به گزارش گروه اطلاع رساني ايرنا؛ هشت سال دفاع مقدس يكي از درخشان ترين عرصه هاي دفاع محسوب مي شود؛ هنگامه اي كه ملت ايران در اتحادي بي نظير و يكپارچه به مصاف با دشمن متجاوز رفتند و براي حفظ و پاسداري از خاك وطن، سراسر عشق، ايثار و شجاعت شدند، پس از پايان جنگ نيز مجاهداني از تبار شهيدان براي دفاع از اسلام و حريم اهل بيت(ع) در قامت مدافعان حرم در جنگ با انديشه هاي افراطي و تكفيري، جامه برازنده شهادت را بر تن كردند و تحسين جهانيان را برانگيختند. بنابراين روزنامه هاي مختلف به منظور ارج نهادن به اين ارزش ها و برجسته سازي تلاش هاي اين ايثارگران با انتشار گزارش ها و مطالبي در محورهاي گوناگون به اين مهم پرداختند.
** سيره رزمندگان دفاع مقدس؛ سبك حقيقي زندگي اسلامي
مطالعه در سيره و رفتار رزمندگان دوران دفاع مقدس مي تواند به ارائه سبك زندگي اسلامي كمك كند سبكي اثرگذار كه با بهره برداري از زندگي ساده ايثارگران، دورنماي مناسبي براي جامعه ايده آل را به تصوير مي كشد.
روزنامه «رسالت» با درج عنوان «سرلشكر صفوي: هشت سال دفاع مقدس تضمينكننده امنيت 80 ساله براي ايران بود» به نقل از دستيار و مشاور عالي فرمانده كل قوا، نوشت: در هشت سال دفاع مقدس، بيش از 2 ميليون نيروي داوطلب علاوه بر نيروهاي ارتش و سپاه به جبههها اعزام شدند و اين آمار نشاندهنده اين است كه ظرفيت تهديد در دفاع مقدس بالاتر از ظرفيت ارتش و سپاه بود. تنها 100 هزار تن از تهران در قالب سپاهيان حضرت رسول (ص) به جبههها اعزام شدند. سردار سرلشكر سيد يحيي صفوي، با اشاره به آمار بيش از 200 هزار شهيد، بيش از 300 هزار جانباز و مجروح و بيش از 40 هزار اسير در دوران دفاع مقدس، گفت: پيروزي در دفاع مقدس براي ما گران تمام شد، اما ارزشش را داشت چرا كه 8 سال دفاع مقدس تضمين كننده امنيت 80 ساله براي ايران بود.
روزنامه «جام جم» در يادداشتي با عنوان «سبك زندگي آسماني رزمندهها» آورد: ابعاد سبك زندگي دفاع مقدس را ميتوانيم در سه قسمت بررسي كنيم؛ اول بعد انديشه و فكر است كه در اين بعد خداباوري، معادباوري و ولايت محوري را داريم و اين بعد، مبناي تقويت ديگر بخشهاست. در حقيقت رزمندگان در دوران دفاع مقدس از يك اصول انديشهاي بهره ميبردند و در اين رابطه، بهرهمندي از آراء و انديشههاي حضرت امام خميني (ره) پايبندي به اين آراء و حركت در مسير اين انديشهها، وحدت انديشهاي را بين همه بهوجود آورده بود كه قابل ستايش است. در آن دوران، مراسم مذهبي مثل روضه و هيات و... يكي از برنامههاي ثابت خودسازي رزمندهها بود. بعد سوم، جنبه رفتاري است؛ در اين جنبه هر فرد متناسب با بعد انديشه و روحيه، رفتار خاصي از خود نشان ميدهد. براي مثال قناعت كرده، اسراف نميكند و سختكوش است.
اين روزنامه در گزارشي با عنوان «با چشم باز عاشقي كرديم...» در گفت وگو با مهري يزداني، همسر جانباز و دارنده جايزه گوهرشاد نوشت: در اين كه كار بزرگي كرده شكي نيست؛ دختر 20سالهاي كه پايش را در يك كفش كرده و گفته بايد با يك جانباز ازدواج كند! پدر و مادرش مخالف بودهاند اما مهري خانم در اوج جنگ احساس كرده كه اگر با جانباز ازدواج كند، دين خود را به انقلاب و مردان جنگ ادا كرده است. ميگويم احتمالا سرت داغ بوده و ماجراجوييات گل كرده كه 18 سالگي تصميم ميگيري به جبهه بروي و بعد هم اصرار ميكني كه با يك جانباز ازدواج كني، آنهم مردي كه نه چشم دارد و نه دست! وقتي ميخواهد جوابم را بدهد، نه دستپاچه ميشود و نه از كوره در ميرود و از صدايش معلوم است كه قصد توجيه و توضيح هم ندارد، ميخندد و ميگويد: «در ماجراي جبهه رفتنم ميتوان ردپاي ماجراجويي را ديد اما در ازدواجم اصلا!»
