تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۳۹۷ - ۲۰:۵۹

نوشهر - ايرنا - ميرزا طاهر تنكابني كه عمر گرانبهاي خويش را در خدمت حكمت، ادب و قانون گذراند و همواره با شجاعت و رشادت از علم، عدالت، حكمت و انسانيت، مردانه دفاع كرد و مصايب مادي و ناملايمات روزگار هر چند روي تندرستي و آسايش را از وي گرفت اما نتوانست او را از مسير حق خارج سازد.

ميرزا طاهر تنكابني كه عمر گرانبهاي خويش را در خدمت حكمت، ادب و قانون گذراند و همواره با شجاعت و رشادت از علم، عدالت، حكمت و انسانيت، مردانه دفاع كرد و مصايب مادي و ناملايمات روزگار هر چند روي تندرستي و آسايش را از وي گرفت اما نتوانست او را از مسير حق خارج سازد.
«ميرزا طاهر تنكابني» سياستمدار فيلسوف

ميرزا طاهر تنكابني كه عمر گرانب هاي خويش را در خدمت حكمت، ادب و قانون گذراند و همواره با شجاعت و رشادت از علم، عدالت، حكمت و انسانيت، مردانه دفاع نمود و مصائب مادي و ناملايمات روزگار هر چند روي تندرستي و آسايش را از وي گرفت اما نتوانست او را از مسير حق خارج سازد.

«ميرزا محمدطاهرفقيه» فرزند ميرزا «فرج‌الله‌خان فقيه» از طايفه فقيه‌ نصيري و ساكن مازندران در روز بيست و چهارم تيرماه سال 1242 خورشيدي، مطابق با هشتم محرم سال 1280 هجري قمري در روستاي كرديچال كلاردشت متولد شد. پدر ميرزا طاهر، ميرزا فرج الله مدت‌ها عنوان مباشرت محال كلارستاق را داشت و قبل او عمويش ميرزا محمد كه فرزندي نداشت اين سمت را عهده‌دار بود ولي به تحريك سرتيپ ولي خان خلعتبري و تباني عليه وي از اين سمت عزل شد.

برادران بزرگش يعني آقايان محمد خان سرتيپ كلارستاقي و عبدالعلي معتضد السلطان از مجاهدان شجاع انقلاب مشروطه در تنكابن بودند و در ماجراي اين قيام رشادت هايي از خود نشان دادند.

ميرزا دوران كودكي و تحصيلات مقدّماتي را تا سن يازده سالگي در كرديچال كلاردشت سپري كرد و سپس تا 19 سالگي در روستاي لنگا تحصيل نمود و بعد از آن به تهران رفت. ورود وي به تهران مقارن با پي ريزي مدرسه سپهسالار جديد بود. لذا براي تحصيل، ابتدا در مدارس «كاظميه»، «قنبر علي خان» و «حاج حسن»، مسكن گزيد و چون كار بناي مدرسه سپهسالار پايان يافت در آنجا اقامت نمود. وي حدود پنجاه سال در اين مركز علمي وآموزشي مي زيست و اشكالات فلسفه مشاء را براي طالبان علم برطرف مي نمود.

ميرزا محمد طاهر علاوه بر احاطه به فلسفه و حكمت در فقه ، اصول ، نجوم ، ادبيات و رياضيات نيز تخصص داشت . طب قديم را مطلع و قانون بوعلي سينا را چندين دوره تدريس كرد و حواشي ذي قيمتي بر قانون نوشته است كه در كتابخانه مجلس شوراي ملي موجود مي باشد.

شهرت ميرزا و علاقه وافري كه همه مردم به خصوص علما و طلاّب علوم به آن مرحوم داشتند به ويژه صراحت لهجه و شجاعت او در بيان حقايق كه خاص ايشان بود، موجب گرديد تا آن حكيم عالي مقام در دوره اول مجلس شوراي ملّي كه انتخابات صنفي بود از سوي طلاّب تهران به وكالت مجلس شورا برگزيده شود.

