تهران- ايرنا- رييس پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي معتقد است:مراكز رشد در حوزه علوم انساني واسط بين توليد علم (پژوهشكده ها) و بازار تقاضا هستند و وظيفه دائمي كردن فناوري سازي را برعهده دارند.

پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي وابسته به وزارت علوم، تحقيقات و فناوري همانطور كه از نام آن پيداست، آموزش و پژوهش را در رشته هاي مختلف علوم انساني برعهده دارد و حسينعلي قبادي استاد رشته زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تربيت مدرس از سال 1392 و بعد از درگذشت مرحوم صادق آئينه وند رياست آن را برعهده دارد.
تصويب تاسيس مركز رشد در هيات امناي پژوهشگاه و هدف از تاسيس آن بهانه اصلي براي گفت وگو با دكتر قبادي بود كه از رابطه پژوهش در حوزه علوم انساني آغاز شد و به مركز رشد، اطلاع رساني بيشتر در مورد طرح هاي تحقيقاتي، شوراي تحول در علوم انساني و در نهايت تلاش هاي وزير علوم، تحقيقات و فناوري در دولت دوازدهم براي كاربردي شدن پژوهش هاي علوم انساني ختم شد.
قبادي سال ۱۳۸۵ به عنوان استاد برتر و پژوهشگر برتر دانشگاه تربيت مدرس انتخاب شد؛ معاونت پژوهشي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و رياست پژوهشكده علوم انساني و مطالعات اجتماعي جهاد دانشگاهي از فعاليت هاي اجرايي وي و نگارش كتاب در زمينه ادبيات فارسي و راهنمايي و مشاوره پايان هاي فراوان از جمله فعاليت هاي علمي اوست.

***پژوهشكده علوم انساني كاربردي براي ارتباط پژوهشگاه با جامعه
ايرنا: در دانشگاه‌هاي فني همواره اين سوال هست كه فعاليت ها چه اندازه با صنعت ارتباط دارد، ولي در دانشگاه‌هاي علوم انساني اين سوال مطرح است كه فعاليت‌ها چقدر نيازهاي جامعه را پاسخ مي‌دهد؟ براي ايجاد ارتباط بيشتر تحقيقات و پژوهش‌هاي پژوهشگاه علوم انساني با جامعه و پاسخ به نيازهاي آن چه تدابيري انديشيده‌ايد و چقدر مهم است كه پژوهش‌ها سوال‌هاي امروز جامعه را رفع كند؟
دكتر قبادي: اين سوال نه تنها بازتاب يكي از مهم ترين مسائل جامعه دانشگاهي ايران در حوزه علوم انساني بلكه يكي از موضوعات كليدي آينده پژوهي در ايران است؛ زيرا ابعاد و زواياي اثرگذار فراواني دارد. به همين جهت پژوهشگاه در دوره مديريت فعلي، رويكرد كاربردگرايي را راهبرد اصلي خود قرار داده است و براي نهادينه شدن رويكرد كاربردگرايي در پژوهشگاه، پژوهشكده علوم انساني كاربردي را تأسيس كرديم كه به تصويب هيات امنا رسيد و آغاز به كار كرده است. براي اين كه پژوهشكده عملاً وارد مناسبات اجتماعي جامعه شود، با هماهنگي و حمايت سازمان برنامه وارد اجراي طرح‌هاي بسيار كلان اجتماعي فرهنگي و اقتصادي در قلب مناطق محروم شده‌ايم كه طرح توانمندسازي مناطق محروم از استان هرمزگان تا سواحل مكران يك نمونه از اين طرح‌هاست كه با كمك اساتيد جامعه‌شناس و اقتصاددان با تخصص‌هاي روستايي و با به كارگيري توان بين رشته‌اي انجام مي‌شود. همچنين طرح كلان ملي به نام طرح «جامع اعتلا و ساماندهي علوم انساني معطوف به پيشرفت كشور» را با سه لايه و حول شش محور طراحي كرده‌ايم و لايه‌هاي آن شامل بازشناسي انتقادي مباني علوم انساني و بررسي انتقادي تحول تاريخي آن و مسائل كاربست علوم انساني در حوزه اشتغال و مهارت آفريني است.

