تهران-ايرنا- مشرق در گزارشي آورده است:در اربعين من جهش زمان را ديدم، يعني اينكه آخر الزمان نه تنها در حال نزديك شدن است، بلكه به سمت ما در حال جهش است.ما شاهد حضور 20 ميليون شيعه هستيم كه به سمت ريشه هاي خودشان حركت مي كنند.

به گزارش مشرق از كربلاي معلي؛ پروفسور الكساندر دوگين نظريه پرداز و استراتژيست برجسته روس كه در پياده روي اربعين حضور يافته بود، در خيمه كمپين 'حسين، عشق بين المللي' واقع در عمود ۷۴۱ در گفتگويي با مهدي نصيري با حضور نادر طالب زاده كه ميزبان آقاي دوگين و جمعي ديگر از مهمانان خارجي بود، شركت كرد و به سئوالات نصيري پاسخ گفت.

آنچه در زير مي خوانيد، گزارش خبرنگار مشرق از اين گفتگو است:

نصيري: پروفسور دوگين! خير مقدم ميگم و حضورتان را در اين اجتماع عظيم گرامي مي داريم. با شما درباره آخرالزمان قبلا در شبكه افق و نيز نشست هاي خصوصي صحبت كرده بودم. شما معتقد بوديد كه ما در متن حوادث آخرالزماني قرار داريم. البته به اين نكته هم تاكيد داشتيد كه نبايد با قاطعيت در باره وقت ظهور مسيح و مهدي عليهما السلام سخن بگوييم. چون در آموزه هاي شيعي هم دقيقا از توقيت نهي شده اما در هر صورت سخن از آخرالزمان گفتن و پي جويي نشانه هاي آن و تفال به نزديك يودن آن مشكلي ندارد. خب با اين مقدمه آيا موافقيد كه اين حادثه اربعين و اين اجتماع عظيم را يك پديده آخر الزماني بدانيم؟

دوگين: خيلي جالبه كه با حضور در اينجا، در عراق، و در سال 2017، من احساس مي كنم كه آخرالزمان نزديكتر شده است و نشانه هاي بسياري براي آن وجود دارد. يك درك عمومي و يك دريافت روحاني از آنچه كه در جريان است وجود دارد.
ما در شرايطي به آخرالزمان نزديك مي شويم كه در همين زمان هم زندگي مي كنيم و كمي عجيب به نظر مي رسد. اينجا نقطه انقطاع است چراكه ذات زمان در تداوم است و آخرالزمان محل قطع اين تداوم و اين يك چرخش سريع است، نوعي جهش در زمان؛ گاهي زمان سريعتر و گاهي كندتر حركت مي كند و گاهي زمان مي تواند جهش داشته باشد.
در اربعين من جهش زمان را ديدم، يعني اينكه آخر الزمان نه تنها در حال نزديك شدن است، بلكه به سمت ما در حال جهش است. اين برداشت عمومي [از مراسم اربعين] است. من نمي توانم تفسير عقلي و منطقي از اين موضوع ارائه بدهم. ما شاهد حضور ميليون ها نفر هستيم. 20 ميليون شيعه كه به سمت ريشه هاي خودشان حركت مي كنند، چرا كه ريشه شيعيان امام علي و ديگر امامان مقدس است. حركت از نجف به سمت كربلا كه از حرم امام علي (ع) به سمت حرم امام حسين (ع) است، تداعي كننده و نشان دهنده بازگشت شيعيان به ريشه هاي مقدسشان است.

اما نكته مهم اين كه حركت به سوي آينده است، از امام اول به امام سوم و درنهايت به سوي امام آخرين (حضرت مهدي) حركت مي كنند؛ اين هدف نهايي است و اين يعني از طريق زمان به سمت آخرالزمان حركت مي كنند چراكه نقطه نهايي آنجاست (ظهور حضرت مهدي) از نجف به كربلا يك مسير مقدس و خاك مقدس است.
يهوديان سنتي معتقدند در عراق قطعه اي از بهشت پنهان است؛ نه اينكه در قديم بوده بلكه در زمان حاضر نيز هست و بخشي از بهشت در آن پنهان و غايب است و اين همان اعتقاد به غيبت منجي و امام عصر (حضرت مهدي) است كه گنج غايب است. اين يك راز و معماي بزرگ است. معمايي كه زمان هاي مختلف را به هم متصل مي كند. گذشته، حال و آينده در اينجا متجلي مي شود.

