این استاد دانشگاه گفت: دوره هخامنشیان ایران مجموعهای از اقوام را در خود جای داده است، سرزمینی داریم كه اقوام با حفظ هویت خود در كنار هم زندگی میكنند، یعنی ما نمیتوانیم ایرانی فقط فارس داشته باشیم.
به گزارش روز سه شنبه خبرنگار گروه دانشگاه ایرنا، انجمن جامعهشناسی ایران در نشست «چهارمین مرحله از همایش جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی» به بررسی و نقد آثار و افكار و كوششهای اجتماعی «احمد اشرف» اختصاص داد.
احمد اشرف (زادهٔ ۱۳۱۳) نویسنده و جامعهشناس ایرانی است كه در دانشگاههای پنسیلوانیا، كلمبیا، پرینستون و تهران، به تدریس جامعهشناسی و تاریخ اجتماعی ایران پرداختهاست. تاكنون چند كتاب و نیز مقالات متعددی از او منتشر شده، از جمله كتاب موانع تاریخی رشد سرمایهداری در ایران: دورهٔ قاجاریه كه در سال ۱۳۵۹ توسط انتشارات «زمینه» به چاپ رسیدهاست.
موضوعات مطرحشده در آثار او عبارتاند از: سلسلهمراتب اجتماعی در ایران، سنت و مدرنیته، هویت ملی ایرانیان، روابط زراعی در ایران و رهبری كاریزماتیك و حكومت تئوكراتیك (دینسالار) در ایران پس از انقلاب.
اشرف در هیات ویراستاران نشریاتی چون مطالعات ایران، ژورنال بینالمللی سیاست، فرهنگ و جامعه و ایراننامه به كار مشغول بودهاست و از سردبیران ارشد دانشنامهٔ ایرانیكا میباشد. مقالاتی چون «هویت ایرانی» در طول تاریخ و «نظام طبقاتی» در ایران (بههمراه علی بنوعزیزی) از تألیفات او در دانشنامهٔ ایرانیكا است.
در این نشست علاوه بر اجلالی ، هادی خانیكی نیز به بررسی آثار این صاحبنظر و ارائه نقطه نظرات خود پرداخت .
اجلالی در تعریف جامعه شناس ایرانی گفت: جامعهشناس ایرانی كسی است كه با مسائل ایران سر و كار داشته و دو مشخصه دارد ، در وهله اول وضع جامعه ایران را در گذشته و اكنون مشاهده میكند، و روش و نظریه برای او ابزارهایی است كه به او كمك میكند تا به مشاهده عمیق جامعه دست یابد و این ویژگیها آثار احمد اشرف را از سایر كسانی كه راجع به ایران كار میكنند، متفاوت میكنند و این خصلت به تاریخ جامعه شناسی در ایران باز میگردد.
اجلالی دراین باره به تاریخ دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران اشاره كرد و گفت: امتیاز این دانشكده حضور دكتر صدیقی در آن بود. این صاحبنظر به خوبی تاریخ میدانست. لذا دانشجویانش دید تاریخی داشتند و با منابع تاریخی ایران به زبانهای فارسی قدیم و عربی آشنا بودند. اما امروز دانشجویان نمیتوانند كتب تاریخی به زبان عربی و فارسی قدیم را بخوانند. این در حالیست كه بخش عمدهای از فعالیت جامعه شناختی جامعه ایران، تاریخ آن است چرا كه جامعه ایران یك شبه متولد نشده است.
غلامحسین صدیقی نوری معروف به دكتر صدیقی (زاده ۱۲ آذر ۱۲۸۴ تهران - درگذشته ۲۹ اردیبهشت ۱۳۷۱ تهران) استاد دانشگاه تهران و وزیر پست، تلگراف و تلفن (در دولت اول) و وزیر كشور و نایب نخستوزیر (در دولت دوم) محمد مصدق بود.
صدیقی از آورندگان دانش جامعهشناسی به ایران و از مؤسسان مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی (وابسته به دانشگاه تهران) بود.
