444، به بلخ می‌رسد و سفر شش سال و هفت ماه و بیست و دو روزه خود را پایان می‌دهد (این سه شهرِ اخیر جزو افغانستان امروزی است).
بدین ترتیب می‌بینیم كه شاعر جهانگردِ ادبیات فارسی در مدتی نزدیك به هفت سال از شهرهای بسیاری بازدید می‌كند كه طبق جغرافیای سیاسی دنیای امروز در 12 كشورِ تركمنستان، ایران، تركیه، سوریه، لبنان، فلسطین، عربستان، مصر، تونس، سودان، عراق و افغانستان پراكنده شده‌ است.

**سادگی نثر سفرنامه

سفرنامه ناصر خسرو دارای ارزش‌ های ادبی فراوانی است. یكی از مهم‌ ترین ویژگی‌های نثر سفرنامه بی‌ پیرایه بودنِ آن از زیور صنایع و آرایه‌های لفظی و معنوی است كه تا حدی موجب پیچیده شدن كلام می‌شوند. از این جهت، سفرنامه ناصر خسرو متنی است دور از این دست آرایه‌ها؛ نویسنده در این اثر آنچه را دیده و یا شنیده است به همان شكل كه دیده و شنیده توصیف كرده و به هیچ روی در پی صنعت‌ پردازی نبوده است. برای نمونه می ‌توان این سادگی را در توصیف نویسنده از شهر حماتِ سوریه امروزی به خوبی دید:
«پانزدهم رجب سنه ثمان و ثلاثین و اربعمائه [= سال 438] از آنجا به كویمات شدیم [= رفتیم] و از آنجا به شهر حمات شدیم. شهری خوش و آبادان بر لبِ آب [= رود] عاصی؛ و این آب را از آن سبب عاصی [= نافرمان، گناهكار] گویند، كه به جانب روم می‌رود، یعنی چون از بلادِ [= سرزمین‌های] اسلام به بلادِ كفر می‌رود عاصی است؛ و بر این آب دولاب‌های [= چرخ‌های با دلو و ریسمان برای كشیدن آب از چاه یا قنات] بسیار ساخته‌اند.
پس از آنجا، راه دو می‌شود: یكی به جانب ساحل - و آن غربی شام است – و یكی جنوبی به دمشق می‌رود. ما به راه ساحل رفتیم. در كوه چشمه ای دیدم كه گفتند هر سال چون نیمه شعبان بگذرد، آب جاری شود از آنجا و سه روز روان باشد و بعد از سه روز یك قطره آب نیاید تا سال دیگر. مردم آنجا به زیارت روند و تقرّب جویند به خداوند، سُبحانه و تعالی؛ و عمارات [= ساختمان‌ها] و حوض‌ها ساخته‌اند آنجا» (پیشین، صفحه 19).
مرحوم استاد ملك‌الشعرای بهار در كتاب «سبك‌شناسیِ» خویش درباره سبك نثرِ سفرنامه نوشته است: «... سفرنامه ناصر خسرو كه از لطیف‌ ترین آثار نثری او است، به شیوه سامانیان شبیه نیست و درست مطابق سبك و شیوه دوره اول عصر غزنوی است؛ ولی 'زادالمسافرین'ِ او بر خلاف سفرنامه، درست بر طبق شیوه قدیم است بااینكه سفرنامه را قبل از زادالمسافرین نوشته است. مع‌ذلك سبك تحریر كتاب دوم او كهنه‌تر از كتاب نخستین به ‌نظر می‌رسد». (جلد دوم سبك‌شناسی ملك‌الشعرای بهار، صفحه 164)
استاد دكتر سید محمد دبیرسیاقی در مقدمه خویش بر تصحیح سفرنامه ناصر خسرو درباره ویژگی ادبی این كتاب نوشته است: «از لحاظ ادبی، این كتاب یكی از نمونه‌های زیبا و ارزنده نثر قرن پنجم هجری است و نشان‌دهنده اثری با همه خصوصیات سبكی آن قرن. لغات آن چه تازی و چه پارسی در حد اعتدال و تراش‌خورده و كافی برای ادای مقصود است و جمله‌ها در حدّ رسایی است و در مقام قیاس با 'تاریخ بیهقی'، تعبیرات پیچیده ندارد و متأثر از جمله ‌بندی زبان عرب نیست؛ روان و بی ‌پیرایه است، معانی همه لباسی یك‌دست از الفاظ به تن دارند و وافی مقصودند». (سفرنامه ناصر خسرو، به تصحیح دكتر محمد دبیرسیاقی، صفحه سی و هشت)

