به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، جریان اصولگرایی از انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال 1390 به بعد، نتوانسته موفقیت های یك دهه گذشته خود را تكرار كند. شكست در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، اصولگرایان را برای تصاحب كرسی ریاست جمهوری در انتخابات 1396 مصمم كرد.
عزم ها جزم شد، دست ها به یاری و اتحاد فشرده شد، همه ظرفیت ها به كار گرفته شد، ولی باز هم میسر نشد تا نامزد مورد نظر خود را بر كرسی بالاترین مقام اجرایی بنشانند.
پس از تجربه افولی چند ساله، حال اصولگرایان خیز برداشته اند تا با پیروزی در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، زنجیره شكست های انتخاباتی خود در دهه 90 را بشكنند و در گام بعدی نامزد خود را روانه پاستور كنند.
اصولگرایان در حالی پیروزی در انتخابات آتی را هدف گذاری كرده اند كه نگاه بسیاری از ناظران از چالش های درون جریانی متعددی رنج می برند؛ چالش هایی كه هر یك از آنها به تنهایی می تواند برایشان ناكامی دیگری را در عرصه سیاسی رقم بزند.
**فقدان رهبری و تشكل مرجع
اصولگرایان پس از فوت آیت الله «محمدرضا مهدوی كنی» و فقدان چهره هایی چون «حبیب الله عسكر اولادی» تاكنون از بحران رهبری رنج می برند. هیچیك از بزرگان این جریان هنوز نتوانسته اند طی این سال ها در جایگاه شیخوخیت میان اصولگرایان بنشیند و اصولگرایان را زیر یك پرچم واحد جمع كند.
نبود رهبری واحد، اسباب اختلاف و انشقاق را در دل این جریان فراهم كرده ایست. اكنون نحله های مختلف اصولگرایان در خصوص رهبری این جریان نظر متفاوتی دارند. طیف هایی از غیرسنتی های جریان راست، رهبری آیت الله «محمدتقی مصباح یزدی» را طلب می كنند، گروهی رهبری جامعتین را مناسب تر می دانند و گروه دیگر بر جایگاه محوری چهره ای چون «علی لاریجانی» تاكید می كنند.
از سوی دیگر تشكل های اصلی این جریان كه به طور سنتی طیف های مختلف اصولگرایان را نمایندگی می كردند، تضعیف شده و اثرگذاری خود را از دست داده اند. اختلافات درونی و فاصله گرفتن چهره هایی چون حجت الاسلام «علی اكبر ناطق نوری» از جامعه روحانیت مبارز، این تشكل قدیمی را از مركزیت سیاسی انداخته است. همچنین جامعه مدرسین به دلیل كهولت سن اعضا و نبود پویایی لازم، دیگر در میان اصولگرایان تشكلی موثر به حساب نمی آید.
مجموع این مسایل اصولگرایی را به جریانی مستعد برای واگرایی و انشقاق تبدیل كرده است.
**سیطره تندروها بر جریان اصولگرایی
نبود رهبری و تشكل های قوی، فضایی مناسب برای جولان طیف های تندرو در دل جریان اصولگرایی فراهم كرده است. تندروهای نزدیك به «جبهه پایداری» این روزها صدایشان بلندترین صدایی است كه از طیف اصولگرا در فضای سیاسی كشور به گوش می رسد. این طیف با در اختیار داشتن رسانه و تریبون های فراوان، توانسته به جای همه اصولگرایان كنش سیاسی داشته باشد.
جالب آنكه گروهی از اصولگرایان سنتی كه بخشی از منافعشان با غوغاسالاری ها به ویژه در مخالفت با دولت تامین می شود، برای مرزبندی میان خود و تندروها تلاشی نمی كنند. سكوت در برابر اقدامات این گروه كه گاه با منافع و امنیت ملی مغایرت می یابد، به جریان اصولگرایی به ویژه پایگاه اجتماعی آنان آسیب زده است.
