به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه ایرنا در بخش پایانی نشست «پایاننامههای دانشجویی در دانشگاهها و نسبت آن با دولت، جامعه و صنعت» در ایرنا با اشاره به آسیبهای سیاستهای فعلی حاكم در حوزه علمی و پژوهشی بر دانشگاهها، به بیان راهكارهایی برای برون رفت از این وضعیت پرداخته شد. در این نشست رضا نوری زاده، حسام حسین زاده، رسول رجایی و امین اقرلو حضور داشتند.
** ایرنا: الان تقریبا در بحثها با دو نوع نگاه مواجهیم: یك نگاهی كه دانشگاه تامین كننده نیاز و نیروی كار صنعت و بازار است، و یك نگاهی كه به قولی، وجهه رهایی بخش دارد. اگر بخواهیم اندكی انضمامیتر با این موضوع برخورد كنیم، حالا بر فرض اینكه این فضا باشد، ما هر چند ماه یك بار با اولویت های پژوهشی وزارتخانهها و سازمانها مواجه نیستیم؟ خیلی از اساتید دانشگاه كه از دانشجویان باسوادتر هستند، این پروژهها را انجام میدهند. اصلا اولین سوال اینكه این گوش شنوا كجاست؟ دومین مساله، همین موضوع خصوصی سازی آموزش كه اكثریت با آن مخالفید، پیشبینی میكنید این خصوصیسازی تا چه حدی میخواهد برود؟ از كجا معلوم در دانشگاهی كه ادارهاش به صنعت واگذار شده است، رانت شكل نگیرد؟
*باید به كاهش سرمایه اجتماعی دانشگاهها، حساس باشیم
**رجایی: ببینید در مدلی كه به نظر من دانشگاه ها میتوانند نقش آفرینی كنند، حل مسائل اجتماعی به عهده حكومتها بوده است. حكومتها بودند كه در مورد مشكلات اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی جامعه خود مسئول هستند. در مدل بنده، فكر میكنم دانشگاه توسعه یافته، دانشگاهی است كه میتواند نقش حاكمیتی را در درون جامعه به صورت غیر متمركز انجام دهد. یعنی دانشگاهها نهادهای غیر دولتی هستند كه به صورت غیر متمركز وجود دارند برای حل مشكلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه شان.
این مدل به نظر میرسد مدلی است كه نیاز است در مورد آن بحث شود. دانشگاهها در مورد حل مشكلات اجتماعی و اقتصادی جامعه، میتوانند سیاستگذاری و تصمیمگیری بكنند. بنابراین اینجاست كه دانشگاهها میتوانند نقش اقتصادی داشته باشند. من هم نسبت به سرمایهی اجتماعی دانشگاهها حساس هستم اما من به نظرم میرسد چون تنها مرجع سرمایه اجتماعی و تاثیرگذاری اجتماعی بوده كه میتوانسته كارآمد باشد، باید در قبال تك تك درصدهایی كه از این سرمایه اجتماعی از دست میرود، حساس بود.
نباید مفتخر باشیم به اینكه ما نهاد اول هستیم، بلكه دانشگاه نهادی است كه اگر یك درصد از تاثیرگذاری اش كمتر شود، تاثیرگذاری خیلی زیادی را از دست میدهد. من روی این موضوع حساس هستم. اتفاقا فكر میكنم اینجا باید فكری كرد. اخیرا در مدل توسعه یافته، دانشگاه به حكومت برای ایفای نقش، كمك میكند.
* در ایران صحبت از دانشگاه كارآفرین، خیرخواهانه نبود
آقای جهانگیری مطرح كردهاند كه الآن دولت نمیتواند در بازسازی سرمایه اجتماعی نقشی ایفا كند و از دانشگاه خواسته شده كه شما نقش ایفا كنید. این را من از طرف دیگری هم نگاه میكنم. در ایران وقتی صحبت از دانشگاه كارآفرین میشود، این موضوع چندان هم خیرخواهانه نبوده است. یك نهاد حكومتی به اسم دولت، از برآورده كردن نیازهایش ناتوان بوده، بنابراین گفته كه هیچ راهی ندارم و چیزی به نام كارآفرینی را ترویج میكنم. چرا؟ چون فكر میكنم نمیتوانم كار ایجاد كنم و تك تك افراد جامعه باید به فكر كارآفرینی باشند.