** توصیف‌های موشكافانه ناصر خسرو / وصف كلیسای بیت المقدس

افزون بر ویژگی‌های ادبیِ «سفرنامه»، این كتاب از جنبه‌های جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی و دانش عمومی نیز دارای ارزش‌های بسیاری است. ناصر خسرو در سفرنامه خویش به هر روستا و شهری كه وارد شده، چونان پژوهشگری دقیق به بررسی ویژگی‌های ظاهری منطقه، آداب و رسوم، حرفه‌ها و كسب و كار مردمِ ناحیه، وضع اداره شهر و دربار، معماری بناها، مسجدها، كاخ‌ها؛ و نیز باورهای عامه، خرفات و عجایبِ شایع میان مردمان، پرداخته و در جایگاه توصیفگری امین، دیده‌های و شنیده‌هایش درباره سرزمین‌های گوناگون را برای خوانندگانِ كتاب خویش تصویر كرده است.
نمونه‌ ای از دقت او در توصیف یك منظره را می‌توان در وصفش از كلیسای بزرگ بیت‌المقدس، موسوم به «بیعت القُمامه» دید: «... و این كلیسا جایی وسیع است چنان‌كه هشت هزار آدمی را در آن جای باشد. همه به تكلّف [= آراسته، با تجمّل] بسیار ساخته از رُخامِ [= سنگ مرمر] رنگین و نقاشی و تصویر؛ و كلیسا را از اندرون به دیباهای [= پارچه ابریشمی رنگین] رومی آراسته و مصوّر كرده و بسیار زرِّ طلا بر آنجا به كار برده و صورت [= تصویر، نقاشی] عیسی علیه‌السلام را چند جا ساخته كه بر خری نشسته است و صورت دیگر انبیا چون ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانِ او علیهم‌السلام بر آنجا كرده؛ و به روغنِ سَندروس [= صمغی شبیه كهربا كه از نوعی سرو كوهی به دست می‌آید] مُدَهَّن [= روغن زده، برّاق] كرده و به اندازه هر صورتی آبگینه‌ ای [= شیشه] رقیق [= نازك و شفاف] ساخته و بر روی صورت‌ها نهاده، عظیم شفاف، چنان‌كه هیچ حجاب صورت نشده است و آن را جهتِ گَرد و غبار كرده‌اند، تا بر صورت ننشیند و هر روز آن آبگینه‌ها را خادمان پاك كنند... ». (پیشین، صفحه 62 و 63)
دكتر دبیر سیاقی درباره سبك نگارش منصفانه ناصر خسرو در كتاب سفرنامه نوشته است: «ناصر خسرو در تحریر مسایل و برداشتن یادداشت‌ها طرحی معتدل دارد؛ می‌داند چه را باید توصیف كند، از كه نقل كند و از چه سخن بگوید و خوب می‌شناسد كه حدّ هر كدام چه مقدار است؛ اطنابِ بجا و ایجازِ به‌ موقع از رموز و دقایق نویسندگی او است. یكدستیِ شرح‌ها و وصف‌ها از آغاز تا انجام سفرنامه حفظ شده است. وصفِ قلعه شَمیران یا باغ‌های بی در و خار پیرامون شهر قزوین یا توصیف آمیزش مردم شهر اَخلاط با وصف اُبُلّه و ارّجان و نمایاندن وضع جزیره تنّیس و مشهد خلیل یا آنچه درباره طبس و قاین گفته است همه از یك سنخ است و ریخته قلم اعتدال‌جو و خالی از طغیانِ یك مردِ دبیر و از دیده و مخیّله یك بیننده تیزنگر و شنونده ژرف‌یاب». (پیشین، صفحه سی و هفت)

