به گزارش روز يكشنبه ايرنا، سران سازمان مجاهدين خلق( منافقين ) از همكاري با حكومت بعث عراق اهدافي را دنبال ميكردند و از آنجايي كه عراق مرزهاي زميني طولاني با جمهوري اسلامي ايران دارد، پس بهترين و آسانترين راه براي نفوذ عناصر سازمان منافقين به ايران به شمار ميرفت، علاوه بر اين سازمان منافقين ميتوانست با استفاده از كمكهاي مالي و تسليحاتي فراوان عراق توان مبارزاتي خود در برابر جمهوري اسلامي را تا حد زيادي افزايش دهد.
روشن است كه دولت حزب بعث نيز به خوبي ميدانست كه ميتواند با استفاده از عناصر وهواداران سازمان منافقين در ايران، اقدام به اجراي عملياتهاي خرابكارانه، كسب اطلاع از اوضاع داخلي كشورمان و ترور شخصيتهاي تأثيرگذار كند و در نهايت اراده، پشتيباني و مشاركت عمومي در جنگ را در بين ايرانيان تضعيف نمايد .
اين امر به خودي خود ميتواند دليلي بسيار مناسب براي حمايت همهجانبه صدام از حضور مجاهدين خلق ( سازمان منافقين ) در عراق و عمليات ضد ايراني آنان باشد.
** پيدايش سازمان مجاهدين خلق ( منافقين )
سازمان مجاهدين خلق ايران ( منافقين ) در سال 1344 توسط محمد حنيف نژاد و تني چند تاسيس شد و در سال 1350 اكثريت سازمان توسط ساواك دستگير و به زندان اوين منتقل شدند.
در روز 30 فروردين سال 51 نخستين سري اعدامهاي سران اين سازمان؛ شامل اعضاي كميته مركزي از جمله «ناصر صادق، علي ميهندوست، محمد بازرگاني و بهروز(علي) باكري انجام و مسعود رجوي نيز در اين گروه محاكمه و با يك درجه تخفيف محكوم به حبس ابد شد.
با فرار رضا رضايي، يكي از اعضاي مركزي سازمان مجاهيدن خلق از زندان، پيكر نيمهجان سازمان دوباره جان گرفت و تشكيلاتي كه تا آن موقع نامي نداشت و تنها با كلمه «سازمان» شناخته ميشد، با مشورت با اعضاي ديگر كه درزندان بودند نام «سازمان مجاهدين خلق ايران» را بر خود گذاشت.
** آزادي رجوي از زندان و كينه توزي عليه نظام جمهوري اسلامي
مسعود رجوي و يارانش نيز در سال 57 پس از آزادي زندانيان سياسي و همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي از زندان آزاد شدند و به فعاليت سياسي پرداختند. درسال1358 هم در اولين دوره رياست جمهوري اسلامي ايران با فرمان حضرت امام خميني (ره) مبني براينكه كساني كه به قانون اساسي راي مثبت نداده اند نبايد رئيس جمهور شوند ، مسعود رجوي انصراف مي دهد.
اما از همان اول مجاهدين خلق ( منافقين ) نسبت به جمهوري اسلامي و شخص امام خميني (ره) كينه ناپاك داشتند و موضع سخت گرفتند ؛ در ظاهر شايد اقدامي نمي كردند اما در درون تشكيلات به دنبال آماده سازي براي يك تهاجم به انقلاب اسلامي بودند و در اين راه نيز توانستند، بني صدر رئيس جمهوري وقت را نيز هم جبهه خود سازند.
سازمان منافقين پس از تظاهرات 30 خرداد سال 60 بطورعلني اعلام مبارزه عليه جمهوري اسلامي كرد؛ اما نتيجه اين تظاهرات مسلحانه و ايجاد خشونت در جامعه براي سازمان از بين رفتن تشكيلات شاخه اي و نيروي ميليشيا و پراكنده شدن نفرات پايين و قطع ارتباط آنها بود بعلاوه اينكه امكان فعاليت قانوني وسياسي را از دست داد.
** ترور مسئولان نظام در دستور كار منافقين
سازمان منافقين درگام بعد انديشيد كه با عمليات تروريستي بزرگ و ترور مسئولان جمهوري اسلامي مي تواند درچند هفته قدرت راكسب كند كه نام اين راهكار را سازمان منافقين ، «بي آينده كردن جمهوري اسلامي و زدن سر» گذاشت و طي آن اقدام به انفجار دفتر حزب جمهوري ( شهادت دكتر بهشتي و 72 تن از يارانش ) ،دفتر نخست وزيري ( شهادت رجايي رييس جمهوري و باهنر نخست وزير كشورمان) و ترور ائمه جمعه ( آيات عظام و شهداي محراب ) كرد و همه توان نظامي و عقيدتي و تشكيلاتي خودرا بكار گرفت ولي در نهايت با مقاومت مردم و مسئولان جمهوري اسلامي نتيجه اي نگرفت.