روزنامه «جمهوري اسلامي» در گزارشي با عنوان «سيد اسراي هشت سال دفاع مقدس» در خصوص آزاده شهيد سرلشكر خلبان حسين لشكري آورد: با شروع دفاع مقدس، موضوع اسير و اسارت در كشور ايران و عراق شكل گرفت. رهبري و ساير مسوولان كشوري در مواجهه با اين شرايط با توجه به آداب اسلامي و سيره نبوي و ائمه(ع)، الگوي جديدي از رفتار با اسيران جنگي را ارائه كردند كه در دنياي معاصر بينظير بود. امام خميني(ره) با تكيه به احكام اسلامي و سيره نبوي، اسيران جنگ را «ميهمان» خطاب فرمودند. در هشت سال دفاع مقدس، رزمندگان ايران اسلامي توانستند بيش از 72 هزار نفر از نظاميان عراقي و غير عراقي از رده سربازي تا درجه سرلشكري را به اسارت درآوردند. در طول مدت 24 سال حضور اسيران عراقي يا همان ميهمانان ناخوانده، نگهداري و مراقبت از آنان به عهده ارتش جمهوري اسلامي ايران بوده است.
اين روزنامه در گزارشي با عنوان «سردار شهيد محمود كاوه ستاره طلايي دفاع مقدس» از فرمانده دلير لشكر صف شكن ويژه شهدا نوشت: از نكات بارز و بسيار مشهود و مثبت و ماندگار تاريخ دفاع مقدس در كردستان يك موردش همين محبوبيتي هست كه برخي سرداران ما از جمله شهيدان محمود كاوه و ناصر كاظمي در آن زمان بين مردم بومي غرب كشور و كردستان بدست آوردند. شايد خيلي چيزها را بتوان خريد اما محبوبيت را نه، محبوبيت همان اكسير نايابي است كه خيلي از مشاهير عالم شهرت خود را تعبير به آن ميكنند، اما واقعيت آنست كه محبوبيت يعني آنكه بعد از شهادتت مردم كردستان و غرب كشور نام شهيداني مانند كاوه را بر روي فرزندانشان مي گذاشتند، اينجاست كه خط مرزهاي شهرت شكسته شده و يك شهيد اينچنين محبوب خلق خدا مي گردد.
روزنامه «اطلاعات» در گزارشي با عنوان «عراق و تدارك جنگ عليه ايران پيش از 31 شهريور 59» آورد: 31 شهريور 1359 به عنوان روز آغاز جنگ تحميلي در تقويمهاي رسمي ثبت شده است ولي با نگاهي ريزبينانه به روابط بين ايران و عراق در روزهاي آخر شهريور، ميتوان آغاز يك جنگ سنگين را پيشبيني كرد. سران حكومت وقت بغداد كه با پيروزي انقلاب اسلامي به دنبال بهانههاي واهي و دشمنتراشي بودند در سال 1359 به طور علني به مرزهاي ايران تجاوز و تعرض كردند و به خيال اينكه ايرانيها توان مقابله با ارتش مسلح شدهشان را ندارند لذا در آخرين روز شهريور تهاجمي همهجانبه را به اجرا گذاشتند.
اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «حكايت اسارت جوان ترين خلبان ارتش» نوشت: روز 26 مرداد 1369 بود كه نخستين گروه از اسراي هشت سال جنگ تحميلي آزاد شدند. بعد از گذشت هشت سال صداي «بيننده هاي عزيز توجه فرماييد» خبر بازگشت فرزندان ايران، پيروزي جنگ تحميلي براي همه بود. بهرام علي مرادي جوان ترين آزاده خلبان است كه در سال 1369 با نخستين گروه كاروان اسرا آزاد شد، زماني كه همه فكر مي كردند او مفقود يا شهيد شده است.
