تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۵

تهران-ایرناپلاس- در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و شوراهای اسلامی شهر و روستا در سال 1396، بخشی از كمپین‌های تبلیغاتی كاندیداهای فعال در عرصه انتخابات، متمركز بر اهالی فرهنگ و رسانه و البته ورزشكاران بود تا حمایت آنان را جلب كنند.

كمپین‌های انتخاباتی، به دقت فضای عمومی را رصد می‌كردند و حتی می‌كوشیدند تا اگر به ناروا حمایت هنرمند و ورزشكاری از كاندیدایی اعلام شده است، كذب بودن آن را به سرعت مخابره كنند.

در كوران انتخابات و در شرایطی كه كمپین‌های انتخاباتی هر كاندیدا می‌كوشید تا رأی بیشتری را برای كاندیدای موردنظر خود جذب كند، كسی به این نمی‌اندیشید كه چرا باید برای رأی‌آوری كاندیداهای درگیر در انتخابات، به هنرمندان و ورزشكاران توسل جست؟ نه‌تنها این پرسش مطرح نبود، بلكه زمان میتینگ‌های انتخاباتی كاندیداها، با هنرمندان و ورزشكاران هماهنگ می‌شد تا آن‌ها بتوانند هر چه بیشتر در میتینگ‌ها حضور داشته باشند و دقایقی با مردم سخن بگویند.

اهمیت این وضعیت زمانی بیشتر آشكار شد كه در بسیاری از شهرهای كشور، گروه‌های سیاسی درگیر در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، برای رأی‌آوری لیست خود، هنرمندان و ورزشكارانی را به عنوان كاندیدا در لیست اضافه كردند. شاید ساده‌ترین پاسخ به چنین وضعیتی این باشد كه حوزه هنر و فرهنگ و البته ورزش، به‌سبب گستردگی افراد درگیر در آن، یكی از بخش‌های مهم جامعه است كه برای رأی حداكثری باید حمایت آنان را به‌دست آورد. اما زمانی وضعیت پیچیده‌تر می‌شود كه هنرمندان و ورزشكاران، علاوه بر صنف خود، می‌توانند بر عموم و بدنه جامعه نیز اثرگذار باشند و حتی در جایگاه یك مرجع اجتماعی قرار بگیرند.

چندی پس از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و به‌دنبال مجموعه‌ای از اتفاقات، بسیاری از هنرمندان یا به تعبیری سلبریتی‌ها، زبان به شِكوه گشودند و به وضعیت پیش‌آمده اعتراض كردند. زلزله كرمانشاه، كشتی سانچی، سقوط هواپیما، ماجرای علی كریمی و فدراسیون فوتبال، فیلترینگ تلگرام، گرانی دلار، گشت ارشاد، شهرداری تهران، سعید مرتضوی و... هر كدام بهانه‌ای برای اعلام موضع و اظهار نظر سلبریتی‌ها بود. اعتراضات سلبریتی‌ها تا جایی پیش رفت كه برخی از رأی خود در انتخابات ابراز پشیمانی و از هواداران خود به سبب ترغیب آنان به شركت در انتخابات و رأی به كاندیدای مورد نظرشان عذرخواهی كردند.

به قاعده، هیچ‌كس نمی‌تواند حق اظهارنظر از دیگری را سلب كند یا حتی نسبت به اعلام نظر شخصی دیگر برآشفته شود كه چرا چنین گفته یا چنان كرده است. سلبریتی‌ها نیز مانند هر فرد دیگری در جامعه حق اظهارنظر دارند و می‌توانند در هر امری نظر خود را ابراز كنند. اما مسأله زمانی ایجاد خواهد شد كه سلبریتی‌ها ورای نظر شخصی در مسائل مختلف، به‌عنوان مرجع عمومی قرار می‌گیرند. در واقع، سلبریتی‌ها فراتر از نقش معمول خود، به‌تدریج جایگاه نخبگان، متخصصان و روشنفكران جامعه را می‌گیرند و در درازمدت در جایگاه رهبران افكار در جامعه ایران، به افكار عمومی و جامعه جهت می‌دهند. این مسأله به آن دلیل اهمیت دارد كه سلبریتی‌ها به‌سبب حرفه خود، جذاب و دوست داشتنی هستند و سبك زندگی آنان در صدر اخبار است. همین آشنایی مخاطب، باعث نوعی اعتماد عمومی به آنها در سایر حوزه‌های حیات اجتماعی می‌شود. به دیگر سخن، می‌توان گفت كه سلبریتی‌ها عمدتاً سرمایه خود را از عرصه و میدان دیگری كسب كرده‌اند و آن سرمایه را به عرصه سیاست آورده‌اند و با آن نقش جدیدی را ایفا می‌كنند. حال آن كه عرصه سیاست نیازمند دانش و تخصص خاص خود است و سلبریتی‌ها عمدتاً افرادی فاقد تحصیلات آكادمیك و تجربه عملی در مسائل سیاسی و اقتصادی هستند و در نتیجه صلاحیت لازم در این حیطه را ندارند. اما اظهار نظر آنان مورد اقبال عموم مردم قرار می‌گیرد و رسانه‌های مختلف نیز به پوشش گسترده آن می‌پردازند. به عنوان مثال، تمام سایت‌های خبری به این می‌پردازند كه مهناز افشار در خصوص گشت ارشاد و ویدیوی جنجالی مربوط به آن چه نظری ابراز داشته است یا حتی ترانه علیدوستی در مقام مجری-كارشناس، در برنامه «عصر ما» با شهیندخت مولاوردی گفت‌وگو می‌كند.