***شبكه نخبگاني كشور محقق شد
ايرنا: طرح هاي كلان ملي بايد در شوراي عالي عتف تصويب شود؟
دكتر قبادي: خير؛ اين نام، مشترك لفظي است و منظور ما طرح گسترده كشوري است و پژوهشگاه با حمايت هيات امنا و سازمان برنامه آن‌را پيش مي‌برد. ما در اين طرح، فرايند كاربردي سازي و بومي سازي علوم انساني را همزمان در نظر گرفتيم و اين كه چطور از نظريه به سمت كاربست حركت كنيم. اين طرح در حقيقت، تحقق عَمَليِ شبكه نخبگاني علوم انساني ايران است. محققان داخل و خارج پژوهشگاه و بيش از 150 طرح را در 5 سال شامل مي‌شود. از سوي ديگر براي نخستين بار پژوهشگاه صاحب برنامه توسعه راهبردي پنج ساله شد و در اين برنامه عميقا جهت‌گيري كاربردي ديده شد و طرح‌هاي جاري پژوهشگاه را نيز به سوي كاربردي شدن سوق داده و با دستگاه‌هاي بهره‌بردار وارد تعامل شده‌ايم و بعضي طرح‌هاي ما اكنون به مرحله شركت هاي دانش بنيان رسيده است. مانند بومي سازي بعضي تست‌هاي روانشناسي و كاركردن در حوزه خصوصي سازي و ... بنابراين پژوهشگاه يكپارچه و همه جانبه به سمت كاربردي‌گرايي حركت مي‌كند و همه اين فعاليت‌ها در چهارچوب برنامه راهبردي توسعه پژوهشگاه شكل گرفته است. از جمله راهبردها و سياست‌هاي برنامه توسعه پژوهشگاه مي‌توان به اين موارد اشاره كرد: سياست شماره 4 مبني بر تقويت و توسعه ظرفيت كشف و خلق دانش، گسترش پژوهش‌هاي نوآورانه (با تأكيد بر رويكرد بومي‌گرايي در علوم انساني) از راهبرد شماره 1 درخصوص توسعۀ پژوهش؛ سياست شماره 8 مبني بر توسعۀ مناسبات و همكاري‌هاي علمي، دانشي و پژوهشي با انجمن‌هاي علمي مردم‌نهاد و نهادهاي علوم انساني در سطح ملي، منطقه، آسيا و جهان ( با تأكيد بر جهان اسلام) از راهبرد شماره 2 در خصوص «توسعۀ مناسبات فراگير و شبكه‌سازي علوم انساني» و سياست‌هاي شماره 10 مبني بر «مشاركت مؤثر در تحقق نقشۀ جامع علمي كشور و تدوين نقشۀ نظام ملي نوآوري علوم انساني» و شماره 11 مبني بر «مشاركت مؤثر در تحقق سياست‌هاي كلان نظام آموزش عالي كشور (به‌ويژه در زمينۀ توسعۀ پژوهش‌هاي علوم انساني و ايجاد و اثربخشي قطب‌هاي علمي در كشور)» از راهبرد شماره 3 درخصوص «تأثيرگذاري بر سياست‌ها و برنامه‌هاي كلان ملي».
با اين تفاصيل، كاربردي سازي در علوم انساني، معادل رابطه دانشگاه و صنعت در علوم فني و مهندسي است ولي فراتر از اين نيز هست؛ زيرا هم شامل برقراري ارتباط وثيق با جامعه به عنوان «ذي‌نفع» با دانشگاه است و هم حتي با خود صنعت نيز در پيوند است. زيرا صنعت براي متصل شدن به دانشگاه، به دانش‌ها و فنون واسطه نياز دارد كه اين دانش علوم انساني است و خود صنعت بدون واسطه نمي‌تواند با دانشگاه ارتباط داشته باشد و بايد از متخصصان علوم انساني بهره ببرد. يكي از دلايل كم توفيقي ارتباط صنعت و دانشگاه در كشور ما ـ برخلاف كشورهاي پيشرفته ـ محصول اين است كه دوستان مهندسي ما، رابطه دانشگاه و صنعت را در حوزه علوم تجربي محصور كرده‌اند و حل مسأله را جامع‌نگر نديده‌اند. در حالي‌كه هر طرح صنعتي و عمراني ناگزير تأثيرات و تأثراتي به لحاظ فرهنگي و اجتماعي دارد كه بايد در زمان طراحي و اجرا مدنظر قرار گيرد تا طرح به شكل بهينه به سرانجام برسد و اين كمكي است كه تنها از دانشمندان علوم انساني برمي‌آيد.