فكر میكنم كه اصلا كارشناسی در مورد به وجود آمدن هركدام از این مباحث وجود ندارد، بلكه از سر ناتوانی دولت است. این را از این جدا كنیم كه دانشگاه ها میتوانند نقش اقتصادی و اجتماعی داشته باشند. اگر الآن آسیبی به وجود آمده، ناشی از این است كه بدون نظر كارشناسی كاری را كردیم و چون نمیتوانیم نیازهای جامعه را فراهم كنیم و یك نمونه موفق هم در غرب داشتیم بدون در نظر گرفتن بسترها، گفتیم دانشگاه بیاید كارآفرین و جامعهمحور شوند اما در فلسفه دانشگاه توسعه یافته، دانشگاهها واقعا نقش آفریناند.
* از كمك نهادهای اقتصادی به دانشگاه نترسیم
از اینكه نهادهای اقتصادی به دانشگاه كمك كنند نترسیم، اینكه در ایران این سیستم به شكل نادرستی دارد اجرا میشود، این ما را نترساند از نقش اقتصادیای كه دانشگاه در اجتماع میتواند داشته باشد. به عنوان مثال، رویدادی در آمریكا اتفاق افتاد به عنوان تظاهرات برای علم. این اتفاق اولین بار بود در دنیا اتفاق میافتاد. در دل آمریكا هم صورت گرفت كه كشوری پیشرفته علمی است. برای من شخصا سوال بود كه چرا كشوری مثل آمریكا باید تظاهرات برای علم برگزار كند؟
این تظاهرات مصادف با برقراری سیاستهای ترامپ در بدو ورودش به كاخ سفید بود. در تصمیمگیریهایش برای نهاد دانشگاه، ترامپ علاقه مند به مباحثی مثل انرژِی های نو نبود زیرا علاقه داشت ثروتمندان معدنداری كه از وی حمایت میكنند، همچنان ثروتمند بمانند. بنابراین سعی داشت گرنتهای دانشگاه را هدایت بكند به سمت مباحثی غیر انرژیهای نو. آنجا دانشگاه آمد و مقابله كرد؛ دانشگاهی كه در آنجا خصوصی است. تظاهراتی برای علم برقرار شد تا در برابر سیاست های كاخ سفید بتوانند نقش آفرینی بكنند. من با آقای حسین زاده در این بخش تا حدی مخالفم كه همافزایی علم و ثروت درست نیست چون علم گردنش شكسته است.
در جایی مانند آمریكا و مدلهای توسعه یافته دیگر، هیچ وقت علم در برابر ثروت در آمریكا سر خم نكرده است. علی رغم اینكه نهادهای اقتصادی در دانشگاهها حضور دارند و روسای دانشگاهها ممكن است تاجر باشند. از این همافزایی نترسیم. دانشگاهها میتوانند به عنوان نهاد واسط حضور داشته باشند. ما از اینكه اساتیدی داریم كه تبدیل به رانتهای اقتصادی در دانشگاه شدند نترسیم، ما سعی كنیم این مسیری را كه در دانشگاه در حال طی شدن است هدایت كنیم به سمت سیاستگذاری های درست.
*صنعتی شدن و نظامی شدن، دانشگاهها را به انزوا میكشاند
** حسین زاده: یك بحثی مطرح كردید در مورد اینكه در این فضا چه كسی حرفهای ما را گوش خواهد داد؛ من معتقدم تفاوتی وجود دارد. الان خطاب ما در پایاننامهها به سیاستگذار است. در مورد اینكه گفتید رانت شكل میگیرد، خب قطعاً این اتفاق میافتد. ما كه با دانشگاههای دولتی روبرو هستیم با این موضوع مواجهیم.
