روزنامه محلي سيستان و بلوچستان روز چهارشنبه/19 ارديبهشت 97 مطلبي با عنوان «زياده خواهي هايي كه به اعتياد ختم شد» منتشر كرده است.

دراين مطلب آمده است: در گوشه اي از پارك نشسته است و سعي مي كند وسايل كمي را كه به همراه دارد مرتب و زير گرماي آفتاب ارديبهشت ماه زاهدان اندكي استراحت كند. هر چه همراهش است كهنه و مندرس به نظر مي رسد.
كيف، كفش، پتو و لباس هايي كه همراه دارد همه كهنه است. نزديكش مي روم و از او مي خواهم درباره زندگي و دليل كارتن خوابي اش بگويد. مي گويد: متولد سال 47 هستم و 50 ساله شدم. خاطرم نيست چه سالي ازدواج كردم اما پنج فرزند دارم كه دورادور از آن ها خبر مي گيرم. معتاد نبودم، در ميان اطرافيان هم كسي نبود كه معتاد باشد و من از اين طريق آلوده شوم.
زياده خواهي هاي همسر
هنگامي كه مشكلات زندگي فشار آورد و توان تحمل و برآوردن نيازهاي خانواده را نداشتم به اعتياد روي آوردم. همسرم زندگي ما را با ديگران مقايسه مي كرد و مي خواست همه چيز داشته باشيم، من هم هرچه تلاش مي كردم به جايي نمي رسيدم. فقط مي توانستم هزينه خوراك و پوشاك خانواده ام را تامين كنم. فشارهاي زندگي و خواسته هاي همسرم من را به اين جا رساند. همه چيز از ترياك شروع شد. از سال 87 معتاد شدم و تا مدت ها فقط ترياك مصرف مي كردم و شرايطم نسبت به الان بهتر بود اما باز هم همسرم با خواسته هايش من را تحت فشار مي گذاشت و همين سبب مي شد كه بيشتر به سمت اعتياد بروم. از طريق يكي ديگر از معتادان با شيشه آشنا شدم و ترياك را كنار گذاشتم. از روزي كه با شيشه آشنا شدم ورق زندگي ام برگشت. خانواده ام ديگر نمي توانستند من را تحمل كنند و خودم هم توان رسيدگي به امور فرزندان و خانه را نداشتم. به دليل اشتباهي كه براي به دست آوردن مواد مخدر كردم مدتي به زندان افتادم و همسرم هم كه زندگي با يك مرد معتاد را نمي پذيرفت پس از اين اتفاق دادخواست طلاق داد و بي آن كه نظر من را بپرسد جدا شد. من هم به دليل آن كه در زندان بودم نتوانستم در جلسات دادگاه شركت كنم. البته گمان هم نمي كردم همسرم من را رها كند و به خانه پدرش برگردد. با وجود اين كه احضاريه دادگاه به دستم رسيده بود باور نمي كردم بخواهد از من جدا شود. خانه اي را كه در آن زندگي مي كرديم به نام همسرم زده بودم ، او هم آن را فروخت و به خانه پدرش رفت و پول آن را به همراه پسرم خرج كردند.
ترك اعتياد و ادامه كارتن خوابي
هنگامي كه از زندان آزاد شدم جايي براي زندگي نداشتم، به همين دليل اغلب در پارك مي خوابم و كارتن خواب شدم. كارتن جمع مي كنم و آن را مي فروشم تا هزينه روزانه ام را به دست آورم. در گذشته از طريق كفاشي زندگي ام را مي چرخاندم، الان هم اگر بتوانم كفاشي مي كنم به شرط اين كه كسي كارش را نزد من بياورد كه خيلي كم اين كار را انجام مي دهند زيرا كارتن خواب هستم و اطمينان ندارند كفش هايشان را پس دهم. يادم است يك بار ترياك را ترك كرده بودم و مي خواستم زندگي ام را دوباره بسازم، اما باز هم همسرم با زياده خواهي هايش سبب شد به سمت اعتياد بروم و دوباره ترياك كشيدم و پس از مدتي به شيشه روي آوردم. شش سال شيشه مصرف كردم تا اين كه تصميم به ترك آن گرفتم. حالا شيشه مصرف نمي كنم و از مركز ترك اعتياد متادون مي گيرم. حال كه ترك كردم دلم مي خواهد با خانواده ام باشم اما همسرم جدا شده است و دوباره برنمي گردد. چهار دخترم را به دليل فقر و نداري در سنين 13، 14 سالگي مجبور به ازدواج كردم و آن ها هم مشغول زندگي خود هستند. پسرم زابل زندگي مي كند و به دليل آن كه پدر و مادري بالاي سرش نيست هر روز درگير دعوا با ديگران است، گاهي دستش زخمي است و گاهي سرش باند پيچي، مادرش هم توجهي به او ندارد.
ما را حمايت كنيد
او ادامه مي دهد: اعتياد را ترك كردم اما بازهم كارتن خواب و پارك خواب هستم زيرا نمي توانم حتي يك اتاق اجاره كنم چون پولش را ندارم. هزينه اجاره يك اتاق 100 تا 150 هزار تومان است و به دليل اين كه توان كار كردن ندارم نمي توانم خانه هم اجاره كنم. تنها منبع درآمدم ماهي 45 هزارتومان يارانه است اگرچه كارتن جمع مي كنم اما درآمد چنداني نصيبم نمي شود به طوري كه از صبح تا بعداز ظهر هزار و500 تومان درآمد داشتم كه هزار و300 تومان صرف خريد نان شد. ميوه نمي خورم چون بيكارم و حقوقي ندارم نمي توانم آن چه مي خواهم بخرم. اعتياد همين بلا را سر آدم مي آورد، خانواده را از هم مي پاشد و به فقر و نداري گرفتار مي كند. وقتي خانواده اي نداشته باشي و رهايت كنند آواره مي شوي و حالا حكايت من است. اميدوارم نهادهاي دولتي در اين زمينه حمايت لازم را از من و امثال من انجام دهند. ديگر توان كار كردن ندارم و هزينه متادون روزانه ام را به سختي تامين مي كنم. حالا كه ترك كردم آيا نبايد از من حمايت شود كه دوباره به سمت اعتياد نروم؟
8006**3213