***بايد بيشتر اطلاع رساني كنيم
ايرنا: اين سوال پيش مي‌آيد كه آيا بخشي از اين قصور ناشي از فعاليت ناقص اساتيد علوم انساني و ارائه ندادن فعاليت‌هاي پژوهشي خود آنهاست؟ مثلا پژوهشكده مطالعات اجتماعي همين پژوهشگاه طرحي به نام گونه شناسي آزار كودكان انجام داده و با توجه به اهميت اين موضوع و داغ بودن آن در جامعه در مورد آن اطلاع رساني درستي نشده و اطلاعات آن حتي روي سايت پژوهشكده نبود؟
دكتر قبادي: صحبت شما درست است ولي اصلاح اين قبيل اشكالات در مقياس كلان نيازمند عزم ملي است؛ ما در داخل چرخه و ريل كلان‌تري حركت مي‌كنيم كه همين سوال را مي‌توان از وزارت بهداشت و سازمان بهزيستي هم بپرسيد. با اين حال به نظر مي‌رسد پژوهشگاه را بايد از اين جهت ستايش كرد كه هم به مسائل ناب علم و هم به موضوعات كاربردي توجه كرده و تلاش مي‌كند با عمومي كردن مباحث علمي با اقشار گوناگون در تماس باشد. ما در پژوهشگاه براي طرح‌ها و مسائل اجتماعي مختلف ميزگرد، نقد و بررسي و نشست خبري مي‌گذاريم. ولي اين وظيفۀ نهادهاي بهره‌بردار مانند بهزيستي و غيره است كه آگاه باشند چه پژوهش‌هايي مرتبط با حوزه كاري آنها انجام يافته و بايد باور كنند كه بسياري از مسائل سلامت و بهداشت و ... منحصر در دانش پزشكي نيست، بلكه اين علوم انساني است كه مي‌تواند در بسياري از اين زمينه‌ها فرهنگ‌سازي كند.

ايرنا: يعني براي همه اين طرح‌ها اطلاع رساني مي‌شود؟
دكتر قبادي: ما بايد مشكل را از زبان ذي‌نفع بدانيم و از اين پس بيشتر در اين مورد اطلاع رساني مي‌كنيم. ولي شما خبرنگاران هم مي‌توانيد با دست اندركاران پروژه مصاحبه كنيد و نشر بدهيد. رسانه در واقع انسان را در جريان جامعه قرار مي‌دهد. همچنين مي‌توانيد با مسئولان پژوهشكده علوم انساني كاربردي نيز مصاحبه كنيد. پژوهشكده علوم انساني كاربردي هم نيازهاي جامعه را مي‌سنجد و به پژوهشكده‌هاي مرتبط براي انجام طرح‌ها اعلام مي‌كند و هم طرح‌هاي داراي ظرفيت كاربردي را به جامعه و دستگاه‌هاي مربوط اعلام مي‌كند.

***مركز رشد واسطه بين توليد علم و بازار تقاضاست
ايرنا: مراكز رشد در دانشگاه‌هاي فني تجهيزات دانشگاهي، فضا و به طور كلي امكانات را در اختيار محققان قرار مي‌دهند تا ايده‌هاي خود را به محصول تبديل كنند. مركز رشد در پژوهشگاه قرار است چه كند؟
دكتر قبادي: وقتي سخن از مركز رشد در علوم انساني به ميان مي‌آيد، برابر تجاري سازي در دانشگاه‌هاي علوم فني نيست. برخي اشكال و مفاهيم و فرايندها ممكن است مثل آنها باشد، اما به عنوان مثال اگر در علوم انساني حركت از علم را در راستاي تبديل شدن آن به يك راهبرد با اقتضائات محيطي و ارزشي و فرهنگي كه خود نوعي تبلور زيست‌بوم است، تعريف كنيم و به مرزهاي دانش هم نزديك باشد, نوعي امر جهاني ـ محلي (Glocal) اتفاق مي‌افتد نه محلي (Local) مطلق و نه جهاني (Global) مطلق. اين گام مهم كاربردي است و در مراحل بعدي مي‌تواند علوم انساني را به فناوري تبديل كند. براي نمونه اين كه با فرهنگ سازي رفتار ترافيكي جامعه را اصلاح كنيم، ضرورتاً تجاري سازي نيست، ولي كاربردي و فناورانه است و علوم انساني مي‌تواند در اين زمينه‌ها فراوان خدمت كند. اگر اين حركت، موردي و اتفاقي باشد، كم بهره خواهد بود، ولي اگر سامان پيدا كند و به فناوري‌ دست يابد، مي‌تواند موثر واقع شود و اين همان فلسفه مركز رشد علوم انساني است كه مي‌تواند گاهي كاملاً تجاري جلوه كند و گاهي به شكل بنيادي جنبه‌هاي هويتي و فرهنگي ما را بازآفريني كند كه البته به نظر من اين نيز خود يك عمل و فرايند فناورانه است كه ارزش‌هاي ميراثي ايراني را تقويت مي‌كند.