از آنجا كه آن مرد دانشور و اهل فضيلت طرفدار آزادي بود اين انتخاب را پذيرفت و از هفدهم شعبان (1324 هـ .ق.) تا جمادي الاول (1326 هـ . ق.) كه مجلس اول قهرا تعطيل گرديد در مجلس بود ولي دست از كار اصلي خود يعني تعليم و تعلم بر نداشت و باز هم بهترين مونسش كتاب بود و بهترين وقتش موقعي بود كه به مطالعه و مباحثه مي پرداخت.

در دوره سوم مجلس نيز در 30 خرداد (1294 هـ .ش.) از سوي اهالي تهران به مجلس رفت و در همين سال مطابق با (15 محرّم 1334 هـ .ق.) به هنگام وقوع جنگ جهاني اول (كه مهاجرت آزادي خواهان را در پي داشت) همراه با عدّه اي از وكلا و مشروطه خواهان مبارز و مشاهير سياسي از جمله شهيد سيد حسن مدرّس، سيّد محمّد رضا مساوات، حسين استر آبادي، محمّد تقي شاهرودي، سيد حسن ذاكري و چند تن ديگر درسي ام آبان (1294 هـ . ش.) به عتبات مقدس عراق رهسپار گرديد و مدت چهار سال در شهرهاي كاظمين، كربلا، موصل و بغداد اقامت نمود.

در اين دوران با افراد و مجامع مختلف علمي در تماس بود و با عالمان اهل سنّت آن سامان به بحث در خصوص مباحث كلامي، اعتقادي و حقّانيت مذهب تشيّع و پيروي از شيوه امامان شيعه پرداخت و در گفت وگوهاي علمي با عالمان آن سامان خاطرات جالب توجهي از خود به يادگار نهاد و فوق العاده مورد تجليل و احترام واقع گرديد.

در زمان مهاجرت، با اين كه ميرزا در تهران نبود براي دوره چهارم مجلس از سوي اهالي تهران انتخاب گرديد و درموقع ورود ايشان و ساير مهاجران به تهران، مردم استقبال شاياني از آنان نمودند. پس از ورود، از30 مرداد 1300 تا 30 خرداد 1302 براي آخرين بار وكيل مجلس بود امّا ميرزا طاهر تنكابني از شركت در جلسات مجلس چهارم خودداري نمود.

ميرزا طاهر تنكابني علاوه بر امور تدريس و وكالت مجلس، مدتي شغل قضاوت را نيز عهده دار بود و از پانزدهم شعبان (1327 هـ . ق.) (دهم شهريور 1287 هـ .ش.) از قضّات عالي رتبه دادگستري به شمار مي آمد و در تشكيلات جديد عدليه از سوي علي اكبر داور در ابتدا رئيس محكمه هاي بدايت و استيناف بود و در سال (1330 هـ .ق.) به وكالت انتخاب شد. در سال (1298 هـ .ش.) به عدليه بازگشت و به عنوان عنصر ديوان عالي تميز به خدمت قضايي پرداخت

ميرزا رضا خان ناييني پس از آن كه تعقيب نصرت الدوله ميرزا از مجلس شوراي ملي به عدليه احاله گرديد و گزارش هاي واصله را رسيدگي مي كرد ادعانامه اي تنظيم و طبق آن تقاضاي مجازات شاهزاده فيروز را نمود.

محل محاكمه نصرت الدوله در محكمه جنايي با حضور مردم ترتيب داده شد و در هيأت محكمه، ميرزا طاهر تنكابني حضور داشت. محاكمه تا چند روز ادامه داشت تا منتهي به رأي شد و نصرت الدوله محكوم به محروميت از حقوق اجتماعي و چهار ماه حبس تأديبي و به پرداخت سه برابر مبلغي كه رشوه گرفته بود به عنوان غرامت گرديد.

