تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۱

ايرنا - ساري - نيما شاعر انقلابي ادبيات فارسي است چراكه در برابر حكومت رديف و قافيه كه به تنومندي تاريخ پيدايش شعر بود ، تمام قد، قد علم كرد و استبداد رديف و قافيه بر پيكره شعر و نظم فارسي را برهم زد .

علي اسفندياري ، مردي كه بعدها به «نيما يوشيج» معروف شد، در 21 آبان‌ماه سال 1276 مصادف با 11 نوامبر 1897 در 'يوش' ، يكي از روستاهاي زيبا در قلب البرز و از توابع نور مازندران ، ديده به جهان گشود .
زندگي در دامان طبيعت روح و طبعي لطيف به نيما داد، او 11 ساله بود كه خانواده اش به تهران كوچ مي‌كند و روبه‌روي مسجد شاه كه يكي از مراكز فعاليت مشروطه ‌خواهان بوده است ، در خانه‌اي استيجاري ، مجاور مدرسه‌ دارالشفاء ساكن مي شوند.
نيما ابتدا به دبستان 'حيات جاويد' مي‌رود و پس از چندي، به يك مدرسه‌ كاتوليك كه آن وقت در تهران كه به مدرسه‌ سن‌لويي شهرت داشته، فرستاده مي‌شود .
او نخستين شعرش ' قصه‌ رنگ ‌پريده' را در 23 سالگي مي سرايد كه اين منظومه مخالفت بسياري از شاعران سنتي و پيرو سبك قديم مانند ملك الشعراي بهار و مهدي حميدي شيرازي را برانگيخت .
نيما در سال 1298 به استخدام وزارت ماليه در آمد و دو سال بعد، با گرايش به مبارزه‌ مسلحانه عليه حكومت قاجار ، اقدام به تهيه‌ اسلحه كرد.
اين دبير روستايي در دي ماه 1301 'افسانه' كه به اعتقاد برخي مانيفست 'شعر نو' بود را خلق كرد و بخش‌هايي از آن را در مجله قرن بيستم به سردبيري 'ميرزاده عشقي' به چاپ مي‌رساند .
وي در 1305 با عاليه جهانگيري خواهرزاده 'جهانگيرخان صوراسرافيل' مدير روزنامه صوراسرافيل در دوره مشروطيت ازدواج مي‌كند . در سال 1317 به عضويت در هيات تحريريه‌ مجله‌ موسيقي در مي‌آيد و در كنار 'صادق هدايت'، 'عبدالحسين نوشين' و 'محمدضياء هشترودي'، به كار مطبوعاتي مي‌پردازد و 2 شعر 'غراب' و 'ققنوس' و مقاله بلند 'ارزش احساسات در زندگي هنرپيشگان' را به چاپ مي‌رساند.
او در 62 سال زندگي خود توانست معيارهاي هزار ساله‌ شعر فارسي را كه تغيير ناپذير به نظر مي رسيد ، با شعرهايش تحول بخشد .
فرزند كوهستان در حالي‌ كه به علت سرماي شديد يوش ، به ذات‌الريه مبتلا شده بود ، باري ديگر براي معالجه به تهران آمد . معالجات تاثيري نداشت و در تاريخ 13 دي‌ماه 1338، زندگي نيما يوشيج ، آغازكننده‌ راهي نو در شعر فارسي ، براي هميشه پايان يافت .
او را ابتدا در تهران دفن ‌كردند ، تا اينكه در سال 1372 براساس وصيتش ، پيكرش را به يوش برده و در حياط خانه محل تولدش به خاك ‌سپردند.
**سنت شكني نيما در قواره انقلاب
بهزاد مقوم كارشناس ادبيات و موسيقي در گفت و گو با ايرنا مي گويد : نيما را معمار و پدر شعر فارسي مي دانند زيرا براي پي افكندن بناي شعر نو فارسي مانند همه كاشفان و مخترعان دشواري هاي بسياري را تحمل كرد.
او افزود: او زماني دست به كار مهندسي شعر نو شد كه هرگونه نظريۀ جديد در اين حوزه از سوي برخي سنت گرايان گناهي نابخشودني محسوب مي شد.
مقوم بيان كرد : نيما از نخستين سال‌هاي جواني كه شعر گفتن را آغاز كرد ، بر سنت‌هاي رايج شوريد . حتي در 'قصه هاي رنگ پريده' ، نخستين شعر خود كه در سبك كهن گفته بود ، رد پاي نوعي دورشدگي از هنجار هاي سنتي شعر به چشم مي‌آيد و علاوه بر ايجاد تحول در شكل و قالب شعر در حوزۀ مضمون و محتوا نيز موجد تحولي اساسي بوده است .
