در ادامه اين گفت وگو آمده است: «بغلي بگير... چي رو بگيرم؟... زلزله رو... چكارهاش كنم؟ بده بغلي!» اين طنز تلخ در حال گردش در صفحات مختلف مجازي است. طنزي كه جدا از جنبه طنزآلود خود تمام مردم را با پرسش تلخي مواجه ميكند: با زلزله چه كنيم؟! ترس از زلزله امروز همه جا هست، روزي نيست كه صفحات و برنامههاي خبري فضايمجازي، تلويزيون و راديو را دنبال نكنيم و اكثرمان اكنون عضو يكي از كانالهايرسمي لرزهنگاري كشوري هستيم.
گويي اكنون بايد ياد بگيريم تا مدتها با زلزله كنار آمده و با آن زندگي كنيم. زندگي با زلزله نيازمند مهارت و آموزش كافي است، زلزله زندگي اغلب ما را دچار تنش و اضطراب روحي و رواني كرده، بنابراين بايد راهكار مديريت اصولي بحران و كنترل رفتارهايشخصي را فرا بگيريم. احمد محيط، روانپزشك و عضو سازمان بهداشتجهاني، در گفتوگو با «آرمان» با اشاره به انكارناپذيري لزوم آموزش مديريتبحران ميگويد:«مردم نيازمند آموزش درست و اصولي براي مواجهه با زلزله هستند، زيرا زلزله اكنون مختص يك استان، شهر يا يك زمان نيست، هر لحظه در اين كشور مكاني ميلرزد و افراد بايد بدانند در قبل، هنگام و پس از اين لرزشها چگونه آرامشرواني و همچنين سلامتجسماني خود را حفظ كنند.»
**باتوجه به عدم مديريت بحران زلزله توسط اغلب شهروندان، چگونه ميتوان مديريت مسائل روحي و رواني را به شهروندان آموزش داد؟
در مورد مواجهه با مسائلي مانند زلزله تمام افراد جامعه نميتوانند اتفاقنظر قطعي داشته باشند، زيرا پيشينه تاريخي زلزله در ايران بسيار وحشتناك است، اين سابقهتاريخي سبب اضطرابهمگاني در ميان آحاد جامعه ميشود زيرا ميدانند مواجهه با زلزله اجتنابناپذير است. مرور خاطرات زلزله توسط نسلهاي گذشته و انتقال آنها به نسلهاي كنوني ناخودآگاه وحشتآفرين است، براي مثال خاطرات دردناك زلزله بم كه در آندرصد بالايي از جمعيت شهر به يكباره فوت كردهاند. بنابراين طبيعي است با وقوع يك حادثه و زلزله كوچك اين خاطرات در ذهن افراد جامعه مرور ميشود و ايجاد اضطراب ميكند و وجود اضطراب در رابطه با مسالهاي مانند زلزله عادي و قابلانتظار است.
اما مساله نحوه مواجهه ما با اين اضطراب و تشويش است كه در ايران مشكلات شديد اجتماعي ايجاد ميكند. براي مثال مردم سراسيمه از خانه خارج شده و به پمپ بنزينها هجوم ميبرند يا مشكلات و هرجومرج زياد در شهر ايجاد ميشود. مديريت احساسات افراد در زمان زلزله به آموزش طولانيمدت نياز دارد. در واقع جامعه بايد در مورد حوادث و حالات ناشي از حوادث به صورت منظم و مداوم آموزش ديده باشد، اين آموزشها توسط رسانههاي ارتباطجمعي صورت ميگيرد و آنها موظفاند كه مفهوم مديريت بحران در زمان زلزله را به فهم عمومي مردم تبديل كنند.
افراد جامعه پس از وقوع هر حادثهطبيعي دچار نوعي تروما يا آسيبجسمي يا رواني ميشوند و گاهي حتي تصور يك آسيب به ايجاد تروما در روان آنها كمك ميكند يكي از مهمترين ترسها در مورد زلزله پيشبيني ميزان صدمات جاني و مالي به افراد پس از وقوع زلزله است. افراد بر اثر اين تصورات مثلا تصور ميكنند زلزله آمده و آنها به گوشهاي پرتاب شده و به شدت آسيب ديدهاند يا سقف خانه كه مامن آنهاست به دشمن تبديل شده و بر سر آنها پايين ميآيد. اين تصورات و تخيلات استرسزا هستند و اين استرسها را استرسهاي بعد از تروما يا ترس ميگويند. در واقع تصور آسيب يا آسيب سبب ايجاد آسيبرواني به فرد ميشود.
اولين ترس مردم ايران، ترس از جنگتحميلي بود، اما استرسهاي مردم از وقوع حوادث طبيعي نيز كم نيست و مديريت اين بحرانها اهميت زيادي دارد. آموزش مواجهه با زلزله از اهميت زيادي برخوردار است. اين آموزشها دو پيشفرض مهم دارند، نبايد به ميزان زياد اضطراب برانگيز باشند و در عين حال واقعيتهاي زلزله يا حوادثطبيعي ديگر را در اختيار مردم قرار دهند. در واقع هنگام زلزله شهروندان براي پيشگيري از عارضهجدي براي خود و خانواده چه كنند و در عين حال به صراحت بگويند در صورت عدم انجام خطرات جبرانناپذيري در انتظار مردم است.
مردم بايد در هنگام وقوع زلزله از خود مراقبت كنند اما اين مراقبت لزوما به معناي فرار از خانه نيست و فقط ميزان خطر را كاهش ميدهد، اما وجود خطر را نبايد براي مردم انكار كرد. اين آموزشها بايد در مراكزي با تجمعاتانساني و مكانهايي با تجمع عمومي به افراد جامعه داده شوند. براي مثال كودكان و نوجوانان در مدارس اين اصولايمني را فرا بگيرند و انتقال پيام به دانشجويان به صورت علمي در دانشگاهها باشد. آموزش در مكانهاي ديگر مانند اماكن عمومي نيز اقدام مناسبي است.