در جامعه كنونی ما، روشنفكران و نخبگان در قیاس با سلبریتی‌ها، به‌عنوان یك گروه مرجع فكری، تأثیرگذاری كمتری دارند و گرانیگاه گروه‌های مرجع در جامعه ایران، از عناصر فكری به عناصر شهرت منتقل شده است. روشنفكران و نخبگان در سالیان اخیر، كمتر خوداظهاری كرده‌اند و جامعه نیز كمتر به سراغ آن‌ها رفته كه نتیجه آن، نوعی خلأ در جامعه امروز است.

این خلأ را از دو جهت می‌توان مورد مداقه قرار داد. از یك سو روشنفكران و نخبگان بنا به دلایل مختلفی از جمله برخوردهای سیاسی و اینكه گاهی هزینه‌هایی كه به آن‌ها تحمیل شده است، با نوعی سرخوردگی مواجه هستند و انگیزه خود برای كنشگری را از دست داده‌اند و عدم حضور جدی آنان در عرصه اجتماعی باعث رونق سلبریتی‌ها شده است. در واقع ما در جامعه كنونی ایران با پدیده «روشنفكر غایب» مواجه هستیم.

غیاب روشنفكران در كشورهایی رخ می‌دهد كه روشنفكرانشان یا در خود فرو می‌روند و انزوا در پیش می‌گیرند و یا تحت فشار شرایط سیاسی و اجتماعی از موطن خود می‌گریزند و مهاجرت می‌كنند. غیبت روشنفكران و متخصصان از عرصه اجتماعی و سیاسی، زمینه را برای حضور و جولان سلبریتی‌ها فراهم می‌كند. از سوی دیگر، تخصص و روشنفكری باید در جامعه متقاضی داشته باشد و جامعه امروز ایران چنین تقاضایی ندارد، چرا كه نوعی سطحی‌نگری گسترش پیدا كرده و جامعه امروز ایران گرفتار نوعی «سواد تصنعی» است.

عموم مردم درخصوص هر مسأله‌ای نظر می‌دهند و به خرده ‌داده‌هایی تجهیز هستند كه عمدتاً از رسانه‌های جمعی متنوع سرچشمه می‌گیرد. در واقع مردم مرتباً به مطالب شبكه‌های اجتماعی نوك می‌زنند و بعد همان را نشخوار می‌كنند. جامعه امروز ایران به نوعی تقلید از دانایی نزدیك شده است؛ دانایی كه در واقع الگوی جدیدی از نادانی است. بدین ترتیب، عموم مردم بدل به یك ویترین از دانش‌های سطحی و تقلیدی، بدون هیچ انبار عمیقی شده‌اند. در این شرایط، مردم توجهی به تخصص و دانش عمیق ندارند، چراكه تخصص همراه با نوعی پیچیدگی و در نتیجه، وصول به آن دشوار است.

در این شرایط، روشنفكران و نخبگان كه برای حفظ استانداردها كار می‌كنند، مهجور می‌شوند. این وضعیت باعث پایین آمدن سلیقه عمومی و اُفت معیارها می‌شود كه به‌تدریج به جای روشنفكران و نخبگانی كه كارشان انتقال معنا و نقد اجتماعی و فرهنگی است، تیپ جدیدی به نام سلبریتی‌ها جایگزین می‌شوند. اما سلبریتی‌ها برخلاف نخبگان و روشنفكران، به فكر معناسازی نیستند تا پاسخی عمیق برای مشكلات جامعه بیابند، یا تأملی ژرف را در مخاطبین خود برانگیزند، بدین ترتیب با انتقال مرجعیت از نخبگان و روشنفكران به سلبریتی‌ها، رسالت نقد فرهنگی و معنادار كردن زندگی روزمره و انتقال یكسری مفاهیم به مردم، به محاق می‌رود. به همین سبب می‌توان گفت كه سلبریتی‌ها مولد رفتار و گفتار عامیانه یا به تعبیری «پوپولیسم فرهنگی» در جامعه هستند.

