در این تحلیل به قلم 'مایكل پِمبورك' نویسنده كتاب جدید 'كره،كشوری كه قرن جدید آمریكا با آن آغاز می شود' آمده است: برخی اعضای دولت دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریكا امروزه همان طرز فكری را پی می گیرند كه اسلاف آنها در 64 سال گذشته با آن مذاكرات صلح آن عصر با كره شمالی را به شكست كشانده بودند.
'مایكل پِمبورك' نوشت: موضوع اصلی خلع سلاح كره شمالی را برخلاف درك عمومی و متداول از موضوع باید در مذاكرات 12 ژوئن (22 خرداد) و یا هر دیدار متعاقب آن میان دونالد ترامپ و كیم جونگ اون رهبران دو كشور جستجو و حل و فصل كرد، چون تمایل پیونگ یانگ برای این خلع سلاح از قبل مشخص بوده است.
به نوشته این تحلیل، اما، آنچه كه هنوز مشخص نیست این است كه آیا آمریكا برای تحقق این امر هنوز حاضر است تضمین های لازم امنیتی را به طرف كره ای خود بدهد، تضمین هایی كه از خواسته های اصلی رهبران كره شمالی به حساب می آیند.
تردیدی نیست كه پیونگ یانگ بر از كارانداختن و برچیدن زرادخانه هسته ای خود مصمم است، اما این موضوع صرفا به فرآیند فعالیت هسته ای آن كشور ربط پیدا می كند، اما تا زمانی كه آمریكا تنها بر خلع سلاح یكجانبه كره شمالی بدون دادن هیچ تعهدی به آن كشور اصرار می ورزد، نباید مطمئن بود كه كره ای ها هم بخواهند اقدامی در این خصوص انجام دهند.
نویسنده امریكایی افزود :تا زمانی كه آمریكا نخواهد به دادن تعهدات متقابل تن ندهد و یكجانبه بر اجرای این خلع سلاح اصرار ورزد، طبق گفته جورج كنان دیپلمات معروف آمریكایی، نباید انتظار داشته باشد كه یك مفهوم امنیت ملی را بدون درنظرگرفتن حقوق قانونی و اخلاقی برای رفع نیازهای امنیتی طرف مقابل، به راحتی عملی سازد.
به همین دلیل هم تجربه تاریخی شكست های مكرر آمریكا برای دستیابی به صلح و امنیت در شبه جزیره كره ناامید كننده است چون دولت های آمریكا بطور پی در پی از دادن ضمانت های امنیتی كه مورد قبول كره شمالی باشد سر باز زده و شكست خورده بودند و كرارا فرصت های بزرگ دستیابی به صلح با آن كشور را نیز از دست دادند.
مولف كتاب 'كره، كشوری كه قرن جدید آمریكا با آن آغاز می شود' می نویسد: اظهارات اخیر جان بولتون مشاور امنیت ملی كاخ سفید و مایك پنس معاون رئیس جمهور آمریكا كه در اندك زمانی به قطع ادبیات صلح و تعلیق موقت دیدار برنامه ریزی شده سران دو كشور منجر شده بود، موید آن است كه این قبیل رفتار و رویكرد سیاسی همواره در واشنگتن وجود داشته است و همین نوع طرز تفكر سیاسی و ژست های ایدئولوژیكی بود كه طی 64 سال گذشته بر ادبیات مذاكرات صلح آمریكا سایه افكنده و همواره مانع دستیابی دولت این كشور به صلح با كشورهایی چون كره شمالی شده است.
بطور مثال در كنفرانس ژنو كه در سال 1954 با حضور نمایندگان شوروی سابق، چین، آمریكا، انگلیس و فرانسه برای تعیین سرنوشت شبه جزیره كره و هندوچین آن زمان برگزار شده بود، جان فاستر دولس وزیر خارجه وقت آمریكا (در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور) موضع غیرقابل انعطافی اتخاذ كرده بود كه بیشتر شبیه به درخواست حق كاپیتولاسیون از دشمنانش بود.