اقای رجایی اشاره كردند به اینكه دانشگاه باید جواب دهد چرا سرمایه اجتماعیاش كم شده است. من معتقدم كه این سوال را باید بپرسیم ولی با صورتی متفاوت. سیاستگذاران باید جواب دهند چرا اعتماد اجتماعی به دانشگاه كم شده است. برای مثال، اعتماد اجتماعی به دانشگاه در آفریقای جنوبی بالا است كه دانشجویان سه روز تحصن میكنند و پارلمان كشور را اشغال میكنند و در جریان مطالبهگریشان چند نفر كشته میشوند ولی در نهایت رئیس جمهور كشور میآید و در برنامهی زندهی تلوزیونی اعلام میكند كه در سال آینده چیزی به هزینههای تحصیلی اضافه نخواهد شد. دانشجویان در چنین مملكتی محبوب هستند.
در دانشگاه الاسای كه چهارمین دپارتمان علوم انسانی دنیاست، دانشجویان میروند و دفتر رئیس دانشگاه را اشغال میكنند و میگویند تا زمانی كه حقوق باغبان زیاد نشود یا قانون منع آزار و اذیت جنسی كارمندان تصویب نشود، ما این اتاق را به شما پس نمیدهیم. اینجا اعتماد به دانشگاه بالا است.
نكته آخر در مورد بحث همافزایی علم و ثروت، تصویری كه شما ارائه دادید هرچند روایت غالب در این مورد است اما سكه روی دیگری هم دارد. یك كتابی با عنوان «دانشگاه در زنجیر» كه هنری ژیرو نوشته است. او در این كتاب نشان داده دو جریان در آمریكا در سالیان اخیر آموزش عالی را به انزوا كشاندهاند. دو جریان را بررسی میكند: صنعتی شدن و نظامی شدن. نمونههای آن را در كشور خودمان هم میتوانیم ببینیم.
در این كتاب بررسی میكند كه چطور از یك سالی، بازنشستههای افبیای تبدیل به روسای دانشگاه میشوند و در طی این مدت چه كار كردهاند؟ آموزش نظامی برای دانشجویان در آمریكا گذاشتهاند! یعنی این چند دانشگاه معروفی كه دپارتمانهای برتر هستند را نبینیم، بلكه اكثریت غالب را ببینیم. ممكن است در یك دانشگاه معروف، رئیس شركتی هم به ریاست برسد و متوجه باشد كه زیرنظر است و جزء چند دانشگاه برتر دنیاست و از چند جهت تحت كنترل است و نهایتا چیزی تحت عنوان استقلال دانشگاه و خودمختاری را به رسمیت بشناسد اما دانشگاههای دیگر چطور؟ شاید در ایران هم این اتفاق بیافتد. البته باید خیلی خوشبین باشیم.
تصور كنید در شهرستان چه اتفاقی میافتد. معتقدم خیلی باید خوشبین باشیم كه تصور كنیم دانشگاه میتواند استقلالش را حفظ كند. ما در همین دانشگاه برای رئیس دانشگاه طرح ارائه میدهیم، رئیس دانشگاه با صراحت میگوید آورده مالی این طرح چقدر است؟ معتقدم نمیتوان خوشبین بود، چه بر اساس تجارب جهانی و چه بر اساس تجارب بومی و هم بر اساس منطق درونی اینها. بالاخره من بخواهم ارزش اضافی تولید كنم باید یك نفری این را تولید كند دیگر!
در پایان، یك ارجاعی به قانون حمایت از شركتها و موسسات دانشبنیان میدهم كه خیلی جالب است. در ماده یك میگوید: «شركت و موسسه دانشبنیان، شركت خصوصی است كه به منظور همافزایی علم و ثروت، توسعهی اقتصاد دانشمحور، تحقق اهداف علمی و اقتصادی و تجاریسازی نتایج تحقیق و توسعه فناوریهای برتر با ارزش افزوده فراوان». كسی كه نوشته «ارزش افزوده فراوان» منظورش این است كه شركت باید تا آنجا كه میتواند پول در بیاورد! این شرایطی است كه امروز در دانشگاه با آن روبرو هستیم.