كارشناس ادبيات و موسيقي گفت : اين رهبر انقلابي شعر فارسي ، با 'شعر نوي' خود تمام بنيادها و ساختارهاي شعر كهن فارسي را به چالش كشيد ، به طوري كه همه ي جريان‌هاي اصلي شعر معاصر فارسي وامدار انقلاب و تحولي هستند كه نيما نوآور آن بود .
مقوم همچنين نيما را از طرفي كودتاچي در ادبيات فارسي مي داند ، زيرا در روزگاري شعر نوي فارسي را در ايران خلق كرد ، كه چارچوب و اصول شهر كهن فارسي هنوز متعصبانه دنبال مي شد اما فضاي شعر كهن فارسي به ركود رسيده بود.
**طبيعت ، خاك كوزه گري نيما
كارشناس ادبيات اظهار كرد : نيما با بهره‌گيري از عناصر طبيعي با بياني رمزگونه ، مسائل اجتماعي و سياسي روزگارش را بيان مي كرد.
او ادامه داد : اين فرزند كوه هاي البرز آنقدر با طبيعت پيوند داشت كه طبيعت و انسان را از هم تفكيك‌ناشدني مي دانست و اين موضوع در اشعار وي به وضوح مشهود است . او طبيعت را از درون انسان مي‌بيند و انسان را در طبيعت مي‌يابد.
مقوم افزود : زندگي هماهنگ با طبيعت ، اين روستايي ييلاق نشين را براي پذيرش ديدي واقع‌گرايانه نسبت به كل حيات، آماده و مستعد مي‌كند .
كارشناس موسيقي و نوازنده ويولون گفت : تفاوت مهم نيما با شاعران كلاسيك اين بود كه شاعران كلاسيك با يك چشم به جهان مي‌نگريستند و نيما با دو چشم.
او ادامه داد : شاعران كلاسيك با اين يك چشم تنها سطح ظاهر اشياء و پديده‌هاي طبيعي و فرهنگي و جلوه‌هاي مختلف حيات را مي‌ديدند ، در حالي كه نيما با يك چشم سطح ظاهر و با چشم ديگر باطن آنها را مي‌ديد كه انعكاس تصويري از ابعاد ذهنيت او بود و همين تفاوت او را به جستن زبان و صورت تازه‌اي در ضمن تجربه‌هاي شاعرانه‌اش كه در شعر افسانه تشخص پيدا كرد، مي‌كشاند.
مقوم گفت : سبك شخصي نيما يوشيج اقتضا مي‌كرد كه در به‌كارگيري تمام عناصر و اجزاي طبيعت 'شاخص' باشد و اين همه در تعداد فراوان واژگان مربوط به عوامل و عناصر طبيعت در كليات اشعار او قابل بررسي است.
**شعر نو محصول زمان خود
كارشناس ادبيات و موسيقي بيان كرد : با توجه به شرايط و بحران هاي اجتماعي و سياسي دوران مشروطه و فرسوده شدن زبان شعر سنتي در بازگويي وقايع ، بايد نيما و شعر نو را محصول زمان و مكان آن دانست .
مقوم افزود : البته در اين راه نبايد نو طبعي و نو دوستي و همچنين خلاقيت نيما را ناديده انگاشت ،شعر نو نه تنها شعر ، بلكه به نوعي زبان انتقاد و اعتراض و فرياد نيما بر جامعه سياسي و اجتماعي بود .
وي افزود : هر چند شاعران سنتي هم عصر نيما با زباني صريح از جامعه و مسائل سياسي زمان خود انتقاد مي كردند، اما نيما يوشيج به صراحت شاعران دسته اول جامعه را نقد نمي كرد ، بلكه از نماد در اشعارش براي بيان مسائل سياسي عصر خود استفاده مي‌كرد .
به گفته وي با آنكه نيما از جريان هاي سياسي زمانه خود دوري مي كرد اما هميشه در اشعارش از محرومان و ضعيفان سخن مي گفت و مدافع حقوق آنان بود.
شعرهاي نيما يوشيج بازگو كننده مسائل و مشكلات جامعه خودش است . وقتي او مي گويد ' هست شب يك شب دم كرده و خاك، رنگ رخ باخته است ، باد نوباوه ابر از بر كوه، سوي من تاخته است، هست شب همچو ورم كرده تني گرم در استاده هوا ، هم از اين روست نمي بيند اگر گمشده ني راهش را، با تنش گرم بيابان دراز ، مرده را ماند در گورش تنگ ، به دل سوخته من ماند ، به تنم خسته كه مي سوزد از هيبت تب، هست شب آري شب' .
خبرنگار : رضا غلامي **انتشار دهنده: محسن حسن نيا
7335/1899