نيمروز يك روز آفتابي و سرد پاييز است از آرامش آرامستان كه مي گذري در بالاترين نقطه اين مسير به غسالخانه ختم مي شود.
از در غسالخانه كه وارد مي شوي انتظار داري مقابلت جنازه اي ببيني و اين تصور گام هايت را مردد و سست مي كند كمي زمان مي برد تا بپذيري اينجا هم يك ساختمان معمولي از جنس آجر و سنگ است با مردگاني كه تا همين ديروز همچون تو، زندگي را به رخ مي كشاندند.
ساختمان اينجا هم اتاق ها و سالن ها و بخش هاي خاص خود را دارد شامل اتاق استراحت غسال ها، سردخانه و يا يخچال هاي كشويي مخصوص نگهداري جسد، اتاق تابوت هاي انبار شده بر روي هم و آن مقابل سالن هاي شست و شو با آن سكوهاي سرد است.
سكوهايي كه سردي آنها با هيچ آب گرمي ملايم نمي شود ،سرمايي كه اگر آمادگي رفتن در آن فضا و آمادگي پذيرش اينكه ؛ مرگ حق است و آخر و عاقبت همه است را نداشته باشي تا روزها آن سرماي استخوان سوز دست از سرت بر نمي دارد.
براي غسال ها كه جنازه ها و جسدهايي از پير و جوان و كودك را بر روي همين سنگ هاي سرد شسته اند، آن اتاق و آن سكو ها و آن بوي تند كافور عادي و معمولي است.
آن سكوها به تنهايي ترسي ندارند زمانيكه جسدهاي تكه تكه شده ، تصادفي، سوخته، نصف شده را بر روي آن شسته و كفن پوش شده و تحويل خانواده هايشان داده اند!
تا قبل از رسيدن به قسمت زنانه غسالخانه از اتاق تابوت هاي خالي كه بيشترشان به رنگ خاكي مايل به كرم رنگ هستند بايد بگذري ، تابوت هايي كه اگر همان تابوت هاي خالي را در بيرون ببيني برايت ترسناك هم هستند.
زينب و مريم دو زن غسال هستند كه تازه جسد يك زن مسن را شست و شو داده و كفن پوشانده اند و در سردخانه گذاشته اند تا ساعاتي ديگر خانواده اش براي مراسم خاكسپاري تحويل بگيرند.
زينب زني 50 ساله است كه مهرباني را در تك تك كلماتش مي توان حس كرد ؛ مهرباني كه قطعا براي آنها كه مرگ را هر روز با دست هايشان مي شويند ارزش و غنيمتي است كه قدرش را خوب مي دانند و مي دانند آنچه مي ماند همين مهرباني ها و دوستي ها و قدر همديگر دانستن است.
زن ميانسال غسال پيرتر از سنش نشان مي دهد ، تمام جواب هايي را كه مي دهد با جمله عزيزم ، دردت بجانم آغاز مي شوند ، كمي در حرف زدن مردد بنظر مي آيد و مي گويد ؛ عزيزم ، دردت بجانم روله (معادل همان عزيزم) من خيلي بلد نيستم مصاحبه كنم كمي زمان مي برد تا به همان رواني كه با همكارش حرف مي زند ، صحبت كند.
زينب گفت: اكنون هشت سالي مي شود كه شغلش غسالي است و همان روز اولي هم كه وارد اين شغل شده هيچگونه ترس و واهمه و دلنگراني نداشته است و شغلش را دوست دارد و از اينكه مي تواند از راه اين شغل لقمه اي نان براي فرزندانش ببرد خوشحال است.
او مي گويد؛ فقر و نداري و بدبختي را خوب مي شناسد و روزهاي سختي را پشت سر گذاشته و اكنون كه اين شغل را با معرفي يكي از آشنايان بدست آورده است از اين شغل رضايت دارد و با افتخار تمام فاميل هم مي دانند كه او غسال است.
مي گويد ، دو فرزند پسر دارد و بجز آنها دو فرزند برادرش را هم بزرگ كرده است و از اينكه شغل آبرومندي داشته و اكنون بچه هايش به جايي رسيده اند خوشحال است.
