يزد- ايرنا- تفت، ديگر طراوت و شادابي گذشته را ندارد، خشكسالي بر اين باغشهر استان يزد، سايه افكنده و امان كشاورزان سخت كوش را بريده است.

در هر گوشه از شهر و روستاهاي ييلاقي اين شهرستان، به جاي درختان سرسبز، چوبهاي خشك و بي برگي را نظاره مي كني كه بايد به حالشان گريه كني.
از باغ هاي انار و بادام خود شهر تفت تا درختان سر به فلك كشيده روستاهاي دهبالا، طزرجان و سانيج.
زماني بود كه وقتي قدم به ييلاقات تفت مي گذاشتي، ميزبان با روي گشاده به استقبالت مي آمد و فقط يك توصيه داشت و آن هم اينكه 'به درختان، آسيب نزنيد'.
بعد هم به خانه با صفاي خود مي رفت و براي ميهمان شهري خود، آب چاه روستا، ماست و پنير محلي و نان خانگي مي آورد و به راستي كه چه مزه اي داشت اين غذاهاي محلي و سالم روستا.
اما حالا همان مرد و زن با صفاي روستايي، خودش هم به شهر آمده چون سكونت در زير درختان خشكيده و بي رمق، تفاوتي با آرميدن زير سقف گلي و آجري ندارد.
اين روزها آنهم در فصل تابستان، وقتي قدم به روستاي سرسبز و با طراوت دهبالا مي گذاري از آن درختان سبز و سر به فلك كشيده و انبوهش، فقط شاخه هاي خشكي بر جا مانده است.
آب نيست، چاهها خشك شده، خشكسالي، امان مردم را بريده و روز به روز هم اوضاع، بدتر مي شود.
همين چند سال قبل مي گفتند 'تفت، ديگر انار ندارد' حالا اين خطر وجود دارد كه روزي برسد كه بگويند 'تفت، ديگر درخت ندارد'.
پدر بزرگها و مادر بزرگ هاي ما خاطرات خوشي از روستاهاي ييلاقي تفت با خود دارند، روزي بود كه آنها كفش و كلاه مي كردند و براي فرار از گرما به روستا مي رفتند اما حالا تفاوت زيادي بين شهر و روستا نيست چون هيچ جا آب نيست.
روزگاري بود كه هر كس وارد تفت ميشد از دهبالا، طزرجان، چشمه تامهر و دره گاهان آن مي پرسيد، از گردوي بردستان، از آلوچه و آلبالو و سيب گلاب و زرد آلوي دهبالا، از چشمه خنك و با صفاي تامهر و منطقه دل انگيز دره گاهان با آبشار زيبايش.
اما طي دو دهه گذشته و بخصوص سال هاي اخير، تفت، ديگر روي خوش به خود نديد و جاي آن را درختان پژمرده، قنات هاي خشكيده، چشمه هاي خشك شده و درختان بي ثمر گرفت و الان كار به جايي رسيده كه تفت، ديگر نه درخت دارد و نه نفس.
همه اينها خبرهاي دردناكي براي اهالي استان يزد و گرمازدگان كوير است، چرا كه وقتي در استان خشك يزد از ييلاق و آب و هواي مفرح مي گويي بي اختيار ذهنت به سوي تفت و روستاهاي با صفايش پرواز مي كند.
اكنون ديگر، درختان تفت، يك به يك به زمين مي افتند يا به زمينش مي زنند چون آبي نيست كه آن را سر پا نگه دارد!، درختاني كه علاوه بر تصفيه هوا، خانواده ها را در روزهاي گرم تابستان به دور خود جمع مي كرد.
نمي توان هيچكس را هم در وضعيت بوجود آمده، مطلقا مقصر دانست، متهم رديف اول، اقتضاي طبيعت است، خشكسالي، همه جهان و ايران و از جمله يزد تشنه را در بر گرفته و رمقي براي آن بجا نمانده است.
در روستايي مثل دهبالا آنقدر ويلا و بنا ساختند كه نفس كشيدن را سخت كردند اما حالا ديگر اين ويلاها هم اعتبار گذشته را ندارد، وقتي آب نيست، ويلا به چه كار آيد؟.
اين روزها وقتي قدم به اين روستاها مي گذاري، بي اختيار دلت مي گيرد و ناراحت مي شوي، آب كه نباشد زندگي هم نيست.
با وجود خشكسالي هاي مخرب و كم آبي، اما تفت، همچنان تفت است و اين روزها هنوز شاهد حضور خيل مشتاقان طبيعت و گرمازدگان كوير در دامان طبيعت اين منطقه هستيم.
6197 خبرنگار ايرنا يزد