* دانشگاه در وضعیت تحریم میتواند نقش پر رنگ داشته باشد
**نوری زاده: من همدل هستم كه متن خندهداری است. ولی نكتهای وجود دارد، آیا دانشگاه مسئلهای در صنعت را حل كند و یامصرف یك كالا را توصیه كند. توصیه مصرف را ارزش افزوده كمتری در نظر میگیریم در صورتی كه حل مسئله، مسئله بنیادینی باشد. من فكر میكنم احتمالا اگر كپیكاری كرده باشند شاید همچین چیزی مد نظرشان باشد. شاید بد نوشتهاند كه زیاد پول دهید!
آقای اقرلو در جایی به بحث ارتباط میان ایده و اجرا پرداختندكه من هم موافق نظرشان هستم كه نمیشود ایده را از نحوه اجرا جدا كرد، اما در زمانی كه شما به كسی كه این ایده را داده و میخواهد اجرا كند نگاه كنید و با او دیالوگ برقرار كنید، ولی وقتی در جایگاه كسی كه میخواهد كل فرآیندهای موجود در یك موضوع را بررسی كند، شما میتوانید بروید عقب تر و بگویید این مسئله چند وضعیت مطلوب دارد و من آن را میتوانم تعریف كنم و راههای رسیدن به وضعیت مطلوب را هم باز میتوانم انتخاب كنم. شاید هم بگویم وضعیت مطلوب من یك جامعه اشتراكی و فلان است كه من نمیتوانم به آن برسم. بنابراین به نظرم میتوان ایده و اجرا را جدا كرد.
در مورد وضعیت فعلی صنعتی گفتید كه واحدها اكثرا نیمه تعطیلاند و به آینده امیدی ندارند، ببینید به تحریم من میتوانم به عنوان وضعیت بومی ایران نگاه كنم، خب این را اگر دانشگاه بتواند در آن نقشآفرینی كند، میگویم كه چه دانشگاه خوبی و چه كار مثبتی را انجام داده است.
بد نیست دانشگاه را در وضعیتی ببینیم كه الآن میتواند فعالیت كند. اگرچه به قول اقای رجایی نباید طرحی دهیم كه مثلا تحریم ها را با دانشگاه دور بزنیم. ولی خیلی كارها را در دانشگاه میتوان انجام داد. مثلا چه كارهایی؟ من یك جملهای میگویم، ما الآن بحران بهرهوری در كشور داریم و من با شما همدل هستم كه نباید كارگر را استثمار كنیم و نیروی انسانی را نابود كنیم. منتهی الآن نیروی انسانی خودش، خانوادهاش و صنعت را در خیلی از جاها نابود كرده است. ما نیروی انسانی داریم كه در یكی از خطوط تولید به صورت نا محسوس در سه شیفت كاری كه باید 21 ساعت كار مفید انجام شود، 14 و نیم ساعت غیر كاری داشتند. خب این وضعیت را باید نگاه كنیم. در صنعت دست و پا میزنند تا بحران بهرهوری را درست كنند ولی نمیتوانند.
الآن اتفاقا جایی است كه دانشگاه باید بگوید درست است ما تحریم هستیم و قیمت دلار بالاست، خب من كاهش هزینه واقعی میدهم. به نظر من اكنون وضعیتی است كه دانشگاه میتواند برای جامعه مفید باشد و بتواند برای خود دانشجویان هم ثروت آفرینی كند.
