به گزارش ایرنا، شهید عسگری شوق حضور در راه دفاع از حرم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت و آن را عاقبت به خیری برای خود می دانست كه این امر لبخندی از رضایت از اینكه در مسیر حق قدم برداشته برای همیشه بر چهره این معلم شهید جاودانه كرد.
شاید داشتن چهره ای شاد برای كسی كه می خواهد در صحنه های نبرد حاضر شود، تعجب بر انگیز باشد اما حقیقت آن است كه در اندیشه مدافعان حرم حضرت زینب(س)، جنگ فرصتی برای نمایش عاشقی و ارادت به ساحت اهل بیت (ع) است و به همین دلیل باید گفت در لبخند شهید مجید عسگری نیز اسرار شوق رسیدن به محبوب نهفته بود؛ به قول شاعر: عشق رازیست كه تنها به خدا باید گفت، چه سخن ها كه خدا با من تنها دارد.
** مجید ازنظرم دور نمی شود
پدر شهید مجید عسگری در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، بیان كرد: فرزندم معلم و دوست دانش آموزان بود و با عمل به شاگردان خود درس معنویت می داد، حتی برای رفتن به سوریه هم می گفت: من می روم تا درسی باشد برای شاگردانم تا نگویند معلم ما نشست و به حرف خود عمل نكرد.
عباس عسگری جمكرانی، افزود: نماز برای مجید همه چیز بود و هر وقت صدای اذان را می شنید، عبای خود را به تن می كرد و به نماز می ایستد، همچنین به شركت در نماز جمعه بسیار اهمیت می داد و شاگردان خود را با تشویق، همراه خود به مصلا می برد.
وی با اشاره به این كه فرزندم كارهای نیك بسیاری انجام می داد كه تا قبل از شهادتش ما از آن خبر نداشتیم، ادامه داد: دیگران برایمان نقل كرده اند كه مجید تلاش بسیاری برای كمك به دانش آموزان نیازمند و همچنین آموزش قرآن در مناطق محروم شهر قم انجام داد كه هیچ وقت راجع به آن با خانواده اش سخن نگفت.
پدر شهید عسگری گفت: انگار فرزندم همیشه كنار من است و یك لحظه هم از نظرم دور نمی شود، در خواب هم به دوستش گفته بود؛ من مهمان امیر المومنین (ع) و اهل بیت هستم و این نشان می دهد شهدا زنده اند و اعمال و رفتار ما را می بینند.
**خداوند مراقب همه است
مادر شهید نیز در این رابطه بیان داشت: مجید هنوز هم مانند دوران حیاتش در خواب با احترام به من سلام و احوالپرسی می كند و به خواب دیگران هم كه می آید احوال من را جویا می شود.
اعظم راژ در گفت و گو با خبرنگار ایرنا، افزود: مجید یك فرزند روشن دل دارد و به همین دلیل من خیلی راضی نبودم كه او به سوریه برود، اما فرزندم در جواب به من گفت؛ خداوند متعال نگهدار و مراقب همه است.
وی ادامه داد: فرزندم سال گذشته، مصادف با شب شهادت امام رضا (ع) در جریان آخرین حضور خود در جبهه های نبرد سوریه تلفنی از من خداحافظی كرد و گفت شما در حرم حضرت معصومه (س) من را دعا كن و من هم در حرم حضرت زینب (س) دعا می كنم كه در نهایت پس از چند روز همزمان با ایام شهادت امام حسن عسكری، خبر شهید شدن مجید را به ما دادند.
راژ با اشاره به این كه مجید فرزند نخست خانواده بود و در دل همه جا داشت، بیان كرد: فرزندم در تمام دوران زندگی خود بسیار فعال و در عین حال مظلوم بود، از همان كودكی بسیار علاقه داشت تا به دیگران كمك كند و در نهایت هم در راه دفاع از حرم اهل بیت (ع) به شهادت رسید؛ وی امانت الهی بود كه تقدیم اسلام شد.
** بوسیدن پیشانی پدر و دست مادر
برادر شهید نیز به خبرنگار ایرنا، گفت: شهید مجید عسگری با انجام واجبات دینی و ترك محرمات از جمله رعایت حق مردم، مراتب رسیدن به مقام شهادت را پیموده بود و به همین دلیل هم در سوریه به آرزوی دیرینه خود رسید.
سعید عسگری جمكرانی بیان كرد: برادرم نسبت به پدر و مادر بسیار متواضع و در خدمتشان بود و هرگاه به خانه ایشان می آمد، پیشانی پدر و دست مادر را می بوسید و در جواب برخی از اعضای خانواده كه می گفتند چرا این كارها را می كنی، می گفت شما نمی دانید این كار چه ثوابی دارد.