روزنامه «كيهان» در گزارشي با عنوان «تا لباس سبزم را به قرمز مبدل نكردهام از پا نخواهم نشست» آورد: شهيد «محمدرضا ربيعيزاده» در خانوادهاي مذهبي در شهر لالههاي خونين؛ خرمشهر ديده به جهان گشود. هنوز چند صباحي از انقلاب نگذشته بود كه جنگ مرزي در خرمشهر توسط عراق در سال1359 به وقوع پيوست. شهيد ربيعيزاده كه سال آخر دبيرستان را ميگذراند، درس و مدرسه را رها كرد و به دفاع از خرمشهر قهرمان پرداخت. در جنگ تن به تن در مقاومت45 روزه خرمشهر دوشادوش ديگر برادران بسيجي و پاسدار به فرماندهي سردار شهيد جهانآرا جانانه جنگيد و هر چند گاهي با دستور سردار شهيد جهان آرا پس از عبور از كارون به درون خرمشهر نفوذ ميكرد و به شناسايي ميپرداخت.
اين روزنامه در گزارشي با عنوان «پروازهاي متعدد با سِمَتِ رئيسستاد نيروي هوايي ارتش» نوشت: فرمانده شهيد سيدعليرضا ياسيني در تاريخ 15 فروردين 1330 متولد شد. تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان دكتر فلاح آبادن به پايان رسانيد. باتوجه به علاقه شديدي كه به خلباني داشت، در سال 1348 وارد دانشكده خلباني نيروي هوايي شد و پس از گذراندن دوران مقدماتي پرواز با هواپيماهاي تي 33، به منظور گذراندن دوره تكميلي خلباني و پرواز با هواپيماهاي پيشرفته شكاري به آمريكا اعزام شد. شهيد ياسيني مهارت خاصي در هدايت هواپيماي اف 4 داشت.
روزنامه «جوان» درگزارشي با عنوان «خون كاوه 2 بار در حاجعمران ريخت» آورد: اين روزها كه در آن قرار داريم، ايام عمليات كربلاي 2 است كه در 10 شهريور 1365 در منطقه حاجعمران آغاز شد. كربلاي 2 را بايد يك عمليات متوسط دانست كه شايد بيشترين شهرت آن به خاطر شهادت يكي از بزرگترين فرماندهان لشكر دفاع مقدس يعني محمود كاوه در اولين روزهاي اين عمليات است. به همين مناسبت چند خاطره از سه همرزم شهيد كاوه را تقديم حضورتان ميكنيم. در عمليات والفجر 9 هم در مقطعي كه كار گره خورده بود و بچههاي اطلاعات - عمليات در پيدا كردن راهكار مناسب به مشكل برخورده بودند، خود شهيد كاوه آمد و گفت: با هم ميرويم و راهكار را شناسايي ميكنيم.
اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «بعثيها 30 بار مناطق مسكوني ايران را بمباران شيميايي كردند» نوشت: سردشت يك شهر كاملاً غيرنظامي، نسبتاً بزرگ و پرجمعيت بود و از اين حيث بمباران آن را بايد نقطه عطفي در تاريخ جنگهاي معاصر برشمرد. عراق صرفاً يك شهر غيرنظاميرا مورد حمله قرار داد. 19 شهريور 1362 عراق سه نقطه از اطراف شهر بانه را بمباران شيميايي كرد. شايد عجيب باشد كه بدانيم عراق بارها و بارها غيرنظاميان كشورمان را هدف بمبهاي شيميايي قرار داده بود. جنايتي آشكار كه هيچگاه از سوي مجامع بينالمللي محكوم نشد. همانها كه امروز كاربرد تسليحات شيميايي را خط قرمز خود ميدانند، در سالهاي دفاع مقدس دست صدام را براي هرگونه جنايتي عليه مردم ايران باز گذاشته بودند.
روزنامه «جوان» در گزارشي ديگر با عنوان «ديدم كه جانم ميرود» از خاطره خواهر شهيد هوشنگ خاني از آخرين ديدار با برادرش آورد: هنوز در و ديوار خانههاي آبادان بوي دلتنگي ميدهد و مملو از خاطرات فراموشناشدني شهدا است. خاطراتي كه بايد از قفس سينهها برون آيد و براي آيندگان به يادگار بماند. منيژه خاني خواهر شهيد هوشنگ خاني از شهداي جنگ تحميلي در آبادان است كه در گفتوگو با «جوان» خاطره زيبايي از آخرين ديدار با برادر شهيدش بيان ميكند. هوشنگ خاني در دوازدهم آبان 1359 بر اثر اصابت تركش خمپاره در سن 23 سالگي به شهادت رسيد.