ايران و روسيه، آمريكا و هژموني اش را در سوريه به زير كشيدند و اين يك پيروزي بزرگ است چون حالا قدرت دجال يا ضدمسيح كمتر از گذشته است و اين كاهش قدرت [دجال] همزمان با تقويت هويت شيعه رخ داده است.
من ملت و جامعه جديدي را مي بينيم كه اينجا و در اربعين 2017، متولد شده است كه پيش از اين نبوده، اين شكل گيري يك هويت ديني و شيعي فراتر از مرزهاي ايران و عراق و لبنان يا سوريه و كشورهاي ديگر است. من فكر مي كنم ابعاد جهاني هويت شيعه اينجا آشكار شده است.

ديروز ايراني ها و عراقي ها دشمن بودند و يكديگر را در جنگ مي كشتند، اما همه چيزحالا متفاوت است. شما يك دشمن جديد و البته قديمي داريد و آن دجال (آمريكا) است و شما در برابر آن متحد هستيد و اينجا در اربعين، عشق بين شيعيان و عراق و ايران است كه حكومت مي كند. اين يك اسلام كاملا متفاوت است در مقابل آن چيزي كه با خشونت و كشتار به نام اسلام معرفي كردند اما آن اسلام نيست، ساخته غرب و تكفيري هاست و اين اسلام شيعي مدرن امروز بسيار با كرامت و قدرتمند شده است و در عين حال معتدل نيز هست.
.وقتي مي گوييم اسلام، دين عشق است، اربعين تجلي و معناي اين عشق است. اين پياده روي اربعين صرفا رفتن به كربلا نيست بلكه فراتر از كربلا و حركت به سوي آخرين امام است. تنها حركت از امام اول (نجف) به سوي امام سوم (كربلا) نيست، بلكه حركتي به سوي امام دوازدهم است. فكر مي كنم اين اتفاقي كه اينجا (پياده روي اربعين) در جريان است، نه تنها در ميان ملت هاي ايران و عراق و ديگر كشورها بلكه در تمام جهان اسلام تاثير گذار است. اين سرنوشت تازه اي براي خاورميانه و شايد كل دنيا در آخرالزمان رقم خواهد زد.


نصيري: چرا رسانه هاي مدرن و جريان اصلي رسانه اي غرب، به واقعه عظيم پياده روي اربعين روي خوش نشان نمي دهند و آن را منعكس نمي كنند؟

دوگين: آنقدري كه من رسانه را مي شناسم، رسانه ها عموما بي طرف نيستند. ما رسانه واقعا راستگو در غرب بسيار كم داريم. رسانه اختراع طبقه بورژواست و گسترش رسانه ها با آغاز مدرنيته مصادف شد و شاكله آن عمدتا شيطاني است. رسانه اغلب آن چيزي را نشان مي دهد كه فكر مي كند بايد نمايش داده شود، نه آنچه هست. رسانه نمي تواند بدون فلسفه باشد.
رسانه هميشه در عجله و شتاب است تا چيزي را نشان دهد. رسانه اغلب از حقيقت گريزان است. آنها (رسانه هاي جريان اصلي) متعلق به دجال هستند چراكه آنها بخشي از نظام دروغ دجال هستند. تنها بخش بسياري كوچكي از رسانه ها در دنيا انقلابي هستند كه تحت كنترل دجال نيستند.

اگر ميليونها شيعه از سفر اربعين بازگردند (بدون وجود رسانه) و به خانواده و دوستان خود بگويند چه تجربه اي داشته اند، اين حقيقت خواهد بود. آنها منتقل كننده حقيقت هستند. رسانه هاي جريان اصلي تاثير بسيار منفي بر واقعيت دارند. آنها از لحاظ فني به آنچه مدرنيته و توسعه گفته مي شود متصل هستند. رسانه هاي مدرن در حال خراب كردن ارتباط انسان ها هستند و از ارتباط رو در رو و چهره به چهره انسان ها جلوگيري مي كنند.

بنابراين عظمت اين واقعه (اربعين) منعكس نمي شود چرا كه عظمت آن را استراتژي هاي رسانه اي نابود مي كند. اربعين مي تواند يك بيداري روحي براي رسانه ها باشد.