نویسنده امریكایی می افزاید: گرچه یك بار در سال 1953 پیمان آتش میان همه طرف های جنگ كره امضا شد و این مساله موجب برخی امیدواری ها برای دستیابی به یك راهكار سیاسی برای حل وفصل این مناقشه شد، اما این وزیر خارجه آمریكا بود كه در نهایت حاضر به مذاكره مستقیم با طرف چینی خود نشد و بدون دست دادن با 'ژو انالی' وزیر خارجه وقت چین، پیش از موعد مقرر محل كنفرانس را به اعتراض ترك كرد.
بعد از آن در سال 1957 بود كه آمریكا با لغو یكجانبه بند 13 پیمان آتش بس؛ اعلام كرد كه قصد دارد تسلیحات هسته ای را در شبه جزیره كره مستقر سازد و درست یك سال بعد واشنگتن موشك های مجهز به كلاهك هسته ای معروف به 'هانست جان' را در كره جنوبی مستقر كرد.
در نتیجه، پس از راه اندازی كمیسیون ملل متحد و بعد از استقرار آتش بس شبه جزیره كره و نقش نظارتی كه این كمیسیون برای جلوگیری از جابجایی تسلیحات و نیروهای نظامی در این شبه جزیره بازی كرده بود، روند استقرار كامل آتش بس نیز با شكست مواجه شد.
در دهه 1960 میلادی یعنی زمان دولت های كندی و جانسون روابط آمریكا و كره شمالی به طور چشمگیری خصمانه تر شد مثلا در سال 1968 كره شمالی یك ناو شناسایی و اطلاعاتی آمریكا موسوم به یو اس اس پوبلو را رهگیری و توقیف كرده بود.
این كشور یك سال بعد هم یك فروند هواپیمای جاسوسی آمریكا را با كمك جنگنده میگ 21 بر فراز دریای ژاپن سرنگون كرد كه براثر این حادثه 31 نظامی آمریكایی جان باختند.
كره شمالی در دهه 1970 سیاستی متفاوت از قبل در پیش گرفت و تا به امروز نیز آن سیاست را ادامه داد؛ از قضا یك بار همچون اقدام سال 1954، علنا امضای یك پیمان صلح برای دستیابی به صلح در شبه جزیره كره را امری بسیار لازم و ضروری اعلام كرد.
پیونگ یانگ در سال 1974 با ارسال نامه ای به كنگره آمریكا، آشكارا از دولت آن كشور خواست تا به مذاكرات مربوط به پیمان صلحی بپیوندد كه جایگزین آتش بس قبلی شده بود، اما هیچ یك از دولت های نیكسون یا فورد به این دعوت كره شمالی پاسخ ندادند.
بعد از آن بود كه كیم ایل سونگ رهبر وقت كره شمالی ایده توافق صلح با جیمی كارتر رئیس جمهور پیشین آمریكا را مطرح كرد، اما این پیشنهاد نیز نتیجه ای در بر نداشت.
گرچه سیاست كارتر بر كاهش شمار نظامیان آمریكایی در كره جنوبی استوار بود، اما وزارت جنگ (دفاع امروزی) آمریكا (پنتاگون) همواره با قدرت تمام با آن مخالفت كرد.
زمانی هم كه رونالد ریگان در سال 1981 به قدرت رسید، بر تعداد نظامیان آمریكایی در كره جنوبی افزود، چون او به لحاظ فلسفی با هرگونه قرارداد صلح مخالف بود و لذا كره جنوبی را در كَنَف حمایت خود قرار داد.
اما خلف او، جورج بوش (پدر) پس از به قدرت رسیدن در واشنگتن با كاستن از تسلیحات هسته ای آمریكا در خارج از مرزهای این كشور، بطور مختصر از تعداد نیروهای آمریكایی مستقر در كره جنوبی كاست، اما او نیز بطور جدی با كره شمالی وارد مذاكرات صلح نشد.
بیل كلینتون نیز كه از سال 1993 تا 2001 در مسند قدرت بود، سعی كرد كمی بیشتر از اسلاف خود به دستیابی به یك توافق برای پایان دادن به مناقشه شبه جزیره كره نزدیك شود.
به همین دلیل چارچوب توافق شده در سال 1994 و بیانیه مشتركی كه واشنگتن و پیونگ یانگ در سال 2000 با هم امضاء كرده بودند، به یك نقطه عطف مهم در این زمینه تبدیل شد.
