تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۷ - ۱۵:۳۴

تهران- ایرناپلاس- استفاده از مصراع یا ابیات شاعران دیگر امری معمول و مرسوم بوده است؛ در این مجال نگاهی داریم به ابیات شاعران دیگر در دیوان حافظ.

«تضمین» یكی از صنایع ادبی است و در علم بدیع، آوردن یك مصراع یا یك بیت یا ابیاتی از شعر دیگران در ضمن شعر خود را می‌گویند.

شاید بتوان ادعا كرد كه در دیوان حافظ بیش از بسیاری از شاعران تضمین وجود دارد. ابیاتی از شاعران مختلف مانند سعدی، سنایی، عراقی و... در دیوان حافظ دیده می‌شود. ابیاتی كه حالا با اسم حافظ شناخته می‌شوند.

ابیات سعدی در دیوان حافظ

یكی از شاعرانی كه ابیاتش مورد تضمین حافظ قرار گرفته، سعدی است. در ادامه نمونه‌هایی از این موارد دیده می‌شود.

سعدی: من از آن روز كه در بند توام آزادم/ پادشاهم كه به دست تو اسیر افتادم

حافظ: حافظ از جور تو حاشا كه بگرداند روی/ 'من از آن روز كه در بند توام آزادم'

سعدی: در سراپای وجودت هنری نیست كه نیست/ عیبت آن است كه بر بنده نمی‌بخشایی...

حافظ: غیر از این نكته كه حافظ ز تو ناخشنود است/ 'در سراپای وجودت هنری نیست كه نیست'

سعدی : بدم گفتی و خرسندم عفاك الله نكو گفتی/ سگم خواندی و خشنودم جزاك الله كرم كردی

حافظ :' بدم گفتی و خرسندم عفاك الله نكو گفتی '/ جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شكرخا را

سعدی : دیو بگریزد از آن قوم كه قرآن خوانند/ آدمی‌زاده نگه‌دار كه مصحف ببرد

حافظ :زاهد از رندی حافظ نكند فهم چه شد/' دیو بگریزد از آن قوم كه قرآن خوانند'

سعدی :كجا خود شكر این نعمت گذارم/ كه زور مردم آزاری ندارم

حافظ :من از بازوی خود دارم بسی شكر/ ' كه زور مردم آزاری ندارم '

سعدی : كیست آن كش سر پیوند تو در خاطر نیست/ یا نظر در تو ندارد مگرش ناظر نیست

حافظ :سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست/ 'كیست آن كش سر پیوند تو در خاطر نیست'

سعدی :جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب/ كه مهربانی از آن طبع و خو نمی‌آید

حافظ :' جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب'/ كه وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

ابیات خواجوی كرمانی در دیوان حافظ

خواجو: خرقه رهن خانه خمار دارد پیر ما/ ای همه رندان مرید پیر ساغرگیر ما

حافظ: ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون/ روی سوی خانه خمار دارد پیر ما

خواجو: گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست/ همچنین رفت است در عهد ازل تقدیر ما

حافظ: در خرابات طریقت ما به هم‌ منزل شویم/ كاین چنین رفته است در عهد ازل تقدیر ما

خواجو: تا ببینند مگر نور تجلی جمال/ همچو موسی ارنی گوی به میقات آیند

حافظ: با تو آن عهد كه در وادی ایمن بستیم/ همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم

خواجو: گرم بهر سر مویی هزار جان بودی/ فدای جان و سرش كردمی به جان و سرش

حافظ: بگفتمی كه چه ارزد نسیم طره دوست/ گرم به هر سر مویی هزار جان بودی

خواجو: ایا صبا خبری كن مرا از آن كه تو دانی/ بدان زمین گذری كن در آن زمان كه تو دانی

حافظ: نسیم صبح سعادت بدان نشان كه تو دانی/ گذر به كوی فلان كن در آن زمان كه تو دانی

شاعران دیگر

اوحدی: مده به شاهد دنیا عنان دل، زنهار/ كه این عجوزه عروس هزار داماد است

حافظ: مجو درستی عهد از جهان سست بنیاد/ كه این عجوز عروس هزارداماد است

كمال‌الدین اصفهانی: بر آب چشمش رحمت كن و مبر آبش/ كه گفته‌اند نكویی كن و در آب انداز

حافظ: مرا به كشتی باده درافكن ای ساقی/ كه گفته‌اند نكویی كن و در آب انداز

سنایی: مگر كه جمله بمردند و نیز شاید بود/ خدای عزوجل جمله را بیامرزاد

حافظ: نظیر خویش بنگذاشتند و بگذشتند/ خدای عزوجل جمله را بیامرزاد

راوندی: سرت سبز و دلت خوش باد جاوید/ حسودان تو را خذلان گرفته

حافظ: سرت سبز و دلت خوش باد جاوید/ كه خوش نقشی نمودی از خط یار

ظهیر فاریابی: مرا امید وصال تو زنده می‌دارد/ وگرنه بی تو نه عینم بماند نه اثرم

حافظ: مرا امید وصال تو زنده می‌دارد/ وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاك

گزارش از سیدمهدی موسوی تبار

**اداره كل اخبار چندرسانه‌ای**ایرناپلاس**