***توليد علم در علوم انساني بايد كاربردي باشد
ايرنا: يعني مركز رشد قرار است سازماني باشد كه يا پژوهش‌هاي كاربردي انجام دهد يا ارزش‌هاي فرهنگي را تقويت كند؟ آيا از اين جهت با وظايف پژوهشكده‌ها هم‌پوشاني نخواهد داشت؟ بوروكراسي بيشتري ايجاد نمي‌شود؟
دكتر قبادي: پژوهشكده‌ها وظيفه خلق ايده دارند ولي استانداردسازي ايده وظيفه آنها نيست؛ مراكز رشد، ايده‌ها را به استانداردهايي تبديل مي‌كنند كه ما را به فناوري و حل مشكل جامعه مي رسانند. در واقع پژوهشكده‌ها مثل مزرعه و مراكز رشد مانند بازار هستند. پژوهشكده علم توليد مي‌كند ولي توليد علم بايد خودجوش، آزاد و طبيعي باشد و استاندارد نمي‌توان گذاشت، مراكز رشد عامل واسط توليد علم و بازار تقاضا هستند. دائمي كردن فناوري سازي بر عهدۀ مراكز رشد است. مركز رشد، ايده‌هاي علمي را به صورت جريان دائم فناورانه به پاسخي براي نياز اجتماعي تبديل مي‌كند. به بيان ديگر، مركز رشد به دنبال الگوسازي و نهادينه سازي كاربردي بودن علوم انساني است ولي پژوهشكده‌ها چنين وظيفه‌اي ندارند و حداكثر خودشان كار كاربردي مي‌كنند ولي با ذي‌نفع كه مردم، سازمان‌هاي مردم نهاد، وزارتخانه‌ها، شهرداري‌ها و ... هستند ارتباطي ندارند.
نكته مهمي كه در اين زمينه بايد بر آن تأكيد كنم، آن است كه ما در حوزه علوم انساني نمي‌گوييم حتما علم تجاري بشود ولي مي‌گوييم علم بايد كاربردي بشود. كاربردي شدن اعم از تجاري شدن و بسيار بنيادي تر و شامل تر از آن است و يكي از فوايد و نتايج كاربردي شدن ميتواند خلق ثروت باشد. براي اينكه خلقِ فرصت علمي، فرصت ملي خلق مي كند و مي تواند از كنار اين در واقع راه گشايي كند و ثروت هم توليد كند. وقتي مي گوييم كاربردي شدن، يعني علم وارد چرخه نظام ملي نوآوري در علوم انساني شود. چرخه نظام ملي نوآوري يعني ما نظريه هايي را كه داريم، در عمل بسنجيم، و اگر ديديم اين در عمل با زيست بوم ما با مقتضيات محيطي، فرهنگي و تمدني ما منطبق بود، آن ‌را گسترش دهيم و اگر نبود دوباره از تجربه برگرديم و آن نظريه را اصلاح كنيم. اين چرخه نظام ملي نوآوري است و از اين نگاه، علوم انساني با خلق فرصت نه تنها خلق ثروت مي‌كند، بلكه خلق ارزش هم مي‌تواند بكند.
به عنوان نمونه، اگر بر پايه دانش علوم انساني ما ‌توانستيم با هزينه بسيار كمتر و بدون خشونت و جنگ رابطه عزت‌مندانه، هويت‌مندانه و فرصت‌شناسانه با دنيا مناسبات ابتكاري برقرار كنيم، آيا بدون اتكا به اصول و روش‌هاي علم سياست، تاريخ، تمدّن‌شناسي، ظرفيت‌شناسي ميراثي مي‌توان چنين كاري انجام داد؟ آيا اين خدمت منحصر به فرد و بزرگ علوم انساني نيست؟ آيا جلوگيري از به هدر رفتن سرمايه‌هاي انساني، مادّي يك عمل فناورانه در نگاهي كلان به شمار نمي‌آيد؟
لذا وقتي علوم انساني كاربردي شد، مثلاً فرض كنيد در زمينۀ حقوق درياها متناسب با مقتضيات ما راه حل و قاعده و قانون طراحي شود، يا در ساير موارد همچون حوزه سلامت، محيط زيست و حتي قراردادهاي نفتي بر مبناي مقتضيات بومي عمل شود، بسياري مشكلات اصلاً پديد نمي آيد.