وی ادامه داد: مجید خیلی بی ریا به خانه اقوام و آشنایان رفت و آمد می كرد و به برخی رسوم عامیانه كه تا كسی نیامده منزلت به خانه اش نرو، توجه نمی كرد و صله رحم را بر خود واجب می دانست.
وی با اشاره به این كه خنده همیشه بر چهره مجید نقش می بست، افزود: برادرم حتی به فكر لبخند در عكس شهادت خود نیز بود و چهار ماه قبل از شهادتش به یكی از دوستانش گفته بود عكسی را در حالتی كه لبخند به لب دارد از او بگیرد كه با ثبت آن، تصویری زیبا از چهره عارفانه شهید، جاودانه شد.
برادر شهید گفت: یك بار كه من مخالف رفتن مجید به سوریه بودم به من گفت: 'برادرم اگر ما در عزاداری های ماه محرم و صفر می گوییم، یا اباعبدالله الحسین (ع) اگر ما در روز عاشورا بودیم، شما را یاری می كردیم، امروز روز عاشورا است كه باید ما برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) اقدام كنیم'.
وی افزود: شهید عسگری به من گفت؛ آن خدایی كه من و تو تنها به اندازه یك عمر بندگیش را می كنیم، خود بی نهایت خدایی می كند و همان پروردگاری كه مراقب خاندان اهل بیت (ع) بود، مراقب خانواده من نیز هست.
** لبخند حتی پشت دروازه شهادت
وی با ترسیم لحظات شهادت شهید مجید عسگری ادامه داد: یكی از همرزمان برادرم برای بنده نقل می كرد كه ما در حال سوراخ كردن دیواری برای استقرار امن تیراندازان خودی و ایجاد سنگری در برابر حملات دشمن با تلاش چند تن از مدافعان حرم بودیم كه یكی از رزمندگان خسته شد و جای خود را به مجید كه در حال خنده بود داد، همین كه شهید عسگری مشغول كندن سوراخ در دیوار شد، پس از چند ثانیه خمپاره ای در نزدیكی وی به زمین خورد و تركش های آن به بدنش اصابت كرد و در نهایت در اثر همین انفجار وی با زمزمه ذكر یا زهرا (س) آسمانی شد.
سعید عسگری جمكرانی گفت: برادرم نسبت به نماز شب و زیارت هر روزه حرم مطهر حضرت معصومه (س) بسیار مقید بود و اگر یك مرتبه بنا به دلایلی نمی توانست این مستحبات را انجام دهد، حتما قضای آن را به جا می آورد و در این مساله اهتمام زیادی داشت.
برادر شهید عسگری گفت: مجید وصیتنامه ای بسیار كوتاه و جذاب از خود به یادگار گذاشت كه در آن به پیروی از سیره امام علی (ع) نوشته شده است: « اوصیكم بتقوی الله و نظم امركم، امید است در این راه موفق و موید باشید».
** از كربلا تا سوریه
سعید عسگری جمكرانی بیان كرد: برادرم توجه خاصی به زیارت اربعین داشت و سال گذشته نیز در مراسم پیاده روی ایام اربعین حسینی شركت كرد و پس از بازگشت از این سفر معنوی و دیدار كوتاهی با خانواده، راهی سوریه شد و در نهایت نیز در سالروز شهادت امام حسن عسكری (ع) به شهادت رسید و نشان داد نام خانوادگی «عسگری» واقعا برازنده اش بوده است.
شهید مجید عسگری جمكرانی از معلمان هنرستان شهدای چهارمردان قم در رشته رایانه، طلبه حوزه علمیه و از خادمان افتخاری حرم مطهر حضرت معصومه(س) و مسجد مقدس جمكران، عضو بسیج آموزش و پرورش و عضو داوطلبان و امدادگران جمعیت هلال احمر بود.
این شهید بزرگوار در مردادماه سال 1353 در شهر مقدس قم متولد شد و در جریان آزادسازی شهر بوكمال از آخرین پایگاه های داعش در سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و 3 فرزند از این شهید به یادگار مانده است؛ شهید عسگری 8 سال سابقه تحصیل در حوزه علمیه قم را داشت.
شهید عسگری جمكرانی در ششم آذرماه سال 1396 در سالروز شهادت امام حسن عسكری(ع) به شهادت رسید.
گزارش از سید محمد ابراهیم جنابان
7405/ 6133/
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۰
قم - ایرنا - گاهی وقت ها لبخند نشانه ای دارد ، همچون حكایت عاشقی شهید مدافع حرم، مجید عسگری جمكرانی، معلمی كه لبخندهایش نشانه ای از پرواز داشت و برای رسیدن به آن لحظه شماری می كرد.