** شهداي مدافع حرم، ضامن حفظ حريم اهل بيت(ع)
جواناني برومند در قامت شهداي مدافع حرم به منظور حفظ حريم اهل بيت(ع) از گزند و تعرض مسلمان نماهاي داعشي، جان خويش را فدا كردند و با وجدان هايي بيدار، گام در مسير جهاد و شهادت نهادند.
روزنامه «رسالت» با درج عنوان «وداع با پيكر شهداي مدافع حرم» نوشت: وداع با پيكر شهداي مدافع حرم سيد سجاد خليلي و سيد جلال حبيب الله پور، عصر يكشنبه 18 شهريور 1397 در معراج شهداي تهران برگزار شد. سردار شهيد سيد جلال حبيباللهپور از رزمندگان لشكر عملياتي 25 كربلاي مازندران روز دوشنبه 31 فروردينماه در سوريه به شهادت رسيد. شهيد «سيدسجاد خليلي» متولد سال 1372 از روستاي «متكازين» شهرستان بهشهر و پاسدار لشكر 25 «كربلا» مازندران در دومين اعزام خود به سوريه در تاريخ 21 فروردين 1395 در درگيري با داعش در جنوب سوريه به همراه «محمدتقي سالخورده» و «حسين بوّاس» به شهادت رسيد. پيكر اين شهيدان همزمان با عيد غدير خم در سوريه كشف و شناسايي و به كشور بازگشت.
روزنامه «كيهان» در گزارشي با عنوان «هنوز هم غم نان مانع ايثار نيست» در گفت وگو با رزمنده جانباز مدافع حرم، مهدي باوي آورد: مهدي باوي كه در رزم نابرابر با جنايتكاران كودككش به خانه برگشت، گويا ديگر مردان جنگي براي عدهاي از مسئولان ما قدر و قيمت ندارند چون به سادگي از محل كار خود اخراج شد! او دل بزرگي دارد و براي آنكه سفرهاش خالي نماند به دست كودكان شهر خود بادبادك ميدهد تا نگاه كودكان به آسمان باشد و اين بياعتنايي به جانباز مدافع حرم نتيجه تلاش دشمن در سركوب آزادگي مردمان اين سرزمين است.
روزنامه «جوان» در گزارشي با عنوان «پسرم از نوجواني تا ميانسالي رزمنده بود» در گفت وگو با مادر شهيد مدافع حرم محرمعلي مرادخاني؛ نوشت: وقتي پيكر شهيدم را آوردند، چهرهاش را ديدم. با اينكه چند روز قبل به شهادت رسيده بود، اما انگار آرام خوابيده بود. تنها حسرتم اين بود كه چرا خودم او را داخل قبرش نگذاشتم. چرا صورتش را روي زمين نگذاشتم. شهيد محرمعلي مرادخاني را بايد از حبيبهاي جبهه مقاومت اسلامي بدانيم. منظور از حبيب، رزمندههاي پيشكسوتي هستند كه، چون حبيب بن مظاهر ميادين جهادي بسياري را تجربه كرده بودند، اما وقتي نداي هل من ناصر ينصرني امام خويش را شنيدند، به شوق يك جوان، در ميدان جنگ حضور يافتند. شهادت محرمعلي 16 آذر 1394 در 49 سالگياش رخ داد.
اين روزنامه در يادداشتي با عنوان «مرداني كه بارها لبيك گفتند» آورد: دفاع از حرم ميدان ديگري بود كه وجدانها را به مبارزه ميطلبيد. اين بار گذشته از منافعي كه كشورمان در سوريه و عراق داشت، گذشته از اينكه پس از اين دو كشور مقصد بعدي (بخوانيد غايي) تروريستها ايران بود، بحث اعتقادات و دفاع از حريم و حرم اهل بيت نيز مطرح بود. اما باز عده معدودي قدم در راه گذاشتند و ثواب جهاد و هجرت را توأمان بردند. البته آوردگاه دفاع از حرم از حيث شبهات يد طولايي هم داشت! آنقدر پرسش و ابهام پيرامونش مطرح كردند كه تنها افراد با بصيرت قدم در مسير سخت آن گذاشتند.
