به اين پرسشها ميتوان پاسخهاي متعددي داد. اما به عقيده من رمز جاودانگي انديشۀ او را بايد در نوع نگاه او به انسان و كرامت انسان و حقوق انسان يافت. نگاهي كه به شدت نيازمند آنيم؛ خصوصاً در اوضاع و احوال پرآشوب كنوني كه افكار عمومي هدف (در معرض) انبوه پيامهاي مسموم رسانهاي است. پيامهايي كه براي ترسيم چهرهاي دلناپذير از دين و ايجاد اسلامهراسي توليد شده است.
انتخاب من دلايل متعددي دارد؛ از جمله اينكه: نوع نگاه ايشان به انسان، نقش اساسي در تفسير هستي و اهداف آن و در نتيجه، خواست خدا و پيام دين دارد. از سوي ديگر، اگر نگوييم گفتمان غالب جهان معاصر، كرامت انسان و حقوق ناشي از آن است، بيترديد، بايد آن را از رايجترين گفتمانها دانست.
البته در اين امر كه انسان داراي شرافت و كرامت ذاتي در اسلام است، نميتوان ترديد كرد و اشارهاي به آيه 70 از سوره اسراء در اينباره كافي است. اما آنچه مهم است، نوع برداشت عالم دين از اين امر و نحوه تبيين آن از سوي مبلغان شريعت است كه متاسفانه گاهي نامناسب و داراي پيامدهاي نگران كننده است.
نگاه و بيان امام موسي صدر در اين حوزه انصافاً ناب و آموختني است. از نظر ايشان كه همان نظر اسلام است، «انسانها همه خوب و بر فطرت پاك خلق شدهاند. چه بسا، منافع شخصي و فساد محيط مانع بروز آثار اين فطرت ميشود و انسان مرتكب ظلم يا فساد ميشود. ولي، حتي در همان حالت، فطرتِ وي او را به صلاح دعوت ميكند. گاهي منافع ماديْ انسان را از تشخيص خوب و بد باز ميدارد و انسان در داوري اشتباه ميكند. ولي در مواردي كه منافع مادي وجود نداشته باشد، حكم فطرت، كاملاً واضح، خودنمايي ميكند.»
از آثار برجايمانده از ايشان معلوم ميشود كه كرامت ذاتي را حتي مخصوص مسلمانان و مؤمنان نميداند. او ارزش انسان و دليل خليفه بودنش را اين نميداند كه «محرم اسرار» است يا نافرماني خدا را نميكند. راز كرامت و جايگاه انسان آگاهي و اختيار اوست. او در بحثي دربارۀ آيۀ 30 از سوره بقره، ميگويد: «جانشين كسي است كه مسئوليت ميپذيرد و آگاهانه رفتار ميكند ... بنابراين، معناي خليفهالله بودن انسان اين است كه او ميان خير و شر مخيّر است و مجبور نيست.»
تأكيد او بر استقلال بشر و آزادي او و استنباط اين نكته از مفهوم خليفه بسيار لطيف و داراي آثار فراوان است، و در جايجاي نوشتارها و گفتارهاي وي تكرار شده است.
براي همين است كه امام موسي صدر به آزادي عقيده و آزادگي انسانها سخت پايبند است و ميگويد: «رأي و عقيده ثمرۀ تفكر انسان و نتيجۀ بُعد وجوديِ شريف و برترِ وي است. اسلام رأي و اظهارنظر و عقيده را بزرگ و گرامي ميدارد و كوشش ميكند تا حريت و آزادي رأي و عقيده هماره حفظ شود» و البته، تأكيد ميكند كه انسان بايد قدر گوهر آزادي را نيك بشناسد و نيكو به كار گيرد، چراكه «تنها اختيار و آزادي اراده نميتواند براي انسان فضيلت ايجاد كند، بلكه همه كرامت و فضيلت انسان در اين است كه راه خير و صواب را اختيار كند.»
امام صدر حتي دعوت به توحيد را نيز همسو با حفظ كرامت انسان ميداند و بر حلال و حرام براي آلوده نگشتن گوهر آزادي و قدرت انتخاب تأكيد ميكند: «اسلام مقـامِ انسـان را بسيار منزه ميداند. لذا پرستش بتها و عبادت بشر و هر شخص و هر شيئي را حرام كرده و مقامِ انسان را در نظام آفرينش بالاتر از آن دانسته است كه غيرخدا را بپرستد و در برابر موجوداتِ محدودي چون خود حتي خضوع و خشوع كند. ما در بسياري از تعاليم اسلامي ميبينيم كه انسان از بيان نياز به غير از خداوند منع شده است.»
همين ديدگاه است كه منجر به ارائه تئوري عينيت اسلاميت و بلكه ديانت با انسانيت شده است؛ تئورياي كه از نظر او پيام قرآن است، آنجا كه ميگويد: «قرآن كريم بر هماهنگي كامل دين و انسانيت تأكيد ميكند: «فَأَقِم وَجهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطرَتَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها لا تَبديلَ لِخَلقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ القَيِّمُ.» همچنين، حديث شريف «كلُّ مولودٍ يولَدُ عَلَي الفِطرَة» (هر مولودي بر فطرت (توحيد) زاده مي شود. ) تعبيري است از اينكه اسلام مساوي با فطرت انسان است.»
چنين نگاهي به دين و به انسان، علاوه بر آنكه آدمي را عاشق هستي و شيفتۀ خدمت به همنوعان، و پذيراي جفاهاي احتمالي و خارهاي مغيلان در اين مسير ميكند، بر چگونگي دعوت به دين و تبليغ مذهب نيز اثر ميگذارد.
چنين كسي از عمق وجود پيامآور محبت ميشود و تأكيد ميكند كه: «بشر كسي را ميخواهد كه به او مهر ورزد، دست بر قلبش بكشد، عرقش را خشك كند و با او زندگي كند. اگر براي خود، يعني علماي دين، اوضاع و احوالي چون اوضاع و احوال اهل دنيا پديد آوريم، آخرين اميدِ آينده را نابود كردهايم، آخرين اميدِ باقيمانده از زندگي ملتها.»
اين برداشت راجع به نحوه برخورد با انسانها، از نظر او اختصاصي به همفكران و همكيشان ندارد، حتي «اهل كتاب از جانب مسلمانان مستحق چيزي جز جدال احسن نيستند، نه ضرب و نه طعنه، نه جنگ و نه قطع رابطه و نه حتي درشتي و خشونت در بحث.»
اين است كه ميگويم نياز ما به تكرار نگاه اوست. دلم ميخواهد به جاي هر احتمال ديگري براي آن عزيز غايب از نظر، فقط بگويم: «هر كجا هست، خدايا به سلامت دارش.»
* عضو حقوقدان شوراي نگهبان
فراهنگ ** 1003 ** خبرنگار: محمدرضا جعفرملك * انتشار: اميد غياثوند
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۱
تهران - ايرنا - چرا ياد امام موسي صدر همچنان زنده و انديشۀ او بالنده است؟ چرا ربايش او موجب فقدان و فراموشي وي نشد و برخلاف بسياري از اقران و امثال خويش، نسل جوان و فرهيخته هر روز بيشتر از ديروز به او اقبال نشان ميدهد؟