تهران-ايرنا- مشرق در گزارشي آورده است:غرب و شركايش، در سوريه بحران ايجاد كردند تا ايران را به زمين بزنند. اما نه تنها اين هدف حاصل نشد كه از سوريه، خرابه‌اي بيش باقي نماند. عربستان، دست بالا را مي‌خواست تا دايره نفوذ ايران را محدود نمايد.

مشرق در گزارش خود آورده است:نشست اخير سوچي بين روساي جمهور سه كشور ايران، روسيه، و تركيه، نقش اين سه كشور را در حل بحران سوريه مسجل كرد و اثرات نشست آستانه را هم تقويت نمود. اكنون عربستان از وضعيت بسيار نامناسب در سياست خارجي برخوردار است و بن سلمان خود را در مقابل پيروزي‌ و قدرت‌نمايي ايران در منطقه، تحقيرشده و آسيب‌پذير مي‌بيند و همين امر مي‌تواند بروز هر گونه تلافي‌جويي در جامه حماقت از سوي وي را در پيش داشته باشد.رژيم صهيونيستي و آمريكا هم در پي اين هستند تا خشم خود را به گونه‌اي ديگر تلافي كنند.

پروفسور «پائولو بوتا» -استاديار دانشگاه مادريد- در گفتگو با خبرگزاري اسپوتنيك اقدام سه‌جانبه ايران-روسيه-تركيه را تمجيد نموده و آن را سبب ايجاد ثبات در منطقه دانسته و بر لزوم مقابله جهاني با تروريسم تاكيد نمود. به اعتقاد اين تحليلگر بين‌المللي، اقدام اخير مثلث جديد صلح، مانع از وقوع جنگ داخلي در سوريه تبديل شدن اين كشور به ليبي شده است. بوتا در ادامه اظهار داشت: «در طي ۶ سال بحران داخلي سوريه، قدرت‌هاي غربي، شرط بازگشت آرامش به اين كشور را كناره‌گيري اسد از حكومت دانستند.
ورود روسيه به سوريه، باعث نجات اسد شد و وي اكنون در فرايند تحقق صلح، جايگاه مطمئني دارد. از طرفي ديگر، اقدام هوشمندانه ايران، روسيه، و تركيه طي «نشست آستانا»، يك اقدام تحسين‌برانگيز براي تحقق صلح و ثبات در منطقه بود». پروفسور بوتا، در پايان، داعش را يك تهديد بالقوه دانست كه هر چند كه در سوريه و عراق به اتمام رسيد اما تهديدش بالاخص در مورد اروپا و غرب ادامه خواهد داشت. وي، يگانه راه‌حل مقابله با تروريسم را همكاري غرب با روسيه و ايران و تبادل اطلاعات دانست.

پيروزي ارتش سوريه

«گِوورگ ميرزايان» -استاد يار دانشگاه علوم سياسي روسيه- نيز به مثلث ائتلاف ميان ايران، روسيه، و تركيه، لقب «مثلث نظم» داد و اقدام روسيه را مناسب‌ترين اقدام ممكن در شرايط فعلي خاورميانه دانست. وي اظهار داشت: «اكنون، روسيه صلح‌طلبي و ثبات را بر قدرت‌گيري وجاه‌طلبي ارجح دانسته و از همه طرفين دعوت كرده كه براي آبادي سوريه و كمك به تحقق ثبات در منطقه حضور داشته باشند و اين يعني اتخاذ يك رويكرد چند قطبي در امور جاري بين‌المللي». اين تحليل‌گر، رفتار عمدي آمريكا مبني بر عدم توجه به پيشنهادات روسيه مبني بر مشاركت براي تحقق صلح و آرامش در منطقه را محكوم كرد و نشست‌ آستانا را يك رويداد حياتي براي پايان دادن به بحران در سوريه دانست.
به اعتقاد ميرزايان، تشكيل مثلث جديد، كه در دو سمت آن فاتحان كارزار سوريه هستند و در يك ضلع ديگر، آنكه زودتر راه عقلانيت برگرفت، بيانگر آينده سوريه خواهد بود و نشست سوچي را «يالتاي خاورميانه» دانست. درست همانند «نشست يالتا» كه توسط سازمان پساجنگ اروپا در سال ۱۸۴۵ برگزار شد.

«عمار وقاف» -رييس انديشكده خاورميانه در لندن- در گفتگو با اسپوتنيك اظهار داشت: «با وجود پيروزي ايران و روسيه در سوريه، غربي‌ها به رهبري آمريكا، همچنان سوريه را بهترين نقطه براي منزوي كردن ايران مي‌دانند. آمريكا نهايت تلاش خود را براي يكپارچه و يكصدا كردن رسانه‌هاي غربي براي ايجاد اين تصوير كه بر عليه نيروي شر در سوريه مي‌جنگد به كار گرفت تا براندازي احتمالي اسد را مشروع جلوه دهد.
حمايت آمريكايي‌ها از ارتش دموكراتيك سوريه و تروريست‌ها، عملا چيزي فراتر از اعلام جنگ و يك اشغال‌گري روشن بود. حضور تركيه در سوريه هم چندان مورد استقبال غرب و شركايش نبود اما به هر حال ترك‌ها با آمريكايي‌ها هماهنگ بودند و به غير از همين اواخر، همكاري گسترده‌اي با آمريكايي‌ها داشتند. اكنون هم آمريكا در سوريه باخته و به دنبال برونداد سياسي از خلال تداوم حضورش است و اين حضور كه عملا دخالت در امور سياسي يك كشور مشروع و آزاد محسوب مي‌گردد بايد از سوي سازمان ملل غيرمشروع اعلام گردد».
با وجود پيروزي ايران و روسيه در سوريه، غربي‌ها به رهبري آمريكا، همچنان سوريه را بهترين نقطه براي منزوي كردن ايران مي‌دانند