اما بعد از به قدرت رسیدن جورج دبلیو بوش (پسر) و شروع سیاست خارجی افراط گرایانه او و به ویژه تصمیمش برای قراردادن نام كره شمالی در لیست خیالی كشورهای محور شرارت، به رغم برگزاری تقریبا یك دهه مذاكرات سطح عالی میان مقامات دو كشور
روابط پیونگ یانگ و واشنگتن بار دیگر تیره و متشنج شد.
دولت آمریكا تا سال 2003 حاضر نشد تا به تعهدات خود در بند 2 چارچوب توافق شده قبلی برای عادی سازی كامل روابط سیاسی و اقتصادی با كره شمالی عمل كند و به همین دلیل هم بود كه كره شمالی در واكنش به آن نوع سیاست ورزی آمریكایی ها از پیمان منع گسترش تسلیحات غیرمتعارف هسته ای (ان پی تی) خارج شد.
بعد از این مذاكرات شش جانبه راه اندازی شد اما دولت بوش همچنان به سیاست های خصمانه خود نسبت به كره شمالی ادامه داد و این مذاكرات شش جانبه (آمریكا، كره شمالی، چین، كره جنوبی، روسیه و ژاپن) عمدتا در سطح محدودی برگزار شد.
در سال 2006 دولت كره شمالی اعلام كرد كه به آزمایش های هسته ای خود ادامه می دهد و آنها را تا سال گذاشته نیز ادامه داد. اما از زمانی كه باراك اوباما در سال 2009 در واشنگتن به قدرت رسید، تلاش نكرد تا به طور جدی با كره شمالی برخورد سیاسی و یا نظامی كند و در عین حال ترجیح داد سیاست صبر راهبردی را در برابر این كشور پیشه كند و به امید سرنگونی حكومت آن كشور حتی بر تحریم های اقتصادی علیه آن كشور نیز تكیه كرد، سیاستی كه هرگز كارساز نیافتاد.
اما راهبرد كیم جونگ اون رهبر جدید كره شمالی كه از ماه دسامبر سال 2011 در پیونگ یانگ به قدرت رسید، برخلاف بی ثباتی در سیاست های واشنگتن نسبت به استقرار
صلح و ثبات در شبه جزیره كره، سیاستی كاملا مشخص بود.
وی به رغم تداوم تحریم های اقتصادی همچنان بر دفعات آزمایش های اتمی و موشك های بالستیك بین قاره ای كشور خود افزود و درعین حال بارها بر انجام مذاكرات برای دستیابی به توافق صلح اصرار ورزید.
دولت پیونگ یانگ همچنین از سال 2012 تا 2016 حداقل پنج بار بیانه رسمی صادر كرد و در آنها بر ضرورت نیل به یك توافق صلح تاكید ورزید.
این راهبرد تا ششم ماه مارس سال جاری میلادی (15 اسفند سال 1396) نیز ادامه یافت تا اینكه با اتخاد یك موضع رسمی ازسوی دولت كره شمالی برای دعوت به صلح رئیس جمهوری كره جنوبی به نقطه اوج خود رسید.
در همان ایام پیونگ یانگ با صدور یك بیانیه رسمی تاكید كرد كه چنانچه هیچ تهدید نظامی علیه كره شمالی وجود نداشته باشد و امینت این كشور تضمین شود، دلیل موجه و ضرورتی به وجود تسلیحات هسته ای این شبه جزیره نخواهد بود.
بنابراین، كره شمالی امروز به عنوان یك قدرت هسته ای در سطح جهان از موضع قدرت به طرف آمریكایی پیشنهاد برگزاری مذاكرات صلح را داد.
از اینرو، باید گفت كه توپ این بار در زمین دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریكا است تا با استفاده از فرصت به وجود آمده كاری را كه اسلاف او نكردند به پایان برساند و پایان روابط خصمانه و وضعیت جنگ در شبه جزیره كره برای نیل به یك توافق صلح را اعلام عمومی كند.
شبك**آساق**1378**1392
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۰:۴۴
تهران- ایرنا-شبكه تلویزیونی الجزیره قطر امروز یكشنبه دو روز مانده به نشست رهبران آمریكا و كره شمالی در سنگاپور، در تحلیلی به قلم نویسنده امریكایی به آسیب شناسی علل ناكامی 11 رئیس جمهوری آمریكا برای برقراری صلح در شبه جزیره كره پرداخت.