سازمان منافقين كه ديگر توان اين نوع از ترور و انفجار را نداشت بالاجبار خط عوض كرد و مدعي شد كه با استراتژي پيش گرفته جديد حداكثر تا 6 ماه ديگر مي تواند قدرت را در ايران بدست آورد، اين راهبرد كه آن را «زدن سر انگشتان اختناق آفرين» نام گذاري كرده بود ، عبارت بود از ترورهاي ساده ، يعني هرفردي كه از جمهوري اسلامي دفاع مي كند اعم از كارگر ساده ، بقال ، كفاش و هر شخص ديگر حتي اشتباه بايد كشته شود؛ چون اين كار قرار بود باعث ايجاد هراس در حاميان رده پايين در جمهوري اسلامي شود و بعد جمهوري اسلامي ايران با از دست دادن هوادارانش منزوي و ساقط شود ؛ بنابراين با همين توجيه بود كه سازمان منافقين هزاران تن را ترور كرد.
** عزل بني صدر و فرار رجوي به فرانسه
بعد از عزل بني صدر از سوي نظام جمهوري اسلامي ، مسعود رجوي با بني صدر در مرداد ماه 1360 به فرانسه فرار مي كنند و بقيه كادرهاي سازمان نيز يا در فرانسه يا در ديگر كشورهاي اروپايي متواري مي شوند و باقيمانده نيروهاي سازمان نيز يا در درگيرهاي خانه هاي تيمي كشته و يا دستگير مي شوند ؛ بقيه نيز به مناطقي از كردستان ايران و عراق مي روند و در آنجا مخفي و فعاليت هاي تروريستي خود را ادامه مي دهند.
در شهريور 1361 مسعود رجوي با طارق عزيز نخست وزير وقت عراق در پاريس ملاقات و در دي ماه 1361 رجوي با طارق عزيز بيانيه صلح را امضا مي كند.
رجوي به تدريج و با توجه به پاكسازي مناطق كردستان توسط جمهوري اسلامي به انتقال نيروهاي باقي مانده به عراق اقدام مي كند و در عراق اقدام به سازماندهي نيروها و همچنين به تجهيز آنها توسط دولت صدام مي پردازد و يكسري عمليات را به نام «عمليات هاي گرداني» به راه مي اندازد و به پاسگاه ها و يگان هاي كشورمان حمله مي كند و اين در حالي است كه جمهوري اسلامي به دليل تجاوز عراق به خاك ايران مشغول جنگ با دولت حزب بعث است و رجوي در كنار صدام به جنگ عليه رزمندگان اسلامي مشغول است.
رجوي در خرداد 1365 از فرانسه به عراق مي رود و اسم آنرا «پرواز تاريخ ساز» مي گذارد و بدين شكل در عراق و در كنار صدام قرار مي گيرد.
** تاسيس ارتش آزادي بخش
رجوي در خرداد 1366 به صورت رسمي تاسيس «ارتش آزادي بخش» را اعلام و با پشتيباني و حمايت ارتش صدام اقدام به عمليات هايي عليه رزمندگان اسلام مي كند.
اين عمليات ها در فرهنگ سازمان منافقين «خط زني» نام داشت و ابتدا مورد استقبال ارتش عراق قرار گرفت و چون از نيروهاي سازمان استفاده اطلاعاتي و نظامي مي كرد ولي در سالهاي بعد بدليل اقدامات متقابل نيروهاي رزمنده كشورمان، يگان هاي عراقي از بكارگيري مجاهدين خلق درحمله به خط مرزي امتناع مي كردند ، لذا فرماندهان حزب بعث ازسازمان منافقين خواستند كه مستقلاٌ با تمام قواي موجود خودشان از يك منطقه اقدام به حمله عليه مواضع كشور ايران كنند.
البته حزب بعث و ارتش عراق قول پشتيباني تمام عيار را به مجاهدين خلق ( منافقين ) دادند چرا كه پيروزي منافقين در يك منطقه مرزي باعث تقويت روحيه ارتش عراق مي شد، ارتشي كه در ضعيف ترين وضع روحي قرار داشت و توان ادامه جنگ رانداشت اين خط واستراتژي جديد تحميلي از طرف عراق عمليات اف كل نام گرفت.