وی همچنین سالها عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران بود.
این استاد دانشگاه با نقد وضعیت كنونی جامعهشناسان ایرانی گفت: امروزه در دانشكدههای علوم اجتماعی بیش از حد به تئوری اهمیت داده میشود؛ دانشجویان مایلند مباحث را با بیانی فلسفی پیش ببرند. وضعی پیش آمده كه وقتی دانشجویی میخواهد تحقیق كند در گام اول از او درباره چارچوب نظری پرسش میشود و اگر كسی مشاهده كند این كار او به دیده تحقیر نگاه میشود.
«دانشجوی ایرانی فقط باید ماكس وبر را تكراركند. در چنین شرایطی ما جامعه شناسانی داریم كه با فكر نظریه پردازان، بازی میكنند؛ بازی با نظریاتی كه در شرایط تاریخی متفاوتی تولید شدهاند. در حالی كه ما باید این افكار را از صاحبنظران گرفته و از آنها استفاده كنیم و نه اینكه به شكل ناشیانه با آنها بازی كنیم. »
كارل ماكسیمیلیان امیل وبر1864-1920میلادی (به آلمانی: Karl Emil Maximilian 'Max' (Weberجامعهشناس، استاد اقتصاد سیاسی، تاریخدان، حقوقدان و سیاستمدار بود و به گونهای ژرف نظریه اجتماعی و جامعهشناسی را زیر نفوذ و تأثیر خود قرار داد.
كار عمدهٔ وبر دربارهٔ خردگرایی و عقلانی شدن و به اصطلاح افسونزدایی از علوم اجتماعی و اندیشههای علمی است كه او آن را به ظهور سرمایهداری و مدرنیته مربوط ساخت. وبر معاصر جرج زیمل، چهرهٔ برجسته در بنیاد نهادن روششناسی ضداثباتگرایی، معاصر بود.
كسی كه جامعهشناسی را نه به عنوان رشتهای غیر تجربی بلكه دانشی معرفی میكرد كه باید كنش اجتماعی را از طریق معانی ذهنی دارای ثبات مطالعه كند.
اجلالی ادامه داد: منظور من این نیست كه مباحث تئوریك كنار گذاشته شود. اما اساس جامعه شناسی ایرانی باید جامعه خودمان باشد. ما به جامعه شناس ایران نیاز داریم.
این جامعه شناس با اشاره به مباحث بومی سازی علم گفت: من با این مخالفم كه برخی میگویند باید جامعهشناسی مخصوص به خودمان را بسازیم؛ ما باید جامعه خودمان را مشاهده كنیم. ریشه جامعه شناسی مشاهده است و اساس آن تاریخ اجتماعی است. پایه جامعه شناسی، تاریخ اجتماعی است.
اجلالی در ادامه اظهارات گفت: سه نوع فهم داریم؛ یكی فهم عام كه در جامعه سنتی بیشتر از جامعه مدرن است. نوع دیگر فهم علمی است كه در جامعه مدرن بیش از جامعه سنتی است. نوع سوم فهم ایدئولوژیك است كه در هر دو جامعه وجود دارد.
وی تصریح كرد: فهم علمی مبتنی بر مشاهده و استدلال است و عمدتا با استقرا سرو كار دارد. بنابراین شناخت مبتنی بر مشاهده، استدلال و در نهایت حجتآوری و سپس تبیین هر پدیده در همان سطح حوزه اتفاق است. به همین ترتیب احكام علمی نسبی هستند و مطلق انگاری وجود ندارد. اما فهم عام، شناختی مخلوط با خیال و باور است. مانند ربالنوعهای یونان باستان كه در آن تبیین پدیدهها در یك سطح نیستند و احكام به دست آمده دراین رویكرد جزمی و قطعی هستند. نوع دیگری از فهم ایدئولوژیك است. این نوع فهم شناختی است كه با منفعت و قدرت تعیین میشود و فهمی هدفمند است.
