دراين مطلب آمده است: خانه اش شباهتي به خانه ندارد، اما با اين وجود مدت هاست كه در آن زندگي مي كند. ديوارها و سقف خانه با پارچه، گوني، بنر و شاخه هاي نخل پوشانده شده است و تكيه گاه آن ديواري است كه در يك زمين رها شده قرار دارد. «ا... بخش» در همين خانه به همراه همسرش زندگي مي كند، سقف آرزوهايشان كوچك است و ابزار زندگي شان اندك. خانه آن ها در يك زمين رها شده قرار دارد كه ديوارهاي دود زده و سياه نشان مي دهد پاتوقي براي معتادان است. نخاله هاي ساختماني و زباله هاي سوخته و نيم سوخته زمين آن را پوشانده است. اين جا محل زندگي يك زن و شوهر است. همسرش تمايلي به گفت و گو ندارد، به همين دليل از اتاقك خود بيرون نمي آيد اما خودش مي خواهد كمي صحبت كند.
دوستي با افراد ناباب در 6سالگي
«ا... بخش» مي گويد: هيچ گاه فكر نمي كردم قصه زندگي ام به كارتن خوابي برسد. شش يا هفت ساله بودم و بسيار سر به هوا. با افرادي دوست مي شدم كه از خودم بزرگتر بودند يا رفتارهاي خوبي نداشتند. هرچه پدر، مادر و برادر بزرگم راهنمايي ام مي كردند كه با آن ها رفت و آمد نداشته باشم در گوشم نمي رفت. به حرفشان گوش نمي دادم تا اين كه اولين بار در شش يا هفت سالگي لب به سيگار زدم و اين همان راهي بود كه سال هاي سال ادامه دادم و هر روز بيشتر در آن غرق شدم. در خانواده ما هيچ كس معتاد نبود و پدر و مادرم سالم بودند. هفت برادر و سه خواهر دارم و من پسر كوچك خانواده هستم. هنوز چند وقتي از آغاز سيگار كشيدن نمي گذشت كه به پيشنهاد همان دوستانم مصرف مواد مخدر را آغاز كردم و اولين ماده مخدر مصرفي ام حشيش بود. ديگر به يك معتاد حرفه اي تبديل شده بودم و با همراهي دوستانم هر روز ماده مخدر جديدي را امتحان مي كردم. ترياك، شيره و مواد مخدر صنعتي، هر چه به دستم مي آمد مصرف مي كردم.وي ادامه مي دهد: شش سال هم به صورت مداوم مواد مخدر تزريق مي كردم تا اين كه يك روز تصميم به ترك اعتياد گرفتم. در همان خانه بدون مراجعه به كمپ هاي ترك اعتياد يا مصرف داروهاي خاص اعتيادم را ترك كردم و از آن روز به مدت چهار سال پاك بودم. دوران طلايي زندگي من همان چهار سال بود و تلاش مي كردم گذشته را جبران كنم اما گذشته هميشه همراهم بود و گويا قرار نبود تركم كند. خانواده ام از پاك بودنم راضي بودند و من هم تلاش مي كردم فرد مفيدي براي آن ها باشم، ازدواج كرده بودم و مي خواستم زندگي ام را بسازم اما صفحه زندگي ام به گونه اي ديگر ورق خورد.در همان دوران پاكي يك شب دير به خانه آمدم، مادرم گمان مي كرد دليل دير آمدنم مصرف مواد مخدر است. دايم مرا شماتت مي كرد، زيرا فكر مي كرد دوباره آلوده شدم در حالي كه من لب به مواد مخدر نزده بودم. آن شب به قدري از سوي خانواده و به ويژه مادرم به من فشار عصبي وارد شد كه ناگهان تصميم گرفتم دوباره مواد مخدر مصرف كنم. از بي اعتمادي اعضاي خانواده ام ناراحت بودم، زيرا پاك بودنم را قبول نداشتند. بعد از پاكي مصرف شيشه را شروع كردم و به يك كارتن خواب تبديل شدم. 9 ماه از آن روز مي گذرد و همچنان شيشه مي كشم و قصد پاك شدن ندارم زيرا دلم شكسته است. من پاك بودم و مي خواستم زندگي خوبي داشته باشم، اما چهار سال پاكي من با بي اعتمادي خانواده و تصميم اشتباه خودم بر باد رفت. خانواده ام گمان مي كردند پاك نيستم و هنوز مواد مي كشم فكر مي كردند دروغ مي گويم و گذشته ام را به من يادآور مي شدند در حالي كه تصميم داشتم آن گذشته را فراموش و زندگي جديدي را شروع كنم. از اعتباري كه در گذشته داشتم فاصله گرفتم چون هر چه براي پاك بودن تلاش كردم حتي خانواده ام به من اعتماد نكردند و گمان كردند هنوز اعتياد دارم. همسرم هم معتاد است، با او صحبت كردم كه اگر بخواهد ترك كند هر دو با هم مواد مخدر را ترك كنيم، اما قبول نمي كند و دلش نمي خواهد ترك كند.
كارتن خوابي و فروش ضايعات
دو سال از زمان ازدواجمان مي گذرد و كارتن خواب شده ايم. مدرسه نرفتم و بي سواد هستم، شغلم بنايي است. توان چنداني براي كار كردن ندارم و بيشتر هزينه زندگي مان را از فروش ضايعات و زباله ها به دست مي آوريم اما بيشتر درآمدمان صرف خريد مواد مخدر مي شود به همين دليل اكثر اوقات گرسنه هستيم و گاهي مردم براي ما غذا مي آورند. هيچ وقت فكر نمي كردم كارتن خواب شوم، به همين دليل پشيمان هستم. شرمنده خانواده ام شدم زيرا آن ها به خاطر من سرافكنده هستند خانواده ام تمايل دارند كه من ترك كنم و به خانه برگردم اما نمي توانم. 15 بار براي ترك مواد مخدر تلاش كردم اما نتوانستم زيرا تا زماني كه خود فرد نخواهد ترك كردن امكان ندارد. من اگر ترك كنم مي خواهم با من مانند يك انسان سالم برخورد شود نه اين كه دوران معتاد بودنم را به من يادآوري كنند. جنبه رواني آن من را آزار مي دهد، به همين دليل تمايلي به ترك ندارم. خانواده ام در دوران پاكي به صداقت من شك كردند و اين موضوع براي من سخت بود و براي لج بازي دوباره معتاد شدم. اگر توصيه اي كنم شايد جوانان توصيه ام را درك نكنند زيرا معتاد نيستند و نمي دانند مواد مخدر چه بلايي بر سر آدم مي آورد اما با اين وجود توصيه مي كنم به سمت مواد مخدر نروند و تعارف هاي دودي دوستان را قبول نكنند. افراد زيادي هستند كه در لباس دوست با فرد رابطه برقرار مي كنند و در واقع دشمن او هستند. من در كودكي به دليل دوستي با افراد ناباب با مواد مخدر آشنا شدم و همين زندگي ام را خراب كرد، الان هم عاقبتم كارتن خوابي شده است.
8006**3213
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۲
روزنامه محلي سيستان و بلوچستان روز چهارشنبه/22 فروردين 97 مطلبي با عنوان«اعتياد مجدد در پي بي اعتمادي خانواده» منتشر كرده است.