روزنامه «جوان» با انتشار عنوان «كار بزرگ مدافعان حرم را با شهادت مرتضي درك كردم» در گفت وگو با طاهره رحيمي همسر شهيد مدافع حرم مرتضي خدادادي از روزهاي بودن با شهيد، نوشت: نميدانم چه عشقي در دل آقا مرتضي بود كه باعث شد از همه چيز دل بكند و برود. وقتي به اين سؤال فكر ميكنم هزار علامت سؤال در ذهنم شكل ميگيرد و من اين را به حساب اين ميگذارم كه حضرت زينب (س) آقا مرتضي و ديگر شهدا را قبل از تولد انتخاب كرده و اين شهدا براي مدافع حرم شدن متولد شده بودند. شهيد مرتضي خدادادي از رزمندگان تيپ فاطميون، پاييز 1394 در سوريه به شهادت رسيد.
اين روزنامه همچنين در گزارشي با عنوان «رفاقت 3 رزمنده مدافع حرم از زمين تا آسمان» آورد: رفاقت مردان بزرگ مثل كوه استوار و برقرار است. مردان وقتي پاي رفاقت واقعي و حقيقي به ميان آيد، جانشان را هم پاي رفاقتشان ميگذارند. رفاقتي شبيه رزمندگان دفاع مقدس كه پيمان برادري با هم ميبستند و جان رفيق، بالاتر از جان خويشتن بود. رفاقتها بوي مردانگي ميداد و نامردي جايي در مرامشان نداشت. هنوز هم در ميان جوانان دوستيهايي از جنس شهداي دفاع مقدس پيدا ميشود؛ رفاقتهايي محكم، ناب و ناگسستني، از شادترين لحظات تا سختترين دقايق، از سفر و زندگي و جهاد تا شهادت.
روزنامه «جوان» در گزارشي ديگر با عنوان «نبايد بگذاريم خشتي از حرم حضرت زينب (س) كم شود» نوشت: سرهنگ پاسدار احمد گودرزي يكي از مدافعان حريم اهل بيت بود كه اسفند 1394 در سوريه به شهادت رسيد. از اين شهيد بزرگوار دختري به يادگار مانده است كه زمان شهادت پدرش 43 روزه بود. فرزندي كه هرگز او را نديد. «زهرا رضايي» همسر شهيد كه از اتباع افغانستاني ساكن ايران است.
** آثار دفاع مقدس و مهمترين نمايه هاي جنگ تحميلي
يادآوري حماسه هاي دوران دفاع مقدس نياز به اطلاعات و نمايه هايي ارزشمند از اين دوره دارد كه مي توان با قرار دادن اين قطعات در كنار يكديگر به بازآفريني وقايع آن دوران اقدام كرد و در آثاري چون فيلم و عكس در معرض ديد مردم گذاشت.
روزنامه «رسالت» با درج عنوان «قهرمانان فيلمهاي حاتميكيا را ما ميشناسيم» به نقل از سيد عزت الله ضرغامي عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام نوشت: ما امروز 2 سينما داريم؛ يك سينماي آمريكا و دوم سينماي جمهوري اسلامي ايران كه در مقابل آن ايستاده است. خيلي بخواهيم انقلابي صحبت كنيم سينماي استكبار متعلق به آمريكا و سينماي انقلابي متعلق به ايران است. سينماي جنگ حاتميكيا واقعاً فيلم قوي اجتماعي است. تمام قهرمانان فيلمهاي حاتميكيا در كنار ما هستند و آنها را ميشناسيم. آثار مجيدي نيز چنين است، بچههاي آسمان مجيدي پُر از فقر شريف است. اين فيلم بهترين اثر مجيدي محسوب ميشود.
روزنامه «وطن امروز» با درج عنوان «سينماي ايران جسارت انتخاب «به وقت شام» را براي اسكار ندارد» آورد: 127 برنامه سينما روايت كه هشتمين قسمت از فصل جديد اين برنامه نيز بود، به نقد و بررسي فيلم سينمايي «به وقت شام» از توليدات سازمان هنري- رسانهاي اوج اختصاص داشت. در اين برنامه علاوه بر محمد خزاعي تهيهكننده اين اثر، محمدتقي فهيم منتقد سينما، محمد شلتوكي پژوهشگر حوزه دفاعي و محمدمهدي شيخصراف به عنوان مجري- كارشناس حضور داشتند.