عمليات آفتاب در فكه و عمليات چلچراغ در مهران با پشتيباني توپخانه و هوانيروز و نيروي هوايي عراق نمونه هايي از اين نوع عمليات بود كه ظاهراٌ تأثير مثبتي در روحيه مجاهدين خلق ( منافقين ) و ارتش حرب بعث عراق گذاشت و همزمان منافقين در مهران شعار «امروز مهران فردا تهران» را سر مي دادند.
صدام نيز در سخنراني اش مي گفت جمهوري اسلامي بايد بداند كه (منافقين) مجاهدين خلق را به تهران هم مي شود فرستاد البته همان موقع هم صدام مي دانست كه اين تقويت روحيه و پيروزي ظاهري و موقتي است و ارتش او توان ادامه جنگ را ندارد و به همين دليل اقدام به عقب نشيني از خاك ايران كرده بود.
** شكست منافقين درعمليات نظامي در خاك ايران
در مرداد ماه سال 1367 و بعد از اعلام آتش بس ، از سوي جمهوري اسلامي ايران و عراق ، مسعود رجوي فرمان حمله به مرزهاي كشورمان را صادر كرد و درهنگامه عمليات مرصاد كه توسط رزمندگان اسلام ضربه بسيار سختي به منافقين وارد شد، نيروهاي سازمان مجاهدين خلق (منافقين) با پشتيباني لجستيكي و توپخانه و نيروي هوايي عراق تا تنگه چهارزبر ( اسلام آباد و كرند غرب در استان كرمانشاه ) پيشروي و در طول اين مسير دست به جنايت و كشتار مردم بي دفاع مي زنند و بعد از تحمل شكست از سوي رزمندگان اسلام به سوي عراق عقب نشيني مي كنند.
سازمان منافقين دراين عمليات نيروهاي ناراضي و معترض را سر به نيست مي كنند كه مي توان به كشته شدن بسياري از سردمداران منافقين از جمله علي زركش ( كه در سال 1360 به بعد بعنوان نفر دوم سازمان منافقين بعد از مسعود رجوي معروف شده بود) اشاره كرد.
** مثلث بنيصدر،رجوي و طارقعزيز در براندازي انقلاب اسلامي
طارقعزيز از اعضاي رده بالاي حزب بعث كه بين سالهاي 1983 تا 1991 وزير امورخارجه و از 1979 تا 2003 معاون نخستوزير و از مشاوران نزديك صدام بود از جانب رئيس حزب بعث از مسعود رجوي براي ديدار از عراق دعوت كرد.
راديو ضدانقلاب صداي ايران نيز دو روز بعد در روز 21 ديماه سال1361 در گزارشي با اشاره به قصد رجوي براي انتقال ستاد تبليغاتي خود از پاريس به بغداد، اعلام كرد كه رجوي در اين ديدار خواستار افزايش كمكهاي مالي عراق به سازمان منافقين (مجاهدين خلق ) شده است.
پس از اينكه چهره حقيقي سركردگان و رهبران سازمان منافقين (مجاهدين خلق) بر مردم آشكار شد، اين سازمان از 30 خرداد1360 رسماً وارد دورهي جنگ مسلحانه با نظام جمهوري اسلامي شد كه سازمان منافقين آن را «فاز نظامي» ميناميد. در واقع نظريهپردازان سازمان منافقين معتقد بودند كه در پيش گرفتن فاز نظامي در نهايت به پيروزي سازمان و سرنگوني جمهوري اسلامي خواهد انجاميد. اين افراد بر اين باور بودند كه سازمان منافقين ضمن داشتن دركي از نظام جمهوري اسلامي و ماهيت آشتيناپذير آن، استراتژي مبارزه مسلحانه و وارد آوردن ضربات تعيين كننده با هدف سرنگوني نظام و در نهايت تشكيل حكومت آلترناتيو(جايگزين) را در دستور كار خود قرار داد.
مسعود رجوي در تابستان 1361 سلسله مصاحبههايي با نشريه اتحاديه انجمنهاي دانشجويان مسلمان در خارج از كشور انجام داد كه با عنوان «جمعبندي يكساله مقاومت» در قالب كتابي چاپ و منتشر شد.
او در اين كتاب به توضيح كامل اين امر پرداخت كه مجاهدين خلق ( منافقين ) حتي قبل از ورود حضرت امام خميني (ره) به ايران ميدانستهاست كه در نهايت با بنيانگذار جمهوري اسلامي در يك مسير قرار نمي گيرد و كار به جنگ مسلحانه خواهد كشيد.