ميرزا طاهر تنكابني تا يازدهم مرداد ماه سال (1309 هـ .ش.) سمت مستشار ديوان عالي تمييز را عهده دار بود و دراين سال رتبه 9 اعضاي شعبه سوم و ديوان عالي كشور را حائز گرديد. علّت بر كناريش از شغل قضاوت رأيي بود كه بر خلاف نظر شاه داده بود.

فريدون آدميت مي نويسد: «از اهل حكمت قديم دو تن شاخص بودند ميرزا طاهر تنكابني و حاجي شيخ علي نوري. ميرزا طاهر جامع دانش كلاسيك بود. او به عنوان حكيم نماينده تعقّل سياسي مترقّي بود و به عنوان منشي مجلس هميشه راست و اصولي بود.»

ميرزا طاهر تنكابني چندي نيز عضو هيأتي مشغول به بنيان گذاري قوانين كشوري بود. در سال (1333 هـ . ق.)، (1293 هـ . ش.) ميرزا حسن مشير الدوله پيرنيا، وزارت عدليه كابينه خود را به عهده محمّد علي فروغي گذاشت و به اتّفاق مشغول قانون اصول محاكمات جزايي شدند. از آن پس فروغي از قبول كارهاي اجرايي خودداري كرد و به رياست ديوان عالي كشور كه حقوق و مزايايي مانند وزارت داشت اكتفا نموده و با همكاري سيّد نصرالله تقوي، ميرزا طاهر تنكابني، سيّد محمّد فاطمي و شمس العلما قريب گرگاني، طرح قوانين بسياري را فراهم آوردند كه بعدها اساس تشكيل دادگستري شد.

مصائب حكيم تنكابني از موقعي آغاز گرديد كه توجّه رضا خان كه پيش تر بخش بزرگي از اراضي شمال را غصب كرده بود متوجّه محال ثلاثه (كجور، كلارستاق و تنكابن) گرديد و سرشناسان منطقه را به ساير نقاط ايران كوچانيد و اراضي اين منطقه را ضبط و ضميمه املاك سلطنتي نمود. حكيم تنكابني، مِلكي در منطقه داشت كه از تسليم آنها خودداري كرد و به رغم آن كه در آن هنگام به علّت بيماري بستري بود، دستگير، زنداني و تبعيد گرديد.

نا گفته نماند كه ميرزا طاهر در فروردين سال (1311 هـ . ش) به همراه جمعي از بستگانش كه در تنكابن، كلارستاق و كجور اقامت داشتند دستگير و زنداني شدند و علت ظاهري آن غصب املاك آنان توسط رضا شاه بود اما حاج ميرزا ابوالحسن خلعتبري در كتاب قيام عظيم اسلامي ضمن اشاره به اين مطلب گفته است كه، براي ريشه كن ساختن بزرگان مشروطيت علماي اعلام و رجال صدر مشروطه و مجاهدان اين قيام در مازندران و گيلان وبه خصوص تنكابن، ايشان با نقشه انگليسي ها و به فرمان رضاشاه پهلوي دستگير و زنداني شدند و مدتي نيز او را به همراه بستگان واطرافيان كه بالغ بر دويست نفربودند آن هم بدون كمترين آذوقه به نقاط كويري و جنوبي كشور (ابتدا كاشان، كرمان و سپس فارس) تبعيد كردند ولي ايمان و اخلاص و وارستگي ميرزا طاهر بدان اندازه بود كه با وجود تمام مشقّت ها هيچ گاه دل از ياد خدا و زبان از ذكر حق بر نداشت و در همان ايام تبعيد ، ميرزا طاهر رساله اي در مقام حضرت علي(ع) نگارش نمود.