در جواب اينكه شده هيچ وقت درست همان موقعي كه در منزل هستي يا زمان خواب لحظه شستن جسد ها در غسالخانه را با خودت مرور كني مي گويد؛ زمانيكه به خانه برمي گرديم با همين آرامش و بدون كمترين يادآوري محل كارمان به زندگي مان مي رسيم.
زن غسال ميانسال در پاسخ به اينكه زمان غسل و شستن كدام جنازه ها بيشتر متاثر مي شوي مي گويد كه وقتي جنازه پيرزن هايي كه مريض بودند و بيماران سرطاني خيلي ناراحت مي شوم.
اصرار در تكرار سوالم مبني بر اينكه هيچ وقت از شغلت براي لخظه اي هم كه شده احساس ترس و ياس داشته اي شايد او را وامي دارد كه بگويد در تمام اين مدت حتي يكبار هيچ كدام از افراد يا قرار گرفتن درفضاي كارمان در شب برايمان تداعي نشده و براي اينكه صحت گفته اش را تاكيد بيشتري ببخشد رو به مريم همكارش مي گويد؛ درسته مريم هيچ وقت بخوابمان هم نيامدن.
مريم اما جوانتر (38 ساله) و البته بشاش تر بنظر مي رسد هم در تاييد صحبت هاي زينب مي گويد هيچ وقت مرور اتفاقات غسالخانه را در منزل ندارم همين كه وارد منزل مي شوم آنقدر كار و رسيدگي به بچه ها و مسائل خانه را دارم كه اگر بخواهم هم فرصت يادآوري ندارم.
او ادامه مي دهد، همه اقوام و فاميل ها و 2 فرزندش از شغلش باخبرند و ترسي از بابت اينكه كسي بفهمد ،غسال است ندارد، حتي اگر بخواهم شغلم را پنهان كنم امكان پذير نيست چون شهر، شهر كوچكي است و بالاخره هر كسي از اقوام، فاميل و همسايه گذرش به اينجا خواهد افتاد.
مريم پسر جواني هم دارد كه به تازگي ها ازدواج كرده است و مي گويد زمانيكه براي خواستگاري براي پسرم رفتم همان جلسه اول به مادر عروسم گفتم كه غسال هستم و او پرسيد غسال يعني چه؟! برايش توضيح دادم و او گفت هيچ اشكالي ندارد همين كه بخودم و همسرم گفتي كفايت مي كند و ديگر نيازي نيست به اقوام ديگرمان در مورد شغلت چيزي بگويي.
در حين گفت و گو كه در سكوت پرحجم و سنگين غسالخانه انجام مي شد كوچكترين صدايي بزرگتر از مقدار واقعي اش نشان مي داد و صداي زنگي ممتد و بلندي براي يك لحظه احساس در خلع بودن همراه با وحشتي را مي دهد و دو زن غسال كه آشنا به اين زنگ ها هستند در توضيحش مي گويند اين زنگ علامتي است كه جنازه غسل داده شده و آماده شده در سردخانه براي تحويل به خانواده اش است.
مريم 38 ساله مي گويد؛ ساعات كاري آنها از 7 صبح تا 11 صبح و 2 تا چهار عصر است و زمان چند ساعته بين اين 2 تايم را براي ناهار و استراحت به منزل مي روند همانند تمام خانم هاي خانه دار ، آشپزي مي كند و بچه هايش از دست پخت مادرشان لذت مي برند.
او ادامه مي دهد البته به معناي اين نيست كه ما هيچگونه احساس و عاطفه اي نسبت به جنازه هايي كه برايمان مي آيد نداريم ، در زمان عيد كه تصادفات جاده اي بيشتر مي شود تعداد جنازه هاي تصادفي آنها كه اتفاقا بيشتر هم جوان هستند بيشتر مي شود و همين خيلي آنها را متاثر مي كند.
زن غسال از دختر جوان مرگ مغزي كه اخيرا بر اثر سقوط از آسانسور فوت كرده بود مي گويد و اينكه چقدر براي جواني و زيبايي اين دختر جوان متاثر شده است.