** حسین زاده: ببینید وقتی میگویم مسئله اجتماعی است، این بحران بهرهوری هم موضوعی اجتماعی است. در جامعهای كه من تلویزیون را روشن میكنم و میبینم روزی هر نفر چند هزار میلیارد از هر كجا كه رسیده میبرد، من اگر جای آن كارگر بودم ده دقیقه هم كار نمیكردم. چون میدانستم در نهایت قرار است پولهایم را بردارند و بروند. میخواهم بگویم مردم هم اینطور فكر میكنند. وقتی امید به آینده در ایران 8 درصد است، نمیتوانیم از هیچكس انتظار بهرهوری داشته باشیم.
* اگر مسئلهای از دل صنعت بیرون میآید، واقعا نیاز مردم است
**نوری زاده: یك نكته مهمی كه شما فرمودید در مورد اینكه دانشگاه چطوری باید تامین بودجه كند و چه پروژهای را انتخاب كند برای انجام دادن. در مورد تامین بودجه، بحث خیلی مفصلی است. اگر دولت بودجه را تامین كند، چه تفاوتی با صنعت دارد؟ لااقل اگر صنعت تامین كند، شما با چند غول مختلف روبرو هستی و بهتر میتوانی آن را شكست دهی تا یك غول بزرگ به اسم دولت.
در مورد انتخاب پروژه، مردم بیایند و در یك سامانهای پیشنهاد دهند كه چه پروژه ای انجام شود. من مثلا بیایم در این سامانه و در حوزه تخصصی شما، یك پیشنهادی دهم. شما چه فكری میكنید؟ نمیتوانم به خودم اجازه دهم و اصلا نمیدانم چیست كه در موردش نظر دهم. مصرفگرایی را میتوانم درك كنم، ولی جامعه ایران، با مصرفگرایی خیلی فاصله دارد. مشكل ما از این حرفها بنیادیتر است. بسیاری از مسائل ابتدایی هنوز در ایران شكل نگرفته است. اگرچه منطقی است كه همان مسیر را نرویم. اگر مسئلهای از دل صنعت بیرون میآید، واقعا نیاز مردم است. مثلا به این مشكل بخوریم كه فلان موشك، فلان سیستمش مشكل دارد و از دانشگاه بخواهیم مشكل را حل بكند، شاید این نیازی باشد كه ما ندانیم اصلا چنین نیازی وجود دارد. و این نیاز هم نیاز واقعی جامعه ما در مسائل امنیتی و اینهاست.
دانشگاه باید به عنوان یك نهاد با نهادهای اقتصادی در ارتباط باشد. شما نباید یك آدم را با یك نهاد رودررو كنید نحوه اجرا بسیار مهم است كه چطور اتفاق بیافتد. چرا به توصیه اساتید گوش ندادند؟ چون توصیه بود و با او قرارداری نبستند كه فلان مسئله را بیا و حل كن. طبیعی است این اتفاق میافتد.
در همین جمع، چهار نفرمان بعضی حرفهایمان به هم نمیخورد، باید یكی انتخاب شود. تا وقتی كه پروژه ای تعریف نشود الزام آور نیست و منطقی است كه گوش ندهند. همچنین گفتید خصوصی سازی در ایران با سرعت و رشد شدیدی دارد اتفاق میافتد. این هم یك اتفاق طبیعی است. لااقل در مورد دانشگاه.
در مورد آموزش عمومی هم عرض كردم چه اتفاقی دارد میافتد و دانشگاه خصوصی میشود. در مورد آموزش عالی ما هم بدیهی است. چه كسی دوست دارد به دانشگاه بدون كاركرد بودجه دهد؟ دانشگاه آزاد هم یك سری كاركرد برایش تعریف میشود. آن هم اینكه پول در بیاورد. شهریه گرفتن از دانشجو به عنوان دانشگاه خصوصی، پایین ترین سطح ممكن است.
اولین باری كه با واژه دانشگاه پولی اشنا شدم، فكر میكردم منظورش این است كه پول از صنعت و بیرون میآید. ولی گویا نه، از دانشجو و پول غذا میآید. وقتی دانشگاه بدون كاركرد میشود، نحوه پول در آوردن آن هم همین میشود. قبول دارم این مسائل را نمیتوان به شكل یكطرفه حل كرد، ولی خب نمیتوان از آن طرف هم یك طرفه آمد.
