تهران- ایرنا- «تل‌ماسه» نوشته «فرانك هربرت» (Frank Herbert) كه پرفروش‌ترین اثر علمی-تخیلی جهان شناخته می‌شود به فارسی ترجمه و منتشر شده است.

تل‌ماسه، نخستین اثر از سری هشت‌تایی یك مجموعه علمی- تخیلی، در سال 1965 نوشته شده و همچنان لقب پرفروش‌ترین و البته مهم‌ترین اثر ژانر علمی-تخیلی را در اختیار دارد.
تل‌ماسه یكی از 12 رمان علمی-تخیلی جهان به شمار می‌آید كه علاوه بر تاثیر قابل توجهی كه بر تاریخ ادبیات جهان گذاشت به زمانی بسیار پیش‌تر از زمانه خود تعلق دارد. شاید به همین دلیل است كه این رمان با گذشت بیش از 50 سال از تاریخ نگارش، همچنان طرفداران حرفه‌ای خود را دارد.
« در جهانی سوار بر سه پایه سلطه‌طلبی، سیاست‌بازی و سوداگری و گردنده بر چرخ آدم‌كشان رایانه‌سان، ساحران نژاد پرور و ناوبران زمان نورد، پُل دوك زاده جوان خاندان آتریدیز، خود را گرفتار در طوفانی عالم آشوب می‌یابد: نزاعی كیهانی بر سر مَلغَما، كیمیای زمانه، در آوردگاه یگانه سرچشمه‌اش در سراسر كائنات: تل‌ماسه... كُره‌ای از شن سوزان كه دغدغه بومیانش نه ملغما كه بقاست».
تل‌ماسه در سال 1966 جوایز هوگو و نبولا را برای بهترین رمان علمی-تخیلی جهان از آن خود كرد.
«آرتور سی كلارك» (Sir Arthur Charles Clarke) نویسنده، مخترع، دانشمند بریتانیایی و خالق رمان علمی-تخیلی «2001: اودیسه فضایی» گفته است: بی‌همتاست... به جز «ارباب حلقه‌ها» كتابی را برای مقایسه با تلماسه سراغ ندارم.
كتابسرای تندیس، تابستان امسال تل‌ماسه را با ترجمه سیدمهیار فروتن‌فر و در 848 صفحه روانه بازار كتاب كرده است.
تل‌ماسه اینگونه آغاز می‌شود:
« یك هفته پیش از مهاجرت خاندان آتریدیز به آراكیس، در میان دوندگی‌های لحظه آخر كه دیگر داشت به جنونی افسار گسیخته و تحمل ناپذیر بدل می‌شد، عجوزه‌ای به دیدار مادر پُل آمد.
كاخ كالادان شب نسبتا گرمی را می گذراند و مانند تمام اوقات پیش از بارندگی، روی تخته سنگ‌های برهم چیده كهنسالی كه برای بیست و شش نسل از خاندان آتریدیز حكم خانه را داشتند، نم سردی نشسته بود.
عجوزه از در جانبی وارد عمارت شد و با عبور از راهرویی طاق دار به اتاق پل رسید در آن جا لحظه‌ای درنگ كرد و به داخل سرك كشید تا نگاهی به پل بیندازد كه در تختخوابش آرمیده بود .
پسرك كه حالا بیدار شده بود در كورسوی چراغ معلقی كه نزدیك به زمین شناور بود پیكر تنومند زنی را می دید كه در درگاه اتاقش، یك قدم جلوتر از مادرش ایستاده بود. چهره سایه‌وش پیرزن به جادوگران می مانست موهای درهم تنیده اش به تار عنكبوت ماننده بود و چشمانش، در تاریكی باشلقی كه بر سر كشیده بود به دو تكه جواهر براق...».
فراهنگ** 9053**1055