**با وجود اهميت آموزش مديريتبحران جمعي، مساله روحيات و شخصيت فردي نيز در مديريت بحران حائزاهميت است، در واقع مردم نميدانند با زلزله چه كنند. براي مثال در زلزله البرز 45 نفر به دليل عدم خروج مناسب از خانه مجروح شده و سه نفر سكته كردند؟ چگونه ميتوان ظرفيت وجودي افراد را تقويت كرد؟
ترديدي نيست ميزان قابلتوجهي از مديريتبحران بهطور كلي ناشي از مديريتبحران افراد و در دست خودشان است، آموزش متمركز در اين زمينه، نزديك كردن انسانها به يكديگر و برانگيختن حس كمك به آنها در اين مديريت بحران بيتاثير نيست. در واقع اين اقدامات سرمايهاجتماعي را افزايش ميدهند. تصور كنيد در يك مجتمع مسكوني 30نفره قطعا دو، سه نفر مشكلاتروحي بيشتري در هنگام بروز زلزله پيدا ميكنند، براي مثال خانم سالخورده تنها، افراد بيمار يا ساكنان جديد ساختمان.
مفهوم سرمايه اجتماعي در اين مجتمع در حالي ميتواند وجود داشته باشد كه در شرايط احتمال وقوع بحرانهايي چون سيل و زلزله به منظور جلوگيري از تصورات ناخوشايند به آنها سر زده و درباره ترسهايشان با آنها گفتوگو شود. افراد بايد اندكي براي مواجهه با مساله زلزله برنامهريزي و آمادگي داشته باشند. آنها بايد بدانند در هنگام بروز زلزله چه كنند و چگونه از خانههايشان خارج شوند، اين موارد و نكاتايمني نيازمند آموزش و انكارناپذير است.
بخشي از نحوه مواجهه با زلزله و حفظآرامش در دست خود مردم است و آنها آمادگيهاي روحي نيز نيازمند آموزش صحيح هستند. آموزشهاي مواجههرواني با زلزله نيز بايد به نحوهاي صحيح باشند، در واقع آموزشهاياحساساتي نباشند كه افراد را به طرف ترس زياد برانند يا آن را برايشان بياهميت جلوه دهند. نكته حائزاهميت توجه به شرايط روحي افرادي با سابقه بيماري و مشكلات رواني است، اين افراد به مراتب از افراد عادي در مقابل زلزله آسيبپذيرتر هستند.
بنابراين ساير افراد خانواده بايد به حال روحي و رواني اعضاي خانواده كه مشكلاتعصبي و رواني يا مشكلاتجسمي مانند بيماريهاي قلبي- عروقي دارند توجه بيشتري داشته باشند، زيرا خطر عارضهمند شدن و سكته كردن اين افراد بسيار بيشتر از ديگر افراد است. خانواده براي تزريق آرامش روحي به اين افراد نيازمند آموزش كافي است.
**اغلب سازمانهاي مديريتبحران در زمينه آگاهيرساني از زمان زلزله 5.2 دهم ريشتري ملارد تا پس لرزه چهار ريشتري آن سكوت كردند و شاهد پيامهايآموزشي متعدد در شبكههايمجازي بوديم. غفلت نسبي اين سازمانها درباره پيشگيري از بحران از كجا ناشي ميشود؟
در ابتدا بايد پذيرفت وقوع زلزلههاي متعدد در بازههاي زماني كم، پديدهاي نيست كه در زمان يا كشورهاي زيادي تجربه شده باشد و براي مردم و مسئولان تازگي دارد. در حالحاضر شاهد وقوع زلزلههايزياد با ريشترهاي گوناگون در عرض كمتر از ده روز در اقصينقاط كشور هستيم، زلزلههايي كه دائم در حال تكرار هستند. بنابراين اين موضوع سبب اضطرابدائم در ميان مردم شده است و تمام افراد جامعه تصور ميكنند فردا نوبت وقوع زلزله در شهر آنهاست يا زلزله كم ريشتر ديروز زلزلهاي بزرگتر را در محل زندگيشان در پي دارد. در واقع تكرار زلزلهها در فضاهاي مختلف پديده كاملا نويي است و بايد بر مسائل زيادي كه در اثر اين پديده نو در كشور ايجاد شده تحقيقات زياد كرد.
اين پديده براي مسئولان و مردم به يك اندازه ايجاد شوك كرده است. مسئولان شاهد يك زلزله نيستند كه آثار و خسارت زياد را در پي داشته باشد و بعد فشار رواني مردم را كم كند. بنابراين مسائل عصبي و رواني و شايد انفعال ناشي از اين پديده نيازمند تحقيقات بيشتر و كارشناسانه است.
*منبع: روزنامه آرمان؛ 1396،10،9
**گروه اطلاع رساني**2059**2002**انتشاردهنده: فاطمه قنادقرصي
تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۳۹۶ - ۰۸:۵۰
تهران- ايرنا- روزنامه آرمان در گفت وگويي با احمد محيط روانپزشك و عضو سازمان بهداشتجهاني، نوشت: در مورد مواجهه با مسائلي مانند زلزله تمام افراد جامعه نميتوانند اتفاقنظر قطعي داشته باشند، زيرا پيشينه تاريخي زلزله در ايران بسيار وحشتناك است، اين سابقهتاريخي سبب اضطرابهمگاني در ميان آحاد جامعه ميشود.