تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۰

روسيه، ايران و تركيه به عنوان نماد صلح و ثبات در خاورميانه اين روزها همكاري وسيع در سطح منطقه براي جلوگيري از تجزيه سوريه و همچنين پايان جنگ در اين كشور ماتم زده دارند.

نخستين دور مذاكرات بين روسيه ايران و تركيه در ماه نوامبر سال 2017 در شهر سوچي روسيه برگزار شد و در آن، سه كشور ياد شده بر ايجاد «كنگره گفتگوي ملي سوريه» تاكيد كردند. در پي اين نشست، نمايندگان قشرهاي اجتماعي مختلف سوريه بار ديگر ماه ژانويه سال 2018 در شهر سوچي گرد هم آمدند تا به بررسي راهكارهاي صلح سوريه بپردازند. در اين راستا، اين سه كشور تاكيد كردند تلاش هاي آنها، مقدمه اي براي گفتگوهاي صلح ژنو خواهد بود كه تحت نظارت سازمان ملل متحد انجام خواهد شد.
كنفرانسي كه چند روز پيش در آنكارا با موضوع پايان دادن به جنگ هاي سوريه را سه كشور قدرتمندي برگزار شد برداشتهاي مختلفي از تحولات منطقه اي و تحقق راه حل هاي پايدار براي پايان بحران هاي منطقه اي دارند، برداشتهايي كه فراتر از منافع ائتلاف غربي است. فارغ از اهميت و تاثير اين كنفرانس در پايان دادن به هفت سال جنگ در سوريه، رويداد ياد شده، نقطه عطفي در ظهور يك نظم منطقه اي چند جانبه شمرده مي شود.
در زمان حاضر، مهمترين منفعت مشترك ميان ايران، روسيه و تركيه، ارتقاي نظام حكومتي در سوريه، به ويژه حفظ تماميت ارضي اين كشور، فراهم آوردن مسير تسريع راه حل سياسي و در پي آن تسهيل فرآيند گذار سياسي و بازسازي سوريه است.
منطق چنين نظم منطقه اي چند جانبه اي، بر سه زاويه استوار شده است: نخستين مورد، محدوديت هاي هر يك از اين كشورها در ايفاي نقش ويژه خود براي پيروزي در اين بازي ژئوپولتيك است. بحران سوريه نشان داد هيچ كشوري به تنهايي و بر اساس توانمندي هاي بالقوه ملي خود نمي تواند عرصه سوريه را به شكلي رقم بزند كه بيشترين منافع را براي اين كشور در پي داشته باشد. در حال حاضر، روسيه، ايران و تركيه به خوبي به اين موضوع واقف هستند كه دستيابي به يك راه حل پايدار، نيازمند همكاري هاي امنيتي نزديك ميان اين كشورها از يك سو و مشاركت دادن مخالفان غربي و متحدان آنها در اين فرآيند، از سوي ديگر است.
سه كشور روسيه، تركيه و ايران تاييد كرده اند كه مرحله آخر راه حل سياسي سوريه، بايد به رهبري سازمان ملل متحد و در چارچوب گفتگوهاي ژنو رقم بخورد. علت اين مساله نيز وجود چنين واقعيتي است كه طبيعت چند لايه بحران سوريه (رقابت هاي درون كشور سوريه، رقابت ها ميان كشورها، رقابت هاي منطقه اي و رقابت هاي ژئوپولتيك فرامنطقه اي) و همچنين لزوم تحقق تلاش هاي جمعي براي پرداختن به مشكل تروريسم و درگيري هاي فرقه اي، همگي باعث شكننده شدن صلح و امنيت منطقه اي در همه شرايط خواهد شد.
همچنين ماهيت فرآيند مدار بحران سوريه است. در جريان بحران سوريه، چنين به نظر مي آيد كه صلح و ثبات پايدار تنها زماني مي تواند محقق شود كه اين فرآيند، همسو با مذاكرات ميان بازيگران عمده و به واسطه كاهش تدريجي تنش ها باشد و نه به واسطه تعيين هر گونه پيش شرط از سوي طرفين. طي هفت سال گذشته، سازمان ملل متحد ابتكار عمل هاي مختلفي را براي پايان بحران سوريه ارائه كرد كه هيچ يك به نتيجه منتهي نشد. مهمترين و معروف ترين اين ابتكار عمل ها، 'طرح توقف' در يك منطقه (منطقه حلب) و گسترش تدريجي آن به ديگر مناطق بحران بود كه استفان دي ميستورا فرستاده سازمان ملل متحد در امور سوريه آن را سال 2014 مطرح كرد. اين طرح را مي توان ايده اوليه براي شكل گيري 'فرآيند آستانه' خواند كه هدف آن، ايجاد مناطق كاهش درگيري در سوريه بود و ضمانت آن را كشورهاي روسيه، ايران و تركيه به عهده داشتند.
اين موضوع نشان دهنده آن است كه همه كشورهاي دخيل در مساله سوريه، به تدريج به اين واقعيت پي بردند كه تعيين پيش شرط براي حل اين بحران، اقدامي واقع گرايانه نيست و نقض كننده واقعيت هاي سياسي-امنيتي ميداني شمرده مي شود. مخالفان دولت سوريه چندين سال بود بر اين موضوع پافشاري مي كردند كه 'ابتدا اسد بايد برود و سپس مذاكرات آغاز شود'، اما آنها متوجه شدند كه پافشاري بر چنين موضوعي باعث از بين رفتن فرآيند مذاكرات در گام نخست مي شود. بخش عمده اين واقعيت نيز به ويژگي هاي فني، زمان بر و مبتني بر گام هاي پياپي درگيري ها و مسائل جانبي آنها مربوط مي شود كه از جمله آنها مي توان به حفظ آتش بس، همكاري در مناطق كاهش تنش، پيشبرد گفتگوهاي جامع سياسي و انتخاب دولت موقت اشاره كرد.
همچنين لزوم گسترش ديپلماسي است. اهميت اين مساله، در اوضاع سوريه پس از جنگ و زماني افزايش مي يابد كه اين كشور، وارد مرحله سياسي و فرآيند بازسازي مي شود. تجربيات موجود مربوط به جنگهاي افغانستان و عراق نشان مي دهد همكاري هاي جامع ميان همه عوامل دخيل، براي تضمين سطوح مختلف تلاش ها براي برقراي صلح، در هر زماني پس از پايان درگيري ها ضروري است. بدين ترتيب، ايجاد دولت ائتلافي و ادامه آن، نيازمند ايفاي نقش فعال همه بازيگران عرصه سياسي، اعم از بزرگ يا كوچك است. با توجه به اين مساله، بايد توجه داشت زماني كه نيروهاي سياسي قدرتمند تر ميدان (اينجا روسيه، ايران و تركيه) هنوز تلاش نكرده اند تا ساير كشورها را از فرآيند مذاكرات بيرون كنند، اين موضوع كاملا طبيعي خواهد بود كه اين بازيگران به دنبال ابتكار عمل ها و ايجاد توازن ها در فرآيند گفتگوها و نتايج به گونه اي باشند كه با منافع امنيتي و ملي آنها همسو باشد.
**گروه ايرنا مقاله
از: محمدرضا يوسف نژاد خبرنگار خبرگزاري ايرنا سمنان
انتشاردهنده: جانعلي فتحي