تهران-ايرنا-يك انسان شناس عقيده دارد؛ در شرايطي كه جامعه دچار هراس از آينده باشد، مهمترين پيامد، ناكارآمد شدن هنجارها و ارزش هايي است كه فرد را به رعايت اخلاق و قوانين ترغيب مي كند.

به گزارش گروه تحليل، تفسير و پژوهش هاي خبري، «جبار رحماني» انسان شناس و استاد دانشگاه در گفت وگو با ايرنا، استمرار وضعيت وجود را عاملي در احساس بي آيندگي جامعه دانست و گفت: يكي از مهمترين مؤلفه هاي هر نظام فرهنگي ارائه تصويري از آيندۀ پيش رو براي اعضاي جامعه است. تصويري كه مردم از آينده دارند، نقش مهمي در انتخاب هايشان نسبت به مسيرهاي پيش روي زندگي، نحوه رفتار در جامعه و حتي ميزان و كيفيت اعمال معيارهاي اخلاقي در زندگي و حيات اجتماع دارد. به همين سبب تصويري كه از آينده داريم، نقش مؤثري بر رفتارهايي كه انجام خواهيم داد، مسيري كه براي زندگي مان انتخاب مي كنيم و حتي ميزان اخلاقي بودن ما در جامعه دارد.
وي در ادامه افزود: آنچه كه در اين روزها و بواسطه تجربه هاي مكرر بحران هاي بزرگ اقتصادي در دهه نود، براي مردم ايران رخ داده، نوعي بي اعتمادي نسبت به آينده است. اين كه ظاهرأ تضميني براي داشتن آينده خوب وجود ندارد و نه تنها آينده اي روشن در انتظار مردم نيست ، بلكه تصوير آينده، هر روز بيش از پيش تيره و دشوار مي شود.
'اين وضعيت نتيجۀ مجموعه اي از وضعيت هاي عيني و ذهني به اين معناست كه مردم وقتي به بازار براي رفع نيازهاي روزمره (خورك،پوشاك و...) مي روند، وضع وخيم معيشت و روند نزولي آن را احساس مي كنند. ناكارآمدي و بدكاركردهاي نظام سياسي در اداره امور و حس نوعي وضعيت بي حساب و كتاب و آنوميك در جامعه نيز به اين حس منفي افزوده است.'

**معلق شدن ارزش ها، رهاورد جامعۀ آينده هراس
رحماني در تشريح وضعيت موجود براساس واكنش مردم گفت: شايد بتوان تعبير «رهاشدگي جامعه» را و اين كه حاكمان كنترل جامعه را از دست داده اند، براي وضعيت فعلي به كار برد. از لحاظ ذهني هم، اعتمادي به مديران جامعه و نقش آنها در بهبود وجود ندارد، يا اگر هم هست، بسيار اندك است.
'در اين شرايط بغرنج، نه تنها احساس بي انگيزگي كه مهمتر از آن، احساس هراس از آينده وجود دارد. در چنين شرايطي مسئله مردم، داشتن يا نداشتن آينده خوب نيست، بلكه هراس از آيندۀ بد و خطرناكي است كه در انتظارشان است. '
اين انسان شناس افزود: در شرايطي كه جامعه دچار هراس از آينده باشد مهمترين پيامد، ناكارآمد شدن هنجارها و ارزش هايي است كه فرد را به جامعه و رعايت اخلاق و قوانين ترغيب مي كند. به عبارت ديگر وقتي فردي از جامعه اش نااميد شده و نظام مديريت جامعه را نه تنها ناكارآمد بلكه بدكاركرد بداند، اولين پيامد آن است كه جامعه به مثابه مجموعه بهم پيوسته اي از افراد كه در تعامل با يكديگر بستر زندگي فردي و جمعي را فراهم مي كنند، دچار بحران مشروعيت اعتبار و اقتدار مي شود. لذا فرد ديگر تعلقي به جامعه نخواهد داشت و هر آنچه كه ذيل اخلاق و ارزشها او را به جامعه پيوند مي دادند، به تعليق درمي آيند.