** سفرنامه: آیینه زندگی مردمان عادی / عاقبت فروشنده دروغگو در مصر

سفرنامه ناصر خسرو آیینه ای است از زندگی جاری مردمِ كوی و برزن در سرزمین های اسلامی قرن پنجم هجری؛ كیمیای نادری كه در بسیاری از كتاب‌های حجیم تاریخی زبان فارسی و عربی كم ‌تر نشانی از آن می ‌توان یافت، زیرا در این كتاب‌ها عمده توجه نویسنده كه اغلب خود از ملازمان درگاه بوده، به دربار پادشاه و لشكر پادشاه و اردوگاه پادشاه و جنگ پادشاه و بزم پادشاه و شكارگری و سواركاری پادشاه و اهل دربارِ پادشاه معطوف بوده است؛ از این رو در بسیاری از كتاب‌های تاریخی كمتر می‌توان نشانی از تشریح وضعیت مردمان عادی و نحوه زندگی و داد و ستد و خورد و خوراك و باورهایشان دید.
اما در تاریخ زبان و ادبیات فارسی، «سفرنامه» به سبب اینكه نویسنده‌اش در میان مردمان شهرهای گوناگون گشته و كیفیت زندگی آنان را دیده و لمس كرده و به رشته كتابت درآورده، اثری است كم‌ نظیر.
ناصر خسرو هنگامی كه دارد دیده‌هایش را از مصر شرح می‌دهد، می‌گوید كه «اهل بازار مصر هر چه فروشند، راست گویند و اگر كسی به مشتری دروغ گوید، او را بر اشتری نشانند و زنگی به دست او دهند تا در شهر می‌گردد و زنگ می‌جنباند و منادی می‌كند [= ندا ‌دهد] كه: 'من خلاف گفتم، ملامت می‌بینم و هر كه دروغ گوید، سزای او ملامت باشد'. در بازار آنجا از بقّال و عطّار و پیله‌ور [= خرده فروش، فروشنده اجناس خرّازی] هر چه فروشند، باردانِ [= ظرف، خورجین] آن از خود بدهند؛ اگر زُجاج [= شیشه] باشد و اگر سُفال و اگر كاغذ، فی‌الجمله احتیاج نباشد كه خریدار باردان بردارد». (پیشین، صفحه 94 و 95)
نمونه دیگر، توصیف او است از «عمره‌ی جِعرانَه» و كیفیت نان پختن حاجیانِ خانه خدا در آن موضع: «به چهار فرسنگی مكه از جانب شمال جایی است آن را جِعرانه گویند. مصطفی (ص) آنجا بوده است با لشكری شانزدهم ذی‌ القعده از آنجا اِحرام گرفته است و به مكه آمده و عُمره كرده و آن ‌جا دو چاه است: یكی را بِئرُالرّسول (ص)گویند و یكی را بِئرِ [= چاه] علی بن ابی‌طالب، صلوات الله علیهما. هر دو چاه را آب تمام خوش [= بسیار گوار] باشد و میان هر دو چاه دَه گز [= واحد طول] باشد و آن سنّت بر جا دارند و بدان موسم، آن عمره بكنند و نزدیك آن چاه كوه‌ پاره ای است كه بدان موضع گَوها [=گودال‌ها، حفره‌ها، فرورفتگی‌ها] در سنگ افتاده است همچو كاسه‌ها. گویند پیغمبر (ص) به دست خود در آن گَوها آرد سرشته [= خمیر كرده] و خَلق كه آنجا روند در آن گَوها آرد سِرِشَند [= خمیر می‌كنند] با آبِ آن چاه‌ها و همان‌جا درختان بسیار است، هیزم بكَنند و نان پزند و تبرّك را [= برای تبرّك] به ولایت‌ها برند». (پیشین، صفحه 137 و 138)