مي گويد كه در مواردي هم كه جسد هاي تكه تكه شده را بايد غسل دهند بايد در اين شغل از چنان روحيه قوي برخوردار باشي كه بتواني هر تكه را سرجايش قرار دهي و يا جسد هاي تصادفي كه در يك مورد زني از ناحيه كمر دو نصف شده بود و آنها با دست روده هاي جنازه را سرجايش انداخته اند.
او ادامه مي دهد؛ انجام چنين كارهايي تواني و قدرتي مي خواهد كه بايد اين توان را خداوند به تو داده باشد و برگزيده باشي كه به انجام چنين كاري توانايي و قدرت روحي داشته باشي.
زن غسال يادآوري مي كند زمانيكه جنازه كودكان را شسته است ، زمانيكه جنازه افراديكه خودكشي كرده اند ، زمانيكه جنازه تك فرزند ها را شسته هم بسيار ناراحت شده است
هر دو زن غسال از اينكه زماني مسئوليت اداره خانه و بچه ها بر عهده شان بوده و توان حتي اجاره خانه و نان شب و گذران زندگي را نداشته اند و روزهاي سختي را سپري كرده اند تا به اين شغل رسيده اند مي گويند و اكنون حرف مردم و نگاه ديگران برايشان اهميتي ندارد زمانيكه مي توانند آبرومندانه زندگي كنند و بچه هايشان را بزرگ كنند.
زن جوان غسال گفت: در يك مورد معلم كلاس سوم ابتدايي ام كه يكي از اقوام شان فوت كرده بود من را در غسالخانه ديد و من از ديدنش خيلي خجالت كشيدم و او كه متوجه اين حالت من شد آمد نزديك و مرا بوسيد و گفت خجالت نكش خدا هر كسي را براي انجام اين شغل خداپسندانه انتخاب نمي كند.
مريم از اولين روز كاري اش مي گويد كه وقتي وارد اتاق شست و شوي غسالخانه شده چقدر ترسيده و نتوانسته به جنازه نزديك شود ولي زن غسال كاركشته اي كه از روحيه قوي برخوردار بوده به او عصباني شده و گفته لايق اين شغل نيستي برو در همان خانه ات بيكار بنشين ولي او به اين شغل نياز داشته و با تمام توانش با همان شستن اولين جسد ترسش ريخته است.
مريم ادامه مي دهد كه در اولين روز كاري اش چهار جنازه را با كمك همكارش غسل دادند و وقت هاي استراحتي كه با هم بودند آن زن همكارش با مهرباني و دلسوزانه تجربياتش را به او گفته است و همچون راهنمايي كاردان او را به اين شغل علاقمند كرده است.
زن غسال ادامه مي دهد بعد از اولين روز كاريش در اين مدت 10 سالي كه غسالي مي كند هيچ روزي را بخاطر ندارد كه از شغلش ترسيده باشد و حتي پيش آمده نزديكترين بستگان جنازه وارد غسالخانه شده و پا به فرار گذاشته اند ولي آنها حتي به بستگان متوفيان با حرف هايشان آرامش داده اند.
دو زن غسال در عين حالي كه از شغلشان رضايت دارند و خدارا بخاطر همين شغل شكر گذارند مي گويند ما شركتي هستيم و تنها خواسته مان اين است كه نوع استخدام مان را از شركتي بودن تغيير دهند ما شغلمان را با افتخار دوست داريم و مي دانيم هر كسي توان انجامش را ندارد.
حالا كه 40 دقيقه اي از گفت و گو با زنان قوي دل غسال گذشته است گويي جرات بيشتري پيدا كرده ام كه با دقت بيشتري جزييات سالن غسالخانه را از نظر بگذرانم ، سالن مردانه و سالن زنانه بطور مجزا هر كدام دو سكوي شست و شوي به ارتفاع كمي بيشتر از يك متر دارند و در قسمت پايين هر كدام شان خروجي براي آب تعبيه شده است.
تجهيزات شست و شو و ضد عفوني در گوشه اي از سالن قرار دارند و وان بزرگي در بالاي سكوها قرار دارد و شيرآبي كه بعد از ضد عفوني و شستن سالن كه هنوز بود تند كافور را دارد چكه مي كند و آن چكه در دل آنهمه سكوت برابري مي كند با بالاترين حد دسي بل صداها.