این جامعهشناس در خصوص نقش جامعه شناسان در شكل دهی به فهم جامعه گفت: نقش جامعهشناسان این است كه وقتی فهم ایدئولوژیك و عام در جامعه وجود دارد، آنها وارد میدان میشوند و فهم علمی را شكل میدهند. تلاش جامعه شناسان میتواند نقش مفیدی در آگاهی بخشی داشته باشد. وقتی یك ناسیونالیسم افراطی در آلمان ظهور پیدا میكند، جامعه شناسان باید به این ظهور و بروز واكنش نشان دهند و تبیینی علمی بسازند.
وی ادامه داد: احمد اشرف این دو ویژگی داشت. او هم جامعه شناس ایران و هم سازنده باورهای علمی بود. در سه مورد میتوان در این باره شاهد آورد؛ او به تبیین عقب ماندگی جامعه ایران از غرب پرداخت و مساله شناخت ساختار طبقات اجتماعی در ایران را مورد بحث قرار داد و در نهایت تبیین مساله هویت ایرانی را به طور جدی مطالعه كرد.
« شما وقتی آثار اشراف را میخوانید اسم نظریه پردازان كمتر به چشم میخورد؛ آثار اشرف بیشتر به زبان انگلیسی بود كه حتی خیلی درست ترجمه نشدهاند و بعضا در تبدیل تاریخ میلادی به شمسی خطا دارند.»
وی در تبیین دغدغههای پژوهشی اشرف گفت: وقتی به دهه 43 باز میگردیم مساله ایران چرایی پیشرفت اروپا بود. اشرف به این مساله توجه نشان میدهد و در شرایطی كه روشنفكران تحت تاثیر ماركس و درگیر تفاسیر سادهانگارانه سیاسی-حزبی از ماركس بودند- به همین ترتیب، در همین زمان در كنار آراء ماركسیستی، دیدگاههای ناسیونالیستی شدیدا القا میشد كه در این نگاه تمام بدبختیهای ما ناشی از خارجیها تبیین میشد- نگاه متفاوتی را بیان میكند.
«اشرف تلاش كرد بفهمد جامعه ایران چرا عقب افتاد و چرا بورژوازی ایران نتوانست مانند غرب عمل كند و در مطالعهای به موانع رشد سرمایهداری در ایران پرداخت. »
اجلالی ادامه داد : وی در كتاب خود اشاره میكند بازرگانانی كه در اواخر قاجار با بازار جهانی ارتباط میگیرند عمدتا وارد كننده میشوند و سرمایهدارانی ملی گرا هستند كه خواهان استقرار دولتی ملی میشوند.
وی در ادامه گفت: موقعی كه نیازمند نگاهی علمی در بررسی كتب قدیمی ایران هستیم، اشرف به عنوان یك جامعه شناس این نقش را بازی میكند و تبیینی علمی ارائه میدهد و سعی میكند مطالعات خود را با تاریخ، داده و استقراء شروع كند و به این سوال پاسخ دهد كه بورژوازی ایرانی چگونه است و به همین ترتیب در مقابل این باور ایدئولوژیك هم به ایستد كه علت تمامی عقب ماندگیهای ما نیروهای خارجی و غیرایرانی بوده است.
این جامعه شناس ادامه داد: اشرف به صراحت میگوید هویت ایرانی محصول دوران مدرن نیست. این در مقابل باور و تفسیر اروپاییان از هویت ایرانی است. اروپاییان ادعا میكنند ملیت به رشد بورژوازی مربوط است. اما در ایران جاده ابریشم وجود داشته است و در دوره ساسانی شهرهای 500 هزارنفری وجود داشته است و در تاریخ ایران همیشه تجارت، بورژوازی و دولت داشتهایم؛ اشرف نشان میدهد از زمان هخامنشیان تاكنون اسم ایران در اسناد تاریخی آمده است.
**ب.ل**1601**
تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۲
تهران - ایرنا - پرویز اجلالی استاد دانشگاه و جامعه شناس معتقد است: هویت ایرانی امری واقعی است منتها كاربرد و معنای آن به ضرورت زمان تغییر كرده است .