عملكرد ضعيف رسانه هاي كشور در مقايسه با رويكردهاي اطلاع رساني جديد امپراطوري هاي رسانه هاي جهان گوياي اين حقيقت است كه مدت زمان چنداني براي پر شدن چوب خط آنها نزد مردم باقي نمانده است.

27 ارديبهشت ‌ماه (هفدهم ماه مي) يادآور گردهمايي نمايندگان ‏‏20 كشور جهان در سال 1865 ميلادي و تاسيس نخستين اتحاديه ‏بين‌المللي با عنوان اتحاديه تلگراف است و به همين مناسبت ‏اين روز به‌ نام روز جهاني ارتباطات نامگذاري شد تا توجه دولت‌ ها و مردم جهان به مقوله ارتباطات و ‏فناوري اطلاعات در عصر حاضر جلب شود.
شايد بتوان قدمت ارتباطات را همزمان با پيدايش بشريت پنداشت كه با تلاقي دو نگاه متولد شد و چه بسيار جنگ ها و خونريزي ها كه به سبب نبود اين مولفه براي يافتن فهم مشترك بين افراد در جهان روي داد.
علم ارتباطات همزمان با اختراع دستگاه چاپ و پيدايش رسانه ها چنان رشد كرد كه بالاخره در قرن 18 ميلادي رسانه به عنوان ركن چهارم دموكراسي به رسميت شناخته شد.
هم اكنون بيش از گذشته شاهد پديده‌هاي جديدي در دستگاه‌هاي ارتباطي هستيم؛ به گونه اي كه سير شگفت‌انگيزي كه شبكه‌هاي ارتباطي مخابراتي دارند، هر چند دهكده جهاني ارتباطات هم تعبير بزرگي به ‌نظر مي‌رسد اما پيشرفت سريع ارتباطات مخابراتي باعث شده است تا انسان در محدوده وسيع‌تري از زمان و مكان فيزيكي كه او را احاطه كرده است، قرار گيرد.
چهار تحول اساسي در مشخصه‌هاي فضاي رسانه‌اي دنياي جديد رخ داده به گونه اي كه مرزهاي سخت و دقيق به مرزهاي نرم تبديل شده، رابطه يك به چند به رابطه چند به چند مبدل شده، مفهوم مخاطب (دريافت كننده) به مفهوم خلق كننده (توزيع كننده) تغيير يافته و وسايل ارتباط جمعي به وسايل ارتباطي متنوع تبديل شده‌اند.
هم اكنون رسانه به جاي اين كه شكلي از بيان فرهنگي باشد، خود تبديل به يك فرهنگ شده است؛ بر همين اساس به نظر مي رسد با توجه به ظهور رقباي رسانه‌اي قدرتمند همچون ماهواره، اينترنت و فضاي مجازي و نيز سرعت فراوان تغييرات فناوري، رسانه‌ها ملزم به بازشناسي روندهاي دروني و بيروني هستند تا با بهره‌گيري از روش‌هاي آينده‌پژوهي، تنظيم نقشه راه و ترسيم آينده را به درستي انجام دهند چرا كه به گفته رييس سازمان صدا و سيما تعداد شبكه‌هاي ماهواره‌اي ايجاد شده عليه فرهنگ و هويت كشور از مرز ۲۶۰ كانال گذشته است.
اين گونه هجوم فركانس رسانه هاي فارسي زبانه بيگانه به كشور زنگ خطري جدي است كه مي تواند به منزله تهديدي واقعي براي امنيت ملي تلقي شود و اين در حالي است كه چوب خط رسانه هاي كشور نيز در بين افكار عمومي در حال پر شدن است.
به عبارت بهتر رسانه در ايران براي بازيابي اعتماد مردم نياز دارد كه رويكرد و خط مشي خود را اصلاح كند و البته در اين ميان، قواي سه گانه كشور هم نقش بسزايي دارند كه بايستي در اولويت هاي اصلي سياست هاي كلان مديريتي قرار گيرد؛ به گونه اي كه قوه مجريه در سال حمايت از كالاي داخلي متوجه باشد كه نشريات نيز جزو توليدات وطني به شمار مي روند و بايد با حمايت هاي مالي، آنها را هم كه هم اكنون نيز در حال محاق هستند؛ زنده كنند.
دولتمردان مي توانند براي اعتباربخشي هر چه بيشتر به رسانه هاي كشور، پيام هاي بين المللي خود را از طريق اين كانال هاي رسمي به جهانيان مخابره كنند و چنين نباشد كه روزنامه نگار رسانه خارجي بر خبرنگار ايراني اولويت داشته باشد و يا مطلب مهم يك وزير به جاي اين كه در رسانه هاي رسمي كشور بيان شود؛ از فضاي مجازي سر در آورد.