حوله هايي رنگارنگ كه بنظر مي آيد هنوز نم دار هستند روبروي سكوها آويزان است و كاربرد آنها خشك كردن جنازه ها بعد از شستن است.
چكمه هاي بلند تا زانو و دست كش هاي بلند تا آرنج در گوشه ديگري از سالن غسالخانه قرار دارند و ليفي سفيد رنگ در گوشه يكي از سكوهاي غسل گويي از ياد رفته است.
يكي از كاركنان آرامستان خضر وقتي صحبت از بوي تند كافور مي شود مي گويد كافور را پيشتر ها كيلويي 30 هزار تومان مي خريديم و اكنون كيلويي 800 هزار تومان است.
بنا بر احكام و دستورات اسلامي و شرعي به بدن ميت قبل از كفن كافور مي زنند يكي از حكمت هاي اينكار اين است كه بعد از غسل به خاطر جلوگيري از بوي تعفن جسد، كافور ماليده مي شود.
زينب زن 50 ساله غسال كه مهرباني ودلسوزي در سيما و كلامش بارز است مي گويد ؛ عزيز دلم ! ناراحتي بچه ام وقتي كه توان تامين نيازهايش را ندارم بيشتر از ديدن جنازه اذيتم مي كند و با اين شغل مي توانم آسايش و آرامش بچه ام را تامين كنم.
رئيس سازمان آرامستان هاي خرم آباد در گفت و گو با ايرنا گفت: غسالي يكي از شغل هاي سخت محسوب مي شود و بطور مستقيم بر روحيه كاركنان اين بخش اثر دارد و گاه نگاه سنگين اجتماعي كه مردم نسبت به اين شغل دارند كاركنان در بخش غسالخانه را بخصوص بيشتر اذيت مي كند.
يداله يوسفوند با تاكيد بر ماهيت سخت شغل غسالي گفت: در مواردي جسدهايي كه 20 روز در كوه و يا در محل هاي ناامن قرار داشته اند آورده مي شوند كه بايد با رعايت مسائل شرعي و اسلامي غسل و دفن شوند و تمام اين كارها در شرايطي انجام مي شود كه خانواده هاي داغدار در بدترين شرايط روحي خود به ما مراجعه مي كنند و بايد در نهايت مدارا با آنها همدردي داشت.
مديرعامل سازمان آرامستان هاي خرم اباد گفت: بطور ميانگين روزانه پنج يا 6 جنازه در غسالخانه خضر غسل داده مي شود و علاوه بر كارهاي شست و شو، آمبولانس، كارهاي اداري ثبت احول و صدور گواهي فوت در همين مكان انجام مي شود كه ازاين نظر به مردم كمك شده است.
يوسفوند با اشاره به اينكه حضور پزشكي قانوني در نزديكي آرامستان ضروري است گفت: پزشكي قانوني اكنون در منطقه گلدشت غربي واقع شده كه اين فاصله در زمان معاينه جسد و موارد نيازمند به كالبد شكافي در كنار ترافيك منطقه روند كار را كند مي كنددر حاليكه اگر پزشكي قانوني در محل آرامستان باشد اين مشكلات هم كمتر خواهد شد.
وي افزود: با پيگيري هاي صورت گرفته و در جلساتي كه با شهرداري و شوراي شهر انجام شده در قسمت در اصلي آرامستان، يك اتاق مخصوص دادپزشك اختصاص يافته است تا در مورد جسدهاي معمولي كه بطور طبيعي فوت كرده اند ، سالخوردگان و اجسادي كه شاكي خصوصي ندارند بعد از معاينه دادپزشك در همين جا جواز دفن توسط پزشكي قانوني صادر مي شود.
يوسفوند يادآور شد: جسدهايي كه كالبد شكافي مي شوند هيچكدام مرگ طبيعي نيستند.
وي در خصوص ظرفيت آرامستان خضر گفت: اين آرامستان نهايت تا سه سال ديگر ظرفيت دفن داشته باشد و هم اكنون اقدامات لازم براي آرامستان جديد در منطقه حدود 60 هكتار در محله 'بليل وند' خرم آباد انجام شده است.