* لزوم تحول نسلی در مدیران كشور
**اقرلو: در مورد بهرهوری نیروی انسانی، ما یك مسئلهای داریم كه فكر میكنیم یك واحد اقتصادی یا دولتی باشد یا خصولتی باشد. یا نهایتا خصوصی باشد. برای افزایش بهرهوری هم راه حل های مشاركتی زیادی است. هم تجربیات كار شده ای دارد. چهار مهندس كشاورزی زمینی را اجاره میكنند و روی آن كار میكنند، ببینید چقدر بهرهوری دارند و در شرایط مقابلش در یكی از شركت های خصوصی كار كنند چقدر بهره وری دارند. مشخص است چه كار باید بكنیم تا بهرهوری افزایش یابد. ما میخواهیم همین راه را ادامه دهیم و مثلا یك مدیر سیاستگذار را در یك بانك میگذاریم و به او میگوییم بهرهوری مالی را افزایش بده. انتظار داریم كارمندش هم بهرهور شود.
نكته دوم در مورد اینكه چرا به توصیهها گوش نمیدهند، این است كه خیلی از این آقایانی كه مسئول هستند، خودشان از همین آدمهایی هستند كه توصیه میكنند. مثلا همین آقای طیبنیا كه بسیاری از مسائل اقتصادی به چهار سال وزارت ایشان باز میگردد، استاد اقتصاد دانشگاه تهران است. مسئله اصلا مسئله توصیه ها نیست. ببینید مسئله این است كه من فكر میكنم این نسل دیگر توان اداره كشور را ندارد و مادامی كه این تغییر رخ ندهد، هرچقدر هم نصیحت كنیم فایدهای ندارد.
ما سر همین نفت با وزارت نفت خیلی بحث داشتیم. سر اینكه این به مو بند است. با یك تحریم دیگر معلوم نیست چه میشود. جواب آمد نه ما سهممان را در بازار آنقدر افزایش دادیم كه امكان تحریم ما وجود نخواهد داشت. فردای سخنرانی آقای ترامپ، آقای زنگنه گفتند كه ما اگر تولیدمان را افزایش داده بودیم اكنون نمیتوانستند ما را تحریم كنند. اصلا آدم نمیداند چه بگوید! باید این نسل تغییر كند.
یك راه حلی كه ما پیدا كردیم، در قراردادهای دو جانبه بود كه دلار حذف شود و ما بتوانیم مبادله كنیم. به بانك مركزی مراجعه كردیم و طرحمان را ارائه كردند؛ به ما گفتند ما خودمان یك قرارداد تهاتر آسیایی داریم مربوط به دهه شصت كه با آن كارمان را راه میاندازیم. ما گفتیم آن یك چیز دیگر است. بعد از كلی بحث گفتند كه ما برجام را امضا كردیم كه شفاف باشم، این چیزی كه میگویید غیر شفاف است. یعنی این سطح بحث را ما داریم. طبیعی هم هست. مادامی كه این تغییرات رخ ندهد، نمیتوان انتظاری داشت.
**ایرنا:چقدر شما این روند را سیاست زدایی از دانشگاه میبینید؟
* آزادی پژوهشگر نباید نقض شود.
** حسین زاده: بحث اینكه این انتخاب، یك انتخاب تخصصی است را من قبول دارم. ولی در همین فضای تخصصی دستكم در فضای علوم انسانی یك اصل روششناختی وجود دارد كه انتخاب موضوع برمیگردد به من و انتخاب من به عنوان یك پژوهشگر. یعنی از نظر روششناختی كسی حق ندارد به من چیزی تحمیل كند وگرنه آزادی پژوهشی من را نقض كرده است. نكتهی دوم كه فرمودید، اگر برای پژوهشها قرارداد بسته بودند، عملی میشد.