** باورهای عامه در سفرنامه

ناصر خسرو آنچه را كه در كتاب سفرنامه خویش نگاشته، یا به چشم خویش دیده و شرح داده و یا از افراد مورد اعتماد شنیده و بازگو كرده است. البته در این میان برخی از باورهای عامه یا آنچه در میان مردم كوچه و بازار نقل می‌شده و بیشتر به خرافه‌ها می‌ماند را نیز در كتاب خویش آورده اما صحت آن‌ها را تأیید نكرده و درستی یا نادرستی‌ آن‌ها را بر عهده راوی نهاده است. وی در توصیف «دریای لوط» كه در جنوب شهر طبریه (در فلسطین اشغالی امروزی واقع شده است) بوده، یكی از این باورهای عامیانه را شرح داده است:
«... و سوی جنوبِ شهر، دریای لوط است و آن آبی تلخ دارد، یعنی دریای لوط كه از جانبِ جنوب طبریّه است و آب دریای طبریِه آنجا می‌رود و شهرستان لوط بر كنار دریای لوط است اما هیچ اثری نمانده است.
از شخصی شنیدم كه گفت در دریای تلخ كه دریای لوط است، چیزی می ‌باشد مانند گاوی از كف دریا فراهم آمده ، سیاه كه صورت گو [= گاو] دارد و به سنگ می‌ماند اما سخت نیست و مردم آن را برگیرند و پاره كنند و به شهرها و ولایت‌ها برند. هر پاره از آن كه در زیر درختی كنند، هرگز كرم در زیر آن درخت نیفتد و در آن موضع بیخ [= ریشه] درخت را زیان نرسد و بُستان را از كرم و حشرات زیر زمین آسیبی نرسد و العهده علی الرّاوی و گفت عطّاران نیز بخرند و می‌گویند كرمی كه در داروها افتد و آن را نقره گویند، دفعِ آن كند». (پیشین، صفحه 29 و 30)

** اطلاعات بی‌قیمت سفرنامه / زلزله‌یی با چهل هزار كشته

سفرنامه ناصر خسرو در دل خود اطلاعات مهمی را از بخش عمده‌ ای از جغرافیای تاریخی، طبیعی، فرهنگی و سیاسی جهان اسلامِِِ هزار سالِ پیش جای داده است. ارزش این اطلاعات زمانی برای ما بیشتر خواهد شد كه دریابیم برخی از جای‌ها و موضع‌هایی كه ناصر خسرو به توصیف آن‌ها پرداخته و درباره متعلقاتشان شرح داده، امروز یا دیگر وجود ندارد و یا به كلی نسبت به آنچه در حدود هزار سال پیش بوده‌اند ، دگرگون شده‌ است.
به مثل توصیفِ ناصر خسرو از قلعه شَمیران یا سمیران كه در ولایت طارم در حدود سپیدرود یا قزل اوزن بنا شده بود، ارزش تاریخی فراوانی دارد، زیرا با مراجعه به سفرنامه او می‌توان تصویری هر چند در نمایی باز (لانگ شات) از آن قلعه كه امروز اثری از آن نیست، پیش چشم خیال رسم كرد: «به كنار شهر قلعه‌ ای بلند بنیادش بر سنگ خاره [= سنگ خارا، سنگ سخت، گرانیت] نهاده است. سه دیوار بر گِرد او كشیده و كاریزی به میان قلعه فرو برده تا كنار رودخانه كه از آنجا آب برآورند و به قلعه برند و هزار مرد از مهترزادگان [= بزرگ‌زادگان] ولایت در آن قلعه هستند تا كسی بیراهی و سركشی نتواند كرد». (پیشین، صفحه 7)
یا نمونه مهم دیگر اشاره وی است به زلزله هولناك تبریز: «مرا حكایت كردند كه بدین شهر زلزله افتاد شبِ پنجشنبه هفدهم ربیع‌الاول سنه اربع و ثلاثین و اربعمائه [= 434]... پس از نمازِ خفتن [= نماز عشا]؛ بعضی از شهر خراب شده بود و بعضی دیگر را آسیبی نرسیده بود و گفتند چهل هزار آدمی هلاك شده بودند». (پیشین، صفحه 8 و 9)
صاحب سفرنامه همچنین از دیدار خود با یكی از شاعران نامدار زبان و ادبیات فارسی حكایت می‌كند ، دیدار با قطران تبریزی در شهر تبریز: «و در تبریز 'قطران نام' شاعری را دیدم، شعری نیك می‌گفت، اما زبان فارسی نیكو نمی‌دانست. پیش من آمد. دیوانِ منجیك [ِترمذی] و دیوان دقیقی [ِطوسی] بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی كه او را مشكل بود، از من بپرسید با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من بخواند». (همان، صفحه 9)
واضح است كه این اشاره تاریخی به دیدار دو شاعر زبان فارسی كه یكی از خراسان است و دیگری از آذربایجان تا چه حد ارزشمند است و گویای این است كه قطران برای ناصرخسرو و به احتمال دیگر شاعران بزرگ خراسان شناخته شده نبوده است. دیگر اینكه این اشاره گویای نفوذ گسترده شعر شاعران خراسانِ بزرگ در گستره جغرافیای ایران آن روز بوده؛ زیرا وقتی دیوان شعر شاعرانی چون منجیك ترمذی كه جزو شاعران درجه یك خراسان نیز نبوده، در سوی دیگر ایران در آذربایجان در دست شاعری چون قطران بوده و شعرش خوانده می‌شده ، معلوم می‌شود كه شعر شاعری چون رودكی و دیگر بزرگان تا چه حد شهره بوده است.