دكتر محمّد ابراهيم باستاني پاريزي مي گويد: «بي مناسبت نيست اشاره كنم به چند تن از مازندراني هايي كه در برابر ضبط املاك و اموالشان مقاومت كردند و از اين جهت به كرمان تبعيد شدند. در اين ميان ميرزا محمّد طاهر تنكابني، منتظم الملك، شيخ نورالدّين و... نام بردارتر از ديگران هستند اغلب اين خانواده ها وقتي به كرمان رسيدند هيچ نداشتند»

همزمان با افتتاح دوره نخست دانشكده معقول و منقول ، اين دانشمند گرامي براي تعليم فلسفه دعوت شد ولي در اثر انتقاداتي كه از نظام ديكتاتوري مي كرد او را بركنار كردند. ميرزا طاهر عشق و علاقه وافري به اين دانشكده داشت به همين دليل حتي پس از بركناري او از استادي اين مركز علمي تا وقتي كه او را به دانشكده راه مي دادند مي آمد و در صحن و يا حجره هاي مدرسه مي نشست و مطالب فلسفي و علمي را مطرح مي ساخت و در ضمن از اوضاع كشور و وضع مردم گفت گو مي كرد.

مرحوم ميرزا محمد طاهر تنكابني پس از تحمّل تبعيد خانواده، مصادره اموال، اخراج از دستگاه قضايي و منع تدريس در حوزه هاي علميّه و حذف حقوق دولتي، در سالهاي آخر عمرش تنها يك آرزو داشت و آن اينكه سقوط رضا خان را از اريكه قدرت به چشم خود ببيند كه آرزوي آن حكيم رنجيده با هجوم متفقين به ايران در سوم شهريور 1320 و تبعيد رضا خان تحقق يافت و علاّمه تنكابني در دو سه ماه آخر عمر خود پايان كار دوران نكبت بار رضا خان ميرپنج را ديد و عاقبت سوء، غصب اموال و مستغلات خود و ديگران را كه سرنوشت همه غاصبان و ستمگران است را مشاهده كرد و زبوني و اضطراب رضا شاه را در كناره گيري و استعفا از سلطنت ظالمانه در جرايد همان سال خواند و سپس با وجداني آسوده و ايماني ثابت و راسخ به ديدار حق شتافت.

در اواخر پاييز سال (1318 هـ . ش.) ميرزا طاهر تنكابني به بيماري سختي مبتلا گشت و بر اثر سه بار سكته متوالي، سمت راست بدنش دچار بي حسي شد و توان حركت از ايشان سلب گرديد. پزشكان او را از مطالعه و تدريس منع كردند و اين براي استاد غير قابل تحمّل بود و پيوسته مرگ را از خدا طلب مي نمود.

سرانجام در اواخر آبان (1320 هـ . ش.) بيماري او شدت يافت و از منزل به بيمارستان نجميه منتقل شد. در بيمارستان به دنبال عمل جراحي به ذات الريه مبتلا گرديد و پس از يك شبانه روز تب شديد در ساعت هشت صبح روز جمعه، چهارده آذر ماه سال (1320 هـ . ش.) (پانزدهم ذيقعده، 1360 هـ . ق.) در سن هشتاد و يك سالگي از گرفتاري هاي دنيوي رهايي يافت و از سراي غرور به سراي سرور شتافت.

ميرزا محمد طاهر تنكابني از محضر سه حكيم نامدار حوزه تهران در اواخر قرن سيزدهم و اوايل قرن چهاردهم، ميرزا ابوالحسن جلوه زواره اي، حكيم قمشه اي و آقا علي مدرسي بهره مند گرديد.

حاج شيخ علي نوري مشهور به شيخ الشوارق، ميرزا عبدالله، حاج ميرزا ابوالفضل تهراني، حاج ميرزا محمد حسن آشتياني از ديگر اساتيدي بودند كه حكيم تنكابني نزد آنها تلمذ كرد.

ميرزا طاهر تحصيلات خود را در ادبيات عرب و فارسي، منطق، رياضيات، طب، الهيّات، عرفان، اخلاق، فقه، حديث، تفسير و سير التواريخ با استفاده از محضر استادان كه اجمالا به آنان اشاره شد به پايان رسانيد و اكثر عمر خود را به تدريس علم معقول در مدرسه عالي ناصري (مدرسه سپهسالار جديد) مشغول بود. همچنين او نه تنها در فلسفه و حكمت بلكه در تمامي دانش هاي معقول و منقول سرآمد بود و در هيأت و طب قديم هيچ كس به پايش نمي رسيد.

