تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۳۹۷ - ۰۸:۲۴

تهران- ایرنا- طلاق به عنوان بحرانی اجتماعی، بنیان جامعه را به خطر می اندازد و زمینه‌ساز آسیب‌هایی گوناگون می شود. در این میان رشد صعودی نمودار طلاق در سال های اخیر ضرورت اجرای برنامه‌ های كاربردی برای ارتقای مهارت های زندگی افراد را گوشزد می كند تا اینگونه از روند رو به رشد گسترش این معضل جلوگیری كرد و سبب پویایی و نشاط اجتماع شد.

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ طلاق در زمره غم انگیزترین پدیده های اجتماعی محسوب می شود كه نمود عینی بحران در خانواده ها است زیرا به عنوان بستری آسیب ساز علاوه بر لطمه عاطفی به زن و مرد و ایجاد زیان احساسی به خانواده ها آثار منفی مانند انحراف، اختلاف و كج روی در فرزندان و ... ایجاد می كند. بدین شكل این پدیده را نمی توان مساله ای فردی دانست بلكه به عنوان معضلی اجتماعی افراد مختلف خانواده به ویژه فرزندان را با آثار سویی همراه می سازد.

پژوهشگران زیادی در دهه های گذشته بر روی پدیده طلاق كار كرده اند؛ موضوعی كه برخی از افزایش آن دچار ترس و واهمه شده اند و عده ای معتقدند به دلیل افزایش جمعیت سنین 25 تا 35 سال این پدیده افزایش یافته است و افزایش طلاق را ناشی از ساختار جمعیت كشور می دانند. هر چند تغییر نگرش افراد نسبت به طلاق، ازدواج های احساسی، پایین آمدن آستانه تحمل افراد و جایگزین كردن طلاق به عنوان نخستین راه حل، نرخ این پدیده را بالا برده است.

مطالعه و پژوهش یك دهه گذشته در حوزه ازدواج و طلاق و نگاهی به دوام زندگی ‌های مشترك نشان می‌دهد خانواده ایرانی كه روزگاری اصیل‌ترین ساختار اجتماعی در جامعه بود امروزه در معرض بحران طلاق قرار دارد.

گسترش این معضل در جامعه باعث شد تا پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا برای آسیب شناسی آن «امیرمحمود حریرچی» جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفت وگو بپردازد.

**نقش عوامل مختلف در طلاق
مولفه های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نقش مهمی در افزایش طلاق دارند كه در طبقه های مختلف جامعه این عوامل به شیوه های مختلف خودنمایی می كند؛ یعنی نمی توان یك عامل را مختص رواج طلاق در تمامی قشرهای جامعه قلمداد كرد در صورتی كه در بخش متوسط و پایین اجتماع، مسایل اقتصادی تاثیرگذار هستند و در طبقه مرفه جامعه عوامل دیگری موثرند. طلاق بیشترین آسیب را متوجه كودكان می كند و آنان پس از جدایی والدین دچار ناراحتی های روحی از جمله افسردگی و سرخوردگی می شوند.

**دوام كوتاه مدت زندگی مشترك
با توجه به آمارها، نسبت طلاق به ازدواج زیاد شده است كه عوامل مختلفی در آن تاثیر دارند. یكی از این علت ها كوتاه شدن دوره زندگی مشترك به شمار می رود به این صورت كه میانگین طول زندگی مشترك در افرادی كه طلاق می گیرند هشت سال شده است. در گذشته و جامعه سنتی توان تحمل افراد به ویژه زنان بسیار بالا بود و در شرایط دشوار نیز به زندگی مشترك ادامه می دادند و قادر به تحمل سختی های ناشی از آن بودند اما امروزه این ویژگی كمتر مشاهده می شود و زوج ها به جای شناخت از یكدیگر و همدلی توقع دارند كه با تمام امكانات و هزینه ها زندگی خود را شروع كنند و اینگونه در ادامه زندگی با مشكل هایی روبرو می شوند كه راهی به جز جدایی پیش روی خود نمی بینند.

**فضای مجازی و طلاق عاطفی
فضای مجازی در برخی مواقع پیامدهایی از جمله دور كردن افراد از یكدیگر، طلاق عاطفی، ایجاد اعتیاد روانی، به خطر افتادن امنیت شخصی، ایجاد روابط خارج از چارچوب مشخص، تزلزل محیط خانواده و كاهش روابط اجتماعی دارد. فضای مجازی باعث تشكیل خانواده ‌های دروغین برای فرد مجرد می‌شود و به ‌ظاهر نیازهای عاطفی شخص را برطرف می سازد. همچنین برای افراد متأهل فضایی معكوس را ایجاد می كند كه همانند افراد مجرد رفتار می‌كند. در چنین شرایطی احساس مسوولیت در برابر خانواده ندارد و باعث ایجاد فاصله گرفتن اخلاق در جامعه می ‌شود. از این رو دوستی های نادرست و غیراخلاقی شكل می گیرد و زمینه ساز طلاق عاطفی خواهد شد.

طلاق عاطفی به این معنی است كه 2 تن در زیر یك سقف با یكدیگر زندگی می‌كنند اما ارتباط عاطفی زوج ها به‌مرور زمان به حداقل می ‌رسد و پس از اینكه ارتباط عاطفی آنها كاهش یافت، امكان طلاق حقیقی وجود دارد. بنابراین طلاق عاطفی زمانی شكل می‌گیرد كه توقع ها و نیازهای افراد با استفاده از شبكه‌های مجازی افزایش پیدا می كند و به ‌جای اینكه فرد عواطف و محبت را از همسر خود بدست بیاورد، از طریق فضای مجازی دریافت می‌كند. در چنین شرایطی زوج ها یكدیگر را برای مدتی تحمل و سپس با یكدیگر توافق می‌كنند كه از هم جدا شوند.

بنابراین برای ایجاد زندگی بادوام میان زوج ها باید آموزش و مهارت‌های لازم كسب شود. از این رو یكی از راهكارهایی كه می‌تواند در زندگی مشترك به كمك زوج ها بیاید مساله آموزش پیش از ازدواج است.

**كاهش طلاق با افزایش سواد همسرداری و مشورت با والدین
طلاق علت های مختلفی دارد. از یك طرف در طبقه متوسط رو به پایین می‌ توان نام این موضوع را یك معامله گذاشت، به ویژه اینكه مردان سن بالا، دختران كم سن و سال را انتخاب می ‌كنند و برای تضمین آن مهریه های بالا قرار می دهند. این اتفاق در قسمت های حاشیه نشین افزایش یافته است اما در طبقه متوسط و بالا این پدیده بیشتر در میان دختران بالای 30 سال اتفاق می افتد كه در بیشتر آنها هم زندگی موفقی دارند زیرا زن از نظر مالی تامین می شود و محبت بیشتری هم دریافت می كند.

سواد همسرداری و مسوولیت پذیری در جامعه كاهش پیدا كرده است. از این رو خانواده و نهادهای آموزشی باید این امر را بر عهده بگیرند و با آموزش صحیح افراد را برای زندگی آینده مهیا سازند. همچنین دختران و پسران جوان برای ازدواج، كمتر با والدین مشورت می كنند. از طرفی نیز والدین خود را از زندگی آنها كنار كشیده اند كه این مساله باید با پادرمیانی و مشورت خانواده حل شود در چنین حالتی زندگی آنها كمتر به جدایی می انجامد.

پژوهش**9370**2002**9131