نصيري: ما الان خاطره خوشي از همكاري ايران و روسيه در سوريه داريم كه در برابر داعش به پيروزي رسيدند و هميشه شما از مدافعان اين همكاري بوديد؛ فكر مي كنيد زمينه هاي همكاري بعدي ايران و روسيه چيست و در چه مواردي اين همكاري بايد ادامه پيدا كند.؟
دوگين: اين سوال خوب و دقيقي است. من هميشه موافق نبرد مشترك شيعيان و روسيه در برابر داعش و تكفيري ها بودم. فكر مي كنم بايد اين همكاري را ادامه بدهيم اما شرايط متفاوتي پيش رو داريم. ايران و روسيه بايد طرح خاورميانه جديد را پيشنهاد بدهند. پروژه آمريكايي خاورميانه بزرگ شكست خورد و تمام شد. هيچ عقل سليمي ديگر از آن حمايت نمي كند. اين به دليل تغيير دولتها هم هست. دولت ترامپ پروژه خاورميانه بزرگ آمريكا را بطور كلي از بين برد.
بنابراين ترامپ هر آنچه را توسط اوباما و بوش و هيلاري در خاورميانه ساخته و پرداخته شده بود، نابود كرد. اين يك فرصت است. چراكه نفوذ و تاثير آمريكا افت كرده است. تاثير و نفوذ ما بايد بيشتر شود و ما بدون همكاري به نتيجه نخواهيم رسيد. حالا از ائتلاف دفاعي بين ايران و روسيه و شيعيان و روسيه عليه داعش و تكفيري ها بايد به سمت همكاري هاي بيشتر مرحله بعدي برويم. نه تنها همكاري و ائتلاف استراتژيك بايد ادامه پيدا كند بلكه همكاري براي ساخت خاورميانه جديد بايد صورت بگيرد.

ما بايد پروژه خاورميانه اي خودمان را داشته باشيم كه همه بازيگران منطقه در آن ديده شده باشند و نكته بسيار مهم قطر و عربستان هستند كه آخرين دژهاي حمايت از داعش بودند ولي حالا بدنبال راهي براي خروج از اين شرايط هستند. همه از آمريكا نااميد شده اند و مردمي كه در خاورميانه زندگي مي كنند بايد توازن قدرت جديدي در منطقه ايجاد كنند.
در شرايطي كه نقش روسيه در پيروزي برابر داعش بسيار تعيين كننده بوده، كشورهاي منطقه بايد روسيه را كه در نزديكي منطقه و يك كشور قدرتمند است، در نظر بگيرند. روسيه با رويكردي اخلاقي به منطقه كمك كرد. بنابراين ما بايد اين همكاري را براي منطقه برنامه ريزي كنيم. پايه هاي اين همكاري بر اساس همكاري ايران و تركيه و روسيه است. تركيه نماينده بخش سني و اوراسيايي است.
ايران نماينده بخش شيعه و روسيه نيز نماينده اوراسيا است. همزمان عراق و سوريه هم بايد مدنظر قرار بگيرند. بغداد و دمشق هم در مبارزه با تروريسم با در اختيار قرار دادن آسمان و زمين كشورشان نقش بسيار مهمي داشتند. ما نبايد فقط با دشمن مشترك بجنگيم بلكه بايد براي آينده هم برنامه ريزي داشته باشيم. بنابراين نياز است كه به صورت فعال بر روي اين پروژه همكاري كنيم. و منافع هر يك از بازيگران را در نظر بگيريم.

من پيشنهاد مي كنم كه توجه بسيار بيشتري به كردها داشته باشيم. چرا كه همه كردها را ابزار و عامل آمريكا و اسرائيل مي دانند. البته اين نكته درستي است. اما اين ما هستيم كه با بي توجهي به كردها در تركيه و سوريه و عراق آنها را به سمت آمريكا و اسرائيل هل مي دهيم. لازم است كه ما به آنها پيشنهادي با رويكرد مثبت بدهيم و تلاشمان فقط به بازداشتن آنها از داشتن يك كشور محدود نباشد بلكه نگاه مثبت هم به آنها داشته باشيم. ما بايد همانند ديگر مردم خاورميانه نماينده آنها نيز باشيم.
در مورد سوريه ما به پيروزي رسيده ايم. ما مي گوييم كه اسد بهترين گزينه براي سوريه است. اگر اسد بهترين راه حل براي سوريه بود جنگي صورت نمي گرفت. ما بايد به اسد كمك مي كرديم دربرابر تروريست ها، دولت اسد را نجات داديم. اما اين راه حل نهايي براي مردم سوريه نيست. حالا بايد تلاش كنيم تا راه حلي پيدا كنيم كه مورد قبول همه باشد. اين مشكل اسد نيست بلكه مشكل نظام و ايدئولوژي سوريه است.
همچنين فكر مي كنم كه بايد به تركيه هم كمك كنيم تا هويت واقعي خودش را پيدا كند. تركيه راههاي اشتباه بسياري را امتحان كرده. همكاري با اتحاديه اروپا براي پيوستن به اتحاديه، مشاركت با آمريكا در پيمان آتلانتيك شمالي، همكاري با تكفيريها، با سعوديها و... و. همه اين مسيرها به خطا رفت. تركيه به راه جديدي براي معرفي هويت خود نياز دارد. اين مشكل هويتي براي اكثر كشورهاي خاورميانه وجود دارد. بايد خيلي بيشتر از پيش برويم و در فكر آينده باشيم.
نصيري: ما قبلا كه با شما در ايران ديدار داشتيم و در باره آمريكا صحبت مي كرديم، هنوز ترامپ انتخاب نشده بود ولي الان آقاي ترامپ سركار است. خيلي از رسانه هاي غربي سعي مي كنند ترامپ را يك استثنا از نظام مدرن آمريكا نشان دهند و بگويند اين مشكلاتي كه ترامپ ايجاد مي كند ناشي از شخص ترامپ است و ربطي به سيستم ندارد. و مي خواهند با اين تبليغات كل سابقه امپرياليسمي آمريكا را پاك كنند. تحليل شما در اين رابطه چيست؟
دوگين: همان طور كه يكي از كارشناسان آمريكايي گفته ما بيش از خود ترامپ به ترامپيزم اعتقاد داريم. كمپين انتخاباتي ترامپ بي نظير و عالي بود. ضدامپرياليسم، ضدمداخله گري، ضدجهاني سازي عالي بود و مردم به اين برنامه اي كه از طرف ترامپ عرضه شد رأي دادند. اوضاع آن قدر كه دشمنان ترامپ سعي مي كنند نشان دهند ديوانه وار و آشفته نيست. وقتي ترامپ به قدرت رسيد خيلي زود مشخص شد كه او نمي تواند هيچ يك از وعده هايش را عملي كند. به دو دليل: اول اين كه مقاومت در برابر او بسيار شديد بود و او نمي توانست بر آن غلبه كند. دوم، ايده هاي ترامپ بسيار پيچيده و عجيب بود كه از طرف تيمش طراحي مي شد و مهمترين چهره تيم ترامپ استيو بنن بود كه اخراج شد. استيو بنن يكي از چهره هاي شاخص ترامپيزم بود. و پس از آن ترامپ ديگر نتوانست آن تيم را تشكيل دهد.