وي در مدرسه كاظميه و مدرسه عالي حقوق و علوم سياسي به تدريس معقول مشغول بود و به رياضيات آگاهي بسيار داشت و تحرير اصول اقليدس ـ از خواجه نصير الدّين طوسي ـ را تدريس مي نمود.

در آن سال ها كه وي استاد درس معقول در مدرسه سپهسالار بود، بامداد هر روز كتاب هاي درسي را با سادگي در زير بغل مي گرفت. از خانه خود واقع در خيابان ري پياده به مسجد سپهسالار مي رفت. او پس از عبور از سه راه امين حضور و سرچشمه به مدرسه مي رسيد و پس از پايان درس و بحث اين راه نسبتا طولاني را تا منزل مجدداً مي پيمود. خانه او كه در حقيقت دار العلم بود و درب آن همواره به روي دانش پژوهان و طالبان معرفت باز بود.

ايشان از جمله مدرسان علوم سياسي نيز به شمار مي رفت. در مجالس و محافل او مخاطبان سراپا گوش مي شدند و وقتي در مباحث ادبي و بخصوص علم رجال صحبت آغاز مي كرد آن چنان متحير مي گرديدند كه گويي قفل سكوت بر دهانشان زده اند. محضري دلنشين و بسيار خوش داشت و برخورداري از صراحت لهجه آميخته با مناعت طبع به وي قدرت ابراز عقايدش را بدون كمترين هراس مي داد. قوه حافظه اش شگرف و بدان حد بود كه حتي تا واپسين روزهاي زندگي توان اين را داشت كه آموخته خود را از صفحه ضمير بر زبان جاري سازد.

برخي از شاگردان او عبارتند از، محمد علي فروغي، محمد تقي مدرس رضوي، محمود نجم آبادي، ميرزا هاشم آملي، ميرزا مهدي الهي قمشه اي، ميرزا حسين خان پيرنيا مؤتمن الملك، حكيم ميرزا يدالله نظر پاكِ كجوري، دكتر موسي عميد رئيس اسبق دانشكده حقوق دانشگاه تهران، ميرزا عبد الكريم تهراني، بديع الزمان فروزان فر، جلال الدين همايي، عبد العظيم قريب، آقا شيخ اسماعيل كلباسي، شيخ علي محمد بن المولي محمد التويسركاني.

شيخ آقا بزرگ تهراني، ميرزا طاهر تنكابني را از افاضل فلاسفه و اعلام عرفا معرفي مي كند و مي افزايد به دليل پي گيري امرتحصيل حكمت و فلسفه، مكانت علمي و قدر و منزلت اجتماعي او ارتقا يافت و حكيم جلوه كمالات او را ستوده است.

استغناي طبع حكيم تنكابني هنگامي روشن مي شود كه وقتي آن اسوه فضيلت در بيمارستان بستري بود ذكاء الملك فروغي(شاگردش) نخست وزير ايران بود و اگر كمترين اشاره اي به وي مي شد به استادش كمك شايان توجهي مي كرد. ليكن مرحوم تنكابني از همين اشاره هم امتناع نمود و اين در حالي است كه فروغي با ميرزا مناسبات طولاني و نزديك داشت و آن دو، ساعت ها با هم مذاكره مي كردند و ذكاء الملك با آن مقامات دولتي و اقتدار سياسي كه داشت به منزل ميرزا طاهر مي رفت و براي او احترام فوق العاده اي قائل بود و هميشه مي گفت : ميرزا طاهر از نوادر روزگار است. با مرگ او فلسفه هم تعطيل خواهد شد.

ميرزا محمد طاهر تنكابني در مدت عمر پر بركت خود كتابخانه اي مشتمل بر چهار هزار جلد كتاب خطي و سنگي و نفيس گردآورده نمود كه با توجه به احاطه كافي وي به علوم گوناگون از حيث كيفيت كم نظير و بلكه بي نظير بود .

