تاریخ انتشار: ۸ دی ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۶

تهران- ايرنا- عناصر تعيين‌كننده در تصميمات ترامپ، عمدتا اقتصادي و تجاري هستند. حضور آمريكا در سوريه و افغانستان، توجيه امنيتي دارد اما صرفه اقتصادي ندارد. لذا اين تصميم با سياست‌هاي مركانتيليستي ترامپ راحت سازگار مي‌افتد.

روزنامه ابتكار در سرمقاله اي به قلم محمد علي وكيلي، آورده است: هفته گذشته دونالد ترامپ تصميم غير منتظره‌اش را مبني بر خروج نيروهاي نظامي آمريكا از سوريه اعلام كرد. اين تصميم بسياري را شوكه كرد. گروه‌هاي منطقه‌اي كه آمريكا حامي آنها است و بسياري از موافقان و مخالفان ترامپ در آمريكا از اين تصميم جا خوردند. در واقع اين تصميم، با استراتژي آمريكا در منطقه نمي‌خواند. از همين روي، بسياري با ترديد مي‌گويند كه شايد ترامپ استراتژي خود را عوض كرده باشد. خود او البته با جمله «آمريكا ديگر نمي‌خواهد پليس جهان باشد»، سويه‌هاي اين تغيير استراتژي را روايت مي‌كند. حتي اعلام اين خبر كه قرار است در آينده نزديك نصف نيروهايش را از افغانستان خارج كند، بر جدي بودن تصميمش مي‌افزايد. اما با اين حال اين جمله كلي نمي‌تواند از راهبرد آينده آمريكا در منطقه به طور كامل پرده بردارد. ما نمي‌دانيم او اگر مي‌خواهد آمريكا «پليس جهان نباشد» و از برخورد مستقيم دوري كند، قرار است چگونه از منافع خود دفاع كند؟

به طور كلي دست‌كم دو سناريو مي‌توان متصور بود. در سناريوي اول، ميان بازيگران اصلي منطقه، توافقي اعلام و نوشته نشده شكل گرفته است. مناسبات منطقه، آرايش قدرت را اينگونه رقم زده است كه آمريكا ديگر نتواند در سوريه بماند. يعني ترامپ هزينه‌هاي ماندن در سوريه را بر منافعش بيشتر ديده است.

خروج از سوريه، به معناي تقويت مواضع ساير بازيگران سوريه است؛ يعني روسيه، ايران و تركيه. خصوصا تركيه از اين خروج بيشترين سود را مي‌برد. آمريكا اصلي‌ترين حامي نظامي گروه‌هاي ضد تركي، مانند استقلال‌طلبان كرد است. خروج نظامي آمريكا بيشترين آسيب را به اين گروه‌ها وارد مي‌كند. از همين جهت است كه كردها بيشترين اعتراض را به تصميم ترامپ نشان دادند.

خروج آمريكا از اين روي، در جهت منافع تركيه تلقي مي‌شود و حكايت از يك توافق پنهان با تركيه مي‌كند. حتي تحولات جديد در مواضع قدرت‌ها در منطقه خصوصا در مواضع عربستان و روسيه، اين تلقي را بيشتر تقويت مي‌كند. شواهد زيادي نيز اين سناريو را تقويت مي‌كند‌ اما مهم‌ترين آن، سازگاري آن با ذائقه مركانتيليستي ترامپ است. اهداف امنيتي غالبادر تصميمات ترامپ تاثير كمتري نسبت به منافع اقتصادي مي‌گذارد. عناصر تعيين‌كننده در تصميمات ترامپ، عمدتا اقتصادي و تجاري هستند. حضور آمريكا در سوريه و افغانستان، توجيه امنيتي دارد اما صرفه اقتصادي ندارد. لذا اين تصميم با سياست‌هاي مركانتيليستي ترامپ راحت سازگار مي‌افتد.

اما در سناريوي دوم قصه فرق مي‌كند. در اين سناريو خروج آمريكا از سوريه و خروج احتمالي از افغانستان، اهداف امنيتي را دنبال مي‌كند. آمريكا در اين نقاط مواضع نظامي آسيب‌پذيري دارد. لذا بايد دامن خود را جمع‌تر كند تا براي اقدامات احتمالي (مانند حمله به ايران يا جاي ديگر)، مواضع آسيب‌پذير كمتري در دسترس ايران داشته باشد. اين كار مي‌تواند شركاي آمريكا را در منطقه دچار مشكل جدي كند و آن‌ها را طرف تسويه حساب مخاص‌مان آمريكا قرار دهد. در همين جهت مي‌توان نگراني شركاي آمريكا و مقداري از چرخش عربستان به سوي روسيه را درك كرد. اين چرخش، گذشته از معاملاتي كه در‌خصوص نفت ميان اين دو كشور شكل گرفته، مي‌تواند تا حدي به خاطر جبران مصونيت امنيتي عربستان در نبود آمريكا هم تلقي شود!

گذشته از شواهدي كه در روي زمين براي اين سناريو وجود دارد، مهم‌ترين گزاره‌اي كه آن را تقويت مي‌كند، روحيه متهورانه ترامپ است. اين تصميم آينده روابط آمريكا با شركايش و مناسبات آن در منطقه را در معرض تغييراتِ خارج از كنترلِ آمريكا قرار مي‌دهد. ترامپ نشان داده براي گرفتن تصميمات متهورانه چيزي كم ندارد و اهل قمارهاي بزرگ است.
در هر حال اين دو سناريوي كلي براي تبيين خروج آمريكا از سوريه محتمل است. ما بايد براي هر دو سناريو آماده باشيم. تحولات پيش‌رو چهره تصميم ترامپ را روشن‌تر خواهد كرد.

*منبع: روزنامه ابتكار،1397،10،8
**گروه اطلاع رساني**1893**9131