** نسخه‌های چاپ شده از سفرنامه ناصر خسرو

نخستین بار شارل شِفر شرق شناس فرانسوی، «سفرنامه ناصر خسرو» را در سال 1298 قمری (1881 میلادی) در پاریس چاپ كرد كه پس از آن نیز همان نسخه در هندوستان چاپ سنگی شد. در سال 1312 قمری نیز سفرنامه در تهران چاپ سنگی شد.
از دیگر چاپ‌های سفرنامه نسخه ای است به تصحیح دكتر نادر وزین‌ پور كه به همت انتشارات فرانكلین در سال 1350 چاپ شده است. همچنین باید از نسخه تصحیح شده محمود غنی زاده نام برد كه انتشارات اساطیر آن را چاپ كرده است.
اما بی‌ تردید بهترین و جامع‌ ترین چاپ‌ این كتاب به تصحیح دكتر محمد دبیر سیاقی منتشر شده كه چاپ‌های قدیم و جدید آن به همت انتشارات انجمن آثار ملی و انتشارات زوّار روانه بازار شده است. این نسخه همراه است با تعلیق ‌ها و شرح واژگان دشوار و توضیح جامع و بسیار سودمند اعلام تاریخی و جغرافیایی. همچنین در این كتاب برای مسایل طرح شده در سفرنامه فهرستی موضوعی فراهم آمده و استاد دبیرسیاقی افزون بر همه این‌ها نقشه مسیر سفر ناصرِ خسرو و نیز عكس‌هایی از برخی جای‌های نام برده شده در سفرنامه را هم به متن ضمیمه كرده‌اند.
ارجاع‌ های گزارش بالا به متن سفرنامه بر اساس نسخه تصحیح شده استاد دبیر سیاقی (انتشارات زوّار، چاپ دهم، 1389) است.
خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) بر آن است تا گنجینه آثار ادب فارسی را باز معرفی كند تا با آگاهی‌افزایی نسبت به داشته‌های ارزشمندمان، در راه آشتی دوباره مردم سرزمینمان با كتاب‌های ارزشمند ادبیات كهن فارسی قدمی برداشته باشد. بدین منظور، هر نوبت یكی از متن‌های كهن ادبیات فارسی در سلسله نوشته‌هایی با عنوان «آشتی با ادبیات فارسی» به طور اجمالی معرفی خواهد شد. چندی پیش برای نخستین شماره از این مجموعه كتاب «قابوس‌نامه» معرفی شد و در این نوبت نیز «سفرنامه ناصر خسرو» معرفی می شود.
میزگرد **3067*1436* گزارش: امیرحسین دولتشاهی*انتشار: داود پورصحت*