همچنين قوه مقننه بايستي با تصويب قوانيني در زمينه مساعدت هاي هر چه بيشتر به نمايندگان افكار عمومي در راستاي تقويت ركن چهارم دموكراسي گام هاي جدي تر بردارد و در اين بين نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نيز چتر حمايتي از رسانه ملي و خبرگزاري رسمي نظام را بيش از پيش گسترده كنند.
افزون بر اين، به نظر مي رسد مسوولان قوه قضاييه بايد هر چه بيشتر به رسانه هاي داخلي و روزنامه نگاران ايراني در راستاي مبارزه و جنگ نرم با دشمنان نظام جمهوري اسلامي اعتماد و تكيه كنند.
اين تمهيدات بي نياز از راه اندازي نهضت سواد رسانه اي در كشور به عنوان يكي از واجبات و اقتضائات شرايط كنوني نيست و لازم است شهروندان قدرت و توانايي جداسازي اخبار و اطلاعات سره از ناسره را داشته باشند چرا كه نبايد فراموش كرد در عصر ارتباطات امروز، كتمان كردن، مديريت جهل عمومي است؛ در صورتي كه وظيفه رسانه‌ها در دنيا، مديريت افكار عمومي است.
امپراطوري هاي رسانه اي در جهان امروز به منزله ابزاري قدرتمند براي بهره مندي از توان افكار عمومي و بسيج نيروها در راستاي اهداف و مقاصد خاص به شمار مي روند.
در ايران سال هاست كه برخي نشريات با ياري بودجه هاي ارگان هاي دولتي اقدام به انتشار مطلب و يا اخبار مي كنند؛ اما واقعيت آن است كه تعلل و يا ترس از انتشار به موقع برخي اخبار، كماكان در برخي سيستم اطلاع رساني كشور وجود دارد و اين همان نقطه ضعفي است كه طرف مقابل در جبهه جنگ نرم به خوبي از آن آگاه است و از فضاي موجود در بسياري زمينه ها و اخبار و وقايع سوء استفاده كرده و شاهد جوسازي هاي بيهوده و برنامه هاي مختلف آنها در مسير مشكل آفريني براي نظام و رسانه در كشور هستيم.
فوبيا يا ترس از انتشار برخي اخبار كه با اصول علم ارتباطات مغايرت دارد، در حالي گريبانگير بسياري از خبرنگاران و اهالي مطبوعات شده كه اغلب بي مورد است و هيچ قانون نوشته شده اي براي اين ميزان احتياط و خودسانسوري وجود ندارد.
اختياط برخي از رسانه ها و اهالي قلم شايد در كوتاه مدت به نفع كشور و نظام باشد اما حكايت دوستي خاله خرسه است كه مي تواند در درازمدت فجايع سنگين و گاه غيرقابل جبران به همراه آورد و ضمن از بين بردن اعتماد عمومي به رسانه هاي داخلي، گرايش مردم را به برخي رسانه هاي بيگانه و معاند نيز افزايش دهند.
همچنين رسانه هاي كشور بايستي به رسالت اصلي خود در راستاي بازسازي اعتماد شهروندان توجه بيشتري داشته و پل ارتباطي مستحكمي بين مردم و مسوولان باشند و اينگونه نباشد كه مردم فقط صداي مسوولان را بشنوند.
در اغلب رسانه هاي كشور شاهد تمجيد و يا تخريب مسوولان و مديران هستيم اما هيچگاه خودانتقادي در اتاق خبر رسانه ها اعم از مكتوب و مجازي، ديداري و يا شنيداري وجود ندارد و اين در حالي است كه در بازه اي زماني در تاريخ مطبوعات كشور، روزنامه نگاران به مثابه معلمان سال هاي دور تازيانه به دست بر شانه ها مي نواختند زدند تا درس آگاهي، دموكراسي، پيشرفت و توسعه دهند.
همچنين صيانت از سرمايه ‌هاي انساني جوان تحصيلكرده دانشگاهي و احراز جايگاه بايسته به همراه كادرسازي در رسانه ها ضروري به نظر مي رسد؛ اين بدان معناست كه نظام رسانه اي كشور چاره اي جز ميدان دادن به جوانان در كنار پيشكسوتان ندارد و نبايد اينگونه تلقي شود كه عرصه رسانه هاي داخلي فقط جولانگاه افراد خاصي است كه با تفكرات رسانه اي چند دهه قبل فريز شده اند.
رسانه هاي كشور با تمسك به اصول علمي و حرفه اي فرصت محدودي براي بازسازي اعتماد مخاطبان دارند و در اين بين بايد گوشه چشمي نيز به مناطق شهري و روستايي داشته باشند چرا كه امروزه با بهره‌برداري مبتكرانه از فناوري‌هاي اطلاعاتي مي‌توان ساكنان دوردست‌ترين نقاط را نيز به تازه‌ترين اطلاعات مجهز و آنان را بي نياز از دسترسي به شبكه هاي خارجي كرد.
*روزنامه نگار و كارشناس خبر