نفوذ و قدرت تندروها در جریان اصولگرایی به اندازه ای است كه فعالان سیاسی اصولگرا بر نقش پررنگ جبهه پایداری در تصمیمات جمعی خود برای انتخابات مجلس دهم صحه می گذارند.
«حسن بیادی» فعال سیاسی اصولگرا به تازگی در گفت و گو با یك رسانه داخلی گفته است: به نظر من یك شكاف عمیق بین گروههای واقعی اصولگرا و گروههای تمامیتخواه وجود دارد. متأسفانه گروههایی وجود دارند كه چون به مبادی قدرت و ثروت متصل هستند، از طریق تمامیتخواهی اقدامات خود را پیش میبرند. در انتخابات گذشته مجلس كه فهرست اصولگراها رأی نیاورد، باید گفت كه باندهای متصل به قدرت و ثروت این فهرستها را هدایت میكردند.
«عباس سلیمی نمین» تحلیلگر اصولگرا هم در گفت و گویی به این مساله چنین اشاره كرد: در گذشته جبهه پایداری فراتر از سهم خواهی رفته بود و به نوعی یك نوع تمامیت خواهی را دنبال می كرد. یعنی این گونه نبود كه در چارچوب اصولگرایان عمل كند و یك سهم را دریافت كند. بلكه یك نگاه تمامیت خواهی وجود داشت كه همین امر موجب ضربه زدن به اصولگرایان شد.
امروز جامعه به اندازه ای به بلوغ و آگاهی رسیده كه كارنامه عمل گروه های سیاسی را مبنای انتخاب خود قرار می دهد. عملكرد چهره های سیاسی نزدیك به جبهه پایداری در سال های گذشته به ویژه اقدام نمایندگان افراطی مجلس در مخالفت با برنامه های دولت و طرح استیضاح های سریالی علیه وزیران، مورد قضاوت افكار عمومی قرار گرفته و به پای اصولگرایان نوشته خواهد شد. اصولگرایان نمی توانند از منافع جناحی كه اقدامات تندروها نصیبشان می كند بهره ببرند، ولی از نگرش منفی مردم به پایداری ها بی نصیب بمانند.
**واگرایی های درون جناحی
اصولگرایی كه تا سال های ابتدایی دهه 80 به عنوان یك نیروی اجتماعی نسبتا منسجم در عرصه سیاسی فعالیت می كرد، امروز طیف های گسترده ای از گروه های فكری و سیاسی از تندرو تا سنتی و میانه رو را در دل خود جای داده است؛ طیف هایی كه بعضا در اندیشه ورزی و شیوه كنشگری با یكدیگر اختلاف جدی دارند و یكدیگر را نقد می كنند.
این اختلاف نظرها در سال های اخیر به انشقاق و ایجاد تشكیلاتی متعدد درون جریانی انجامیده است تا جایی كه امروز «نواصولگرایی» پایه های خود را بر انتقاد از نحوه سیاست ورزی جریان اصلی اصولگرایی بنا كرده است.
شكست در انتخاب ریاست جمهوری 1396، شكاف میان بخش های مختلف این جریان را عمیق تر كرد. برخی می گویند تصمیم تشكل جمعی اصولگرایی موسوم به جمنا مبنی بر كناره گیری «محمدباقر قالیباف» شهردار سابق تهران، زمینه های دلخوری و جدایی او از اصولگرایان را فراهم كرد. از همان زمان بود كه زمزمه های تشكیل جریان نواصولگرایی مطرح شد.
«جمعیت پیشرفت و عدالت» نزدیك به قالیباف مانیفست نواصولگرایی را منتشر كرد. «مردم گرایی» و «خودانتقادی» از ویژگی های متمایز نواصولگرایی معرفی شد. مسوولان این حزب حتی این مانیفست را «نسخه شفابخش» اصولگرایی خواندند.