محمدتقي فهيم، منتقد سينما در ابتداي اين نشست با اشاره به موضوع ذائقهسازي در سينماي ايران گفت: وقتي مخاطبان با فيلمي همچون به وقت شام كه به معني واقعي كلمه «سينما» است، روبهرو ميشوند، شگفتزده ميشوند. به نظرم امسال يك چالش جدي در بحث انتخاب نماينده سينماي ايران براي حضور در اسكار وجود دارد. من يكي از منتقدان تركيب هيات انتخاب نماينده سينماي ايران هستم كه طي اين سالها معمولا سراغ گزينههايي رفته كه بيشتر به سينماي شكستخورده اروپاي شرقي شبيه است تا سينماي قهرمانپروري كه بايد مطلوب سينماي ايران باشد.
روزنامه «جوان» در گزارشي با عنوان «اسارت با پاهاي شكسته» نوشت: جذابيتهاي ادبيات اسارت را در خاطرات بيژن كريمي به خوبي درك ميكنيم. او نهايتاً همراه با جمعي از اسراي مجروح تكريت 11 چندين روز بعد از آزادي ساير اسرا آزاد ميشود. آنها در اولين روزهاي شهريور 1369 با هواپيماي صليب سرخ وارد تهران ميشوند كتاب هزار و يك شب، خاطرات آزاده بيژن كريمي در نهايت سادگي توسط خود اين آزاده به نگارش درآمده است. «هزارشب و يك شب» سال 90 توسط انتشارات پيام آزادگان منتشر شد. خود راوي يا همان نويسنده كتاب در مقدمه ميآورد كه نگارش خاطراتش را از سال 78 (تقريبا يك دهه پس از آزادي) شروع ميكند با الهام در نيمه شبها، آن هم شبهايي كه حس و حال نوشتن به وي دست ميداد، آنها را روي كاغذ ثبت ميكرد.
به همين سادگي و با قلمي ساده و كم تكلف، يك كتاب جذاب خلق ميشود. در واقع حوادث روي داده پيرامون يك اسير مجروح و نوجوان ايراني، آنقدر جذابيت دارد كه خواننده را پاي اين خاطرات تا انتهاي كتاب حفظ كند.
اين روزنامه در گزارشي ديگر با عنوان «شكنجههاي قرون وسطي در اردوگاه تكريت 11» نوشت: سختيهاي تحميل شده به اسرا در اردوگاههاي رژيم بعث عراق آن قدر مشقتبار بود كه شرح آن براي نسل جوان دشوار و شايد باورنكردني باشد. كتاب «روزهايي به رنگ آسمان» خاطرات آزاده محمدعلي صمدي، از كتابهاي مفيد در حوزه ادبيات اسارت است كه در آن به خوبي مشكلات عديده اسرا در اردوگاه تكريت 11 نقل ميشود. اين اردوگاه كه مختص اسراي مفقود بود، بدترين شرايط را براي رزمندگان ايراني دربند داشت. در اين مجال و به قلم آزاده محمدعلي صمدي و سيدهزهره علمدار (نويسنده دوم كتاب) به نمونههايي از شرايط بغرنج اردوگاه تكريت 11 اشاره شده است.
سراسر كتاب روزهايي به رنگ آسمان مملو از توصيف چنين صحنههايي است. توصيف شرايط سخت اسارت توسط شقيترين دشمنان كه بويي از انسانيت نبرده بودند. محمدعلي صمدي از رزمندگان يزدي كه در مراحل تكميلي كربلاي 5 به اسارت درآمده بود، به خوبي شرايط بغرنج آن روزها را تعريف ميكند. خود نيز اذعان ميدارد كه شايد درك و باور چنين صحنههايي براي نسل جوان مشكل باشد، اما او ناگزير از شرح واقعيتهاست تا براي تاريخ يادگار بماند.
پژوهش**1699**2059**9131
تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۳۹۷ - ۰۸:۰۱
تهران- ايرنا- انتقال فرهنگ دفاع مقدس از اولويت هاي فرهنگي كشور محسوب مي شود و فعالان اين عرصه مي بايست با بهره برداري از شيوههاي نوين هنري و مديريت جهادي، پيش از آن كه تاريخ شفاهي اين دوره در سينه راويان اين حماسه ها حبس شود، آنها را براي نسلهاي بعدي به خصوص جوانان حفظ كنند.