تاریخ انتشار: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۰۷:۵۸

روزنامه پيام استان سمنان روز چهارشنبه در شماره چهار و 762 مطلبي با عنوان ' پيامدهاي مهاجرت نخبگان ' را به قلم حسين زياري منتشر كرد.

در اين مطلب آمده است :با وجود وضعيت‌ نگران‎كننده خروج نخبگان از كشور، اين پديده قابل كنترل است. وقتي مي‎گوييم با فرار مغزها سرمايه از كشور خارج مي‌شود، دقيقا منظورمان چيست؟
فرار نخبه‎ها از كشور، دو نوع ضرر به دنبال دارد؛ يكي خروج سرمايه انساني (human capital) كه نيروي داراي دانش، مهارت و تخصص را شامل مي‎شود و ديگري از بين‎رفتن سرمايه‎اي است كه صرف پرورش آن فرد شده؛ تربيت نيروي انساني از دوران دبستان تا زمان دانش‌آموختگي هزينه‌اي براي كشور دارد كه با رفتن او اين سرمايه هم از دست مي‎رود.
از لحاظ عدد و رقم هم يادم است وقتي دكتر «فرجي‎دانا» وزير علوم بود، آماري ارائه كرد كه مي‎گفت سالانه 180تا200 هزار نخبه از ايران خارج مي‎شوند و كشور از اين بابت، هرسال حدود 50 ميليارد دلار ضرر مي‎كند، يعني بيش از درآمد نفتي كشور. اين رقم البته براساس ميزان هزينه‎هايي بود كه خارج از كشور، صرف پرورش نيروي انساني تحصيل‎كرده مي‎شد.
غير از سرمايه انساني و اقتصادي، اين‎روزها از سرمايه ژنتيكي هم صحبت مي‎شود؛ بعضي‎ها معتقدند با خروج نخبگان از كشور، از نظر هوشي و ژنتيكي هم متضرر مي‎شويم. طبعا نخبه‎ها افراد هوشمندي هستند اما وقتي مي‎گوييم با خروج آن‎ها از كشور، سرمايه هوشي و ژنتيكي خارج مي‎شود، به يك نگاه نژادپرستانه نزديك مي‎شويم. بهتر است درباره «سرمايه فكري» صحبت كنيم.
ضمن اين‎كه نخبگي لزوما ريشه در ژن ندارد. من با يكي از طرفداران اين نظريه كه استاد برجسته‎اي هم هست صحبت مي‎كردم. به او گفتم والدين شما چه وضعيتي دارند؟ گفت بي‎سواد هستند و در روستا زندگي مي‎كنند. جواب دادم پس شما چطور به چنين جايگاهي رسيدي؟ من، فرار مغزها را از حيث اجتماعي، قابل بحث و بررسي مي‎دانم.
شايد بد نباشد به خود مفهوم «مغزها» هم بپردازيم؛ چه كساني در اين تعريف قرار مي‌‏گيرند؟ هر انساني كه در هر زمينه‎اي دانش و مهارت كسب كرده‌است، سرمايه انساني محسوب مي‎شود. نخبگان، صرفا تحصيل‎كرده‎هاي دانشگاهي نيستند و متخصصان حوزه‎هاي هنري، فلسفي، ورزشي و... هم در اين تعريف قرار مي‌گيرند. با اين‎همه اما اگر محاسبه‎اي از ميزان خروج نخبه‎ها وجود داشته‎باشد، صرفا تحصيل‎كردگان آموزش عالي به حساب مي‎آيند.
مثلا خروج ورزشكاري با تحصيلات عالي از كشور، فرار مغز‎ها محسوب مي‎شود و ورزشكاري كه تحصيلات ديپلم دارد، خير. از آن طرف، ثروتمنداني كه به دليل احساس ناامني مالي از ايران مي‎روند هم باعث خروج سرمايه مي‎شوند؛ به‎طور كلي بايد بين سرمايه انساني و اقتصادي تمايز قائل شويم.
ما در كشور با «بحران» فرار مغزها مواجهيم؟
در اين‎باره آمار رسمي نداريم. هرچه هست آمارهايي است مبتني بر برآوردهاي كلي و ‎جايي كه براي مثال خروج هر تحصيل‎كرده‎ از كشور را ثبت كند، وجود ندارد. آمارهايي مبتني بر برخي تحقيقات كه خيلي هم نمي‌شود روي صحت و سقم آن حساب كرد، مي‎گويد 75 درصد جواناني كه در پژوهش‎ها مورد سوال قرار گرفتند، تمايل به مهاجرت داشتند. طبعا همه اين افراد از كشور خارج نمي‎شوند اما هم اكنون ميل جوان‎ها كه اكثرا تحصيل‎كرده هستند، به مهاجرت بالاست. وضعيت كشور ما از لحاظ مهاجرت نخبگان، نسبت به بقيه كشورها چطور است؟
در كشورهاي توسعه‎يافته، مفهومي به اسم فرار مغزها (brain drain) وجود ندارد و چرخش مغزها (brain circulation) مطرح است؛ يعني بين اين كشورها جابه‎جايي و تبادل نخبگان اتفاق مي‎افتد. نخبه‎ها براي مثال اگر از كانادا به آمريكا مي‎روند، به قصد كسب تجربه و افزايش سطح علمي است نه براي فرار از اوضاع نامطلوب. در ايران اما با فرار به معني واقعي و نوعي گريز اجتماعي مواجهيم. ضمن اين‎كه از لحاظ مالي هم حمايتي از نخبگان صورت نمي‎گيرد.جوان تحصيل‎كرده با حقوق يك و نيم ميليون تومان در ماه وقتي وضعيت خودش را با دوستش در اروپا مقايسه مي‎كند، كاملا اين فاصله را حس مي‎كند. در ايران به دلايل مختلف، حس تعلق اجتماعي كاهش يافته‎است.
كشورهاي ديگر، مسئله فرار مغزها را چطور مديريت كردند؟ كشورهاي توسعه‌يافته كه اساسا با اين مسئله‎ مواجه نيستند تا بخواهند به مديريتش فكر كنند. يك پزشك فرانسوي چرا بايد از كشورش خارج بشود؟ از چه چيزي مي‎خواهد فرار كند؟ و اصلا كجا برود بهتر از كشور خودش؟ فرار مغزها مربوط به كشورهاي درحال توسعه است؛ مثل افغانستان كه نه تنها نخبگانش بلكه نيروي كارش هم از كشور خارج مي‎شوند. نخبه‎اي كه از كره جنوبي به انگلستان مي‎رود، فرار نمي‎كند بلكه مي‎خواهد شرايط ديگري را هم تجربه كند اما خروج از كره شمالي، فرار محسوب مي‎شود.
6026/7342