ايرنا: آيا مراكز رشد علوم انساني ديگري هم داريم؟
دكتر قبادي: چندين مركز وجود دارد، دانشگاه علامه طباطبايي دارد و دو مركز هم هست، در تربيت مدرس و در دانشگاه‌هاي قم مجوز وزارت علوم را گرفته‌اند.

***سخنگوي شوراي تحول نيستم
ايرنا: به عنوان رييس پژوهشگاه علوم انساني چقدر با طرح تحول علوم انساني موافق هستيد و شورا تاكنون به چه نتيجه ملموسي رسيده است؟
دكتر قبادي: من سخنگوي شوراي تحول نيستم.

ايرنا: شما به عنوان كارشناس نظرتان را بفرماييد.
دكتر قبادي: وظيفه پژوهشگاه همكاري هم افزايانه با شوراي تحوّل است و ما به مصالح نظام و منافع ملي مي‌انديشيم. پژوهشگاه وظيفه خود مي‌داند از همۀ نهادهاي رسمي كشور حمايت كند. در عين حال، ما در چارچوب اساسنامه، اسناد بالادستي و برنامه‌هاي توسعه كشور و برنامه راهبردي توسعه پژوهشگاه از انجمن‌هاي علمي و ديگر نهادهاي مردم‌نهاد و در حوزه علوم انساني، محققان، نخبگان و صاحب‌نظران علوم انساني حمايت مي‌كنيم. شوراي تحول، سازمان سمت و شوراي‌عالي برنامه‌ريزي وزارت علوم در موقعيت‌هاي مختلف مي‌توانند از دستاوردهاي علمي پژوهشگاه استفاده كنند. پژوهش‌هاي ما يا كاربردي است يا به منابع درسي دانشگاه‌ها تبديل شده، يا به عنوان كتاب كمك درسي مورد استفاده قرار مي‌گيرد. همچنين در شوراي بررسي متون و كتب درسي نزديك به دو هزار عضو پيوسته و وابسته از دانشگاه‌هاي مختلف همه منابع دانشگاهي را نقد مي‌كنند و در گاهنامه‌اي به نام نقد نامه منتشر شده و در اختيار مسئولان، مخاطبان و دانشگاهيان قرار مي‌گيرد.