وقاف در ادامه آورد: «در رابطه با اينكه آمريكا چگونه با مثلث صلح سوريه برخورد مي‌كند، بايد گفت كه تركيه اكنون بزرگ‌ترين تغيير سياست خاورميانه را رقم زده است. اردوغان، به دليل حمايت آمريكايي‌ها از كردها، از آمريكا روي برگردانده و نزديك‌تر شدن تركيه به ايران و روسيه، به شدت آمريكايي‌ها را خشمگين كرده است.
به قطر، اردن، مصر، و حتي عربستان نگاه كنيد. آنها به سمت مسكو روي خوش نشان داده‌اند. پس مشخصا، آمريكا شرايط فعلي خاورميانه را دوست ندارد. از سوي ديگر، خيلي بعيد است كه بين اسد و گروه‌هاي مخالف وي، صلح ايجاد شود. آنها به سمت كاري نمي‌روند كه موجب تحكيم جايگاه اسد شود. از سوي ديگر، اسد و متحدان‌اش اين حماقت را مرتكب نمي‌شوند كه در اين شرايط خاص و حساس، حكومت را به دست نااهل بسپارند. لذا، طراحان و مبدعان صلح، بايد راه‌حلي را ارائه بدهند كه مورد توافق مخالفان اسد هم باشد و در غير اين صورت، صلح هيچگاه حاصل نخواهد شد».

اين تحليلگر در پايان اظهار داشت: «بگذاريد مخلص كلام را بگويم. غرب و شركايش، در سوريه بحران ايجاد كردند تا ايران را به زمين بزنند. اما نه تنها اين هدف حاصل نشد كه از سوريه، خرابه‌اي بيش باقي نماند.
عربستان، دست بالا را مي‌خواست تا دايره نفوذ ايران را محدود نموده و عراق را از سيطره نفوذ سياسي‌اش خارج سازد. اسراييل، همچنان از تروريست‌ها حمايت بي‌حد و حصر خواهد كرد و همه اين تلاش‌ها براي شكستن محور مقاومت شيعي است».

«رابرت بريج» -تحليلگر روابط بين‌الملل- در مقاله‌اي در راشاتودي نوشت: «محمد بن سلمان» -ولي‌عهد سعودي- از زمان انتصاب‌اش به اين ولي‌عهدي در ژوئن، اشتباهات متعددي را مرتكب شده و سوداي تشكيل يك ناتوي عربي كه جديدترين شاهكار اوست هم اشتباه بزرگ ديگري همانند اشتباهات سابق اوست. پروژه ائتلاف گسترده‌اي كه اين جوان خام و بي‌تجربه در دسامبر ۲۰۱۵ در قامت وزير دفاع وقت كليدش را زد، به ائتلاف نمايشي مضحكي چون ۴۱ كشور در مقابل داعش (!) و ائتلاف در مقابل مردم يمن ختم شد و اولي كه نمايش بود و دومي هم بر گل نشست.
هيچگاه سخنراني بن سلمان در اجلاس كشورهاي ائتلاف عربستان تحت عنوان «ائتلاف ضدتروريسم ارتش‌هاي اسلامي» را نمي‌توان فراموش كرد كه در آن، بسيار شبيه به «جورج بوش» كه خود حامي دموكراسي و منافع بشردوستانه مي‌دانست سخن مي‌گفت. عربستان از وضعيت بسيار نامناسب در سياست خارجي برخوردار است و بن سلمان خود را در مقابل پيروزي‌ و قدرت‌نمايي ايران در منطقه، تحقيرشده و آسيب‌پذير مي‌بيند و همين امر مي‌تواند بروز هر گونه تلافي‌جويي در جامه حماقت از سوي وي را در پيش داشته باشد. يك نمونه‌اش، مجبور كردن «سعد حريري» به فرار به عربستان و استعفا از آنجاست كه حماقتي در نوع خود بي‌نظير است و حماقت از آن بزرگ‌تر اين بود كه بن سلمان به او ديكته كرد كه دليل اين استعفا را «ايران و حزب‌الله لبنان» اعلام نمايد».

بريج در پايان آورد: چيزي كه مشخص است اين است كه ظاهرا حماقت‌هاي بن سلمان قرار است كه تداوم داشته باشد و سمبل آن هم «ناتوي عربي» است كه قطعا با فكر و حمايت «جرد كوشنر» داماد ترامپ پيش رفت. سه سفر در كمتر از يك سال از سوي وي به عنوان مشاور رييس جمهور آمريكا به عربستان هم بي‌سابقه است و هم معنادار. كمي پيش از استعفاي حريري هم كوشنر در عربستان ديداري محرمانه با بن سلمان داشت.
واضح است كه طرح استعفاي حريري و برنامه ناتوي عربي زاييد ذهن كوشنر و همپالگي‌هايش است كه در ناپختگي سياسي چيزي كمتر از ولي‌عهد سعودي ندارد. آن كه ناتوي اصلي بود و حمايت زبده‌ترين روساي جمهور تاريخ آمريكا را داشت، چيزي جز مصيبت‌هاي مكرر براي جامعه بين‌المللي به بار نياورد؛ خدا به ما رحم كند با اين ناتوي عربي!!! فقط اميدوارم كه عواقب تشكيل اين ناتوي عربي كه بن سلمان به نام مبارزه با تروريسم (!) داير كرده در كنار حماقت‌هاي وي، گريبان بشريت را نگيرد.

مشرق/7آذر96
اول*عليرضافرجي