**خودمحوري، پيامد مستقيم آينده هراسي
اين انسان شناس در ادامه و در توضيح رواج بي اخلاقي در جامعه امروز توضيح داد :وقتي عضو يك جامعه به اين حس دروني هراس از آينده و ناميدي نسبت به جامعه برسد، دچار بحران امنيت وجودي خواهد شد؛ زيرا امنيت وجودي، ناشي از حس حضور در جامعه اي مطلوب و پذيرفته شده است. فقدان امنيت وجودي كه ناشي از تجربه عيني ناامني در زندگي روزمره، معيشت و تجربه ذهني آن در بي اعتمادي به سياست گذاران و سياست هاي ايشان است، فرد را به سمت كنش ها و رفتارهاي عميقا خودمحورانه هدايت مي كنند. در نتيجه اين وضعيت، نظام اخلاقي به سرعت فرو ريخته، دچار بحران اخلاقي نيز خواهيم شد.

**حرف نزنيم، عمل كنيم!
رحماني در ادامه افزود: آنچه كه امروز عميقأ كشور را به سمت بحران مي برد، افول جامعه، در جامعه بودگي خودش است. اين افول جامعه، ناشي از مجموعه اي از عوامل اقتصادي، سياسي و فرهنگي است. رفع بحران بي آيندگي و هراس از آينده را نمي توان با وعده ها و سخنراني ها و گزارش هاي صوري حل كرد. لذا گفتاردرماني توسط سياسيون و مديران نيز ناكارآمد شده است. مردم به تجربه شاهد ناكارآمدي هاي سياستگذاري ها، وعده هاي توخالي، مديريت هاي غيرشايسته سالار و حتي نوعي هرج و مرج نسبي در كنترل جامعه و عدم اعتماد به نهادهاي تنبيهي در مجازات متخلفان (تقريبأ سرنوشت هيچ مجرم بزرگي براي جامعه ما معلوم نشده است) بوده اند و تجربه هاي عيني، آنها را به اين وضع آنوميك رسانده است.
«اصلاح اين وضع و احيا جامعه اي كه مردم حس تعلق بدان داشته باشند و سعادتشان را ذيل سايه آن بدانند، نيازمند اقدام است، نه حرف و وعده است. مردم بايد به تجربه، به نظام حكمراني اعتماد كنند وگرنه در وضع موجود، هراس از آينده غالب است و هيچ نظام توجيهي درستي براي اين كه مردم چرا بايد اين همه هزينه بدهند، وجود ندارد . '
رحماني چنين نتيجه مي گيرد كه: در نتيجه استمرار اين وضعيت آدمها روز به روز خودخواه تر و خود محورتر شده، اخلاق فرو ريخته و جامعه ضعيف تر مي شود و امكان پاياني بد، يعني فروپاشي جامعه نيز شكل مي گيرد. وضع موجود، مستلزم عمل كردن به جاي وعده دادن است اما نظام حكمراني، نه تنها دچار ناكارآمدي كه دچار بحران مشروعيت نيز شده و هركس به دنبال بيرون كشيدن گليم خود از درياي بحراني پيش رو است.

**مي توان به تغيير اميدوار بود
اين استاد دانشگاه در توضيح راهكار برون رفت از اين معضل چنين گفت: بايد همه مردم و قبل ازآن همه اعضاي نظام حاكميت در تمام قوا و نهادها براي نجات اين كشتي طوفان زده و آسيب ديده جامعه ايران تلاش كنند. وگرنه فروپاشي جامعه، واقعيت تلخي است كه مي تواند به سادگي و در صورت تداوم اين وضع، به تحقق برسد. بازگرداندن اميد به آينده و كاهش خطرات پيش رو، لازمه بازسازي جامعه است. بايد از جامعه دفاع و آن را احيا كرد، وگرنه همه با هم غرق خواهيم شد .
رحماني افزود: دستگاه هاي اجرايي بايد درست عمل كنند. قوه قضائيه بايد حداقل براي ذهن مردم اثبات كند كه مجرمان مجازات مي شوند (آن هم مجرمان واقعي نه مجرمان دست دوم) و قوه مقننه نيز خلأهاي قانوني را كه زمينه فساد هستند، اصلاح كند. آنگاه مي توان اميدوار بود كه آينده مي تواند روشن باشد.
پژوهشم**س-ب**1552