*** وزير علوم از خرد جمعي بهره بگيرد
ايرنا: از نظر شما وزير علوم دولت دوازدهم براي كاربردي‌تر كردن پژوهش‌ها در علوم انساني چه بايد بكند؟
دكتر قبادي: اگر از منظر نهادگرايانه و نگاه مديريت دانش نگاه كنيم، آموزش عالي ما مدتي است وارد محيط دانشي نسل سوم شده است در اين نگاه، ديگر فرد تعيين كننده نيست. مجموعۀ سياست ها، روندها، روال ها و رويكردهاي برنامه ريزي شده براي گسترش فناوري اطلاعات، به روز شدن دانش ها، ورود نهادهاي مردم نهاد و انجمن هاي علمي، و تشكيل شبكه هاي نخبگاني، موجب شده كه ديگر هر وزيري كه بيايد بايد بر مبناي خرد جمعي و مشورت دائمي و مشاركت دادن شبكۀ نخبگاني حركت بكند. الان واقعاً وزير به شخصه نمي تواند چندان تعيين كننده باشد. البته اگر هر وزيري نسبت به علوم انساني شناخت بيشتر داشته باشد يا سنخيت بيشتري داشته باشد، مؤثرتر خواهد بود. اما در دانشگاه نسل چهارم به دليل رويكرد مردم‌نهادي آن، علوم انساني بيش از دانشگاه نسل سوم و دانشگاه‌هاي كارآفرين‌محور نقش خواهند داشت. زيرا اصلي‌ترين حلقه واسط ميان دولت و جامعه و نهادهاي مردم‌نهاد علمي، فقط علوم انساني مي‌تواند باشد.
در اين زمينه تأكيد مي‌كنم تكيه بر اهميت بهره‌گيري از خرد جمعي و اسناد بالا دستي همچون سند چشم انداز، نقشه جامع علمي كشور، سياست‌هاي ابلاغي مقام معظم رهبري، مباحث مجمع تشخيص مصلحت نظام، برنامه ششم توسعه و برنامه‌هاي ديگر اسناد بالا دستي، از آن جهت است كه در تدوين آنها حضور دانشگاهيان هم قاعدتاً بوده است و همه اينها ظرفيت‌هاي خوبي براي رفع موانع كاربردي كردن پژوهش‌ها دارند و اگر شخص وزير معتقد به مديريت دانش باشد و آن را به عنوان يك گفتمان پذيرفته باشد و در درون شبكه نخبگاني حركت كند، موانع كاربردي كردن پژوهش‌ها برطرف مي‌شود و اگر به بهره‌گيري از خرد جمعي قائل نباشد، هر چه اسناد بالا دستي هم داشته باشيم و وزير نخواهد اين خرد جمعي را بكار بگيرد، اتفاقي نخواهد افتاد.
بنابراين اگر با محوريت دادن به اصول مديريت دانش و اعتقاد به خرد جمعي و جلب مشاركت نخبگان نگاه كنيم و باور داشته باشيم بهره‌گيري از شبكه نخبگاني يك پارادايم مديريتي قابل توجه است، به نظر مي‌رسد ابتدا بايد در چارچوب يك برنامه جامع توسعه، براي روشن كردن چشم‌انداز وضعيت مطلوب، فهم آسيب‌شناختي موقعيت كنوني و واكاوي نقاط ضعف و قوت آن و چاره‌جويي براي مشكلات گام برداريم كه خوشبختانه برنامه ششم توسعه با چنين رويكردي تدوين شده و با درك ضرورت ارتقاي علوم انساني، به علوم انساني نيز توجه كرده است كه همين امر مي‌تواند به تسهيل فرايندهاي توسعه همه ‌جانبه كمك كند.
نكتۀ مهم ديگر، مشاركت مؤثر و دانش‌مدارانۀ علوم انساني در تدوين سياست ها و خط مشي ها و مسيرهاست. بايد توجه داشت روزگار ما مثل گذشته نيست كه وزير به تنهايي تصميم بگيرد. گسترش تفكر انتقادي در دانشگاه، تفكر سازنده و خود باور و در عين حال پذيراي حقيقت يعني حفظ نسبت علم و حكمت، شرايطي را به وجود آورده كه هيچ كس نمي‌تواند مزاياي خردورزي جمعي را ناديده بگيرد و تنها به ديدگاه فكري خود متكي باشد.
نكته مهم بعدي توجه به ضرورت و اهميت حركت به سوي دانشگاه‌هاي نسل چهارم است. دانشگاه‌هاي نسل چهارم، دانشگاه‌هاي كارآفريني هستند كه در آن، توليد و نوآوري‌ها با ابتناء بر نيازهاي موجود در جامعه و با هدف رشدِ دانش‌بنيان شكل مي‌گيرد.
در دانشگاه‌هاي آينده كه در آن، گسترش فناوري اطلاعات و نظام مجازيِ انتقال دانش، دگرگوني در نظام‌هاي سنتيِ آموزش را طلب مي‌كند، علوم انساني نه تنها حتي مي‌تواند در تسهيلِ فرايندِ فناوري نقش بارزي را ايفا كند، بلكه در نظام‌مندي اين نهاد نقش محوري را خواهد داشت و توجه نكردن به آن آموزش عالي را از جامعيّت دور مي كند.
علمي**9157
گفت وگو از: منصوره شوشتري**انتشار: زهره محتشمي پور
براي اطلاع از اخبار متنوع علمي و فناوري، با كانال علمي ايرنا در تلگرام همراه شويد:
irnaelm@
https://telegram.me