بنابراين ترامپ به تنهايي آن ترامپ رقابتهاي انتخاباتي نيست. چرا كه ديگر آن ترامپ تيم تحت رهبري استيو بنن نيست و از طرف ديگر به طور كامل تحت كنترل گلوباليستها نيست. او مقاومت مي كند. و همين نشانه اين بود كه رأي مردم آمريكا به ترامپ رأي به تغيير و انقلاب بود. رأي به يك آلترناتيو بود. ما مردم آمريكا را نبايد دشمن تلقي كنيم، بلكه دشمن، گلوباليستهايي هستند كه مردم در انتخابات اخير آنها را رد كردند. شايد آنها بار ديگر موفق شوند مردم آمريكا را به گروگان بگيرند اما به هر حال مشخص شد كه دسته سومي هم وجود دارد.

بنابراين ترامپ نه انتخاب جمهوري خواهان بود و نه انتخاب ليبرالها، بلكه انتخاب دسته سومي بود كه همان مردم واقعي آمريكا هستند. اين دسته سوم هيچ نهاد يا ساز و كار يا گروهي ندارند كه آنها را حمايت كند. اين حزب اكثريت مردمي است كه ناديده گرفته شده اند و به تغيير رأي دادند چرا كه اوباما هم تغييري ايجاد نكرد. بنابراين آمريكا به تغيير رأي داد. ترامپ هم نمي تواند تغييري ايجاد كند چرا كه ابزار لازم را در اختيار ندارد. اما او نماد اين تمايل به تغيير است.
ترامپ در حال حاضر در حال تخريب استراتژيهاي گلوباليستها در خاورميانه است. شايد استراتژي جايگزينش چندان هوشمندانه نباشد. اما مهم اين است كه او مي تواند تخريب كند. و او در حال تخريب تمام استراتژيهاي منطقه اي آمريكا در خاورميانه است و اين لطف بسيار بزرگي است كه او در حق مردم دنيا مي كند. ما بايد از اين فرصت ايجاد شده به سرعت استفاده كنيم. تا زماني كه او بر سر كار است اين فرصت را در اختيار ما قرار داده بدون اينكه خودش بداند. ما بايد تا پايان دوره ترامپ تمام مشكلات را حل كنيم. بايد به پيش برويم و بايد پيروز شويم. اين فرصتي است كه به ما داده شده است.


نصيري: شما در زمره مشاوران غير رسمي آقاي پوتين هستيد. پوتين در روزهاي اخير ديداري با آيت الله خامنه اي در تهران داشت. شما از نظر آقاي پوتين در باره اين ديدار خبري داريد؟

دوگين: بله، اين ديدار مثل ديدار قبلي ايشان با رهبري انقلاب اسلامي براي پوتين بسيار رضايت بخش بوده است. پوتين براي شخصيت فكري و معنوي و برخورد از موضع صلابت و قدرت رهبر شما با آمريكا و استعمارگران مدرن احترام ويژه اي قائل است.

مشرق/20آبان96
اول*عليرضافرجي