اما در جامعه امروز ایران، مشكل فقط غبارآلودی مرجعیت فكری و جانشینی سلبریتی‌ها به جای نخبگان و روشنفكران نیست، بلكه مشكل دیگر این است كه نخبگان و روشنفكران برای ادامه حیات خود در جامعه، مجبور می‌شوند تا به مناسبات شرایط كنونی تن در دهند و آن‌ها نیز سلبریتیزه می‌شوند!

در واقع نخبگان و اندیشمندان برای آن كه مورد اقبال عمومی قرار بگیرند، از یك‌سو از برخی الگوهای از پیش تعیین‌شده مثل حضور جدی در فضای مجازی، پیروی می‌كنند و از دیگر سو سطح اندیشه‌ای خود را تنزل می‌دهند و مبتنی بر نیاز و نگرش حاكم بر فضای عمومی گام برمی‌دارند. در این راستا، خالی از لطف نیست كه به‌عنوان نمونه، به مصطفی ملكیان و سیر دگرگونی كنش فكری او اشاره كرد. مصطفی ملكیان كه در دهه‌های پیش عمده توان و تمركز خود را صرف مطالعه و پژوهش و ترجمه پیرامون الهیات، اخلاق نظری و فلسفه كرده‌ بود، در سال‌های اخیر بیشتر به سبب اظهاراتش پیرامون معنویت، شادی، خوشبختی، اخلاق و ادبیات شناخته می‌شود و بدین طریق بر دایره مخاطبان خود، نسبت به گذشته افزوده است. ملكیان دیگر كمتر می‌نویسد و بیشتر در آیین‌های رونمایی و بزرگداشت‌ها سخنرانی می‌كند. ملكیانِ امروز بیشتر در متن اجتماع حضور دارد و به جای زبان متعلق به نخبگان كه مخاطبان او را محدود می‌سازد، به ساده‌ترین وجه ممكن با مخاطب خود از روزمره‌ترین مسائل اخلاقی و روانشناسی و دیگر موضوعات متناسب با ذائقه عامه نظیر «دیزاین‌شناسی» سخن می‌گوید. طیف جدید هواداران ملكیان نیز بیشتر او را با جملات قصار اخلاقی‌اش می‌شناسند.

بدین‌ترتیب می‌توان گفت كه تغییر موج مصطفی ملكیان و تمركز روزافزون او بر مباحث عامه‌پسند روانشناسی‌اخلاقی، موقعیت او را در سال‌های اخیر از روشنفكر-متفكر به روشنفكر-سلبریتی تقلیل داده است. در پایان می‌توان گفت غبارآلودی مرجعیت فكری در ایران و تصرف جایگاه نخبگان و روشنفكران توسط سلبریتی‌ها به‌دنبال انزوای نخبگان و البته گسترش سطحی‌نگری در جامعه از یك‌سو و سلبریتیزه شدن برخی از نخبگان و روشنفكران به سبب انطباق با شرایط موجود و بقای خویش از سوی دیگر، «زندگی تأملی» شهروندان ایرانی را بیش از پیش با خطر مواجه می‌كند و عرصه‌ای سیاسی و اجتماعی را كه مبتنی‌بر صلاحیت، دانش و تخصص است، بیشتر به ورطه عمومیت و نظرات غیركارشناسانه و غیرمسئولانه می‌كشاند، چراكه با سطحی‌تر شدن و عمومی‌تر شدن مسائل پیچیده، افراد بیشتری در آن ورود و طبع‌آزمایی خواهند كرد. مادامی كه این ابراز نظرها مبتنی بر نوعی فرصت‌طلبی یا بهره‌برداری شخصی نیز باشد، مصلحت عمومی سرنوشتی جز تباهی نخواهد داشت.


-----------------------------------------------------------------------------------------
**دكه دانشگاه در ایرناپلاس
یكی از عرصه‌های مهم حضور و مشاركت دانشجویان، حوزه نشریات دانشجویی است كه اهمیت آن به عنوان تریبون زنده و رسانه دانشگاهی بر هیچكس پوشیده نیست. نشریات دانشجویی به عنوان ابزاری قدرتمند و گروهی مرجع در جامعه‌ی دانشگاهی، نیازمند توجه ویژه و تاكید بر نقش و جایگاه اجتماعی آنان است؛ بدین منظور سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی در نظر دارد در راستای حمایت از فعالیت‌های داوطلبانه‌ دانشجویی و تلاش برای بهبود سطح كیفی محتوای منتشر شده در نشریات دانشجویی، اقدام به انتشار آثاری از این نشریات نماید كه ضمن برخورداری از چارچوب‌های حداقلی حرفه‌ای، با نگاهی علمی- انتقادی به بررسی مسائل مختلف جامعه از منظر دانشگاه پرداخته است. این مطلب اولین مورد از این دست است.

*دانشجوی ارشد علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد

نشریه وقایع اتفاقیه، دانشگاه فردوسی مشهد

*اداره كل اخبار چندرسانه‌ای*ایرناپلاس*