گزارش آیندهپژوهی مركز بررسیهای استراتژیك ریاست جمهوری كه برایش قرارداد هم بسته بودند، فروردین 96 دو مورد را گفت. گفت اگر بحران اقتصادی حل نشود، مردم به خیابان میآیند. 9 ماه بعد مردم به خیابان آمدند. دومین چیزی كه گفت بحران آب بود. گفت اگر نتوانیم بحران آب را حل كنیم مردم به خیابان میآیند. اردیبهشت 97 مردم به خیابان آمدند. یك سال و یك ماه هم گذشته بود ولی كسی گوش نداد. در مورد اینكه شما گفتید چه نسبتی میتواند با سیاستزدایی از دانشگاه داشته باشد، به نظرم نسبت روشنی دارد. از این جهت كه چرخهی اقتصاد زمانی میتواند به درستی بچرخد كه وضع موجود بدون هیچ تلاطمی بتواند ادامه پیدا كند.
هر وقت تلاطمی در وضع موجود پیش بیاید فعالان اقتصادی ناراحت میشوند. چون هم سودشان و هم امنیت سرمایه به خطر میافتد. حالا تصور كنید كسانی كه این تلاطم وضع موجود آنها را به خطر میاندازد، روسای دانشگاه باشند. كسانی كه همبستگی نانوشتهای با نهاد قدرت داشته باشند. برای اقتصاد هم مهم نیست دولت دست چه كسی باشد. دولت راست باشد یا میانهرو، در هر صورت طرفدار وضع موجود است. همهجای دنیا هم همین است. مگر اینكه عدهای به روسای شركتها پروپوزال یا طرحی ارائه دهند كه اگر نیروهای سیاسی در دانشگاه فعال شوند، سود شما در عرض چند ماه مثلاً پنج برابر میشود.
شاید اینگونه فضای دانشگاه باز شود. به نظر من نتیجهاش معلوم است. از یك طرف این مسئله، از طرفی زندگی دانشجو. ما دانشجویانی داریم كه باید روزی 15 ساعت یا 12 ساعت كار كنند. خیلی از بچههایی كه در آن طبقات بالا نیستند این وضع را دارند. میخواهم بگویم این اقتصادی شدن فراغت را میگیرد و نابودی فراغت یعنی نابودی فعالیت دانشجویی.
* مدیران این روزها همه چیز دانشگاهها را اقتصادی تحلیل میكنند.
**اقرلو: به نظرم نه فقط سیاستزدایی، بلكه همهچیز زدایی خواهد شد به غیر از اقتصاد. اتفاقی كه میافتد این است كه معادلات اقتصادی بر همه چیز سایه میافكند و همه چیز باید اقتصادی تحلیل شود. همانطوری كه آقای حسینزاده گفت، این میشود كه شما باید كار كنی و پول در بیاری و مسخره بازیهای سیاسی را تعطیل كنی! وگرنه نمیتوانی درس بخوانی. نه تنها سیاست، بلكه هنر و فرهنگ هم همین میشود. شما چیزی تولید میكنی كه بفروشی. ساز قشنگ زدن دیگر مهم نیست بلكه باید طوری بزنی كه بفروشد. یا مثلا پوستر بزنی عین خط تولید. هنر و فرهنگ نابود میشوند و ارزشهای والاتر از مناسبات اقتصادی از بین خواهند رفت. همه چیز برای مسائل اقتصادی میشوند.
**م .م **1601**
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۹۷ - ۱۷:۳۱
تهران – ایرنا- توجه به كاهش سرمایه اجتماعی دانشگاه و تلاش برای بازسازی آنها، تعریف استقلال مالی دانشگاه و رابطه اقتصادی آن با نهادهایی مثل دولت و بازار و تبعات وابستگی دانشگاه به آنها، از ضروریاتی است كه باید برای اثرگذاری پژوهشهای دانشگاهی به آن توجه كرد.