در برابر، اصولگرایان سنتی چون «اسدالله بادامچیان» نایب ریییس شورای مركزی حزب موتلفه اسلامی، نواصولگرایی را «بی معنا» می خوانند و پایه های هویت مستقل آن را زیر سوال می برند.
از سوی دیگر تندروهای جریان راست در اندیشه و عمل با اصولگرایان سنتی فاصله زیادی دارند. همین طور طیف های میانه روی اصولگرایی نزدیك به لاریجانی، در نظر و عمل قایل به عقلانیت بوده و با پایداری ها زیر یك چتر نمی گنجند.
**طرح های عقیم اتحاد و ائتلاف
اتحاد و ائتلاف در اصولگرایی یكی از دغدغه های اصلی این روزهای فعالان سیاسی وابسته به این جریان است؛ مساله ای كه از سویی جمعی از اصولگرایان را به فكر ایجاد «شورای وحدت» انداخته و از سویی جمعی دیگر را زیر پرچم «جبهه پیشرفت، عدالت و رفاه» گرد آورده است و در عین حال عده ای را دور میز جمنا نشانده است.
تجربه ناموفق سازوكار جمعی در روند ایجاد وحدت در انتخابات ریاست جمهوری 96، چشم انداز مثبتی از ایجاد تشكل واحد اصولگرایی به دست نمی دهد، چرا كه اكنون اصولگرایان در مقایسه با 96 متشتت تر هستند و تغییر سازنده و امیدبخشی در اردوگاهشان به چشم نمی خورد.
تجربه تلخ چهره های اصولگرا از نفوذ جبهه پایداری در تصمیمات جمعی، اعتماد آنان به سازوكار جمعی را سلب كرده است. به گفته « ناصر ایمانی» تحلیلگر اصولگرا، وزن كشی ها در جمنا منطقی نبود؛ یعنی برخی طیف های اصولگرا عملا نقشی را ایفا كردند كه خیلی بیشتر از وزنشان بود. این مجموعه تحت تاثیر حركت ها و مواضع سیاسی طیف پایداری قرار گرفت.
اصولگرایان برای احیای جایگاه خود در عرصه سیاسی كشور، ناگزیر از مشخص كردن مناسبات و تعیین مرزبندی میان طیف های مختلف درون جریان متبوع خود هستند. چهره های سیاسی این جریان باید بنیان های فكری و روش های سیاست ورزی خود را مورد بازبینی قرار داده و با تشكل سازی قوی به صورت نظام مند در مسیر كنشگری سیاسی حركت كنند.
درك شرایط جامعه ضرورت انكارناپذیر برای تشكل های سیاسی است كه آنها را با توان تحلیل مسایل روز و قابلیت اثرگذاری بر تحولات جاری تجهیز می كند. این موهبت تنها نصیب جریان هایی می شود كه از صداقت و پویایی لازم برای تطبیق خود با شرایط كنونی جامعه برخوردار باشند و تنها در راستای منافع ملی گام بردارند.
اقدام این روزهای برخی از طیف های اصولگرایی كه برای بازگشت به قدرت، تضعیف رقیب را دنبال می كنند و به جای همكاری و هم افزایی با دولت برای گذر از شرایط دشوار تحریم ها، خود به مانعی برای اجرای برنامه های ضد تحریمی دستگاه اجرایی تبدیل شده اند، هیچ سنخیتی با مصلحت و منافع بلند مدت اصولگرایان ندارد.
پژوهشم**9275**9279
تاریخ انتشار: ۷ دی ۱۳۹۷ - ۱۶:۱۱
تهران- ایرنا- جناح راست كه در دهه هفتاد خورشیدی به دلیل مقتضیات سیاسی و همزمان با گسترش گفتمان اصلاحات، نام خود را به اصولگرایی تغییر داد، از نگاه برخی تحلیلگران این بار ناگزیر است برای افزایش توان درك مسائل جامعه و كنشگری موثر در آن، بنیان های اندیشه ای و ساختار تشكیلاتی خود را مورد بازبینی قرار دهد.