يوسفوند با اشاره به معضل خريدو فروش قبر گفت: در مورد خضر صاحبان باغ در نزديكي خضر با تغيير كاربري زمين قسمت بالاي باغ را براي قبر مي فروشند كه اين اقدام علاوه بر اينكه خسارتي بر فضاي سبز است منظره ديداري خوبي براي اين قسمت شهر كه ورودي شهر است ندارد.
وي افزود: در كوهپايه خضر پايين تر از كوه را نيز عده اي تسطيح مي كنند و تبديل به قبرستان كرده اند كه با پيگيري هاي دادستاني خرم آباد طي چند ماه اخير اجازه دفن در آن منطقه داده نمي شود و در همين راستا در اين قسمت ، تعداد سه هزار نهال كاشته شده است.
**شاخص هاي آرامستان ها
كارشناس و مهندس شهرسازي و مدير روابط عمومي آرامستان هاي خرم آباد در گفت و گو با ايرنا گفت: از جمله شاخص هايي آرامستان ها اين است كه ؛ آرامستان بايد در جهتي باشد كه امكان توسعه شهر در آن سمت نباشد و در همجواري و اطراف مراكز مسكوني و آموزشي نباشد.
حامد وثوقي با بيان اينكه آرامستان در مسير وزش بادهاي غالب نبايد باشد گفت: مكان يابي آرامستان بايد بگونه اي باشد كه جهت وزش باد از آرامستان به سمت شهر نباشد زيرا در فرايند تجزيه و تبخيري كه صورت مي گيرد امكان دارد از منافد خاك به بيرون نفوذ كنند و باد آنها را به سمت شهر حركت كند.
وثوقي افزود: مكان يابي بايد طوري باشد كه در مسير سيلاب ها نباشد و جنس خاك نيز بگونه اي نباشد كه عواملي مانند رطوبت باعث ايجاد شكاف در قبر و نشت زمين شود.
وي با بيان اينكه سطح آبهاي زيرزميني يكي ديگر از شاخص هاي مورد نظر است گفت: با توجه به حفر قبرهاي چند طبقه بايد سطح آبهاي زيرزميني بگونه اي نباشد كه املاحي كه از طريق تجزيه جسد وارد در خاك مي شوند وارد در آبهاي زيرزميني شوند.
وثوقي با بيان اينكه چند سالي است كه قبرهاي دو طبقه در آرامستان خضر رواج گرفته است گفت: در بخشي از آرامستان خضر تعداد زيادي قبرهاي دو طبقه حفر شده است تا در مواقع بحران هاي احتمالي اعم از زلزله مورد استفاده قرار گيرند.
**سخنان كارشناس ديني در مورد غسل ميت
حجت الاسلام سيد حميد اميري از روحانيون شهرستان الشتر از نداشتن غسال رسمي در اين شهرستان گله مند است و مي گويد : در اين شهرستان بستگان ميت بصورت داوطلبانه مراسم غسل وكفن را انجام مي دهند و نداشتن اطلاعات كافي در نحوه غسل و كفن سبب شده كه در بيشتر مراسم شخصا حضور يابد وبه افراد نحوه غسل دادن را بگويد.
وي در گفت و گو با ايرنا افزود: در مورد مردگان مرد به راحتي اين عمل انجام مي شود اما اگر ميت خانم باشد پشت در با يك واسطه مراحل غسل را به غسال ها آموزش مي دهد.
حجت الاسلام اميري مي گويد امسال براي اولين بار در مراسم روضه خانگي اقدام به آموزش عملي واحكام غسل براي ميت نمودم كه با استقبال بسيار خوبي از طرف بانوان مواجه شد.
1920/6060
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۷ - ۰۷:۵۶
خرم آباد - ايرنا - سكوت مبهم و خالي از هر معنايي در محوطه آرامستان خضرخرم آباد حكمفرماست و اين حجم سكوت هرازگاهي با شيون و ناله اي از دور كه بر دلت چنگ مي اندازد شكسته مي شود زمانيكه يا جنازه اي را براي غسل آورده اند و يا جنازه آماده شده اي را تحويل خانواده اش مي دهند.