شيخ آقا بزرگ تهراني مي نويسد: «دركتابخانه اين مرد فاضل وعارف نسخه هاي نفيس نگهداري مي شد كه برخي از آنها در اواخر عمر او هنگام كسالت و بيماري اش به كتابخانه مجلس شورا فروخته شد و باقي مانده كتاب هاي او را بازماندگانش براي اداي قرضش به همان كتابخانه فروختند.»

ميرزا محمد طاهر تنكابني با آن دانش و معرفت از نگارش كتاب مستقل اجتناب مي كرد و عقيده داشت آنچه را ضرورت داشته كه به رشته نگارش درآيد، عالمان سلف نوشته اند و هنر ما بايد اين باشد كه محصول انديشه آنان را بفهميم و درك كنيم و براي ديگران باز نماييم.

حكيم ميرزا مهدي الهي قمشه اي به علاّمه حسن زاده آملي گفته بود كه، امكان نداشت ميرزا كتابي را در كتابخانه اش بگذارد مگر اين كه تمام آن كتاب را با دقتي كه مخصوص خودش بود از صدر تا ذيل مي خواند. از اين رو اغلب كتاب هاي موجود درآن كتابخانه حواشي مفيدي از ايشان در بردارد كه ارزش كتاب را چندين برابر كرده است.

در اثر مطالعه اين كتاب ها و هوش سرشار ميرزا خودش يك كتابخانه متحرك و بحري از نظر فلسفه، حكمت، عرفان، طب قديم و فقه و ادب بود. مقدار قابل توجهي از كتاب ها را با خط زيباي خويش استنساخ نموده بود و دركتابخانه اش نگهداري مي كرد.

محسن فروغي مي گويد، «اولين بار كه به همراه پدرم محمد علي فروغي به زيارت ميرزا طاهر نائل مي شدم در دارالمعلمين مركزي شاگرد بودم. خدايش بيامرزد مرد آزاده اي بود و استغناي طبع داشت.»

شادروان استاد سيد محمد محيط طباطبايي، دانشمند اهل زواره، در اين باره گفته است، «كساني كه مرحوم ميرزا طاهر را ديده اند نيك مي دانند كه هم مدرسي والا مقام بود و هم شخصيتي مورد توجه و احترام. من در مباحثات با ايشان شركت مي كردم وهمواره از محضرشان استفاده مي بردم. بر وي ستم بسيار رفته بود. از كار بر كنارش كردند و مقام قضاوت را از وي گرفتند و گوشه نشينش ساختند...روزي مرا به منزل خود دعوت كرد تا كتابخانه اش را ببينم و در همين ديداربا فرزند برومندشان نيز آشنا شدم.

چندي بعد از آن، ميرزا به سراي باقي شتافت و آقا زاده ايشان به من مراجعه كرد و گفت: براي پرداخت مقداري قرض، گريزي جز فروش كتاب هاي پدر نيست. من ايشان را از آن كار منع كردم و موضوع را با كتابخانه مجلس درميان گذاشتم و با موافقت ايشان قرار شد كه كتاب ها به كتابخانه مجلس منتقل شود و مبلغ قرض نيز از طريق بودجه مدرسه اي كه ميرزا در آن تدريس مي كرد تأمين و پرداخت گردد.

قراردادي تنظيم شد كه متن آن را خود تهيه كردم و در آن اين شرط را قرار دادم كه كتابهاي مزبور درمخزني به نام مرحوم ميرزا محمد طاهر محفوظ بماند و اين چنين شد نتيجه آن كه به خاطر خواهش و وساطت من و بزرگواري آقا زاده آن حكيم فقيد، مجموعه اي شامل 1400 نسخه خطي ممتاز به همراه 1500 كتاب چاپ سنگي نفيس در بخشي به نام آن مرحوم جاي گرفته و براي هميشه باقي خواهند ماند»
**گروه ايرنا مقاله
از: عليرضا پورعلم خبرنگارايرنا دفترنوشهر
پژوهشم**1885**2040