گفتني است در جبهههاي جنگ عراق عليه ايران در اين مقطع تحولاتي رخ داد كه برجستهترين آن را ميتوان پيروزيهاي پيدرپي نيروهاي ايراني در بازپسگيري مناطق اشغالي از طريق يك سلسله عملياتهاي پيروزمندانه دانست كه با عمليات «ثامنالائمه» آغاز شد و در نهايت با عمليات «اليبيتالمقدس» به آزادسازي شهر خرمشهر انجاميد.
همچنين پس از فرار بنيصدر و مسعود رجوي به پاريس، شورايي موسوم به «شوراي ملي مقاومت» با شركت شماري از گروههاي مخالف جمهوري اسلامي همانند حزب «دمكرات كُردستان»، «جبهه دمكراتيك ملي ايران»، «شوراي متعهد چپ»، «سازمان استادان دانشگاههاي ايران»، «سازمان اتحاد براي آزادي كار»، «كانون توحيدي اصناف»، «سازمان اقامه» و بعدها «حزب كار ايران»، «جنبش زحمتكشان »، «اتحاديه كمونيستهاي ايران» و «سازمان چريكهاي فدايي خلق» تشكيل شد.
طبق ميثاقي كه به امضاي اعضاي شورا رسيد، بنيصدر رئيسجمهوري و رجوي نخستوزير نظام جمهوري دمكراتيك اسلامي معرفي شدند. البته شماري از گروههاي چپ عضو شورا به لفظ اسلامي در عنوان اين نظام اعتراض كردند. ولي سازمان منافقين اين وعده را داد كه طي دو سه ماه، جمهوري اسلامي به سرعت سرنگون خواهد شد و گروههاي معترض ميتوانند اعتراضات خود را در مجلس مؤسسان قانون اساسي مطرح كنند.
البته با توجه به تعداد اندك اعضا و ضعف تشكيلاتي و سازماني بيشتر اين گروهها، در واقع شوراي ملي مقاومت تا حدود زيادي تحت سيطره سازمان منافقين (مجاهدين خلق) قرار گرفته بود و به همين دليل رهبري سازمان منافقين ، شورا را زير مجموعه اي از سازمان ميدانست، به گونه ايي كه اين امر در عملكرد آن هم كاملا مشهود بود.
نكته بسيار مهم ديگر در تحولات اين دوره سازمان منافقين كه تبعات بسيار عظيمي نيز در پي داشت، ديدار مسعود رجوي با «طارقعزيز» معاون نخستوزير عراق در پاريس بود كه بنيصدر، مقدمات آن را فراهم كرده بود.
در اين ديدار كه به گزارش راديو بغداد، در روز يكشنبه 9 ژانويه 1983 (1361) انجام شده است، دو طرف بر لزوم حل و فصل مسالمتآميز اختلافات دو كشور تأكيد كردند و در مورد به اصطلاح صلح به توافق رسيدند.
بنابراين مي توان نتيجه گرفت ، سازمان منافقين براي براندازي نظام جمهوري اسلامي كه آن را هدف اصلي خود ميدانست، بطور رسمي وعلني در كنار صدام قرار گفت؛ رجوي تأكيد داشت كه از طريق مرزهاي عراق به دنبال آزادسازي كشور خود يعني ايران است.
در واقع سازمان منافقين در اين مقطع، با اتخاذ استراتژي جنگ جبههاي يا آزاديبخش درصدد بود تا ضمن كسب حمايت خارجي و استفاده از فرصت جنگ ايران و عراق، زمينههاي دستيابي سريع خود به قدرت را فراهم كند.
در اين مقطع نيز سازمان منافقين ، در تحليل خود دچار اشتباه شد و نه تنها به مقاصد شوم خود عليه نظام جمهوري اسلامي دست نيافت كه مواضع خود را در عراق از دست داد.
(منابع خبر از رسانه هاي داخلي و خارجي)
اجتمام ** 1095 **1776
گزارش :رضا رضائي مجد ** انتشار : ليلا خطيب زاده
*آگاهي از آخرين اخبار اجتماعي و حوادث ايران و جهان در كانال تلگرام گروه اجتماعي ايرنا:
@irnaej
https://t.me/irnaej
تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۵
تهران- ايرنا- مسعود رجوي سركرده وقت سازمان منافقين (مجاهدين خلق) روز 18 تير سال 1366 ديداري را با صدام ، رئيس حزب بعث براي ضربه زدن به نظام جمهوري اسلامي ايران در بغداد انجام داد و در اين نشست اعلام كرد كه براي براندازي جمهوري اسلامي ايران حاضر به هرگونه همكاري باحزب بعث وخيانت به مردم ايران است.